ایام شهادت بانوی اسلام، حضرت فاطمه زهرا(س)، عاشورایی دیگر در سرزمین دلباختگان مکتب اهل بیت به پا میکند، جایگاه دخت پیامبر(ص) نه تنها میان ایرانیان و شیعیان بلکه در میان تمام مسلمانان دنیا، جایگاهی رفیع و الهامبخش است. با این سؤال که جوامع مسلمان چگونه میتوانند ارزشهای فاطمی را در زندگی خود جاری کنند به گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی میرزایی، عضو هیئت علمی و مشاور عالی رئیس جامعةالمصطفی(ص) العالمیه، پرداختیم. سؤالی که با توجه به سرعت تغییر و تحولات دنیای جدید، ذهن نسل جوان را به خود درگیر کرده است. پاسخ این پژوهشگر دینی به ایکنا را با هم میخوانیم:
تردیدی نباید کرد که حضرت فاطمه زهرا(س) یک الگوی تمامعیار، مشروع، کارآمد و نتیجهبخش برای انسان معاصر هستند. قید کارآمدی و نقشِ نتیجهبخش، قیدی چالشآفرین تلقی میشود چون کارآمدی، مرتبط با مسائل زنده روز است و ایشان در مواجهه با چالشهای امروزِ یک زن حضور نداشتند، پس چگونه مدعی هستیم که آن حضرت الگوی کارآمد جامعه ما هستند؟ این یک سؤال چالشی و البته بنیادین است. اگر بتوانیم ابعاد چالش را خوب، تبیین و ادعای خود را اثبات کنیم، یک نظریهپردازی در حوزه فهم تاریخ اسلام هم ارائه کردهایم. در این مجال، باید به دو نکته محوری اشاره کنم که موانع اصلی الگوگیری از شخصیتهای اول اسلامی و حتی انبیای قبل، محسوب میشوند: یکی بحث تاریخیت و تاریخمندی است و دیگری، اسطورهگرایی. در مقوله اول باید به نحوی با بررسی تاریخ دقیق زندگی حضرت زهرا(س)، تفکیکی بین ابعاد کاملاً تاریخی که در بین کمیات جای میگیرند و ابعاد تاریخی که مرتبط با کیفیت هستند، انجام دهیم. اگر این دو مقوله را از هم تفکیک کنیم مشکل خود را در حوزه تاریخیت حل میکنیم. مقوله دوم بحث اسطورهگرایی است. انسانها به دلایل زیادی میل دارند شخصیتها را در مقام الوهیتی و اسطورهای بنشانند و مقولههای زندگی انسانی آنها را اسطورهای کنند، این یک میلی در انسان و فطری است که باید مراقبت کنند و جز برای خدای متعال چنان جایگاهی را برای کسی متصور نشوند. هم تاریخمندی افراطی و چهره تاریخی غالب برای اولیا درست کردن، مانع الگوگیری تربیتی و اجتماعی است و هم غلبه نگاه اسطورهای و فراعقلی و فراانسانی و فراطبیعی به ائمه داشتن؛ چرا که نگاه فراعقلی نیز مانع الگوگیری میشود.
برای اینکه راه الهامگیری از حضرت فاطمه(س) را هموار کنیم و میان ایشان و انسان معاصر مسلمان قرابت فکری و روحی ایجاد کنیم، لازم است درباره دو وجه الگوگیری و شفاعتخواهی از ایشان تأملی داشته باشیم. الهامگیری موفق از زندگانی ایشان در دنیای جدید، تاکنون خیلی کم رخ داده است، ما با مجموعه عظیمی از موانع تعامل و ارتباط معاصرت اسلامی با تاریخ اسلامی مواجه هستیم. البته قطعاً این مسیر با تلاش عالمان بزرگ قابل هموارشدن است. زمانه، زمانه تغییر، تحول و تطور است. نمیتوانیم بین خانواده الان و خانواده هزار و 400 سال قبل علایق، روابط و منطقهای مادی و کمی مشترکی پیدا کنیم، میتوانیم بگوییم در مقولههای کمی شباهتی به هم ندارند، اما در موارد کیفی میتوانیم ادعا کنیم که هیچ چیز تغییر نکرده است. این همان نقطه کانونی تلاش من برای پیداکردن راه حلی برای این معضل است. در تاریخ هیچ مقوله کیفی را نمیبینیم که حرکت کند. مقولههای کیفی، مقولههای فراتاریخ و فراتر از تحولات جامعه است. بحثهای اخلاقی و حتی به قول عربها بحثهای جمالی(زیباییشناسانه) بحثهای