حضرت فاطمه(س)؛ مدافع امامت و شهیده ولایت
کد خبر: 3782814
تاریخ انتشار : ۳۰ دی ۱۳۹۷ - ۱۳:۳۴

حضرت فاطمه(س)؛ مدافع امامت و شهیده ولایت

گروه معارف ـ حضرت فاطمه(س) قرآن ناطق است و این بانوی بهشتی، بزرگ مدافع امامت و اولین شهیده راه ولایت هستند.

حضرت فاطمه(س)؛ بزرگ بانوی مدافع امامت و اولین شهیده ولایتبه گزارش ایکنا از اردبیل، به نقل از خبرگزاری صدا و سیما اردبیل، تاکنون بیش از صد‌ها کتاب مستقل درباره فاطمه زهرا(س) نوشته شده و به بیش از بیست زبان زنده دنیا ترجمه شده است، اما آیا شمشیر‌های قلم و جوشش‌های فکری توانستند مقام «آیینه کوثر» و «بانوی آیینه‌ها» را آن‌طوری که شأن این «مادر اسلام» و «مادر پدر» است بیان کنند؟
واقع امر این است که حضرت فاطمه(س)، قرآن ناطق است و بانوی قرآن و با قلم و جوشش‌های فکری، آن‌هم اندیشه بشر معمولی و با سلاح قلم افراد، نمی‌توان به جلالت فاطمه(س)، دسترسی پیدا کرد.
دفاع از ولایت، مهمترین رکن اعتقادی حضرت فاطمه(س) است و ایشان آنچنان ذوب در ولایت است که در جریان رحلت رسول اکرم(ص) مشاهده می‌کنیم، حضرت زهرا(س) تنها کسی است که حق امام علی(ع) را بر همگان روشن و دسیسه‌های توطئه‌گران را برای کسب منصب خلافت مسلمین افشا می‌کند.
به عبارت دیگر حضرت فاطمه(س) نخستین فردی است که با فتنه زمان خود مبارزه می‌کند، زیرا امامت و ولایت، مهمترین پایه اعتقادی و زیربنای زندگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ما شیعیان است و جایگاهی بالاتر از نماز دارد، همانطور که می‌دانید، پس از رحلت نبی مکرم اسلام(ص) مسئله خلافت مسلمین مطرح شد و حال آنکه این موضوع مهم در آخرین حج پیامبر(ص) و در واقعه غدیر بر همگان روشن و مسجل شده بود که علی(ع) به‌عنوان جانشین رسول خدا(ص) منصوب و اداره امور مسلمین نیز به ایشان تفویض شده بود.

فراموشی خطبه غدیر
اما پس از پایان مراسم تدفین پیامبر(ص) خدعه‌ها و نیرنگ‌ها آغاز و واقعه عظیم غدیر به فراموشی سپرده شد، خلافت از علی(ع) غصب و ایشان به مدت ۲۵ سال خانه‌نشین شدند، فاطمه(س) از رحلت پدر تا شهادت خویش عمر کوتاهی داشتند، اما در همین مدت با تمام توان فتنه‌های دشمنان ولایت را روشن و افکار انحرافی آن‌ها را رسوا کردند.
سیاست حضرت علی(ع) سکوت اعتراض‌آمیز بود، زیرا جریان ولایت و امامت ایشان در حجه‌الوداع بر همه روشن شده بود و نقض ولایت ایشان بزنگاه ورود انحراف در مسأله امام معصوم بود که مولای متقیان(ع) در عین همکاری با خلفا سکوت را پیشه کردند، زیرا تعصبات جاهلیت دوباره بروز کرده بود و عامه مردم نگاه و رویکرد خوبی به مسائل دینی نداشتند و حاضر بودند برای رفاه خود هر فردی را برای اداره امور مسلمین به‌عنوان خلیفه بپذیرند.
ضمن اینکه اوضاع سیاسی ـ اجتماعی عصر رحلت رسول خدا(ص) سرشار از کینه‌های متعدد بود که با طرح مسئله ولایت، سر باز کرد، البته سکوت مولای متقیان نشان از درایت ایشان برای اشاعه وحدت در میان امت اسلام داشت که آن حضرت از حق خویش گذشتند تا اتحاد مسلمین حفظ شود.
امام علی(ع) در فلسفه سکوت خود فرمود: «دیدم صبر بر این حادثه، بهتر از ایجاد تفرقه میان مسلمانان و ریختن خونشان است، مردم تازه مسلمانند و دین مانند مشک شیر، به هم زده می‌شود و کوچکترین سستی آن را فساد و کمترین پیمان‌شکنی آن را واژگون می‌سازد».
در این شرایط حضرت زهرا(س) نیز مبتنی بر خواست و نظر، ولی خدا حرکت می‌کرد، اما تنها کسی بود که موقعیت اجتماعی و قداست بسیار بالایی در میان مردم داشت و می‌توانست با ایستادگی در برابر جریان حذف علی(ع) حقایق را برای حق‌طلبان روشن کند، این بانوی بزرگوار بار سنگین دفاع از ولایت را بر دوش گرفت و علی(ع) نیز با سکوت خویش، رضایت خود را از فریاد تاریخ‌ساز فاطمه(س) اعلام کرد تا بزرگ بانوی هستی، ریشه ظلم را رسوا کرد.

