حجتالاسلام محمدتقی فاضلمیبدی، یکی از اعضای مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، در گفتوگو با ایکنا از خراسان رضوی، درخصوص نقش مذهب و ملیگرایی و تأثیر آن در تحولات جهان اسلام و ایران اظهار کرد: ابتدا باید تعریفی از دین و ملیت داشته باشیم و سپس به سراغ این موضوع برویم که آیا این دو قابلیت تلفیق و سازگاری با یکدیگر را دارند یا خیر. تاکنون دانشمندان نتوانستهاند تعریف جامعی از دین ارائه دهند که شامل تمام ادیان شود، زیرا دین به معنای اعم شامل ادیان الهی همچون ادیان ابراهیمی، اسلام، عیسویت، موسویت و زرتشتی و همچنین ادیان غیرالهی همچون مکتب کنفسیوس، شینتو، بودائیسم و... است. بنابراین باید تعریفی از دین ارائه دهیم که شامل تمام ادیان شود که کاری بسیار سخت است.
وی افزود: دینی که به آن معتقد هستیم دینی آسمانی است که از طرف خداوند بر پیامبران نازل شده و برای هدایت بشریت بر آنان عرضه شده است. شکی نیست که در دین نوعی عقیده قدسی و گرایشی ماورای طبیعت وجود دارد. اگر بخواهیم تعریف جامعی از ادیان آسمانی، وحیانی یا ابراهیمی ارائه دهیم، دین به معنای یکسری عقاید و آیینی خواهد بود که در آن اعتقاد به یک امر قدسی وجود دارد که به آن عقیده به «خدا» می گوییم یا به تعبیر کتب مقدس، اعم از عهدین و قرآن، ایمان به غیب در آن وجود دارد. طبیعتاً زمانی که دین به زندگی بشر وارد می شود، همراه با یکسری دستورات است که به آن «شریعت» گفته میشود.
عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم اظهار کرد: ملت و ملیت نیز شامل مجموعه آیینها، مناسک و اخلاقهایی است که در میان بشر وجود دارد؛ لذا در قرآن گاهی دین، ملت و ملیت در کنار یکدیگر استعمال میشود مانند «ملِّةَ اَبيكُمْ ابْراهيمَ»؛ بنابراین ملیت و مذهب فاصلهای از جهت معنا با یکدیگر ندارند.
استاد دانشکده شیخ مفید قم بیان کرد: در طول تاریخ ملیت منهای ادیان در هر قومی وجود داشته است. با وجود اینکه ایران با کشورهایی همچون ترکیه، سوریه و عربستان از جهت آیینی مشترک است و تفاوتهایی میان شیعه و سنی وجود دارد، از نظر ملیت تفاوتهایی بین این کشورها وجود دارد.
مرزهای جغرافیایی؛ فرق عمده مذهب و ملیت
وی تصریح کرد: بنابراین ملیت به معنای امروزی، یکسری فرقهایی با دین دارد که فرق عمده آن این است که در دین و ادیان چیزی به نام «مرز جغرافیایی» وجود ندارد. در واقع مرز ایمان کفر است و به همین دلیل دارالاسلام و دارالکفر وجود دارد، اما در ملیت به معنای «Nationality» مرز جغرافیایی وجود دارد. ملت عراق و ملت ایران با وجود اینکه هر دو مسلمان و شیعه هستند، مرزی به نام ملیت این دو کشور را از یکدیگر جدا می کند که این مرز های جغرافیایی در محافل بینالمللی تعریف میشود؛ لذا ملیت به معنای قدیم شامل ادیان بوده، اما به معنای امروزی بیشتر شامل آن چیزهایی است که مرزهای جغرافیایی آن را مغلوب می کند.
اسلام در ایران کمی متأثر از رنگ و بوی عرفانی و فلسفی بوده است
عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم بیان کرد: به عقیده بنده دین اسلام در هر فرهنگی که ورود پیدا کرده، تا اندازه ای از آن فرهنگ تأثیر پذیرفته است. مثلاً دین اسلامی که در مصر و عربستان وجود دارد، در پاره ای از اعتقادات با دیگر کشورها تفاوت دارد. اسلام در ایران نیز رنگ و لعاب فرهنگ ایرانی به خود گرفته و در واکاوی دقیق علمی، از برخی از آداب و رسوم ایرانی ها تأثیر پذیرفته است. اسلام در ایران بیشتر عقلگرا، فلسفی و عرفانی است اما اسلام در عربستان نقلی و حدیثی است و علت آن این است که در عربستان فلسفه و عرفان وجود نداشته و یا بسیار کم بوده اما در ایران قبل از اسلام عرفان و حکمت خسروانی وجود داشته و آیین آریایی نیز دارای عرفان بوده است؛ بنابراین اسلام در ایران تا حدودی متأثر از رنگ و بوی عرفانی و فلسفی بوده است. در همین خصوص شهید مطهری در کتاب «خدمات متقابل اسلام به ایران» به تأثیر اسلام در ایران و تاثیر اسلام از ایران پرداخته است.
