روایت جانبازی که پس از گذشت چهل روز از شهادت همسرش مطلع شد
کد خبر: 3802526
تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۴:۲۳

روایت جانبازی که پس از گذشت چهل روز از شهادت همسرش مطلع شد

گروه فرهنگی ــ سیده‌فاطمه نصراله‌نیا یکی از بانوان جانباز همدانی است که در حادثه بمباران نیرو‌های بعثی چشم راست خود و همسرش را از دست داده و پس از گذشت ۴۰ روز از شهادت همسرش مطلع شد.

از شناسایی در بیمارستان توسط ناخن‌های حنایی تا پارو کردن برف و انجام کارهای مردانهبه گزارش ایکنا از همدان، با حضور در منزل ‌بانویی جانباز، دقایقی را با بانویی  که گرد خستگی بزرگ کردن 4 فرزند قد و نیم‌قدش پس از شهادت همسر و جانباز شدن خودش بر چهره‌اش نمایان بود، گذراندیم.
متولد سال 1333 در روستای محمودآباد و صاحب 4 فرزند است.
وی با بیان اینکه در سال 1355 با شهید علی ستاری اقبال ازدواج کرده است، افزود: همسرم از اقوام دور پدر و از اهالی روستای محمودآباد از توابع شهرستان کبودرآهنگ بود، حاصل زندگی مشترک 10 ساله نیز تولد 3 فرزند پسر و 1 دختر است.
نصراله نیا با اشاره به اینکه همسرش یک شب قبل از شهادت، خواب می‌بیند ترکش بر پای وی اصابت کرده است، گفت: 23 بهمن ماه سال 65 به همراه همسر، 2 فرزندم و راننده از منزل(خضر) به سمت مرکز شهر حرکت کردیم.
این بانوی جانباز ادامه داد: هنگام بازگشت در محل میدان امام به دلیل بمباران هوایی، راننده و همسرم در داخل اتومبیل به شهادت رسیده و من جانباز می‌شوم، در آن لحظه به‌دلیل اصابت ترکش‌های حاصل از بمب در سرم، چیزی را متوجه نشده و از هوش رفتم، چشمانم را که باز کردم خود را در بیمارستان دیدم.

اثرات ترکش در من به حدی بود که چهره‌ام برای اقوام قابل شناسایی نبود
وی گفت: اثرات و آسیب حاصل از ترکش‌ها به حدی زیاد بود که پزشکان همدان از عمل و خروج آن از سر درمانده و در اولین فرصت مرا به بیمارستان مهر تهران منتقل کردند در این بین چشم چپم به طور کامل نابینا و تخلیه و بخشی از سرم نیز در قسمت پشت گوش چپ خالی شد.
نصراله نیا با اشاره به این اینکه لطف خداوند بود که به 2 فرزندم در آن بمباران آسیبی وارد نشد، گفت: اثرات ترکش در من به حدی زیاد بود که چهره‌ام برای دوستان و اقوام قابل شناسایی نبود، آنچه باعث شناسایی من توسط خواهرم در بیمارستان شد ناخن‌هایی تازه حنا شده‌ام بود.
وی با بیان اینکه هنوز نیز تعدادی ترکش ریز در سر او باقی است، ابراز کرد: پس از گذشت 40 روز بستری در بیمارستان و بازگشت هوشیاری، از برادر شوهرم حال علی را جویا شدم، او آن لحظه به دلیل شرایط نامناسب جسمی و روحی‌ام واقعیت را به من نگفت.
این جانباز سرافراز با اشاره به اینکه پس از مراسم چهلم همسر از شهادت او مطلع می‌شود، گفت: پس از مرخصی از بیمارستان و رسیدن به منزل(خضر)، دوباره علی را جویا شدم، خانواده همسرم آن زمان نیز واقعیت را از من پنهان نموده و گفتند پای او شکسته و در روستا است.
وی با بیان اینکه با گذشت چند ساعت او نیز با سر و صورتی بخیه و پانسمان شده به سمت روستا حرکت می‌کند عنوان کرد: هنگام رسیدن به خانه پدرشوهرم، علی رو جویا شدم، گفتند در اتاق است بعد از مدتی به اتاق رفته و اثری از او نیافتم آن هنگام بود که متوجه شدم همسرم به شهادت رسیده است.

فرزاندانم سختی‌های گذشته را برایم جبران می‌کنند
نصراله نیا ادامه داد: فرزندانم را نیز در آن لحظه ناراحت و گریزان از خود دیدم، به دلیل شرایط نامناسب جسمی و نابینایی یک چشم و بار سنگین یک زندگی، 2 تن از پسرانم 3 سال از زندگی خود را که نبود پدر برایشان غیر قابل باور و سنگین بود با خانواده همسر طی کردند.
این بانوی جانباز با بیان اینکه سختی‌های زیادی را در نبود پدر آنها برای رشد و به ثمر نشستن میوه‌های زندگی خود تحمل نموده است، گفت: هزینه‌های زندگی پس از شهادت همسرم از طریق حقوق بنیاد شهید تأمین می‌شد که آن نیز برای ادامه زندگی با 4 فرزند رقم چشمگیری نبود.
وی بیان کرد: پارو کردن برف پشت بام، بافتن فرش و انجام کارهای مردانه در کنار کارهایی که باید یک مادر برای فرزندان خود انجام دهد بی شک روز‌های سختی را برایم رقم زد اما به لطف خداوند اکنون تمامی فرزندانم با تحصیلات عالی دانشگاه و تشکیل زندگی، روز‌های شیرینی را برایم به ارمغان آورده‌اند.
نصراله نیا با اشاره به اینکه به مرور زمان، ترکش‌های ریز باقی مانده در سر موجب بیماری تشنج در او شده است، عنوان کرد: هر سه ماه یکبار برای کنترل بیماری و اطلاع از وضعیت جسمی خود به پزشکان تهران مراجعه می‌کنم.
وی ضمن نارضایتی از وضعیت محل دفن همسر خود در روستای محمود آباد گفت: علی ستاری تنها شهید روستای محمود آباد است که متأسفانه مزار این شهید وضعیت خوبی ندارد و عاجزانه از بنیاد شهید استان درخواست رسیدگی و بازسازی و مرمت مزار شهید را دارم.
انتهای پیام

 

captcha