به گزارش ایکنا از اردبیل، دلایل عدم تحریف قرآن کریم را میتوان در موارد زیر بررسی و اثبات کرد:
آیات قرآن؛ مبنای زندگی همه مسلمانان
۱) در مورد عدم تحریف قرآن، دلایل فراوانى در دست داریم که از همه روشنتر، بعد از آیه نهم سوره حجر و بعضى دیگر از آیات قرآن، سیر تاریخى این کتاب بزرگ آسمانى است.
یادآورى این نکته لازم است: آن اقلیت ضعیفى که احتمال تحریف قرآن را دادهاند تنها در مورد کم شدن آن است وگرنه احدى این احتمال را نداده که بر قرآن موجود، چیزى افزوده شده باشد.
از اینکه بگذریم، اگر به این موضوع دقت کنیم که قرآن براى مسلمانان همه چیز بوده است: قانون اساسى، دستورالعمل زندگى، برنامه حکومت، کتاب مقدّس آسمانى و رمز عبادت، روشن مىشود که اصولاً کم وزیاد در آن امکان نداشته است.
قرآن کتابى بود که مسلمانان نخستین، همواره در نمازها، در مسجد، در خانه، در میدان جنگ، به هنگام روبه رو شدن با دشمنان و بهعنوان استدلال بر حقّانیّت مکتب، از آن استفاده مىکردند. حتى از تواریخ اسلامى استفاده مىشود که تعلیم قرآن را مَهر زنان قرار مى دادند و اصولاً تنها کتابى که در همه محافل مطرح بوده و هر کودکى را از آغاز عمر، با آن آشنا مىکردند و هرکس مىخواست درسى از اسلام بخواند، آن را به او تعلیم مىدادند، همین قرآن بود.
آیا با چنین وضعى، کسى احتمال مىدهد که در این کتاب آسمانى دگرگونى رخ دهد؟ بیتردید قرآن کریم به صورت یک مجموعه، با همین شکل فعلى، در عصر شخص پیامبر اسلام(ص) جمعآورى شده بود و مسلمانان، سخت به یاد گرفتن و حفظ آن اهمیّت مىدادند و اصولاً شخصیّت افراد در آن عصر تا حد زیادى به این شناخته مىشد که چه اندازه از آیات قرآن را حفظ کرده بودند.
عدد حافظان قرآن، به اندازهاى زیاد بود که در تواریخ مى خوانیم: در یکى از جنگها که در زمان ابوبکر واقع شد، ۴۰۰ نفر از قاریان قرآن به قتل رسیدند. در داستان «بِئر مَعُونه» (یکى از آبادى هاى نزدیک مدینه) و جنگى که در آن منطقه در حیات پیامبر اسلام(ص) اتفاق افتاد نیز مىخوانیم:
جمع کثیرى از قاریان قرآن، از اصحاب پیامبر اسلام(ص) در حدود ۷۰ نفر، شربت شهادت نوشیدند.
از اینها و نظایر اینها روشن مىشود که حافظان، قاریان و معلّمان قرآن آن قدر زیاد بودند که تنها در یک میدان جنگ این تعداد از آنها شربت شهادت نوشیدند.
باید چنین باشد؛ چراکه قرآن فقط قانون اساسى براى مسلمانان نبود، بلکه همه چیز آنها را تشکیل مى داد، بهویژه که در آغاز اسلام هیچ کتابى جز آن نداشتند و تلاوت و قرائت و حفظ و تعلیم و تعلّم، مخصوص قرآن بود.
قرآن کتابى متروک در گوشه خانه یا مسجد که گردوغبار فراموشى روى آن نشسته باشد، نبود تا کسى از آن کم کند یا بر آن بیفزاید.
مسأله حفظ قرآن بهعنوان یک سنّت و یک عبادت بزرگ، همیشه در میان مسلمانان بوده و هست، حتّى پس از آن که قرآن به صورت یک کتاب، تکثیر شد و در همه جا پخش گردید و حتى بعد از پیدایش صنعت چاپ، که سبب شد این کتاب به عنوان پرنسخهترین کتاب در کشورهاى اسلامى چاپ و منتشر گردد، باز مسأله حفظ قرآن بهعنوان یک سنّت دیرینه و افتخار بزرگ موقعیّت خود را حفظ کرد، به طورى که در هر شهر و دیار، همیشه جمعى حافظ قرآن بوده و هستند.