فاضل میبدی در خصوص میزان تاثیر دین و ملیت در تحولات جامعه ایرانی و نسبت این دو با یکدیگر گفت: نقش کارکردهای دین که امروز جامعه شناسان به آن اشاره زیادی دارند، از دوره «ماکس وبر»، جامعهشناس آلمانی، به بعد، عملکردهای دین در جامعه نقش بالایی داشته، به ویژه در تحولات سیاسی کشورها نیز نقش داشته و حتی نقش دین در پارهای از کشورها به حدی قوی بوده که زبان آن ها را تغییر داده است. برای مثال زبان مردم کشورهای اسلامی پیش از اسلام عربی نبود اما اسلام زبان آنها را تبدیل به عربی کرد و زبان فارسی آن قدر قوی بود که اسلام نتوانست آن را تغییر دهد.
وی اضافه کرد: تأثیر اسلام یا هر دینی در ملیتها، به ویژه در تحولات اجتماعی آن ها، بسیار قوی است؛ برای مثال «نهضت شعوبیه» علیه حکومت بنیامیه و بنیعباس از پایگاه دین مبارزه کرد و نتوانست از دین جدا شود یا فردوسی در شاهنامه برای زنده نگه داشتن زبان فارسی از نام خدا، پیامبر(ص)، علی(ع) و فاطمه(س) شروع میکند و میگوید: «ترا دانش و دین رهاند درست/ در رستگاری ببایدت جست/ به گفتار پیغمبرت راه جوی/دل از تیرگی ها بدین آب شوی/ اگر چشم داری به دیگر سرای/ به نزد نبی و علی گیر جای»؛ یعنی فردوسی از سکوی دین توانست زبان فارسی را پس از سلطه اعراب در ایران زنده کند.
عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم اظهار کرد: فردوسی حکومت اعراب را نفی کرد ولی دین عربی را پذیرفت و این دو را یکدیگر جدا کرد. با وجود اینکه فردوسی در زمان غزنویان حیات داشت و آنان سنی های بسیار متعصبی بودند، فردوسی در برابر آنان ایستاد. خلاصه فردوسی در شاهنامه برای احیای زبان فارسی در مقابل فرهنگی که اعراب به نام اسلام وارد کردند، دو کار مهم را انجام داد؛ اول اینکه اسلام را قبول کرد و دوم، حکومت اعراب را نفی کرد و مذهب اسلام را در شاهنامه به رسمیت شناخت. اگر فردوسی نیز همچون سلطان محمود غزنوی حکومت اعراب را به رسمیت می شناخت، نمیتوانست زبان فارسی را زنده نگه دارد.
استاد دانشکده شیخ مفید قم بیان کرد: در طول تاریخ چندین حمله به ایران صورت گرفت که شامل حمله اعراب، حمله مغولها و حمله تیموریها بوده است که هیچ کدام سبب از بین بردن ملیت ایرانی نشد اما اسلام نام خود را در ایران به جای گذاشت. مغولها در ورود به ایران با دو مساله قوی، یعنی اسلام و سپس زبان فارسی، ملیت و فرهنگ ایرانی مواجه شدند؛ لذا مغولها تأثیری از جهت دین، فرهنگ و زبان در ایران به جای نگذاشتند ولی خود متأثر شدند و شاهان مغول مسلمان شده و سکه به نام اسلام زده شد. تیموریان نیز به همین شکل؛ اما به عقیده من، اسلام با آن قدرتی که وارد ایران شد، تأثیرات توحیدی و تشریعی زیادی در ایران به جای گذاشت اما زبان و فرهنگ ایرانی با قامت بلند بر سر جای خود ایستاد.
فاضل میبدی ابراز کرد: امروز عده ای درصدد این هستند که تفاوتی را میان اسلام و ملیت قائل شوند و معتقدند اسلام باید بر ملیت مقدم شود که به عقیده من این حرف بسیار نادرستی است. باید همان کاری را انجام دهیم که فردوسی انجام داد؛ یعنی علاوه بر قبول اسلام، آیینهای نیاکانی را نیز به رسمیت بشناسیم. حال عدهای میگویند که به جای نوروز و چهارشنبهسوری اصطلاح دیگری را به کار ببریم که این مسائل بسیار اشتباه و نباید آن را انجام داد. اسلام هیچ منافاتی با این آیین ها ندارد. برای نمونه در چهارشنبهسوری بتپرستی و آتشپرستی وجود ندارد، بلکه حرکتی سمبلیک است که در آیین ما وجود داشته و سیزده به در و نوروز و دیگر رسوم نیز به همین شکل است.
