بررسی تطبیقی رهیافت آیت‏‌الله جوادی و حسین نصر در علم دینی تمدن‌ساز
کد خبر: 3767374
تاریخ انتشار : ۰۷ آذر ۱۳۹۷ - ۱۲:۰۸

بررسی تطبیقی رهیافت آیت‏‌الله جوادی و حسین نصر در علم دینی تمدن‌ساز

گروه اندیشه ــ آیت‌الله جوادی آملی و حسین نصر دارای دیدگاه‌های متفاوتی در زمینه علم دینی و تمدن نوین اسلامی هستند؛ در رویکردی که سردمدار آن نصر است به فرهنگ‌سازی علم قدسی با تأکید بر سنت و حکمت خالده تاکید می‌شود و در برابر، آیت‌الله جوادی‌آملی بر علم دینی حداکثری با توجه به جایگاه عقل و نقل دینی تاکید می‌کند.

 آیت‏‌الله جوادی و حسین نصر در علم دینی تمدن‌ساز

به گزارش ایکنا؛ ابوذر رجبی در مقاله «بررسی تطبیقی رهیافت آیت‏‌الله جوادی آملی و دکتر نصر در علم دینی تمدن‌ساز» به بررسی نظرگاه این دو فیلسوف شهیر در زمینه علم دینی و تمدن می‌پردازد؛ وی در بخش‌های مختلف این پژوهش به بحث‌ در مورد تعریف دین و علم، رابطه این دو، علم دینی، روش‌ دست‌یابی به علم دینی، تمدن اسلامی و علم دینی پرداخته و نظرات آیت‌الله جوادی آملی و حسین نصر در مورد این موضوعات را مورد تطبیق و بررسی قرار داده است. در ادامه بخش‌های از این بحث علمی از نظر می‌گذرد؛

مسئله علم دینی در دهه‌های اخیر در میان محققان و پژوهشگران داخلی موافقان و مخالفانی داشته است. در میان موافقان نیز نظر یکسانی وجود ندارد. در این بین می‌توان به دو رهیافت علم دینی در متن فرهنگ، سنت و تمدن اسلامی و علم دینی شمول‌گرای عقل و نقل‌محور اشاره کرد. اگرچه بین این دو دیدگاه اشتراکاتی وجود دارد؛ اما مبانی و مؤلفه‌ها و نتایج هریک متفاوت از دیگری است. دیدگاه اول علم دینی را بازگشت به سنت و تمدن اسلامی در اعصار گذشته می‌داند و احیاء آن تمدن را در واقع احیاء علم دینی می‌داند. این دیدگاه علوم جدید غربی را یکسره در تعارض با جهان‌بینی اسلامی دانسته و بر این باور است که کارایی خاصی در تمدن نوین اسلامی نخواهند داشت. دیدگاه دوم بر این باور تأکید دارد که علم دینی از عناصر کلیدی تمدن نوین اسلامی خواهد بود. علوم جدید غربی نیز در این تمدن کارایی خواهند داشت. نظرگاه اخیر با تعمیم حجیت عقل از عقل تجریدی به نیمه تجریدی، بر داده‌های تجربی هم مهر تأیید زده و برای آن اعتبار قائل می‌شود.

آیت‌الله جوادی آملی و حسین نصر هر دو قائل به علم دینی بوده و نفی دیدگاه منکران را در سرلوحه نظرگاه خود قرار داده‌اند. نگاه ایجابی دو متفکر به این مسئله آنان را در مواجهه با علوم مدرن قرار داده و سبب شده تا نسبت به علم مدرن اعلام موضع نمایند. اگرچه دو رویکرد متفاوت در این امر انتخاب نموده‌اند. از شباهت‌های این دو دیدگاه آن است که هر دو متفکر بر این باورند که علم مبدا هستی‌شناسانه و معرفت‌شناسانه دارد. علم از ابزار حس، شهود، عقل و وحی می‌تواند تغذیه کند. هر دو متفکر به اهمیت عقل در حوزه علم دینی اهمیت می‌دهند. اگرچه هر دو متفکر به دین الهی توجه دارند، اما مبانی و حتی پیامدهای این توجه با یکدیگر دارای تفاوت است.

