نیاز است که ما از امثال آیت الله سبحانی، درس غیرت دینی بیاموزیم/ شیوه تدریس ایشان جزو شیرین ترین تدریس های حوزوی است
کد خبر: 3770811
تاریخ انتشار : ۱۸ آذر ۱۳۹۷ - ۱۱:۰۴

نیاز است که ما از امثال آیت الله سبحانی، درس غیرت دینی بیاموزیم/ شیوه تدریس ایشان جزو شیرین ترین تدریس های حوزوی است

آیت الله رضا استادی در گفت وگو با شفقنا پیرامون عوامل موفقیت در شکل گیری شخصیت آیت الله العظمی سبحانی مطالبی را اظهار داشته اند.

به گزارش ایکنا، شفقنا نوشت: آیت الله رضا استادی در ۱۶ سالگی به مسجد امین الدوله بازار تهران و مدرسهٔ علمیهٔ مروی رفت و تحصیل علوم دینی را شروع کرد. نزدیک به ۴ سال از دوران طلبگی را در تهران گذراند؛ سپس به حوزهٔ علمیهٔ قم رفت و در دروس دورهٔ سطح شرکت کرد. با گذشت نزدیک به ۱۰ سال در دروس خارج فقه و اصول شرکت کرد و از استادان برجسته مانند حضرت آیت الله العظمی سبحانی بهره برد. آیت الله استادی در طول سال های متمادی به تدریس کتاب های شرح لمعه، اصول فقه، مکاسب، رسائل، کفایه و نیز اصول عقاید و تفسیر پرداخته و از این رهگذر، شاگردان بسیاری را پرورانده است. از آغازین سال های تحصیل، به امر تبلیغ اهتمام داشته و به نقاط گوناگونی رفته و مردم آنجا را ارشاد نموده است. ایشان سه سال مدیر حوزه علمیه قم و پنج سال سرپرست کتابخانه مسجداعظم بود و هم اکنون دبیر شورای عالی حوزه علمیه قم می باشد.

آیت الله رضا استادی در گفت وگو با شفقنا پیرامون عوامل موفقیت در شکل گیری شخصیت آیت الله العظمی سبحانی مطالبی را اظهار داشته اند که  متن کامل سخنان این استاد حوزه علمیه قم در ادامه می آید:

پیشوایان دین به ما دستور داده اند که همیشه قدرشناس بزرگان دانش و پژوهش و اجتهاد باشیم، همان گونه که باید سپاسگزار خداوند و الطاف گوناگون حضرت حق بود.

ناگفته نماند که بنده جزو کسانی هستم که در دوره طلبگی ام، خدمت این بزرگوار می رسیدم. از این رو، خودم را وامدار ایشان می دانم پس قدردانی از یک مرجع تقلید و محققی سخت کوش در حوزه علمیه قم و همچنین، قدرشناس شاگردی از استاد خود، سخن گفتن درباره شرح حال و اقدامات آیت الله سبحانی را می طلبد. بی گمان ایشان در عصر حاضر، شخصیت بزرگی به شمار می آیند.

همان طور که درباره شخصیت های علمی خوانده یا شنیده اید، عامل های متفاوتی در شکل گیری شخصیت آن ها اثرگذار بوده اند. اکنون ببینیم شخصیت حضرت استاد سبحانی، بر اساس چه عواملی شکل گرفته است. بی گمان، آگاهی از آن عوامل به ما کمک می کند تا از تجربیات مردان موفق استفاده کنیم.

در مورد والد ایشان

پدر معظم له (مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد حسین سبحانی خیابانی ۱۲۹۹- ۱۳۹۲هـ. ق)، از عالمان حوزوی بودند که (حدود) نود سال عمرشان به درازا کشید. ایشان مدت زیادی در حوزه علمیه نجف، مشغول تحلیل و تدریس بودند (۱۳۲۷-۱۳۳۹ هـ ق) استادان ایشان، در آن حوزه بزرگ، مرحوم سید محمد کاظم یزدی صاحب عروه الوثقی، مرحوم شریعت اصفهانی و مرحوم آقاضیاء الدین عراقی  بودند.