حق ولایت و امامت سازش‌ناپذیر است
حضرت فاطمه(س) در صحبت‌ها و خطابه‌های خود بار‌ها و بار‌ها همگان را به این نکته توجه داد که حق ولایت و امامت سازش‌ناپذیر است و نباید نسبت به تنها یادگار رسول خدا(ص) با مسامحه برخورد کنیم، ضمن اینکه باید در این مسیر از مال و جان خویش بگذریم تا سلسله ولایت مستدام و پایدار بماند، فاطمه(س) همواره تأکید داشت که ولایت، ریشه و بن‌مایه اصلی اسلام است و نباید در این مسیر نورانی، سیاست تردید و جود داشته باشد، ایشان در خطابه‌های خود پیوسته مسئله غدیر را عنوان می‌کردند تا اذهان خفته بیدار شوند و ولایت مورد غفلت واقع نشود.
فرهنگ ظلم‌ستیزی و مدافع حریم ولایت بودن با شهادت حضرت زهرا(س) جان گرفت و ایشان با نثار جان خویش، درخت ولایت را بارور کردند و این جریان تداوم یافت و ما در قیام عاشورا نیز این مسأله را به وضوح می‌بینیم که حضرت عباس(ع) در دفاع از ولایت و حفظ احترام امام و حجت خدا تا پای جان ایستادگی کرد و با لب تشنه به شهادت رسید، دفاع از ولایت با قیام فاطمی آغاز و تا قیام پرشور و حیات‌بخش امام زمان(عج) تداوم خواهد داشت. چرا که مزار حضرت زهرا(س) بر همگان مخفی است و این هم ابتکار عملی از سوی حضرت صدیقه طاهره(س) بوده است تا دشمنان بدانند مبارزه این بانوی مکرمه برای صیانت از ولایت امام معصوم همچنان ادامه دارد. «(گفتاری از آیت‌الله فاطمی نیا)»
در روز وفات آن حضرت نیز اختلاف نظر بسیار است، اکثر علمای امامیه گفته‌اند در روز سوّم جمادی الاول واقع شد. همچنین در سن شریف حضرت فاطمه (س) در وقت وفات، اختلاف نظر بسیار است، اکثر روایات معتبر دلالت می‌کند بر آن که سن شریف آن بانوی بزرگوار در وقت وفات، ۱۸ سال بوده و قول صحیح و مشهور میان علمای امامیه همین قول است.
در کتاب روضة الواعظین روایت کرده‌اند که حضرت فاطمه(س) را بیماری شدیدی عارض و تا چهل روز ممتد شد، چون خبر وفات آن حضرت به او رسید امّ اِیمن و اسماء بنت عُمیس و حضرت امیرالمؤمنین(ع) را حاضر ساخت و فرمود: «ای پسرعمّ! از آسمان خبر فوت به من رسیده و من عازم سفر آخرتم، تو را وصیت می‌کنم به چیزی چند که در خاطر دارم».
حضرت امیر(ع) فرمود: «ای دختر رسول خدا آنچه خواهی وصیت کن».
پس بر بالین آن حضرت نشست و هر که در آن خانه بود بیرون کردند. پس ساعتی هر دو گریستند. حضرت علی(ع) سر فاطمه(س) را مدتی به دامن گرفت و به سینه خود چسبانید و فرمود: «هر چه می‌خواهی وصیت کن، آنچه فرمایی به عمل می‌آورم و امر تو را بر امر خود اختیار می‌کنم».
فاطمه(س) فرمود: «خدا تو را جزای خیر دهد‌ای پسرعمّ رسول خدا، وصیت می‌کنم تو را اول که بعد از من امامه را به عقد خود درآوری. او برای فرزندان من مثل من است. پس فرمود: برای من تابوتی قرار ده، زیرا که ملائکه را دیدم که صورت تابوت برای من ساختند. پس فرمود: باز وصیّت می‌کنم تو را که نگذاری که یکی از آن‌ها که بر من ستم کرده و حقّ مرا غصب کردند بر جنازه من حاضر شوند، زیرا که ایشان دشمن من و دشمن رسول خدایند و نگذاری که احدی از ایشان و نه از اتباع ایشان، بر من نماز بخوانند، و مرا در شب دفن کنی، در وقتی که دیده‌ها در خواب باشد». (روضة الواعظین؛ ۱۵۱).
ابن شهرآشوب و دیگران روایت کرده‌اند، چون خواستند که آن حضرت را در قبر گذارند، دو دست شبیه دست‌های رسول خدا(ص) از میان قبر پیدا شد، و آن حضرت را گرفت و به قبر برد.
