بزرگان را بزرگان خوب میشناسند. ما هم برای معرفی بانوی بزرگی همچون حضرت ام البنین(ع) به بیان سخنان بزرگان در این خصوص اکتفا میکنیم.
امام باقر(ع) در خصوص حضرت ام البنین (ع) میفرماید: «آن حضرت به بقیع میرفت و آن قدر جانسوز مرثیه میخواند که مروان با آن قساوت قلب گریه میکرد». (مقاتل الطالبین ص۵۶ و بحارالانوار ج ۴۵ ص ۴۰)
عالم جلیل القدر زین الدین عاملی، شهید ثانی درباره حضرت ام البنین علیهاالسلام میگوید: «ام البنین از بانوان با معرفت و پر فضیلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دلبستگی خالص و شدید داشت و خود را وقف خدمت به آنها کرده بود. خاندان نبوت نیز برای او جایگاه والایی قائل بودند و به او احترام ویژه میگذاشتند».
علامه سید محسن امین میگوید: «ام البنین علیهاالسلام، شاعری خوش بیان و از خانوادهای اصیل و شجاع بود». علی محمد علی دُخَیِّل، نویسنده معاصر عرب در وصف این بانوی بزرگوار مینویسد: عظمت این زن (ام البنین) در آن جا آشکار میشود که وقتی خبر شهادت فرزندانش را به او میدهند، به آن توجه نمیکند، بلکه از سلامت حضرت امام حسین علیه السلام میپرسد؛ گویی امام حسین علیه السلام فرزندِ اوست نه آنان.
مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از شعرای آئینی درباره شخصیت حضرت ام البنین، مادر حضرت عباس علیه السلام فرمودند: درباره مصیبت حضرت اباالفضل (علیه الصّلاة و السّلام) به نظرم می رسید که یکی از بخش های مهم و جذابی که می تواند این مصیبت را بیان کند، همان زبان حال مادر حضرت اباالفضل است؛ همان «لا تدعونّی ویک امّ البنین»، یا آن شعر دیگری که به ایشان منسوب است. خب، این دو تا شعر است. البته اینها ترجمه شعری هم شده، ترجمه خیلی جالبی نیست، خیلی قوی نیست؛ اما خود این یک عرصه است: مادری است؛ صورت قبر چهار جوانش را که در کربلا شهید شدند، در بقیع میکشد و نوحهسرایی می کند و حماسه می آفریند. همهاش اشک ریختن و تو سر زدن هم نیست البته اشک ریختن هست، اشکالی هم ندارد بلکه حماسهآفرینی است، افتخار به این جوان هاست. این یک عرصه خیلی خوبی است، که از اینگونه عرصهها برای مصیبت خیلی باید استفاده کرد».
در یک گزارش تاریخی نیز آمده است:
امالبنین هر روز با نوهاش عبیدالله (فرزند عباس) به گورستان بقیع میرفت و در آنجا اشعاری که خود سروده بود، میخواند و دردمندانه مینالید و میگریست. مردمان بر او گرد میآمدند و با او در گریستن همنوا میشدند. حتی گفتهاند مروان بن حکم نیز میآمد و در آنجا میگریست (ابوالفرج، ۸۵/چاپ قاهره/مصر)
عقیل بن ابی طالب؛ برادر امام علی علیه السلام و پدر بزرگوار مسلم بن عقیل است. وی عالم فرزانه و نسب شناس عرب بود و همو ام البنین علیهاالسلام را به علی علیه السلام معرفی كرد. عقیل درباره خاندان ام البنین علیهاالسلام می گوید: در میان عرب، شجاع تر از پدران ام البنین علیهاالسلام نبود.1
ابو نصر، سهل بن عبداللّه بخاری از عالمان قرن چهارم در كتابش سرّ السلسلة العلویة می نویسد: و ام البنین علیهاالسلام پیش و پس از درگذشت آن حضرت (امیرمؤمنان علیه السلام) با كس دیگری ازدواج نكرد.2
شیخ جعفر ربعی معروف به نقوی؛ فقیه و ادیب برجسته عرب زبان در عصر حاضر است. او در كتابش به نام زینب كبری مینویسد: ام البنین علیهاالسلام از بانوان با فضیلت، خوش بیان، سخنور، پرهیزگار و اهل عبادت بود و حق اهل بیت علیهم السلام را به خوبی می شناخت.3