ابوی بزرگوار آیت الله سبحانی، پس از پایان درس و بحث حوزوی شان، به زادگاه خود، تبریز بازمی گردند. سالیان متمادی، در مسجد و محل و مدرسه علمیه، به خدمات دینی و علمی و اجتماعی می پردازند و شاگردان بسیاری را تربیت می کنند که آقازاده شان، یکی از آن هاست. پیداست که عالمی بزرگ و پدری دلسوز که همیشه، دغدغه طلبگی داشته، چه قدر در پرورش شخصیت انسان اثرگذار است. پس می توان گفت که آیت الله سبحانی، خانواده ای، شایسته و از نظر علم و عمل، معلم و مربی بزرگواری، همچون پدر فرزانه شان داشته اند.

نقش اساتید در شکل گیری شخصیت علمی

خداوند به برخی انسان ها، از همان آغاز زندگی شان، لطف و مهربانی دارد و استعدادی شایان به آنان عطا می کند. آیت الله سبحانی نیز یکی از آن افراد هستند. ایشان در نوجوانی، یعنی پانزده سالگی بود که درس طلبگی را در محضر پدرشان شروع کردند و شاید جوانی ۲۲ یا ۲۳ ساله بودند که مشغول نوشتن تقریرات درس امام شدند. جای شگفتی نیست که طلبه ای جوان، به این سرعت به مرحله ای از رشد و کمال برسد؟ گفته اند که مرحوم امام، نوشته های حضرت آقای سبحانی را خوانده و همه را تأیید کرده بود. جالب این است که ایشان، عادت نوشتن تقریظ بر کتابی را نداشت، اما بر کتاب آیت الله سبحانی، تقریظی نوشته است. پیداست که ایشان، در هفت یا هشت سال طلبگی، توانسته است مقدمات و شرح لمعه و همچنین، رسائل و مکاسب شیخ مرتضی انصاری، و نیز کفایه الاصول آخوند خراسانی را خوب بخواند و بعد به درس خارج امام برود. در آن حلقه درسی، طلبه های زیادی بودند، اما طلبه ای جوان را می نگریم که استعداد خاصی دارد و در حدود ۲۵ سالگی، تقریرات درس استادش را می نویسد. شکی نیست که ایشان، سرشار از استعداد است.

همان طور که گفتم، استاد اول حضرت آیت الله سبحانی، پدر بزرگوارشان بودند، یعنی همان سال هایی که ایشان در تبریز به سر می برد. در همان روزگار، مرحوم خیابانی، صاحب کتاب “ریحانه الادب”، که در حوزه ادبیات عرب از چهره های سرشناسی به شمار می آمد، در تبریز سکونت و تدریس داشت. ایشان هم یکی از استادان آقا میرزا جعفر سبحانی بود. ناگفته نماند که در سال های اخیر، در تهران، مدرسه سپهسالار قدیم، خدمت مرحوم خیابانی رسیدم. ایشان هم در ادبیات عرب از موقعیتی مخصوص برخودرار بودند و هم در فقه و اصول و علوم دیگر حوزوی، موقعیت برجسته‌ای داشتند.

استاد سبحانی، بار سفر می بندد و به سوی حوزه علمیه قم می آید(مهرماه ۱۳۲۵ش.)، تا در محضر عالمان بزرگ شرکت کند. باید گفت که استادان ایشان، در دوره سطح آیت الله مجاهدی و آیت الله گلپایگانی بودند و بعد که وارد مرحله درس خارج فقه و اصول می شود، از خرمن دانش بزرگانی، همچون آیت الله بروجردی، امام خمینی و علامه طباطبایی، خوشه چینی می کنند. معلوم است که استادانی چنین بزرگ و بزرگوار، در شکل گیری شخصیت طلبه ای با استعداد، چه اندازه اثر می گذارند. کسی که کاملا مراقب است، مبادا نسبت به آموختن از این گونه استادها، تقصیر و قصوری پیش آید.