هم اکنون در حجاز و بعضى دیگر از کشورهاى اسلامى مدارسى به نام «مَدرسة تحفیظ القرآن الکریم» یا نامهاى دیگر وجود دارد که برنامه شاگردان آن، در درجه اول، حفظ قرآن است.
یکى از شرایط امتحان ورودى دانشگاه اسلامى الازهر مصر، حفظ تمام قرآن است که از چهل نمره حداقل باید بیست نمره بگیرند.
در مجموع، آیا باچنین وضعى هیچ گونه احتمالى درمورد تحریف قرآن امکانپذیر است؟
مکتوبسازی آیات قرآنی بعد از نزول وحی
۲) علاوه بر همه اینها، مسئله «نویسندگان وحى» است، یعنى کسانى که بعد از نزول آیات قرآن بر پیامبر اسلام(ص) آن را یادداشت مىکردند که عدد آنها را از چهارده نفر تا چهل و سه نفر نوشتهاند.
ابوعبداللّه زنجانى در کتاب ذى قیمت خود تاریخ قرآن این چنین مىگوید: «کانَ لِلْنَّبِىِّ کُتّاباً یَکْتُبُونَ الْوَحْىَ وَ هُمْ ثَلاثَةُ وَ أَرْبَعُونَ أَشْهَرُهُمْ الْخُلَفاءُ الأَرْبَعَةُ وَ کانَ أَلْزَمُهُمْ لِلْنَّبِىِّ زَیْدٌ بْنِ ثابُتٍ وَ عَلِىُّ بْنُ أَبِیْطالِبِ عَلَیْهِ السّلامُ» «پیامبر اسلام(ص) نویسندگان متعددى داشت که وحى را یادداشت مى کردند و آنها چهل و سه نفر بودند که از همه مشهورتر خلفاى چهارگانه نخستین بودند، ولى بیش از همه زید بن ثابت و امیرمؤمنان على بن ابیطالب(ع) ملازم پیامبر اسلام(ص) در این زمینه بودند». باید گفت کتابى که این همه نویسنده داشته، چگونه ممکن است دست تحریف کنندگان به سوى آن دراز شود؟
دعوت همگانی به قرآئت و آموزش قرآن
۳) دعوت همه پیشوایان اسلام به قرآن موجود، دلیل دیگرى بر عدم تحریف است.
بررسى کلمات پیشوایان بزرگ اسلام نشان مى دهد از همان آغاز اسلام، همه یک زبان، مردم را به تلاوت، بررسى و عمل به همین قرآن موجود دعوت مى کردند، و این خود نشان مى دهد که این کتاب آسمانى به صورت یک مجموعه دستنخورده در همه قرون ازجمله قرون نخستین اسلام بوده است.
سخنان امیرمومنان على (ع) در نهج البلاغه گواه زنده این مدّعاست:
در خطبه ۱۳۳ مى خوانیم: «وَ کِتَابُ اللَّهِ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ، نَاطِقٌ لایَعْیا لِسَانُهُ، وَبَیْتٌ لاتُهْدَمُ أَرْکَانُهُ، وَ عِزٌّ لاتُهْزَمُ أَعْوَانُهُ» «کتاب خدا در میان شماست، سخنگویى است که هرگز زبانش به کندى نمى گراید، و خانهاى است که هیچ گاه ستونهایش فرو نمىریزد، و مایه عزتّى است که هرگز یارانش مغلوب نمى شوند».
در خطبه ۱۷۶ نیز مىفرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِی لایَغُشُّ وَالْهَادِی الَّذِی لایُضِلُّ» «بدانید که این قرآن نصیحت کنندهاى است که هرگز در نصیحت خود غش و خیانت نمى کند، و هدایت کننده اى است که هیچ گاه گمراه نمى سازد»؛ و نیز در همین خطبه مىخوانیم: «وَ ما جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلّا قامَ عَنْهُ بِزِیَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ: زِیَادَةٍ فِی هُدىً أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمىً» «هیچ کس با این قرآن همنشین نمى شود، مگر این که از کنار آن با فزونى یا نقصان برمى خیزد: فزونى در هدایت و نقصان از گمراهى».
