به گزارش ایکنا از قم، در این نشست علمی که شامگاه سه شنبه، 29 آبان ماه در تالار گفتوگوی دانشگاه مفید برگزار شد، نویسنده اثر حجتالاسلام عبدالرحیم سلیمانی به ارائه مطالب مورد نظر در کتاب خود پرداخت و در ادامه دو ناقد اصلی یعنی حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا مصطفیپور و ابوالقاسم فنایی به نقد این کتاب پرداختند.
سلیمانی در ابتدای نشست گفت: در این اثر تلاش کردهام که گزارش و نقد و نظریهپردازی را در یک منظومه انجام دهم؛ نظریه بنده نیز برگرفته از نظریه مرحوم شهید مطهری است که ایشان نجات را به اسلام فطری میداند نه ظاهری؛ البته ایشان تاکید دارند که دین حق، اسلام فطری است. ایشان بیان میکند که اگر انسانی در دل را به سوی حقیقت باشد و دغدغه حقیقت داشته باشد و در ظاهر به اسلام ظاهری نرسیده باشد، آنچه او را نجات میدهد همان اسلام فطری است.
وی اظهار کرد: در این کتاب سعی کردهام که وضعیت ادیان را بیان کنم؛ بسیاری از نظریهپردازان بیان میکنند که دینداریها موروثی است و این دینداریها از روی تحقیق شکل نگرفته است بلکه به تعبیر غزالی انسانها در کودکی دین خود را می پذیرند. امام راحل در این رابطه بیان میکنند که این قضیه بین عالم و عامی تفاوت ندارد؛ حتی عالمان و عامیان هر دینی این دین را از بزرگان خود گرفتهاند.
استاد دانشگاه مفید اظهارکرد: عملا تحقیق برای اکثر انسانها ممکن نیست؛ اینکه انتظار داشته باشیم مردم از بدو کودکی بتوانند دین خود را بیایبند با نوع آموزشها و دغدغهها و.... دین را بیایند کاری محال است و به همین دلیل خداوند نیز امر محال را از ما انتظار ندارد.
استاد حوزه با بیان اینکه سنتهای دینی انحصارگرایی غلبه دارند ادامه داد: انحصارگرایان افراطی اسلامی بیان می کنند که تنها مستضعفان از عذاب الهی درامان هستند و این دسته افرادی هستند که اصلا هیچ نامی از اسلام به گوششان نخورده است ولی آیات عظام جوادی آملی وسبحانی معترض به این نگاه هستند.
وی گفت: قرآن کریم انحصارگرایی و کثرتگرایی را رد می کند و آنچه را می پذیرد، همان شمولگرایی است؛ موضع قرآن مجید همان عنصری است که شهید مطهری بیان می کند.
ناقد اول: دین و دینداری متمایز از هم هستند
در ادامه مصطفیپور به عنوان ناقد بیان کرد: در خصوص این اثر سوالاتی مطرح میشود؛ اولین سوال آن است که اگر دین را مجموعه آموزههای وحیانی بدانیم و به دینداری نیز قائل باشیم، باید التزامات آن را نیز بپذیریم؛ در زمینه دینداری می توان گفت که ممکن است صورت مشابهی در دینداری وجود نداشته باشد زیرا ممکن است یک فرد جاهل و نفر دیگر عالم باشد؛ ممکن است برخی از افراد در کودکی تحت تعالیم و نظارتهای دینی باشند و افراد دیگری چنین وضعیتی نداشته باشند.
استاد حوزه بیان کرد: دینداری مرتبط با شرایط مختلف است و با مفهوم دین متفاوت است؛ همه انسان ها نیز قدرت تحقیق ندارند؛ دین حق نیز دینی است که ریشه وحیانی و الهی دارد؛ اگر دینی ریشه الهی نداشته باشد در همان آغاز آن را به عنوان دین حق نمیپذیریم؛ نگاه قرآن چنین نگاهی است زیرا قرآن کریم نیز دین را به حق و باطل تقسیم میکند.