تأثیر دوستان

عامل دیگری که در شکل گیری شخصیت طلبه علوم دینی، اثر بسیاری دارد، کسانی هستند که طلبه با آنها، دوست و مأنوس است و با آنها مباحثه می کند. اگر بخواهم مثالی از دوستان آیت الله سبحانی بیاورم، می توان از اصحاب دوره اول مجله درس هایی از مکتب اسلام، یاد کرد که آن سال ها، آیت الله بهشتی، آیت الله آقا سید موسی صدر، آیت الله ناصر مکارم شیرازی و آیت الله موسوی اردبیلی، از همکاران ایشان بودند. کسانی که از آنها نام بردم، رفقای استاد سبحانی بودند و به اصطلاح، هم دوره های ایشان به شمار می آمدند با آقای مکارم به طور مفصل مباحثه داشته اند. در این جا فرصت را غنیمت بشمارم و به طلبه های عزیزی که نسبت به طلبه های دیگر جوان ترند، بگویم که برای مباحثه سعی کنید طلبه های قوی تر از خودتان را سراغ بگیرید. تجربه نشان می دهد، وقتی هم مباحثه ای ضعیف تر از خودمان را انتخاب می کنیم، گمان می بریم در فراگیری علوم حوزوی، به جایی رسیده ایم؛ زیرا دانایی و توانمندی رفیق هم مباحثی مان کمتر از دانایی و توانمندی ما در بحث کردن است. پس باید دنبال طلبه ای رفت که از نظر درس و بحث، در سطح بالاتری باشد.

نظم فوق العاده

شاید افراد بسیاری را مشاهده کنید که استعداد بالایی دارند و شرایط رشد و پیشرفت در آنها فراهم است، اما دچار بی نظمی و پراکنده کاری شده اند. وقتی با این دسته افراد روبه رو شویم، آنها را سرگردان می بینیم. اصلا نمی دانند، چه کاری می خواهند انجام بدهند. تا آنجا که من با زندگی و روش آیت الله سبحانی آشنایی دارم، یعنی از سال ۱۳۴۳، ایشان را عالمی منظم دیده ام. می توان گفت، پیش از پنجاه سال است که با ایشان مأنوس هستم. نظم در زندگی او، در حد بالا و حتی فوق العاده ای است. حتما شنیده یا خوانده اید که برای نظم و برنامه ریزی در امور و اوقات، امام را مثال می زنند. بنده آیت الله سبحانی را نسخه بدل همان مثال می دانم یا نسخه دیگری برای آن. ایشان در تدریس، مباحثه، نوشتن، استراحت کردن، غذا خوردن و کارهای دیگر، بسیار منظم هستند. بی گمان، چنین نظمی، در دست یابی انسان به شخصیت موفق و جامع، سهم بسیاری دارد. درست است که برخی عوامل، مانند استعداد بالا یا پدر عالم داشتن، جزو اختیارها نیست، اما کسی نمی تواند برای منظم نبودن در زندگی طلبگی اش، بهانه ای بیاورد. پدر بنده، کاسب بود، نه فقیه. آیا من نمی توانم با نظم و برنامه ریزی، به اهداف بلند نزدیک شوم؟

میانه روی و اعتدال در روش فکری

حضرت آیت الله سبحانی، چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، از چهره های روشن فکر حوزه علمیه قم به شمار می آیند. آن روزها که ما به قم آمدیم، چند نفر را در میان روحانیون می دیدیم که دغدغه اسلام و مسلمانان را دارند. هر کس که در آن روزگار، برای طلبگی به حوزه قم می آمد، آیت الله سبحانی را عالم و مدرسی روشن فکر می دید که نسبت به وضع موجود حوزوی و کتاب های درسی طلبه ها، انتقادهای بسیاری دارد. ایشان از این نظر، چهره ای ممتاز به شمار می آید؛ چراکه به فکر تحول حوزه بود، اما هرگز برای روحانیت و اسلام، مسئله ساز نبود. افراد بسیاری را در حوزه دیدیه ایم که اسم روشن فکر را روی خود گذاشته و ناگهان کاری کرده اند که شایسته آنان نیست. من نمی گویم نباید حرف تازه ای داشت و مقلد گذشتگان باشیم، اما ارائه نظرهای جدید، حساب و کتاب دارد و نمی توان درعرصه روشن فکری، دچار افراط و تفریط شد. وقتی به سیروه علمی و عملی بزرگان حوزه های علمیه نگاه می کنیم، اعتدال را یکی از امتیازهای بزرگ شخصیت های اسلامی می یابیم.