در دنباله همین خطبه باز مىخوانیم: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ لَمْ یَعِظْ أَحَداً بِمِثْلِهذَاالْقُرْآنِ، فَإِنَّهُ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِینُ وَ سَبَبُهُ الأَمِینُ» «خداوند پاک، احدى را به مانند این قرآن اندرز نداده است؛ چراکه این ریسمان محکم الهى است، و وسیله مطمئن اوست»؛ و در خطبه ۱۹۸ مىخوانیم: «ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْهِ الْکِتابَ نُوراً لاتُطْفَأُ مَصَابِیحُهُ وَسِرَاجاً لایَخْبُو تَوَقُّدُهُ... وَ مِنْهاجاً لایُضِلُّ نَهْجُهُ... وَ فُرْقاناً لایُخْمَدُ بُرْهَانُهُ» «سپس خداوند کتابى بر پیامبرش نازل کرد که نورى است خاموش نشدنى، و چراغ پرفروغى است که به تاریکى نمى گراید، طریقه اى است که رهروانش گمراه نمى شوند، و مایه جدایى حق از باطل است که برهانش خاموش نمى گردد»».
مانند این تعبیرات در سخنان امام على (ع) و سایر پیشوایان دین فراوان است.
اگر فرض کنیم دست تحریف به دامن این کتاب آسمانى دراز شده، آیا امکان داشت این گونه به سوى آن دعوت شود؟ و به عنوان راه و روش و وسیله جدایى حق از باطل، و نورى که هرگز خاموش نمى شود، و چراغى که به بى فروغى نمى گراید و ریسمان محکم خدا، و سبب امین و مطمئن او معرفى گردد؟
پاسداری دست غیب الهی از آیات وحی
۴) اصولاً پس از قبول خاتمیّت پیامبر اسلام (ص) و این که آیین اسلام آخرین آیین الهى است و رسالت قرآن تا پایان جهان برقرار خواهد بود، چگونه مىتوان باور کرد خدا این یگانه سند اسلام و پیامبر اسلام(ص) را پاسدارى نکند؟ آیا تحریف قرآن با جاودانگى اسلام، طى هزاران سال و تا پایان جهان مى تواند سازگارى داشته باشد؟
روایت ثقلین
۵) روایات ثقلین، که با طرق معتبر و متعدّد از پیامبر اسلام(ص) نقل شده خود دلیل دیگرى بر اصالت قرآن و محفوظ بودن آن از هرگونه دگرگونى است؛ زیرا طبق این روایات، پیامبر اسلام(ص) مىفرماید: «من از میان شما مى روم و دو چیز گران مایهبراى شما به یادگار مىگذارم: نخست قرآن، و دیگرى اهل بیتم، که اگر دست از دامن این دو برندارید، هرگز گمراه نخواهید شد». آیا این تعبیر، درمورد کتابى که دست تحریف به دامان آن دراز شده مىتواند صحّت داشته باشد؟
قرآن؛ معیار سنجش حق و باطل
۶) علاوه بر همه اینها، قرآن به عنوان یک معیار سنجش مطمئنِ اخبار صدق و کذب به مسلمانان معرفى شده و در روایات زیادى که در منابع اسلامى آمده مىخوانیم: در صدق و کذب هر حدیثى شک کردید آن را به قرآن عرضه کنید، هر حدیثى موافق قرآن است حق است، و هر حدیثى مخالف آن است نادرست.
اگر به فرض تحریفى در قرآن حتّى به صورت نقصان رخ داده بود، هرگز ممکن بود به عنوان معیار سنجش حق از باطل، و حدیث درست از نادرست، معرّفى شود؟
انتهای پیام
برگرفته از کتاب مبانی تقسیر قرآن اثر: آیتالله ناصر مکارم شیرازی.
تهیه و تنظیم: تقی قاسمیخادمی