روایت شهدای حماسه هویزه از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا
کد خبر: 3760832
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۱۳ آبان ۱۳۹۷ - ۰۷:۲۷

روایت شهدای حماسه هویزه از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا

گروه سیاست و اقتصاد ـ«مى‌خواهم از محيطى كه برادران و خواهران دانشجو در لانه جاسوسى بوجود آورده بودند، بنويسم. محيطى كه مرا ساخت و باعث پرورش من شد و محيطى كه مى‌تواند نمونه باشد.»

به گزارش ایکنا از خوزستان، سه تن از شهدای حماسه هویزه از جمله دانشجویانی بودند که در حادثه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در 13 آبان سال 1358 حضور داشتند؛ شهید محمد فاضل، شهید فرخ سلحشور، شهید علی حاتمی و شهید حسین علم‌الهدی. این شهدا در اسناد و نامه‌های باقی‌مانده از خود به روایت گوشه‌ای از این حادثه پرداخته و درباره آن برای ما نوشته‌اند.

دانشجوی شهید علی حاتمی متولد سال 1337 در تهران است. او دانشجوی سال سوم دامپزشکی دانشگاه تهران و عضو دانشجویان پیرو خط امام(ره) حاضر در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بود که در 16 دی 1359 در هویزه به شهادت رسید. محل یادبود این شهید در گلزار شهدای هویزه است.

روایت دو شهید حماسه هویزه از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا

متن وصیتنامه:
«سلام و درود بر امام امت، خمينى كبير. درود و تهنيت به امت شهيد پرور، امتى كه حضور و آگاهى خود را در تمام صحنه‌هاى انقلاب اسلامى ايران به اثبات رسانيده است. سلام بر دانشجويان مسلمان و مبارزى كه در اقصى نقاط جهان، مظلوميت ملت ايران را فرياد مى‌كشند و مستكبران تاريخ را به زانو درآورده‌اند و با اعتصاب غذاى خود به جان ستمگران، تشويش افكنده‌اند و درود بر خطى كه مبارزه با هر چه شرك را در انحصار خود دارد و خطى كه به اثبات رسانيده كه تنها اميد مستضعفين جهان و حركت‌هاى اسلامى است و تنها اين خط است كه مى‌تواند قدس، اين قلب محرومان مسلمان را نجات بدهد. با اين كه مى‌دانم اين نوشته به درازا مى‌كشد، ولى حس مى‌كنم كه مسئوليت اين جانب است تا آنچه را كه لازم مى‌دانم بنويسم مى‌خواهم از محيطى كه برادران و خواهران دانشجو در لانه جاسوسى بوجود آورده بودند، بنويسم. محيطى كه مرا ساخت و باعث پرورش من شد و محيطى كه مى‌تواند نمونه باشد. اول از نمازهاى جماعت بگويم.
امام جماعت، خوئينى‌ها بود. شايد بهترين نمازهايم را در لانه جاسوسى خوانده باشم. بعد از هر نماز، امام[خوئینی‌ها] براى ما صحبت مى‌كرد، از تزكيه نفس و خودسازى مى‌گفت، از تقوى و از پاكى حرف مى‌زد، از راهنمائى و هدايت سخن مى‌راند و از شهادت مى‌گفت و از سپاه پاسداران، سپاهى كه خودجوش بود و پاسداران از لحاظ ايمان و اعتقاد و اخلاق نمونه بودند گفت‌وگو مى‌كرد.
از امام امت، خمينى برايمان تعريف مى‌كرد. از استاد بزرگوارش؛ امامى كه سال‌ها تزكيه نفس كرده است. حتى يك شب هم نماز شب خود را ترك نگفته است. امامى كه تمام حرف‌هايش و رفتارش بوى وحى مى‌دهد و الگوست و امام خوئيني‌ها از شخصيت‌هاى اسلامى سخن مى‌گفت. اشخاصى كه سرمايه‌هاى اخلاقى اين جامعه هستند و هركدام براى هدايت اين جامعه، ارزشمند و مفيدند و از ترور آنها سخن مى‌راند كه ترورشان نه با گلوله بلكه با شايعه و تبليغ صورت مى‌گرفت. ديگر به ياد ندارم كه امام ما، در لانه جاسوسى درباره چه مسائلى به بحث مى‌پرداخت ولى اين را مى‌دانم كه هنگام صحبت، تمام برادران و خواهران حرف‌هايشان را با گوش جان شنوا بودند و محو گفتگوهايشان مى‌شدند و من چقدر بى‌سعادت بودم كه نتوانستم در كلاس‌هاى تفسير قرآن ايشان شركت كنم. او براستى امام ما در لانه جاسوسى بود و تمام حرف‌هايش براى ما راهنمائى و هدايت بدنبال داشت، يادم مى‌آيد كه ايشان در تجزيه و تحليل مسائل سياسى، تبحر خاصى داشتند و برادران و خواهران، مشكلات خويش را از ايشان مى‌پرسيدند.
خداوند ايشان را در راه خدمت به ملت اسلامى موفق بدارد. شب‌هاى جمعه، استاد پرورش- اين كميل زمان - به لانه جاسوسى مى‌آمد و ما با ايشان دعاى كميل مى‌خوانديم و گناهان خويش را اقرار مى‌كرديم. خداوند اين كميل را براى على دوران و براى مسلمانان حفظ فرمايد. هفته‌اى يكبار با امام موسوى خوئينى‌ها درباره خط امام جلسه داشتيم و امام[خوئینی ها]، اين خط سراسر مبارزه و سراسر انقلاب، را براى ما تشريح مى‌كردند.
چه جلسات خوبى بود. براستى كه من احساس مى‌كردم كه چقدر مشكل است در اين خط بودن و اين مسير را پيمودن. خداوند تمام مسلمانان را در اين جهت هدايت فرمايد. بخاطر مى‌آوريم كه هر وقت حاج احمد خمينى به لانه جاسوسى مى‌آمد برادران و خواهران غرق در شادى و شور مى‌شدند، بخصوص در مواردى كه دانشجويان تحت فشارهاى گوناگون قرار مى‌گرفتند و از هر طرف مورد حمله و تهمت قرار مى‌گرفتند. آمدن ايشان، نويد دوباره‌اى بر پايدارى اين حركت انقلاب مى‌داد. ايشان به ما اميد و صبر و استقامت مى‌دادند كه هراس نداشته باشيد و بجز خداوند از كسى نترسيد و ما اميدوار مى‌شديم و نيرو مى‌گرفتيم. خداوند اين اميد امام و خدمتگزار مستضعفين را يارى فرمايد. ديدار با شخصيت‌هاى مبارز و مسلمان از كشورهاى مختلف ما را هر چه بيشتر با توطئه‌هاى آمريكا - اين دشمن اصلى ما - آشنا مى‌ساخت. اين ديدارها ما را به واقعيت انقلاب اسلامى خودمان واقف مى‌كرد.
انقلابى كه در هيچ كجاى دنيا تا كنون رخ نداده و وحدت كلمه آن، كوبنده هر قدرت شيطانى و اهريمنى است. انقلابى كه اگر شكرش را نگوئيم، كفرش را گفته‌ايم و اگر در جهتش گام برنداريم ناگزير بر ضد آن عمل نموده‌ايم.
رفتارمان با گروگان‌ها بقدرى خوب و اسلامى بود كه روزى يكى از گروگان‌ها گفته بود من فراموش كرده‌ام گروگان هستم. اظهارات كوئين، گروگانى كه اخيراً آزاد شد اين ادعا را به اثبات مى‌رساند.
و در آخر نامه، خطابم به پدر و مادر و خواهران و برادران است. از شما پوزش مي‌طلبم و معذرت مى‌خواهم كه نتوانستم برايتان خدمتى انجام دهم در حالى كه شما زحمت زيادى براى من كشيده بوديد و من مى‌دانم وظايف فرزندى و برادرى را در حق شما عمل نكرده‌ام. ولى خواهش مى‌كنم كه مرا ببخشيد زيرا مقصرم و عذرى ندارم. سلامتى شما را از درگاه پروردگار خواهانم. سلام مرا به تمام دوستان و آشنايان بخصوص دانشجويان مسلمان پيرو خط امام برسانيد.»

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
على حاتمى

دانشجوی شهید فرخزاد(فرخ) سلحشور متولد سال 1332 در استان فارس است که دانشجوی سال سوم رشته شیمی دانشگاه رازی کرمانشاه و عضو دانشجویان پیرو خط امام(ره) حاضر در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بود.

روایت دو شهید حماسه هویزه از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا

شهید سلحشور در 16 دی سال 1359 در هویزه به شهادت رسید و محل خاکسپاری او در زیارتگاه شهدای هویزه است.شهید سلحشور یک هفته بعد از تسخیر لانه جاسوسی این نامه را نوشته است:

فرازی از نامه دانشجوی شهید فرخزاد سلحشور درباره اوضاع اقتصادی و دخالت‌های آمریکا:

«پیروزی بزرگ در جهان نصیب ما خواهد شد/ آمریکا همیشه از ما طلبکار و عصبانی خواهد بود
... راجع به کمبود مواد غذایی و چیزهای دیگر هیچ نگران نباشید. ما مبارزه را شروع می‌کنیم. همان طور که شاه خائن را که نماینده و نوکر اجنبی بود با تاج و تخت عظیمش سرنگون کردیم. کاری که هیچ‌کس باورنمی کرد – حتی خود شاه و اربابانش – ولی حالا نوبت آمریکاست که ان‌شاءالله اگر ملت آیه یأس نخوانند و گول شایعه‌هایی که از طرف وابستگان شاه و آمریکا پخش می‌شود، نخورند و مقاومت کنند و سست نشوند، حتماً پیروز می‌شویم. این بار پیروزی بزرگ در جهان - با توجه به انقلاب اسلامی که هیچ کشوری صاحب چنین انقلابی نشده – نصیب ما خواهد شد و استقلال پیدا می‌کنیم. همه این گرفتاری‌ها علتش همان اصلاحات ارضی شاه وطن‌فروش بود که کشاورزی ایران را نابود کرد و ما را وابسته به گندم و برنج و دیگر احتیاجات آمریکا کرد. البته این نقشه آمریکا بود، چون شاه بوسیله آنها تضمین شده بود و بایستی خواسته آنها را برآورده می‌کرد. هدفش هم از این کار این بود که اگر روزی مثل حالا یا دوره انقلابِ زمان شاه که قیام کردیم هر موقع دلش خواست بتواند مواد را قطع کند و ما را در تنگنا قرار دهد که ما هم به فرمان امام، روزه می‌گیریم و کم می‌خوریم و اسراف نمی‌کنیم تا به کشاورزی خود متکی شویم و هیچ نیازی به آمریکا و دیگر کشورها نداشته باشیم. آمریکا همیشه از ما طلبکار و عصبانی خواهد بود. شما هم چیزهایی که کمبود است، حتی‌الامکان در منزل نگه ندارید. هر کاری بقیه کردند، شما هم بکنید. از لحاظ نظامی هم به قول امام :«آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند.» اگر هم حمله کند مانند کشورهای الجزایر و ویتنام که سال‌ها مبارزه کردند تا با سربلندی پیروز شدند و طوری شده که ما از آنها کمک می‌گیریم، مقاومت می‌کنیم و هیچ ترسی هم نداریم. این بار کشورمان را بعد از 14 قرن از دست بیگانگان نجات می‌دهیم...»
 والسلام – فرخ
 20/8/58

شهید سید علم‌الهدی در روز 13 آبان در سفارت آمریکا حضور نداشت؛ او به گفته برادرش سیدحمید علم‌الهدی در این روز برای پیگیری موضوعی نزد امام (ره) رفته بودند.

روایت دو شهید حماسه هویزه از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا

شهید علم الهدی و کشف اسناد مدنی از لانه جاسوسی آمریکا

روایت حجت‌الاسلام سیدحمید علم‌الهدی (برادر شهید علم‌الهدی) از این روز چنین است:
«دریادار سید احمد مدنی کاندیدای اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران شده بود و رأی بسیار بالایی در کل کشور داشت. همه او را به عنوان یک انسان انقلابی می‌شناختند، اما شهید حسین علم‌الهدی می‌دانست که مدنی آدم خطرناکی است. روز تسخیر لانه جاسوسی (13 آبان 58) من و حسین برای پیگیری ماجرای آقای مدنی، خدمت امام(ره) رفتیم. ایشان فرمودند: متأسفانه مشکلات زیادی داریم و باید نزد آقای بازرگان که رئیس دولت است بروید. ما در لحظه تسخیر لانه جاسوسی آنجا نبودیم. منتها حسین پس از آن رفت و آمدهایی به لانه داشت. ایشان یکی از خواهران که از شاگردان کلاس‌های نهج‌البلاغه‌اش بود را در آنجا مأمور کرده بود و به همین سبب اسناد خوبی از ارتباطات آقای مدنی پیدا کردند. حسین به سخنگویان دانشجویان پیرو خط امام(ره) اصرار و آنها را متقاعد کرد این ماجرا را از تلویزیون اعلام کنند. سخنگویان لانه جاسوسی آقایان میردامادی، بی‌طرف و ابراهیم اصغرزاده بودند که شب انتخابات ریاست جمهوری سال 1358 اعلام کردند که اسنادی از لانه جاسوسی درباره آقای احمد مدنی پیدا کرده‌ایم که همین باعث شد رأی ایشان کمتر از حدی که پیش‌بینی شده بود بشود. اگر آقای مدنی رئیس جمهور شده بود، کار برای نیروهای مخلص انقلابی بسیار پیچیده‌تر از زمان ریاست جمهوری بنی‌صدر بود.»

دانشجوی شهید محمد فاضل متولد سال 1338 شهرستان سبزوار است که دانشجوی ترم 4 مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی شریف و عضو دانشجویان پیرو خط امام(ره) حاضر در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بود.