نصر اگرچه دین را با منشا وحیانی می‌پذیرد، اما نهایتاً تن به نظریه وحدت متعالی ادیان می‌دهد که از نظر نتیجه تفاوتی به نظریه کثرت‌گرایی دینی ندارد. اگرچه او علم قدسی را از پیامدهای ادیان الهی می‌داند که مبتنی و متکی بر وحی‌اند اما این ادیان تفاوتی با هم ندارند. همه آنها مبدائی الهی داشته و از منشأ واحدی متجلی شده‌اند. اما استاد جوادی دین را به دو قسم حق و باطل تقسیم کرده و دین حق را گرچه منحصر در ادیان الهی می‌داند، اما قائل به هم‌سنخی ادیان گذشته و دین خاتم است.

دیدگاه نصر علم جدید را به جهت مبنا و ساختار با دین اسلام در تعارض می‌بیند و درصدد احیای علم مقدس در بستر تمدن اسلامی است. به باور او پیوند عمیق معنوی میان امور تنها در سایه فرهنگ سنتی اسلامی میسور است و این نکته در تمدن جدید غرب موجود نیست. از این جهت تمدن غربی نمی‌تواند علم مقدس را دنبال داشته باشد، پس باید از این علوم فاصله گرفت. به جای اخذ این سنخ از علوم باید به تراث اسلامی خودمان روی آوریم.

میراثی که سرشار از علوم سنتی و قدسی است. در این میراث شما با حکمت خالده روبرو هستید. با بهره‌گیری از این تراث می‌توان مشکلات زیستی و روانی و معضلات پیش روی انسان معاصر را درمان کرد. ارتباط انسان با غیب در آن علوم مطرح بوده و فراتر از زیست این کیهان را برای انسان در علوم سنتی می‌توان دنبال کرد، چیزی که در علم جدید وجود ندارد. برای احیای تمدن نوین اسلامی باید به آن سرمایه مراجعه کرد. تمدن اسلامی به مبدأ الهی توجه دارد و در این راستا مراتب وجود را از بالا به پایین می‌بیند. در واقع در نظام هستی‌شناسانی معطوف به سلسله طولی است و این دقیقاً بر خلاف تمدن غربی است که ناظر به سلسله عرضی بوده و خدا و انسان و طبیعت در عرض هم مدنظر قرار می‌دهد».

 آیت‌الله جوادی آملی با انتقاد از رویکرد عالمان علم جدید، اصل علم را دارای مشکل و آسیب نمی‌داند. از این جهت در تمدن نوین اسلامی به سهولت می‌توان از همه علوم جدید غربی در فضای غرب استفاده کرد. به باور آیت‌الله جوادی آملی دین خطوط کلی و قواعد عام علوم را فراهم می‌کند و مبانی جامع بسیاری از علوم انسانی و تجربی در دین تعلیم شده است.

با به کار گیری قواعد عقلی و عقلایی می‌توان از نصوص دینی، محورهای عام را دنبال کرد. دینی بودن این علوم به معنای ذکر جزئیات و امور تفصیلی علوم در نصوص دینی نیست، بلکه استنباط از اصول متقن اسلامی در اسلامی بودن استنباطات کفایت می‌کند. ایمان و کفر عالِم، در اصل فهم کتاب تکوین و تشریع تاثیر نمی‌گذارد و علم به جهان و فهم قرآن را اسلامی و غیر اسلامی نمی‌کند، اما در رشد فهم و درست و عمیق‌تر بودن فهم اثرگذار است. ایشان به صراحت در آثار خود بیان می‌دارد علم می‌تواند مبتنی بر انگیزه‌های سکولاریستی و یا متاثر از تعالیم دینی شکل بگیرد، البته این جهت‌داری به ذات علم بازنمی‌گردد، بلکه جهت‌داری آن به فاعلیت و متعلق علم یعنی عالِم و معلوم برمی‌گردد و از این جهت دینی یا سکولار خواهد بود.