به هر حال، از این نظر، آیت الله سبحانی بسیار ممتاز است. باید برای شما طلبه ها اعتدال در روش فکری ایشان، آموزنده باشد. باید در ایام تحصیل و تدریس و خدمت به دین و حوزه، همیشه آدمی معتدل و عالمی میانه رو باشیم. اسلام از ما طلبه ها انتظار اعتدال دارد.

نیاز است که ما از امثال آیت الله سبحانی، درس غیرت دینی بیاموزیم

از غیرت دینی در دوران طلبگی غفلت نورزیم؛ زیرا عامل غیرت، در شکل گیری شخصیت یک عالم و خادم دین، سهم به سزایی دارد. حضرت آیت الله سبحانی، بر اساس مشاهده ها و شنیده هایی که درباره ایشان داشته ایم، همواره حساسیت یک روحانی را داشته است. به هر حال، در داخل و خارج کشور، برخی از سر جهالت یا غرض ورزی، به معارف اهل بیت (ع) لطمه می زنند. گاهی وقت ها، همین خودی ها، غافل نمی شوند و حرف های غیرخودی را بر زبان می آورند. اگر غیرت دینی عالم دینی وجود نداشته باشد، به کیان تشیع ضربه های سختی می خورد.

آیت الله سبحانی، در این گونه مواقع، هم خودشان دست به قلم می شدند و پاسخی برای شخص غافل فراهم می آوردند و هم به دیگران در حوزه علمیه تذکر می دادند و آنها را به هوشیاری دعوت می کردند تا کاری کنند. ایشان در همایش ها حضور می یافتند و از اهل بیت و روحانیت، جانانه دفاع می کردند. عظمت اشخاص در این میدان ها آشکار می شود. این دسته عالم های دینی که غیرت دینی دارند، پیوسته در حوزه ها و غیر حوزه های علمیه، بر افکار طلبه ها و دانشجوها و دیگران اثر می گذارند. پس نیاز است که ما از امثال آیت الله سبحانی، درس غیرت دینی را بیاموزیم و هیچ گاه به غافل و جاهل ها اجازه ندهیم که مسلمات مکتب اهل بیت را زیر سوال ببرند باید وقتی سخن ناروایی می شنویم، برافروخته شویم و در فکر پاسخ دادن به شبهات باشیم.

نیازی نیست از کسانی نام ببرم، اما بارها در حوزه شنیده ام که برخی آقایان گفته اند، ما دنبال فقه و اصول هستیم و به مسائل دیگر کاری نداریم. وقتی شخصیت حضرت آیت الله سبحانی را بررسی می کنیم، می بینیم که هر جا احساس وظیفه کردند، بی درنگ وارد میدان شدند. مگر ایشان که همیشه به وظیفه های حوزوی و اجتماعی توجه داشته اند، از درس و بحث حوزوی خود بازمانده اند؟ هم درس اصولشان را داشتند و هم وظیفه های یک عالم دینی را انجام می دادند. به همین دلیل بود که ایشان، هم منبر را قبول می کندو  هم شرکت در همایش های دینی، که در داخل و خارج کشور تشکیل می شود. اگر ضرورت بود که مقاله ای برای روزنامه یا مجله ای نوشته شود، آیت الله سبحانی، احساس وظیفه می کردند و چیزی می نوشتند. برخی آقایان مقاله نوشتن را کسر شأن خود می دانند. مگر آیت الله شهید مطهری در مجله “زن روز” آن روزگار، مقاله نداشت؟

شیوه تدریس ایشان جزو شیرین ترین تدریس های حوزوی است

عواملی که از آنها سخن گفته شد، باعث شکل گیری شخصیتی دینی و علمی شد که مایه افتخار ماست. آیت الله سبحانی، شصت سال در حوزه علمیه قم تدریس داشته است که از عزم و همت ایشان حکایت دارد. باید کسانی که با ایشان مأنوس هستند، کتابی پانصد صفحه ای درباره شرح حال این عالم ربانی بنویسند. برای نمونه، درباره شیوه تدریس ایشان بنویسند که جزو شیرین ترین تدریس های حوزوی است. کتاب های درسی ای که ایشان در حوزه قم تدریس کرده اند، شامل متون ابتدایی و سطح، رسائل و مکاسب و کفایه و شرح منظومه و آثار فلسفی و کلامی می شود.