روایت دو شهید حماسه هویزه از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا

«اگر جاسوسان آمریکایی به اسارت ما در نمی‌آمدند، اکنون ما همچنان در اسارت آمریکا بودیم.»(از یادداشت‌های شهید در جبهه)
این تحلیل کسی است که تلاش کرده تا برای عمل سیاسی خود، دلیل موجهی داشته باشد. محمد فاضل، دانشجوی رشته مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی شریف بود. «سه چهار روز پیش از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، به اتفاق محمد فاضل به دانشگاه پلی‌تکنیک امیرکبیر رفتیم. دوست مشترکمان شهید حسن ساده دانشجوی آن دانشگاه بود. عده‌ای از دانشجویان که بعداً «پیرو خط امام» نامیده شدند، برنامه‌ریزی محرمانه‌ای را شروع کرده بودند که آن موقع هیچ بروزی نداشت.
وقتی در 13 آبان 1358، خبر اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام اعلام شد، می‌خواستم از وضعیت، بیشتر مطلع شوم. دیدم آری، محمد فاضل هم جزو همین دانشجویان بوده است بخصوص در نامه‌ای که از شهید حسن ساده، پس از تسخیر لانه جاسوسی به دستم رسید او هم از نقش محمد فاضل و حضورش در پیدایش حرکتی که به قول امام خمینی، رضوان الله تعالی علیه انقلاب دوم نامیده شد، برایم نوشته بود.»
بعدها که اوضاع تقریباً عادی‌تر شد، محمد به سبزوار آمد تا مدتی پیش خانواده‌اش باشد. با دو سه نفر از دوستان به اتفاق محمد، داخل اتومبیل درباره مسائل سیاسی و حرکت دانشجویان و آینده این حرکت، صحبت کردیم و در پایان به او پیشنهاد کردیم که یک سخنرانی عمومی در مسجد جامع داشته باشد تا همگان استفاده کنند. ابتدا او نپذیرفت و گفت که چون به عنوان دانشجوی عضو مجموعه «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» است، باید با دوستانش، که در لانه جاسوسی آمریکا مستقر بودند، هماهنگ کند.
البته این هماهنگی صورت گرفت و محمد فاضل در مسجد جامع، سخنرانی کرد که متن آن سخنرانی و پرسش و پاسخ‌ها موجود است... .
ماه رمضان در راه بود. محمد هم از تهران آمده بود تا در سبزوار با یک تیر چند نشان بزند. هنوز از جنگ خبری نبود و اوضاع لانه جاسوسی آمریکا هم تحت کنترل دانشجویان بود. محمد برگزاری کلاس‌هایی را در جهاد سازندگی، نهضت سواد‌آموزی و سپاه پاسداران به عهده گرفت.
شهید محمد فاضل، که به تعبیر شهید حسن ساده، «خود درخت ثمردهنده‌ای بود»، ماحصل جلسات و گفتگوها و مباحثات را، به علاوه اندوخته‌های فراوان دیگرش، در همین کلاس‌ها ارائه کرد. شهیدان والامقامی همچون شهید محمد فرومندی، فرمانده سپاه پاسداران و قائم مقام لشکر پنج نصر، در کلاس درس محمد شرکت می‌کردند.
در همان ماه رمضان، هر روز صبح بعد از اذان تا حدود ساعت نه صبح، پیرامون موضوع «خط شیطان» در قرآن به تحقیق و مطالعه می‌پرداختیم. به یاد نمی‌آورم حتی یک روز هم کار را تعطیل کرده باشیم. ماه رمضان داشت تمام می‌شد و ما به ضرورت تداوم این بحث در نهج‌البلاغه رسیدیم، بنابراین، بر آن سی روز، ده روز دیگر نیز افزودیم. «و اتممناه بعشر» و انگار یک دوره چله‌نشینی از این نوع را تجربه کردیم که مخلوطی بود از روزه‌داری و عبادت، تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه، تحقیق بود و تدریس و بالاخره خودآگاهی بود و دیگر آگاهی.

یادداشت‌های حاصل چهل روز کار مشترکمان برای بررسی و اظهار نظر و استفاده و در صورت لزوم چاپ شدن به جمع دانشجویان مستقر در سفارت آمریکا رفت، ولی متأسفانه با شهادت محمد دیگر چیزی از آن بدست نیامد. تقریباً یک سال از تسخیر لانه جاسوسی گذشته بود که محمد فاضل در حدود آبان ماه 1359 راهی خوزستان شد»
(برگرفته از کتاب کویر پرستاره به قلم سیدرضا مختاری)

انتهای پیام

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
محمد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳۹۷/۰۸/۱۳ - ۱۳:۳۷
0
0
روحشان شاد. چه کارخوبی کردید این عزیزان بی نام و نشان را معرفی نمودید. قبول باشد
captcha