کیفی هستند گرچه ممکن است به خاطر آسیب دیدن ذوق انسانی و آسیب دیدن گیرندههای انسان تحت عوامل خارجی در برهههایی، جابهجاییهایی رخ دهد و یک مقوله کیفی نسخ شود، اما این خیلی تأثیری روی بحث ما نمیگذارد. قرآن کریم درباره اعمال انسان میگوید: «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»(مُلک، 2): خداوند کسی است که زندگی و مرگ را آفرید تا بیازماید کدام یک از شما بهترین کیفیت عملکرد را دارید، اگر ملاک و معیار کیفیتها هم تغییر میکرد دیگر این آیه قابلیت اعتبار نداشت. اینکه خدای متعال اعمال انسان را از ازل تا ابد همه را با یک ترازو میسنجد، مؤید تغییر نیافتن کیفیتهاست. خیر، شر، حسن، قبح، حسنات و سیئات مقولههای کیفی هستند. مربوط به این نیست که حضرت زهرا(س) هزار و 400 سال پیش بوده است، بلکه از 10 هزار سال قبل هم این مقولهها تغییر نکردهاند. اینها کیفیاتی هستند که تغییرپذیر نیستند، تحولات و اتفاقاتی که در طول تاریخ برای آنها رخ میدهد، «تحقق» آنهاست. مقولههای کیفی «حقیقت» دارند و «تحقق»، من بر دوگانه حقیقت تحقق همیشه تأکید میکنم تا بتوانم منظور خود را در این زمینه برسانم. حقیقت، رفتار حضرت زهرا(س) و سایر اولیا است، صورت در هزار و 400 سال پیش است، اما سیرت کیفی است، سیرت ارتباطی با کمیت ندارد. البته ارتباط با «تعامل با کمیتها و کیفیتها» دارد، یعنی انسانها با منطق کیفی با کمیتها تعامل میکنند ولی آنچیزی که از زمانی تا زمانی دیگر تغییر میکند، صورت و شکل است، حقیقت و جوهر نیست، تاریخ صورت تحقق اخلاق را عوض میکند اما خود آن را نه، مثلاً احترام گذاشتن به بزرگترها حقیقتی فرازمانی، انسانی و به تعبیر امروز ما کیفی است، اما هر جامعهای در زمان ما و گذشته، صورت و شکلی برای تحقق حرمت گذاشتنها داشته باشد.
کار زن و مرد، مقولهای مربوط به اقتضائات زمان
در تاریخ داریم که برای کار خانه، یک تقسیمبندی بین حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) وجود داشت، حضرت زهرا(س) کارهای داخل و حضرت علی(ع) کارهای خارج از منزل را عهدهدار شده بودند، اما به کار یکدیگر کمک هم میکردند، اما نکته کلیدی اینجاست که آیا اینکه مرد در بیرون کار کند و زن در خانه، لزوماً قاعدهای اخلاقی، ارزشی و کیفی است؟ و ما باید از این الگوگیری کنیم؟، به نظر میرسد این گونه نیست و اتفاقاً تقسیم کار مقوله کمی است، به کمیت توان زن و مرد ارتباط دارد. ممکن است امروز یک خانمی، استاد دانشگاه یا معلم مدرسه باشد و همسر همین خانم، داخل خانه مشغول تحقیق، ترجمه و کارهایی است که لزوماً نیاز به خروج از خانه ندارد، اساس تقسیمبندی کار بین زن و مرد به اقتضائات آنها بستگی دارد و این گونه نیست که کارکردن مرد بیرون از منزل و کارکردن زن درون منزل، ارزش ذاتی داشته باشد. البته جنس مرد در مواجهه با چالشهای اجتماعی و ابعاد سختافزار زندگی مقاومت و پایداری بیشتری دارد و احتمالاً ممکن است قدرت تعاملش بسیاری از اوقات بیشتر باشد، اما مهم این است که موانع الگوگیری را برداریم و به جای کمیتها، به کیفیتها توجه کنیم.
الگوگیری از ابعاد کیفی شخصیتهای دینی
وقتی از الگوبودن حضرت زهرا(س) برای انسانیت معاصر نام میبریم به دلیل ابعاد کیفی است که در رأس آن مقولههای اعتقادی و اخلاقی قرار دارد، اما مقولههای فقهی و به تعبیر علامه طباطبایی(ره)، اعتباری، مقولههاییاند که به باید و نبایدهای مربوط به زمان متکی هستند و از زمانی به زمان دیگر تغییر میکنند.