در کشف الغمّه روایت کرده‌اند، چون وفات حضرت فاطمه(س) نزدیک شد، اسماء بنت عمیس را گفت: «آبی بیاور که من وضو بگیرم»، پس وضو گرفت - به روایتی دیگر غسل کرد - و بوی خوش طلبیده و خود را خوشبو گردانید و جامه‌های نو طلبید، پوشید و فرمود: «ای اسماء! جبرئیل در وقت وفات پدرم از بهشت، چهل درهم کافور آورد، حضرت آن را سه قسمت کرد و یک بخش را از برای خود گذاشت و یکی را برای من و یکی را برای علی، آن کافور را بیاور که مرا به آن حنوط کنند. چون کافور را آورد، فرمود: نزدیک سر من بگذار»، پس رو به قبله خوابید و جامه‌ای بر روی خود کشید و فرمود: «ای اسماء مدتی صبر کن، بعد از آن مرا صدا کن، اگر جواب نگویم، علی را طلب کن و بدان که من به پدر خود ملحق شده‌ام».
اسماء ساعتی انتظار کشید، بعد از آن فاطمه(س) را ندا کرد، صدایی نشنید، پس گفت: «ای دختر مصطفی،‌ ای دختر بهترین فرزندان آدم،‌ ای دختر بهترین کسی که بر روی زمین راه رفته است،‌ ای دختر آن کسی که در شب معراج به مرتبه قاب قوسین او ادنی رسیده است». چون جواب نشنید جامه را از روی مبارکش برداشت، دید که مرغ روحش به ریاض جنّت پرواز کرده است، پس بر روی آن حضرت افتاد و آن حضرت را می‌بوسید و می‌گفت: «چون به خدمت حضرت رسول(ص) می‌رسی. سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان».
در این حال امام حسن و امام حسین(ع) از در آمدند و فرمودند: «ای اسماء! چرا مادر ما در این وقت به خواب رفته است؟ اسماء گفت: مادر شما به خواب نرفته ولیکن به رحمت خداوندی واصل شده است»، پس حضرت امام حسن(ع) خود را بر روی آن حضرت افکند و روی انورش را می‌بوسید و می‌فرمود: «ای مادر با من سخن بگو پیش از آن که روحم از جسد مفارقت کند» و حضرت امام حسین(ع) بر پایش افتاد و می‌بوسید و می‌فرمود: «ای مادر بزرگوار! منم فرزند تو حسین. با من سخن بگو پیش از آن که دلم شکافته شود و از دنیا مفارقت کنم».
پس اسماء گفت: «ای دو جگر گوشه رسول خدا بروید و پدر بزرگوار خود را خبر کنید و وفات مادر خود را به او برسانید». پس ایشان بیرون رفتند، چون نزدیک مسجد رسیدند صدا به گریه بلند کردند، پس صحابه به استقبال ایشان دویدند و گفتند: «سبب گریه شما چیست‌ای فرزندان رسول خدا؟ حق تعالی هرگز دیده شما را گریان نگرداند، مگر جای جدّ خود را خالی دیده‌اید و از شوق ملاقات او گریان گردیده‌اید؟ گفتند: مادر ما از دنیا مفارقت کرد. چون امیرالمؤمنین(ع) این خبر را شنید، فرمود: «بعد از تو خود را به که تسلی دهم» (کشف الغمة؛ ۲/۱۲۲).
چون این خبر در مدینه منتشر شد، شیون از خانه‌های مدینه بلند شد، و مردم جمع شده بودند و گریه می‌کردند و انتظار بیرون آمدن پیکر حضرت را می‌کشیدند. پس ابوذر بیرون آمد و گفت: بیرون آوردن آن حضرت را به تأخیر انداختند، پس مردم متفرق شده، برگشتند. چون پاسی از شب گذشت و دیده‌ها به خواب رفت، جنازه را بیرون آوردند، امیرمؤمنان(ع) و حسن و حسین(ع) و عمّار و مقداد و عقیل و زهیر و ابوذر و سلمان و بریده و گروهی از بنی‌هاشم و خوّاص آن حضرت، بر آن بانو نمازگزاردند و در همان شب دفن کردند. حضرت علی(ع) بر دور قبر آن حضرت هفت قبر دیگر ساخت که ندانند قبر آن بانو کدام است.
به روایتی دیگر چهل قبر دیگر را آب پاشیدند که قبر آن حضرت مشخص نباشد و به روایت دیگر قبر آن حضرت را با زمین هموار کرد که علامت قبر معلوم نباشد؛ این کار‌ها برای آن بود که موضع قبر آن حضرت را ندانند و بر قبر ایشان نماز نخوانند و خیال نبش قبر آن را به خاطر نگذرانند. (روضة الواعظین؛ ۱۵۱).
حضرت امیرالمؤمنین(ع) روایت فرموده، هفت کس بر جنازه حضرت فاطمه(س) نمازگزاردند: ابوذر، سلمان، مقداد، عمّاریاسر، خذیفه، عبدالله بن مسعود، و من امام ایشان بودم. (خصال؛ ۳۶۱).
انتهای پیام

captcha