وقتی این استاد گرانقدر درس می دهند، شیوه ای دارند که شاگرد، تمرکزش را از دست نمی دهد؛ زیرا در لابه لای درس، از شاگردهای خود می پرسند: «چه گفتم؟ چه شد؟ چه طور شد؟» گاهی بنده، در درس رسائل ایشان شرکت می کردم، اما در درس تفسیر ایشان بود که توفیق دوستی و انس با این مدرس بزرگ را پیدا کردم؛ درسی که پنج شنبه ها در صحن حضرت معصومه (س) برگزار می شد. من چند آیه ای را در آن جمع – که حدود بیست نفر بودند-می خواندم و بعد تفسیر شروع می شد.

ایشان، شاگردانی داشتند که از استان های مختلف آمده بودند. شیوه شان این گونه بود که افراد را به این صورت خطاب می کردند؛ آقای نهاوندی، آقای همدانی، آقای کرمانشاهی. شکی نیست که این نوع خطاب کردن، صمیمیت به وجود می آورد. شاگرد احساس می کند که استاد، او را تحویل گرفته و تکریم کرده است. پیداست که با رغبت به درس استاد گوش می دهد. باید استادان حوزه، روش درس دادن را از معظم له بیاموزند. چه بسا شاگردی نزد مدرسی یک سال درس می خواند در حالی که اصلا استادش او را نمی شناسد و حتی اسم او را نمی داند. جالب این جاست که همان شاگرد، وقتی برای گرفتن تأیید پیش استادش می رود، از وی می پرسد: «شما کی پیش من درس خواندی؟» پرا باید میان شاگردها و استادها، بیگانگی حاکم باشد؟

در طول شصت سال تدریس، که آیت الله سبحانی در حوزه علمیه قم فعالیت داشتند، شاید پنجاه سال، سرگرم تألیف های دینی و علمی بودند. برخی مدرس ها که فقه یا اصول را به طلبه ها درس می دادند، کار دیگری نداشتند، اما ایشان در کنار تدریس فقه و اصول و فلسفه، حدود دویست جلد کتاب را فراهم آورده اند. اگر تألیفات یاد شده را بر اساس سال های عمر علمی شان تقسیم کنیم، می توان گفت که سالی چهار کتاب تألیف کرده اند. اگر هر کتابی را حدود ۲۵۰ صفحه ای محاسبه کنیم، سالی هزار صفحه مطلب برای حوزویان، دانشگاهیان و دیگران نوشته اند که رقم بسیاری است. چاپ های مکرر آثار ایشان، نشان میدهد که با استقبال خواص و عوام مواجه شده است؛ چراکه کارهای علمی و تألیفی شان به روز است.

تدریس به آن گونه و تألیف ها نیز به این شکل بود. دیگر خدمات ایشان هم از قبیل شرکت در همایش ها، راه اندازی موسسه امام صادق (ع) و شکل گیری و مدیریت رشته تخصصی کلام است.

پرورش استعدادها

در این جا باید از خدمتی یاد کنم که شاید فراموش شده و آن خدمت، پرورش استعدادهایی است که در حوزه های علمیه وجود دارد. در همان جلسه تفسیری که در محضر آیت الله سبحانی بودم، جزوه کوچک پانزده صفحه ای که درباره اصول عقاید بود، به من دادند تا با بسط مطالب آن، قدمی بردارم. تا آن زمان، دست به قلم نبرده بودم، چون در محیطی پرورش یافته بودم که فقط گفته بودند، درس بخوانید و دیگر هیچ. کار را آماده کردم و نزد ایشان بردم که بعد چاپ شد. مبارک بودن وجود و قلم ایشان به بنده سرایت کرد و از ۳۸ سال قبل که این کتاب نوشته شد به طو ر مرتب تجدید چاپ می شود و برکات مادی و معنوی آن، نصیبم شد.