بحث دیگر، اسطورهگرایی غالب بر جریانهاست. البته این اسطورهگرایی در نگاه اعضای خانقاه درویشی نسبت به قطب تصوف، در نگاه اهل سنت به صحابه و در نگاه بسیاری از شیعیان به ائمه و حضرت فاطمه(س)، متفاوت و صورتهای متنوعی پیدا کرده است. در تاریخ داریم که حضرت زهرا(س) سایه نداشت و آرام آرام او را به عنوان فرد فراانسان و نه انسانِ فرادست تصویر کردند. البته اگر با همه کسانی که به حضرت زهرا(س) چنین صفاتی را میدهند، صحبت کنیم، انسان بودن ایشان را انکار نمیکنند، اما در بیان و گفتمان دینی آنها با این صفات در مقوله انسان طبیعی نمیگنجند. گرچه این رویکرد، آرامشبخش است و باعث میشود توسل و شفاعتخواهی از ائمه(ع) حتی موجب نجات در آخرت باشد، اما سخن بنده این است که شفاعتخواهی و الگوگیری از معصومان(ع) در کنار هم باشد. شفاعتگرایی بدون اهتمام به الگوگیری قطعاً یک انحراف است و الگوگیری محض برای اینکه آنها را فقط برای زندگی دنیا کافی بدانیم، درست نیست. نمیشود در این دنیا از سلبریتیها تبعیت کنیم و بگوییم حضرت زهرا(س) ما را شفاعت میکند، حضرت زهرا(س) میگوید کسی را شفاعت میکنم که از من تبعیت کرده باشد. ما به همه هنرمندان احترام میگذاریم اما نمیشود فرهنگ الگوگیری از سلبریتیها را بر خود حاکم کنیم و در عین حال انتظار شفاعت داشته باشیم.
الگوگیری از سلبریتیها با شفاعتخواهی جور درنمیآید!
برای اینکه راهبری الگوهای تربیتی را از ستارگان هنری پوچ، صورتگرا و ویرانگر بگیریم و آن را به شخصیتهای دین بدهیم یکی از اقدامات لازم، اسطورهزدایی در نگاه ما به اهل بیت است. بزرگترین اسطوره در آفرینش، مقوله ایمان است، انسان مؤمن که با اختیار، تصمیم و با مجاهدت در برابر شهوت و نفس مقابله میکند، خود او اسطوره است. چرا مقام اهل بیت(ع) را به گونهای جا میاندازیم که جامعه همیشه حس کند با مقوله هایی فراانسان روبروست؟ نمیگوییم مقامزدایی و قداستزدایی، قداست مقولهای است که در رفتار مومن طبیعی هم هست، مادران من و شما هم وقتی مومن باشند قداست دارند، چه برسد به حضرت فاطمه(س) که معدن قداست است. ما میگوییم نگاه فراانسانی به حضرت فاطمه زهرا(س) برداشته شود، ایشان انسانِ فرا و والاست. به این نحو ما میتوانیم زمینه حضور کیفی حضرت زهرا(س) در زندگی را هموار کنیم. خیلی وقتها در نگاههای سیرهشناسی و تاریخشناسی از این غفلت میکنیم. بیشتر بر مقولههای کمّی تأکید میکنیم که رخ داده در حالی که کمتر توجه میکنیم حضرت زهرا(س) را باید به عنوان حقیقت مطلوب و آبادگر روح و معنای جامعه مطرح کنیم.
همیشه دغدغه این را دارم که چرا علی رغم ارادت بسیار وسیعی که مسلمانان به حضرت فاطمه(س) دارند، اما حضور حضرت فاطمه(س) در معنادهی به زندگی خانواده معاصر بسیار کمرنگ است، باید ایشان، الگوی مفهوم و معقول و قابل اجرا و تطبیق در زندگی ما و دختران ما باشد. مفاهیم پایه عفت، طهارت، حجاب، خانواده و حتی مفاهیم پایه تمدن اسلامی به نحو زیادی با حضور کیفی حضرت فاطمه(س) و ارزشهای فاطمی در زندگی ما ارتباط دارد. اگر حضرت زهرا(س) را الگوی خود قرار دهید، مطمئن باشید اگر عزاداری هم نکنید اغلب برکات حضرت زهرا(س) نصیب شما میشود، اما اگر سلبریتی تلویزیون را الگو قرار بدهید و بخواهید که با روضه رفتن، حضرت زهرا(س) شفاعت شما را بکند، مطئمن باشید برکت شما کمتر خواهد بود. در معادله شفاعتخواهی و الگوگیری، به هر دوی این مقولهها نیاز داریم. اگر انسان مخیر بشود که زندگی اش را به شفاعتخواستن بگذراند یا الگوگیری از حضرت، اگر مورد دوم را انتخاب کند مورد اول هم تا حد زیادی نصیبش میشود.
گفتوگو از مجتبی اصغری
انتهای پیام