معنویت نوعی احساس روحی و کشش درونی در انسان است که سعی میکند انسان را از جهان ماده رها سازد و او را به عالم ماورای ماده نزدیک کند. معنویت نوعی ارتباط قلبی و روحی انسان با مبدأ هستی و به تعبیری با معبود خویش است. عصر مدرن که به سبب توسعه فناوری و تکنولوژی، به نام مئدرنیته و حتی پسامدرن نیز تعریف میشود و در این چارچوب مورد بررسی قرار میگیرد و جهانی شدن بخشی از زندگی انکارناپذیر بشر تبدیل شده و عقلانیت ابزاری بر زندگی او غلبه پیدا کرده است، تا حدودی معنوی زیستن و معنویت داشتن را دچار چالشهای جدیدی کرده است، اینکه معنویت چیست و چه نسبتی با دینداری، سنت و در عین حال با مدرنیته دارد و زیست معنوی در عصر مدرن بر اساس کدام زمینهها و الزامات شکل میگیرد؛ موضوعی است که خبرنگار ایکنا درباره آن با حجتالاسلام کاملان، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید و از اساتید فلسفه و کلام حوزه و دانشگاه گفتوگو کرده که متن آن را در ادامه میخوانید:
آنچه در این مصاحبه میخوانید:
معنویت اساس دین است
روح و حقیقت دین، معنویت است
مناسک برای حفظ معنویت است
شاخصه ایمان عمل صالح است
معنویت اخلاقی و الهی زیستن است
اکثر عرفا قبل از اینکه عارف باشند، فیلسوف بودند
ایکنا: منظور از معنویت چیست و چه ارتباطی با دین دارد؟ آیا معنویت نوعی قرائت از دین است یا امری فراتر از آن محسوب میشود؟
کاملان: معنویت اساس دین را تشکیل میدهد، البته معنویتی که با عالم وحی و خداوند ارتباط داشته باشد، چون تفسیرهای مختلفی از معنویت ارائه میشود، گاهی حالتهای درونی و درونگرایی انسان را به معنویت تعبیر میکنند، همینطور معنویتهای سکولار که ارتباطی با خدا ندارد و حداکثر نوعی اخلاق هنجاری و درونی انسان است. مراد من از معنویت، آن نوعی است که با خداوند و متافیزیک ارتباط داشته باشد، این نوع معنویت اساس دین را تشکیل میدهد و روح و حقیقت دین، معنویت است؛ به عبارت دیگر، آن دگرگونی که بعد از ایمان به خدا در انسان به وجود میآید و باور باطنی که پیدا میکند، دین و حقیقت آن را تشکیل میدهد؛ لذا اساس دین، ایمان و ایمان نیز امر قلبی و باطنی است و در گفتار و رفتار انسانها ظهور پیدا میکند و تمام مناسک دینی از ایمان ناشی میشود، یعنی باید با قصد قربت انجام شود و در این قصد قربت ارتباط با عالم بالا برقرار میشود؛ بنابراین این مناسک برای حفظ معنویت است، یعنی برای اینکه ایمان استمرار پیدا کند و دستخوش حوادث نشود، به ما دستور میدهند که مثلاً در شبانهروز پنج نوبت نماز بخوانید و در نماز نیز قصد قربت داشته باشید. تمام مناسک به منظور رشد و تکامل ایمان اتفاق میافتد. در اسلام، مناسک در درجه دوم اهمیت قرار میگیرد و اساس، ایمان و باطن است. چنانکه در سوره حجرات آمده است، زمانی که عدهای نزد پیغمبر آمده و میگویند ایمان آوردهایم، خداوند در جواب میفرماید: ای پیامبر، به آنها بگو شما ایمان نیاوردهاید، بلکه اسلام آوردهاید، هنوز ایمان در قلب شما جایگزین نشده است. وقتی ایمان در قلب انسان جایگزین شد، آن وقت میتواند ادعای ایمان کند و وقتی مؤمن است که زندگی مؤمنانه نیز داشته باشد.