حرکت دیگری که انجام شد، درباره کتاب رسائل شخص احمد احسایی بود که حدود ۱۱۰ رساله است و در دو جلد چاپ شده است. قرار بود که در ایام تبلیغ ماه رمضان، که به روستایی رفته بودم، آن اثر را بازبینی و موارد زننده آن را یادداشت کنم. این تصمیم در جلسه چند نفره ای گرفته شد که من و دوستان به دعوت آیت الله سبحانی در آن شرکت کرده بودیم تا درباره عقاید باطل برخی فرقه ها، به تحقیق و تألیف بپردازیم. در حقیقت تشویق ایشان سبب شد که این کار را انجام بدهم. کار بعدی که از طرف ایشان به بنده سپرده شد، تصحیح چند رساله فقهی از پدر بزرگوارشان بود. بنده، کار تخریج احادیث را انجام دادم که زیر نظر ایشان صورت می گرفت.

کار دیگری که افتخار انجام دادن آن را داشتم، تهیه کردن ۱۲۰ درس اعتقادی بود که سرانجام به صورت دوره ای شش جلدی چاپ شد. این کتاب، در شمارگان بسیار وسیعی، در بسیاری از نهادهای کشور پخش شد. ماجرای این کتاب از این قرار است که روزی حضرت آیت الله سبحانی به من گفتند: «یک دوره اصول عقاید نوشته ام که اگر به صورت مختصر درآید، ممکن است برای مخاطب های بسیاری مفید باشد». ناگفته نماند که شیوه کارم این گونه بود که کتاب جدید را در خدمتشان می بردم و پس از مطالعه و اصلاحاتی که ایشان ضروری می دانستند، کتاب چاپ می شد.

همکاری با آیت الله سبحانی، به وادی ترجمه نیز کشیده شد. باید اعتراف کنم که در آن روزها، قدرت ترجمه کتابی از عربی به فارسی را نداشتم. درست است که طلبه درس خوانی بودم و حتی در حوزه علمیه هم درس می دادم، اما سراغ ترجمه کردن کتابی نرفته بودم. ایشان قسمتی از کتاب مفاهیم القرآن را که درباره مسئله خاتمیت بود، به بنده دادند که آن را ترجمه کنم. بالاخره کار انجام شد و پس از تصحیح ایشان، به چاپ رسید.

منظور از ذکر این خاطره ها این است که آیت الله سبحانی، همیشه راهنما و مشوق بنده و ده ها نفر مثل من بودند، به گونه ای که عبارت دستم بگرفت و پا به پا برد تا شیوه راه رفتن آموخت، در ذهن تداعی می شود.

کتابی در شرح حال و خدمات علمی و حوزوی حضرت آیت الله سبحانی نوشته شود

جا دارد کتابی در شرح حال و خدمات علمی و حوزوی حضرت آیت الله سبحانی نوشته شود. به نظر می رسد، یکی از کارهایی که باید درباره تألیفات ایشان انجام بگیرد، تهیه کردن فهرست توصیفی است. مقصود این است که فقط شمار آثار معظم له بیان نشود که مثلا ایشان، ۱۵۰ یا ۱۸۰ یا ۲۰۰ اثر پدید آورده اند، بلکه باید فهرستی توصیفی از کتاب های ایشان فراهم کنند و درباره متن هر اثر بحث شود تا روش تحقیق و نیز عالمانه و محققانه شان مطرح گردد. مثلا کیفیت تدریس شان در طول شصت سال گفته شود.