هر دو متفکر به جهت مبانی انسان‌شناسی علوم جدید غرب را با مشکل مواجه می‌دانند. رهیافت غرب مدرن به همه امور مبتنی بر امانیسم است و به حوزه علوم نیز با همین نگاه می‌نگرند. امانیسم به عنوان یک مبنا انسان را در دنیا محصور می‌کند. به باور نصر همین مبنا سبب شده است که بشر مادی خود را در خلقت طبیعی محدود بداند و همواره با خود و با دیگران در نزاع و درگیری باشد. به همین جهت علم جدید نیز از نظر ساختار و محتوا دارای مشکل خواهد بود. تمدن غربی انسان را از هویت‌ اصلی‌اش دور نموده اس. این تمدن نمی‌تواند از آینده انسان سخن بگوید. تعبیر نصر از این تمدن همچون مرغی سرکنده است که اگرچه دست و پای فراوان می‌زند و به ظاهر متحرک است اما سری در بدن ندارد.

هر دو متفکر علم جدید را دارای آسیب‌ها و چالش‌هایی می‌دانند و این علم باید در فضای تمدن اسلامی با تغییراتی استفاده شود. حال یا با تغییرات مبنایی چنانچه نصر بر آن است یا مانند استاد جوادی با تغییر در انگیزه و رویکرد. هر دو متفکر بر رویکرد حسی و تجربی تاکید می‌ورزند و آن را لازمه زندگی انسانی در طبیعت می‌دانند. اما به محدودیت حس توجه کامل دارند. در تمدن نوین اسلامی رویکرد نصر در استفاده از این ابزار با مشکلاتی مواجه خواهد بود، چراکه ایشان اشتباه اساسی غرب را در استفاده از این روش می‌دانند و بهره نبردن از دو روش عقل و نقل توأمان.

 آیت‌الله جوادی آملی استفاده این روش در تمدن نوین اسلامی را درست می‌داند و با بیان اینکه با تغییر انگیزه می‌توان به آن روی آورد، شرایط را برای استفاده حداکثری از امکانات مادی موجود برای مسلمین مطرح می‌کنند. از نظر ایشان عقل و نقل هیچ‌گاه جدا نبوده‌اند تا بخواهیم در فضای فعلی و برای استفاده از هر یک در تمدن اسلامی به تلفیق آنها روی بیاوریم.

از میان رویکردهای مختلف علم دینی بر از دیدگاه‌ها نسبت به سایر رهیافت‌ها ناظر به تمدن اسلامی است. در رویکردی که سردمدار آن دکتر نصر است به فرهنگ‌سازی علم قدسی با تاکید بر سنت و حکمت خالده تاکید می‌شود. در برابر، استاد جوادی آملی بر علم دینی حداکثری با توجه به جایگاه عقل و نقل دینی تاکید می‌کند. رویکرد اول مسئله احیای تمدن اسلامی را مطرح می‌کند و علوم رایج غربی را در تعارض با دین اسلام می‌داند؛ اما در برابر رهیافت دوم همه علوم را الهی دانسته و علوم موجود غربی را از ناحیه عالم و معلوم دچار ضعف و آسیب می‌داند نه از ناحیه خود علم. با این توصیف دکتر نصر تمدن نوین اسلامی را صرفا در بازسازی مجدد و بازگشت به میراث گذشتگان می‌داند؛ اما استاد جوادی ضمن پذیرش میراث قدما از ظرفیت‌های علوم موجود به نحو حداکثری در شکل‌دهی به تمدن اسلامی بهره می‌گیرد. آسیب‌های علم جدید غربی با نوع نگاه و نگرش تغییر خواهد یافت و دیگر نیازی به حذف علوم غربی نیست. بنابراین بر خلاف رهیافت استاد جوادی‌آملی، دیدگاه نصر از ظرفیت‌های بسیار محدودی در تمدن نوین اسلامی برخوردار است.

یادآور می‌شود، مقاله «بررسی تطبیقی رهیافت آیت‏‌الله جوادی آملی و دکتر نصر در علم دینی تمدن‌ساز» نوشته ابوذر رجبی در شماره جدید مجله علمی ـ پژوهشی «عقل و دین» به سردبیری سعید بهشتی منتشر شده است.

انتهای پیام

captcha