ایکنا: شاخصها و مصداقهای زیست معنوی چیست؟ سبک زندگی انسان باید چگونه باشد تا عنوان معنوی به آن اطلاق شود؟
کاملان: انسان باید معیارهای خداپسندانه، عقل پسندانه و معیارهایی که اخلاق جمعی میپذیرد، داشته باشد تا از زندگی معنوی و مومنانه برخوردار شود. زندگی مومنانه آن است که هیچ ظلمی در آن وجود نداشته باشد، نه ظلم به طبیعت، نه به انسانها، نه به حیوانات، نه به طبیعت؛ و انسان بر اساس عدل و اعتدال، رفتار میانه داشته باشد، انفاق کند، نسبت به دیگران همدلی داشته باشد، به مستمندان کمک کند و تمام آموزههایی که در دین آمده است، عقل نیز به آنها امر میکند و در تمام ادیان و مکاتب اخلاقی وجود دارد، اساس معنویت بوده و اگر کسی مدعی معنویت است، زندگیاش با این معیارهای اخلاقی، انسانی و الهی باید مطابقت داشته باشد، در غیر این صورت ادعای معنویت داشتن بدون عمل یا ناسازگاری میان گفتار و رفتار، زندگی مومنانه نیست و قرآن نیز مکررا این مسئله را گوشزد میکند که چرا آنچه را میگویید عمل نمیکنید، از اخلاق و ایمان دم میزنید، ولی در زندگیتان اثری از آن وجود ندارد. در قرآن مکرراً آمده است که چرا در گردنههای سخت اراده و تصمیمگیری وارد نمیشوید و آنجا که باید از جان و مال و آبروی خود برای انسانی دیگر هزینه کنید، تصمیم جدی نمیگیرید. تأکید قرآن بر این است که ایمان با عمل صالح همراه میشود، ایمان و عمل دو رکن اساسی بوده و به تعبیر دیگر، شاخصه ایمان همین عمل صالحی است که از انسان صادر میشود، یعنی از کوزه همان برون تراود که در اوست.
ایکنا: معنویت چه ارتباطی با مدرنیته دارد و آیا در عصر مدرن که عصر ارتباطات و تکنولوژی است، امکان زیست معنوی وجود دارد؟ آیا میتوان هم انسان مدرن بود و هم انسان معنوی؟
کاملان: من هیچ مشکلی میان مدرنیته و معنویت نمیبینم، به دلیل اینکه معنویت یعنی اخلاقی و الهی زیستن؛ انسان میتواند از تکنولوژی روز و علوم جدید برای انسانی شدن جوامع استفاده کند، اگر افکار الحادی وجود نداشته باشد که معمولاً در حال حاضر کمتر هست، اتفاقاً انسان در مدرنیته الهیتر میتواند زندگی کند، چون همه علوم و موجودات را آیات الهی میبیند و از این آیات الهی به نحو احسن و برای تکامل زندگی انسانها استفاده میکند، از پزشکی برای حفظ سلامتی انسانها، از روانشناسی برای پاکی و سلامت روان افراد و ... البته اخلاقی و الهی زندگی کردن منوط به این است که افراد در ارتباط خود با یکدیگر و محیط زیست مرزهایی قائل شوند که اینها منافاتی با استفاده از تکنولوژی و مدرنیته ندارد.
ایکنا: معنویت و عقلانیت چه نسبتی میتوانند با هم برقرار کنند تا پاسخگوی نیازهای بشر در عصر مدرن باشند؟
کاملان: عقلانیت شرط اساسی بوده و در اسلام کاملاً با معنویت عجین شده است. آیات قرآن بر تفکر، تعقل و استدلال تکیه دارد و در عین حال، اول و آخر و ظاهر و باطن هر چیزی را حق میداند، یعنی حقیقت مطلق در همه موجودات گسترش یافته و آنها به نحوی تجلی حق هستند، بنابراین با همه موجودات و انسانهای خطاکار با مهربانی و مدارا رفتار میکند، چون به نوعی آنها را آیت و نشانه حق میبیند، به همین دلیل در عرفان اسلامی، اکثر عرفا را که نگاه کنید، کسانی بودند که قبل از اینکه عارف باشند، فیلسوف بودند، یعنی کاملاً با فلسفه آشنایی داشته و مسائل عقلانی و فلسفی را درک میکردند، ولی معتقد بودند فلسفه تا محدودهای میتواند پیش برود و مسائل دیگری نظیر مسائل معرفتشناسانه در عالم وجود دارد که حوزه فلسفه نیست و اینجا است که از عرفان و سیر و سلوک باطنی استفاده میکنند. عرفای اسلامی تبحر کاملی در فلسفه داشتند، ولی از آن عبور کرده و به عرفان رسیدهاند؛ بنابراین این دو با هم عجیناند، برخلاف مسیحیت که عرفای مسیحی میان عرفان و فلسفه تضاد میبینند، ولی در عرفان اسلامی، عقل و دل و وحی همان چیزی است که در حکمت متعالیه ملاصدرا آمده و وحدت برهان، عرفان و قرآن، تعبیر و شعار صدرالمتالهین است که کاملاً با یکدیگر همراه و همدل هستند.
انتهای پیام