وی ادامه داد: امام علی(ع) نیز زمانی که مالک اشتر را به مصر فرستادند، به دلیل تمدن و فرهنگ غنی آن دیار، به مالک اشتر سفارش کردند که «وَ لا تَنْقُضْ سُنَّةً صالِحَةً عَمِلَ بِها صُدُورُ هذِهِ الاُمَّةِ» یعنی در آنجا با سنتها و آیینهای آن شهر در نیفت که بزرگانی به آن عمل کردهاند؛ بنابراین نباید در ایران به نام اسلام به آیین و رسوم ایرانی گلاویز شد و آن را شرک و بتپرستی دانست.
عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم درباره علت افزایش تمایلات ملیگرایانه در ایران تصریح کرد: شاهنشاهی و سلطان یک مدلی از انواع حکومت است و هیچ وقت مدل حکومت جزو آیین و فرهنگ یک ملت نبوده است. در اروپا، آمریکا و استرالیا انواع حکومت در طول تاریخ وجود داشته، اما امروز با توجه به تحولات سیاسی ایجاد شده، جمهوریت و حکومت با رای مردم انتخاب شده است. پادشاهان ایران در تمام طول تاریخ دارای دو شاخصه یعنی حکومت از بالا به پایین و ادعای فرستاده شدن از سوی خدا را داشتهاند و مدعی موروثی بودن حکومت بودند؛ این موضوع را دنیای امروز نمیپذیرد. هماکنون نیز حکومتی شاهنشاهی در انگلستان وجود دارد، اما بیشتر جنبه تشریفاتی دارد و پادشاهی در ایران به معنای دخالت در همه چیز است و همان طور که میدانید، مصدق به آنان پیشنهاد داد که براساس قانون اساسی سلطنت کنند نه حکومت اما آنان حکومت بر مردم را میخواستند.
استاد دانشکده شیخ مفید قم تصریح کرد: امروز مدل حاکمیت در دنیای بشریت براساس آرای مردم است. مهم این است که حکومت در جامعه باید به قول فردوسی داد و خرد را دنبال کند. فردوسی در این زمینه میگوید «ز یزدان و از ما بر آن کس درود/ که تارش خرد باشد و داد، پود» یعنی باید تار و پود جامعه داد و خرد باشد و بعد از آن است که می گوید «بیا تا جهان را به بد نسپریم/ به کوشش همه دست نیکی بریم»؛ یعنی برای اینکه جامعه به دست بدان نیفتد، باید براساس خرد و عدالت و داد باشد.
پادشاهی جزو ملیت ایران نیست
فاضلمیبدی بیان کرد: پادشاهی جزو ملیت ایران نیست، اما بروز واکنش هایی همچون ادعای بازگشت رژیم شاهنشاهی، واکنشی احساسی است. در واقع واکنش مردم در این خصوص به جهت برخی مشکلات کاملاً احساسی است. ایجاد سلطنت به معنای سابق در ایران، بازگشتناپدیر است، زیرا حکومت فرد غیرمسئول در دنیای امروز شکست خورده است.
وی افزود: حکومت باید پاسخگو، براساس رای مردم، غیرمطلق و محدود باشد. در پارهای از کشورها همچون سوئد، پرتقال، اسپانیا، دانمارک و انگلیس پادشاه مقامی تشریفاتی است و فرد تأثیرگذار نخست وزیر است که مرتبا به دست مردم انتخاب میشود؛ لذا ربط دادن مدل حکومت به شاخصه فرهنگ مردم کاری اشتباه است. بسیاری از مسائل به دلیل تمدن جدید از بین رفته و مدرنیسم یک فلسفه اجتماعی خاصی را ایجاد کرده است؛ بنابراین نباید بر روی همه شاخص های فرهنگ خود ایستادگی کنیم. بازگشت به خویشتن مرحوم شریعتی هم به معنای بازگشت به پادشاهی سلطنتی نبود.
استاد دانشکده شیخ مفید قم در خصوص پیش بینی خود درباره مشکلات ایجاد تعارض میان مذهب و ملیت اظهار کرد: بسیاری از کارهایی که با عنوان ملی گرایی انجام می شود، صرفاً واکنش سیاسی است و عقلانی نیست و مطمئناً زمانی که با احساس و بدون هدف کاری را دنبال کنیم، نتیجهای نخواهد داشت. بنابراین زمانی که از ناسیونالسیم، ملیت و ایرانیسم صحبت می شود، باید منظور خود را روشن کنیم.
فاضل میبدی اظهار کرد: به عقیده من 90 درصد کسانی که به دنبال ایجاد آیین بابک، مزدک، بابک خرم دین و پرچم کاوه آهنگر در کشور هستند، صرفاً به دنبال واکنش احساسی هستند. حتی واکنش سیاسی هم باید کاملاً عقلانی باشد و بدانیم دنبال چه هستیم. عده ای به دنبال نفی مذهب هستند که به نوعی آب در هاون کوبیدن است، زیرا مذهب در خون و پوست مردم جریان داشته و جزو فرهنگ مردم شده است. همیشه اصلاح معقولترین نوع تعامل است.
انتهای پیام