گاهی اوقات که درس های آقا میرزا جعفر سبحانی را از رادیو معارف می شنوم، نمی توانم آن را نشنیده بگیرم و رها کنم. درس های ایشان، علمی است و جاذبه دارد. یکی از کارهای ضروری، سخن گفتن درباره استادان و شاگردان ایشان است. همان گونه که آیت الله سبحانی، نسبت به بنده لطف داشته و در پرورش استعدادم کوشیده اند، بی تردید افراد بسیاری را دستگیری علمی کرده اند که باید از آنها در آن کتاب شرح حال، نام برده شود. پنجاه یا شصت سال، زمان کمی نیست و در این سال ها کسان بسیاری در محضر علمی ایشان پرورش یافته اند.

دست کم یک صد نفر از محضر ایشان بهره مند شده و به رشد علمی، دست یافته و در جهت خدمت به دین، گام برداشته و کارهایی نیز انجام داده اند که یکی از این کارها، دایره المعارف (دانشنامه کلام اسلامی) است. چند روز پیش، دایره المعارف را دیدم. صفحه اول را که نگاه کردم، دیدم تنها نام سی-چهل نفر، آمده است. درست است که حاج آقای ربانی، در رأس کار بودند، ولی این کار را یک کسی پیشنهاد داده و تأیید کرده است و سی-چهل نفر هم در این زمینه کار کرده اند.

امروز، نسل تازه ای در حوزه روی کار آمده و سرگرم فعالیت است. وقتی برخی مجلات به دستم می رسد و به نام ها توجه می کنم، می بینم هیچ یک از نویسندگان را نمی شناسم، چراکه نسل، تغییر کرده است. نسل گذشته، به فعالیت های دیگری می پردازد. به یک معنا می توان گفت که نسل گذشته خسته شده است. از این رو، این بزرگ ترین خدمتی است که امروز دارد انجام می شود.

تلاش ایشان برای ما حوزویان درس آموز است

اگر من بخواهم پنجاه نفر در حوزه علمیه قم معرفی کنم که مانند آیت الله سبحانی را با این همه زمینه و استعداد، این همه تلاش و کوشش هم داشته باشد و به دنبال انجام وظیفه باشد شاید نتوانم. به هر حال، در برابر معظم له وظیفه داریم و باید از ایشان و خدمات و زحماتشان، قدردانی کنیم. این گونه افراد، از اعاظم حوزه علمیه قم به شمار می آیند. گمان نشود که آنان فقط بر شاگردان خود حق دارند. در واقع، آنان بر حوزه علمیه حق دارند. از خداوند باید توفیق سپاسگزاری در قبال چنین نعمت هایی را طلب کرد. تلاش آیت الله سبحانی برای ما حوزویان، درس آموز است. نشاط ایشان در زندگی شان فوق العاده بسیار است. صبح ها نیم ساعت، برنامه پیاده روی دارند و بعد مشغول درس و تحقیق می شوند. گاهی ساعت سه بعدازظهر، در تابستان می بینم که معظم له به سمت مؤسسه شان می روند. مگر می توان بدون رنج بردن به گنج دست یافت؟ عالمی که بخواهد، هم در حوزه علمیه تدریس داشته باشد و هم سرگرم تألیفات علمی و دینی باشد و هم به شبهات دینی در عصر خودش پاسخ قانع کننده بدهد، ناچار است که روز و شب بکوشد. «نابرده رنج، گنج میسر نمی شود».

در مدت این چهل-پنجاه سال، همه حوزویان و عالمان و مراجع بزرگ، به ایشان در همه شرایط و به تمام معنا، اعتماد کرده و احترام گذاشته اند. دلیل این احترام و اعتماد، خدمت حضرت آیت الله سبحانی، به دین و دیانت بوده است که امیدوارم سال ها ادامه یابد و ما و دیگران، بتوانیم از وجود و خدمات ایشان، بهره مند شویم.

مقصود این است که به عوامل یاد شده در شکل گیری شخصیت یک عالم بزرگ حوزوی بسنده نکنیم و اهمیت تلاش شخصی را از یاد نبریم. همان طور که در طلیعه کلام عرض کردم، منظور این است که عرض ادب کنم و از آن جا که خودم را وامدار حضرت آیت الله سبحانی می شمارم، به سهم خودم از ایشان تشکر و قدرشناسی کرده باشم.

انتهای پیام

captcha