به گزارش ایکنا؛ نمایشگاه مطبوعات امسال برگزار نشد و بهانهای به دست ما داد تا با فریدون صدیقی، نویسنده و استاد پیشکسوت روزنامهنگاری گفتگویی داشته باشیم. گرچه جمله جمله صحبتهای استاد صدیقی لبریز از نگرانی بود اما در نهایت ما را به امیدواری دعوت کرد.
*نخستین باری که شنیدید نمایشگاه مطبوعات ممکن است برگزار نشود ناراحت شدید؟
بیتردید ناراحت شدم. احساس کردم ای داد بیداد؛ موضوع رنجوری و فضای بسته کم مخاطب مطبوعات دارد جدی میشود که مسئولان مربوطه را به این نتیجه رسانده که نمایشگاه مطبوعات برگزار نشود. تجربه سالهای پیش نمایشگاه یا تجربه کارکرد نمایشگاههای دائمی که ما در خیابان به اسم دکههای روزنامهفروشی داریم نهایتا منجر به این نتیجه شد که نمایشگاه مطبوعات برگزار نشود.
*اما مسئولان کمبود بودجه را دلیل عدم برگزاری نمایشگاه اعلام کردهاند.
میتواند دلیل این مسئله بودجه هم باشد. اگر بودجه نمایشگاه تبدیل به سوبسیدی شود که به حیات رسانهها کمک و این حیات را طولانیتر کند و یا آن پول صرف بیمه تأمین اجتماعی خبرنگارانی که در رسانهها بیمه نیستند، شود، عدم برگزاری نمایشگاه را ترجیح میدهم و این مسئله من را خوشحال میکند. افتی که گریبانگیر رسانهها شده و کاهش مخاطب، مسئولان را بیانگیزه کرده است و شاید این دغدغه وجود داشته که اگر نمایشگاه مطبوعات برگزار شود بازهم یکسری آدمهای تکراری میآیند که به دنبال گرفتن خودکار و زنبیل(کیسه) هستند و نمایشگاه با استقبال روبه رو نمیشود. اکنون رسانههایی داریم که اسم آنها روزنامه است اما به حدی تیراژ آنها کم است که روی دکه حضور ندارند و به مراکز استانها و دکهها ارسال نمیشوند، یا سایت و خبرگزاری داریم که مخاطب ندارند که بتوانند حضور قوی در نمایشگاه داشته باشند. من دلیل اعظم برگزار نشدن را این مسائل میدانم حال اگر مشکل بودجه هم باشد خیلی دور از ذهن نیست.
*راه حل چیست؟
باید به رسانهها به عنوان بنگاه اقتصادی هم نگاه شود. رسانهها باید به حدی خودکفا باشند که بتوانند خود را اداره کنند. رسانه اگر مخاطب داشته باشد میتواند خود را چاپ کند. ما مخاطب پایدار را از دست دادهایم و قادر به مخاطب سازی هم نیستیم. باور من این است که وقتی کیوسک داریم یعنی نمایشگاه دائمی مطبوعات داریم. در زمان رونق قابل تأمل و توجه مطبوعات میل به بالا رفتن تیراژ، تعدد و تکثر مطبوعات هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی باعث شده بود که مخاطب زیاد شود و نسلهای تازهای از مخاطبان اضافه شدند که علاقهمند بودند خالقان رسانهها را ببینند.
در آن برهه زمانی وقتی به نمایشگاه مطبوعات میرفتیم غرفهها را پر میدیدیم. مثلاً یاداشتهای من سالهاست که روزهای پنجشنبه در همشهری چاپ میشود، وقتی اعلام میشد که فلان روز به نمایشگاه خواهم رفت عدهای از مخاطبان ما آمدند، یا در نمایشگاهها کارگاههایی برگزار میشد که جذابیت خاص خود را داشت. سال گذشته برای اولین بار غرفهای به پیشکسوتان مطبوعات اختصاص داده شد. «خطرات و خاطرات روزنامهنگاری» هم عنوان کارگاهی بود که من ارائه کردم و جمعیت قابل توجهی حضور داشتند.
*قبول دارید که عموم مردم علاقهای به نمایشگاه مطبوعات نشان نمیدهند و بیشتر بازدیدکنندگان اهالی مطبوعات هستند؟
عیبی ندارد. البته در دوره رونق مطبوعات، یک طرف نمایشگاه کیهان بود و طرف دیگر شرق که هر کدام مخاطب خود را داشتند. ماهنامه فیلم هم بود که هنرپیشهها را دعوت میکرد و روزنامه خبر ورزشی که فوتبالیستها به غرفه آن میآمدند. یعنی مخاطب جدی به نمایشگاه میآمد. افرادی هم که در شهرستانها خبرنگار یا صاحبامتیاز هفتهنامهها و ماهنامهها بودند علاقه داشتند همکارانشان را در تهران ببینند و به طور کلی دیدن همکاران مطبوعاتی جذاب و اتفاق مثبتی بود.