عالم فرهیخته، زین الدین عاملی معروف به شهید ثانی (وفات: 965 ه . ق) نیز می نویسد:
ام البنین علیهاالسلام از بانوان با معرفت و پر فضیلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دل بستگی خالص و بی اندازه داشت و خود را وقف خدمت به آنان كرده بود. خاندان نبوت نیز برای او جایگاه والایی قایل بودند و به او احترام ویژه میگذاشتند. در روزهای عید، به احترام او به محضرش میرفتند و به ایشان ادای احترام میكردند.4
سیدمحسن امین در كتاب اعیان الشیعه مینگارد: امالبنین علیهاالسلام شاعری خوش بیان و از خانوادهای اصیل و شجاع بود.5
علامه سید عبدالرزاق موسوی مقرّم (وفات: 1391 ه . ق) مینویسد: ام البنین علیهاالسلام از بانوان با فضیلت بود. وی حق اهل بیت علیهم السلام را خوب میشناخت و در محبت و دوستی با آنان خالص بود و ایشان نیز در میان آن بزرگواران، جایگاه بلند و مقام ارجمندی داشت.6
شهید مطهری در خصوص حضرت ام البنین (ع) نوشتهاند:(این مطلب به صورت سخنرانی و مرثیه سرایی از سوی شهید مطهری صورت گرفته است) «امام صادق عليه السلام فرمود:«رحم الله عمى العباس لقد اثر و ابلى بلاء حسنا... خدارحمت كند عموى ما عباس را، عجب نيكو امتحان داد، ايثار كرد و حداكثر آزمايش را انجام داد. براى عموى ما عباس مقامى در نزد خداوند است كه تمام شهيدان غبطه مقام او را مىبرند». اينقدر جوانمردى، اينقدر خلوص نيت، اينقدر فداكارى! ما تنها از ناحيه پيكر عمل نگاه مىكنيم، به روح عمل نگاه نمىكنيم تا ببينيم چقدر اهميت دارد.
شب عاشوراست. عباس در خدمت ابا عبد الله عليه السلام نشسته است. در همان وقتي که از سران دشمن مىآيد، فرياد مىزند: عباس بن على و برادرانش را بگوييد بيايند. عباس مىشنود ولى مثل اينكه ابدا نشنيده است، اعتنا نمىكند. آنچنان در حضور حسين بن على مؤدب است كه آقا به او فرمود: جوابش را بده هر چند فاسق است. مىآيد مىبيند شمر بن ذى الجوشن است. شمر روى يك علاقه خويشاوندى دور كه از طرف مادر عباس دارد و هر دو از يك قبيلهاند، وقتى كه از كوفه آمده است به خيال خودش اماننامههایی براى ابا الفضل و برادران مادرى او آورده است. به خيال خودش خدمتى كرده است. تا حرف خودش را گفت، عباس عليه السلام پرخاش مردانهاى به او كرد، فرمود: خدا تو را و آن كسى كه اين امان نامه را به دست تو داده است لعنت كند. تو مرا چه شناختهاى؟ درباره من چه فكر كردهاى؟ تو خيال كردهاى من آدمى هستم كه براى حفظ جان خودم، امامم، برادرم حسين بن على عليه السلام را اينجا بگذارم و بيايم دنبال تو؟ آن دامنى كه ما در آن بزرگ شدهايم و آن پستانى كه از آن شير خوردهايم، اين طور ما را تربيت نكرده است.
منابع:
1.عمدة الطالب، ص 357؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 128؛ اعیان الشیعه، ج 8، ص 381؛ نفس المهموم، محدّث قمی، نجف، مكتبة الحیدریه، 1421 ه . ق، ص 332.
2. سرّ السلسلة العلویة، ابونصر بخاری، نجف، چاپ خانه حیدری، 1381 ه . ق، ص 88.
3. زینب الكبری، شیخ جعفر ربعی نقوی، مؤسسة امام حسین، 1411 ه . ق، چ 1، ص 25.
4. ستاره درخشان مدینه؛ حضرت ام البنین، ص 7.
5. اعیان الشیعه، ج 8، ص 389.
6. العباس، عبدالرزاق المقرّم، انتشارات شریف رضی، چ 1، ص 72، برگرفته از: ام البنین؛ نماد از خود گذشتگی، ص 38.
انتهای پیام