وی گفت: دین حق واحد است و از آدم ابوالبشر آغاز شده است و آخرین دینی که در اختیار پیامبر خاتم قرار گرفته است به عنوان اسلام واحد است؛ دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله العظمی جوادی آملی این مطلب است که اسلام دارای یک معنای عام است یعنی همه ما را دعوت به تسلیم به خدا می کنند.
استاد حوزه و دانشگاه بیان کرد: دین، واحد است ولی اینکه چرا در قالبهای مختلف عرضه شده است یک بحث دیگر است؛ علت برانگیخته شدن انبیای الهی در زمانهای گوناگون فلسفه خاصی داشته از جمله مقابله با تحریفهایی که پس از پیامبران رخ میداده است؛ یا اینکه هر پیامبری باید متناسب با شرایط روز با نیازهای حاضر و حذف تحاریف دین را به پیامبر بعدی منتقل کنند.
وی گفت: اسلام به معنی خاص همان دین پیامبر اکرم(ص) است؛ خود قرآن کریم نیز بیان میکند همه انبیای الهی مصدق انبیای پیش از خود و از دیگر سوی مبشر پیامبر پس از خود هستند؛ قرآن کریم قائل به وحدت ادیان است نه تکثر ادیان.
مصطفیپور یادآورشد: مطالبی که در دین بعدی نیامده است به این دلیل بود که نیازی به بیان آنها نبوده است؛ از جمله این مسایل می توان به بحثهای پیچیده توحیدی است؛ مثلا بیان شده است که در سوره توحید و آیات اولیه سوره حدید نسبنامههای مرتبط توحید عنوان شده است و نیازی نبوده که مطالب دیگری بیان شود.
وی افزود: آیت الله العظمی جوادی آملی، در جلد ششم تسنیم به بحث پلورالیزم از نگاهی دیگر اشاره می کنند؛ ایشان بیان کردند که دین امری واحد است و اگر به ما بگویند که در مقابل این ادیان دیگر به چه ورطهای سوق پیدا میکنید پاسخ آن است که موضع ما وحدتگرایی است نه شمولگرایی یا تکثرگرایی و هستیگرایی.
وی عنوان کرد: نویسنده شمولگرایی را به شکلی بیان میکند که گویی، وحدت دین( به معنای اول یا مکتب) را میپذیرد؛ در اینجا اگر بخواهیم مرز دینداری ها را مشخص کنیم باید موضع دو مطلب را مشخص کنیم؛ در اینجا نباید نگاه فقهی و عرفانی صرف را به عنوان معیار بررسی قرار دهیم؛ در اینجا باید حداکثر نگاه فلسفی الهی را معیار قرار دهیم.
استاد حوزه یادآورشد: در اینجا نیز در بحث حق باید حق را منحصر بدانیم و نمیتوانیم در حقگرایی، کثرتگرایی بدانیم مگر اینکه حق را به معارفی معنی کنیم که مطابق با واقع است که در اینجا نیز نمی توان انتظار داشت که همه معارف مطابق با واقع هم در یک معنی و صحیح باشد.
ناقد دوم: گزارش نقد خوب ولی نظریهپردازی پر اشکال
در ادامه نشست ابوالقاسم فنانی ناقد دوم این نشست نیز در خصوص این کتاب گفت: این کتاب دارای سه محور اصلی است که شامل، گزارش، نقد و نظریهپرازی است؛ از حیث گزارش، کتاب حجتالاسلام سلیمانی، کتاب خوب و روان و دقیق تالیف شده است؛ دیدگاه ها نیز به شکل بی طرفانهای تنظیم شده است؛ در زمینه نقد نیز ضوابط نقد رعایت شده است ولی از حیث نظریهپردازی این کتاب دارای نقدهای جدی است.