*پس اکنون که نمایشگاه برگزار نمیشود، بدنه مطبوعات که محلی برای دیدن یکدیگر ندارند صدمه میبینند؟
نه؛ اکنون رسانهها از نظر مخاطب کم بنیه شدهاند اما اهالی مطبوعات چه قدر همدیگر را میشناسند؟ من فکر میکنم افراد پیگیر و علاقهمند همدیگر را پیدا میکنند حال اگر کسی در یک خبرگزاری کار میکند و کل جهانش به همان خبرگزاری محدود میشود، کارمندی به حرفه خود نگاه میکند و برایش مهم نیست؛ روزی چند خبر میدهد و حقوق میگیرد و ... طبیعی است برای چنین فردی برگزاری یا عدم برگزاری نمایشگاه فرقی نمیکند.
*«نگاه کارمندی به حرفه خبرنگاری»؛ رسانههای ما چه قدر مبتلا به این آسیب هستند؟
خیلی زیاد. اگر کارکنان رسانهها تبدیل به کارمند شوند غمانگیز و فاجعهبار است. از سوی دیگر بیکاری و عدم امنیت شغلی هماکنون زیست رسانهای ما را تهدید میکند. زمانی بر این باور بودم که روزنامهنگار امنیت شغلی ندارد اما امنیت حرفهای دارد یعنی اگر شغلش را در یک روزنامه از دست داد چون فرد حرفهای است به سایر روزنامهها، مجلهها، ماهنامهها و ... میرود اما در حال رسیدن به مرحلهای هستیم که حتی حرفهایها هم بیکار میشوند.
*راه برون رفت از این وضعیت رسانهای چیست؟
بنبستی که ما در آن گیر افتادهایم صرف نظر از تأثیر فضای مجازی و ... به مدیریت بالادستی رسانهها باز میگردد. به حدی فضای زیست خلاق و هوشمندانه رسانهها را به دلایلی که درباره آن حرف نمیزنم تنگ کردهاند که روزنامهها از تولید باز ماندهاند. رسانهها سه وظیفه اصلی دارند: سرگرمی، اطلاع رسانی و تحلیل و دانش افزایی. عموماً اطلاع رسانی به هنگام، دقیق و شفاف رخ نمی دهد، تحلیل سنجیده، متوازن، عمیق و بههنگامی که تبدیل به دانش برای مخاطب شود نیز وجود ندارد و فقط میماند وجه سرگرمی که نتیجهاش میشود اینکه مخاطب فقط برنامه 90، خندوانه، دورهمی و یا یک سریال را نگاه میکند و کارکرد رسانه دیگر از خبررسانی دور میشود.
رسانههای ما کنشمند نیستند بلکه واکنشی هستند؛ اما برعکس فضای مجازی کنشمند است و غلط و درست را اطلاع رسانی میکند و ما رسانهها فقط واکنش نشان میدهیم که مثلاً در سیلی که آمده هفت نفر را آب نبرده شش نفره را آب برده. باید اجازه دهند رسانهها نفس بکشند.
*اگر اجازه نفس کشیدن به رسانهها دادند، نمایشگاه مطبوعات سال بعد چطور باید برگزار شود؟
رسانهها میتوانند به بازیابی خود برسند، حرکت کنند، امید در خود بیافرینند، امیدوار باشند و به مخاطب امید دهند تا در نتیجه افزایش مخاطب صورت بگیرد. قرار بوده روزنامهها در چارچوب قانون آزاد باشند اما هزاران تفسیر از قانون وجود دارد و متأسفانه هر چیزی را با چیزهای دیگر گره میزنیم در نتیجه ما همیشه بخشی از واقعیت را میگوییم، خودسانسوری بیداد میکند و همه اینها مخاطبها را میراند. کار رسانه پاسخ دادن به نیاز مخاطب یا ساختن نیاز برای مخاطب است اما وقتی هیچ کدام از این دو کارکرد را نداریم موجودیتمان را از دست میدهیم.
*تاکنون در چند دوره نمایشگاه مطبوعات حضور داشتهاید؟ کدام دورهها را موفق دیدهاید؟
همه نمایشگاهها و جشنوارههای رسانهای را بودهام و وظیفه خودم میدانستم که در این نمایشگاهها حضور داشته باشم. دوره طلایی در سال 78 بود که تکثر وجود داشت و کشمکش و دیدگاههای مختلف مطرح میشد.
و آنچه دوست دارید بگویید:
پیام من به همکارانم این است که علیرغم همه مسائلی که وجود دارد ما امیدمان را از دست ندهیم و با حداقلهایمان سعی کنیم حداکثرهایمان را بیافرینیم. به شخصه این امید را دارم که زیست رسانهای ما دستخوش تغییر خواهد شد. ما ناچاریم؛ اگر تغییر نکنیم میمیریم و این خودمرگی خودخواسته خیلی دردناک است و نتیجه این میشود که کارشناسان و ارزیابان خودمان را در شبکههای برون مرزی میبینیم آن هم در برنامههایی که مخاطب دارند. چرا؟ چرا باید اینطور باشد. آنها میتوانند هر پرسشی را بپرسند و به هر پرسشی پاسخ دهند اما روزنامه و سایت داخلی ما نمیتواند. این غم انگیز و باعث تأسف است که اهل رسانه، رسانه خودشان را منبع خبری برای شخص خودشان نمیدانند.
انتهای پیام