به گزارش خبرنگار ایکنا؛ سی و یکمین دیدار هفتگی جامعه قرآنی در سال جاری به دیدار از خانواده شهیدان سعید و رضا شعبانی قهرودی اختصاص داشت. در این دیدار که به همت ستاد برگزاری ششمین همایش قرآن و عترت و سلامت برگزار میشد، ناصر سیمفروش، سیدمحسن موسویبلده، رحیم قربانی و جمعی از جامعه قرآنی حضور داشتند.
در ابتدای این جلسه، رحیم قربانی، مسئول سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ در سخنانی اظهار کرد: خدا را شاکریم در دیدار هفتگی جامعه قرآنی بار دیگر این سعادت نصیب ما شد تا میزبان یکی دیگر از خانواده شهدا باشیم. شهیدان سعید و رضا شعبانی مایه افتخار جامعه پزشکی بودند. آنها میتوانند برای جوانان امروز الگوی بسیار خوبی باشند تا آنها بدانند چگونه میتوان هم در عرصه علم به موفقیت رسید، هم در ارتباط با خدا دستاوردهای عظیمی خلق کرد.
ناصر سیمفروش نیز در این مراسم با تأکید بر اینکه صحبت کردن نزد خانواده شهدا بسیار سخت و دشوار است، گفت: برای من حرف زدن در محضر خانواده شهدا بسیار سخت و دشوار است. شهیدان با جانفشانی خود شرایطی به وجود آوردند تا ما امروز بتوانیم در آسایش کامل زندگی خود را بگذرانیم.
وی افزود: مادران شهدا به نظرم بهترین الگو برای زنان امروز ما هستند. برای مثال مادر شهیدان شعبانی هفت فرزند دارند که دو نفر از آنها به مقام والای شهدا دست یافتند. این قبیل مادران برای زنان امروز باید سرمشق باشند تا به بهانههای مختلف از قبول مسئولیت مادری خودداری نورزند.
سیمفروش با بیان اینکه بهترین خاطراتش به زمان جنگ اختصاص دارد، گفت: بشخصه زیباترین خاطرات من به زمان جنگ اختصاص دارد. البته من به طور کامل جبهه نبودم، اما هرگاه عملیاتی بود، در آن حضور مییافتم. آن روزها هیچگاه برای من فراموش نمیشود که چگونه جوانان این مرز و بوم با ایثار جانشان در راستای فرامین قرآنی قدم برمیداشتند.
در بخش دیگری از این مراسم، موسوی بلده اظهار کرد: تا به حال 30 نفر از شاگردانی که آنها را تربیت کردم، به مقام شهادت دست یافتند. از هر یک از آنها خاطرات فراوان دارم که حسین محمدی یکی از آنها بود و هیچگاه نامش را فراموش نمیکنم. البته به من گفتهاند که برادران شعبانی نیز شاگرد من بودند. من به واسطه گذر زمان دقیقاً این مطلب را به یاد ندارم، اما اگر چنان باشد، برایم افتخار است که لحظاتی را در خدمت برادران شهید شعبانی گذراندم.
بخش دوم این مراسم به سخنان مادر و خواهر شهیدان شعبانی اختصاص داشت. مادر شهید در سرآغاز سخنان خود گفت: انشاءالله خدا این انقلاب را به دست صاحب اصلیاش امام زمان(عج) برساند. فرزندان شهیدم با قرآن مأنوس بودند و شاگردی شهیدعباس ناطق نوری را میکردند. پسر بزرگم، رضا متولد سال 42 و سعید دو سال از او کوچکتر بود. هر دو آنها در رشته پزشکی مشغول تدریس بودند، اما این موضوع باعث نشده بود آنها رسالت خود را در قبال انقلاب فراموش کنند.
وی ادامه داد: فرزندانم در زمان پیروزی انقلاب کمسن و سال بودند، اما با وجود سن کم، آنها در مبارزات انقلابی شرکت میکردند. برای مثال، پخش اعلامیه یکی از کارهایی بود که این دو برادر در آن زمان انجام میدادند. همچنین این دو برادر در کلاسهای درسشان جزء نفرات برتر بودند و این مزیت خود را با آموزشی که به دیگران میدادند، با آنها شریک میشدند. این رویکرد به نظرم یکی از نکات آموزشی و اخلاقی این شهیدان بزرگوار بود.
مادر شهید ادامه داد: جالب است بدانید هر دو فرزندم نسبت به شهادتشان آگاه بودند. انگار این موضوع به آنها گفته شده بود. فرزند کوچکترم، سعید بعد از شهادت برادر بزرگش به ما گفت برادرش به خواب آمده و به او مژده داده که او نیز به زودی به مقام رفیع شهادت نائل خواهد آمد. البته این اتفاق در بین شهدا امری عادی است، چون آنها با ایثار جانشان بهترین ارتباط را با خدا برقرار کردهاند.
مادر شهیدان شعبانی ادامه داد: رفتار حسنه فرزندان شهیدم تنها به امورات شخصی آنها محدود نمیشد، بلکه آنها پیرامون جامعه خود نیز احساس مسئولیت داشتند. به خوبی به یاد دارم هر فقیری که در نزدیکی خانه ما بود، فرزندانم آنها را شناسایی میکردند و از طریق مسجد هر کمکی از دستشان برمیآمد، انجام میدادند. در ضمن، خوشرویی خصلتی بود که هر دو فرزندم به آن مقید بودند و من هیچگاه ندیدم آنها نسبت به کسی تندی کنند.
وی درباره گرایشات عبادی فرزندان شهیدش هم گفت: نماز اول وقت یکی از علائق رضا و سعید بود. آنها نماز را عاشقانه میخواندند و در این میان نماز اول وقت را با هیچ چیز دیگری تعویض نمیکردند. درباره علائق قرآنی آنها نیز باید بگویم، جدا از تلاوت که بسیار در آن خبره بودند، در عرصه عمل به فرامین قرآنی هر دو تأکیدات ویژه داشتند.
در بخش دیگری از این مراسم، خواهر شهیدان رضا و سعید شعبانی نیز تصریح کرد: آنگونه که از برادران به من گفته شده، آنها بسیار متدین بودند. دینداری آنها شکلی واقعی داشت و گواه بارز آن هم شهادت آنها است. یک لحظه تصور کنید که دانشجوی پزشکی هستید و آن گاه میخواهید به جبهه بروید. این گفته شاید در کلام ساده باشد، اما مطمئن باشید هر کسی از عهده انجام آن بر نمیآید.
وی افزود: برادرانم زندگی خود را به دو بخش تقسیم کردند؛ وقتی زمان امتحانات فرا میرسید، آنها در تهران حضور داشتند و به محض پایان امتحانات سریعاً به جبهه اعزام میشدند. این مسئله نشان میدهد آنها رسالت خود را در هر دو حوزه علم و جهاد فراموش نکرده بودند. برادرانم به شدت با قرآن مأنوس بودند و آنگونه که گفته شده، صدای تلاوت آنها همیشه در خانه به گوش میرسید. جالب است بدانید رضا و سعید پایگاه بسیج محلهمان را راهاندازی کرده بودند.
خواهر شهید در پایان این دیدار، بخشی از وصیتنامه برادران شهیدش را خواند و در ادامه جامعه قرآنی با اهدای لوح از این خانواده تقدیر به عمل آورد.
انتهای پیام