فنایی عنوان کرد: نکته اصلی در ابتدا در خصوص جایگاه صورتبندی هستی است؛ ابهام اصلی که کل مباحث این کتاب را تحت الشعاع قرارداده است ابهام در خصوص دو نوع کثرتگرایی است؛ در اینجا شش دیدگاه متفاوت وجود دارد؛ عدم این تفکیک به نقدهای دیگر نیز تسری پیدا می کند.
استاد دانشگاه بیان کرد: نکته دیگر آن است که واقعیت، آن است که در دنیایی زندگی می کنیم که ادیان متعددی حضور دارند و در فرهنگ انسانی هر کدام برای خود طرفدارانی دارند که همه آنها دین خود را حق می داند و خود را اهل نجات و رستگاری می داند و دیگران را اهل شقاوت می پندارد.
پژهشگر فلسفه و اخلاق تصریح کرد: در اینجا باید کثرت ادیان و نسبتسنجی با آموزههای دینی بیان کنیم؛ در اینجا هم میتوانیم دلایل درون دینی و هم برون دینی را بیان کنیم که این کثرت نه تنها جنبه منفی ندارد بلکه جنبه مثبت دارد؛ یعنی حکمت این مساله آن است که خود خداوند هم نمی خواهد که این کثرت از بین برود.
وی گفت: دلیل برون دینی همان قاعده ملاصدرا است؛ یعنی اگر در طبیعت تضادی وجود نداشته باشد مساله نزول فیض خاتمه می یابد؛ این تضاد از آن جنس نیست بلکه از باب عقاید و ادیان است است یعنی اگر همه انسان ها پیرو یک دین باشد یک نوع باب از فیض بسته میشود.
فنایی بیان کرد: خداوند در قرآن به پیامبر میفرماید چرا تلاش می کنی که همه انسان به دین تو بگروند زیرا اگر ما ما میخواستیم کاری میکردیم که همه ادیان به یک دین وارد شوند؛ حال اگر این مساله خلاف مشیت خدا است میتوانیم بگوییم که نفس این کثرت در حکمت الهی ریشه دارد.
وی گفت: پرسشی که در اینجا مطرح شده و در پاسخ به آن سه یا شش دیدگاه مطرح شده است، پرسش درجه دوم است و ماهیت آن فلسفی است و نه کلامی؛ یعنی باید بیرون از ادیان بایستیم و به آن پرسش پاسخ دهیم.
پژوهشگر فلسفه اخلاق بیان کرد: خلط دیگری که در اینجا صورت گرفته که کمی ساختار کتاب را به یک مجموعه مقالات شبیه کرده آن است که مولف در اینجا جایگاه بحث و ماهیت این پرسش را به درستی تشخیص نداده و تبیین نکرده است و به همین دلیل گاهی به سراغ مفسران دین و گاهی به سراغ متون دین و گاهی پیروان ادیان میرود.
وی گفت: در اینجا باید سه منزلت اینکه این دین چه میگوید، مفسران چه میگویند و یا پیروان دین چه میگویند باید بیان می شد؛ اگر بخواهیم به سراغ متون برویم می توانیم شواهدی از مصادیق هر کدام از کثرت گرایان و وحدت گرایان و... بیابیم.
وی اظهارکرد: خلط بین شمولگرایی و انحصارگرایی معتدل از دیگر خلطهای دیگر صورت گرفته در این کتاب است؛ در این کتاب بیان شده است که انحصارگرایان متعدل پیروان ادیان دیگر به جاهلان قاصر و مقصر تقسیم میشوند؛ در حالی که این مسئله یک نوع شمول گرایی است نه فقط انحصارگرایی.
وی گفت: میتوان در باب صدق، انحصارگرا و در باب نجات، کثرتگرا باشیم؛ زیرا اگر بخواهیم در صدق کثرتگرا باشیم به نسبیتگرایی دچار میشویم؛ حقیقت یکی است و چند مورد نیست؛ اگر کسی بخواهد از نسبیتگروی معرفتی سخن بگوید به اشتباه افتاده است چون نسبیگرایی قابل دفاع و قابل توجیه نیست.
انتهای پیام