به گزارش
ایکنا از خراسان رضوی، مصطفی ملکیان، اندیشمند حوزه اخلاق شب گذشته، 26 فروردینماه، در دوره دوم درس گفتارهای اخلاق کاربردی با موضوع اخلاق گفتوگو در سالن مجتمع ساپکو مشهد اظهار کرد: اخلاق گفتوگو یکی از شاخههای اخلاق کاربردی است که امروز بسیار اهمیت پیدا کرده و در ۴۰ سال اخیر روز به روز این شاخه از اخلاق کاربردی یعنی اخلاق گفتوگو اهمیت بسیاری در نظر متفکران و اصلاحگران یافته است. مباحث اخلاق گفتوگو رشد بسیار زیادی داشته است.
وی با بیان اینکه در زمان عادی گفتوگو تعبیر دیگری از مکالمه است اما امروز در محافل فلسفی مکالمه انواعی دارد که یکی از آنها مورد بحث ماست، عنوان کرد: مکالمه ارتباط متقابل از طریق سخن گفتن است. ما با این مکالمه کارهای مختلفی انجام میدهیم. گاه مکالمه از مقوله درد و دل و گاه از مقوله گپ و گفت بوده که غرض آن تنها وقتگذرانی و مطبوع کردن فضا برای مخاطب است. گپ و گفت با درد و دل و شکوه فرق دارد. گاه مکالمه میتواند از مقوله بحث، مذاکره و تدریس و تعلیم نیز باشد که در تعلیم و تدریس با گفتوگو و پرسش و پاسخ چیزی را یاد داده و یاد میگیریم.
ملکیان افزود: اخلاق گفتوگو، مکالمه خاصی است و از مقوله درد و دل، گپ و گفت، بحث، مذاکره، تعلیم و تعلم و مقولههای دیگر نیست. اخلاق گفتوگو، اخلاق یک نوع مکالمه خاص و ارتباط گفتاری و شفاهی بوده اما ارتباطی خاص است.
این اندیشمند حوزه اخلاق ادامه داد: برای اینکه بدانیم گفتوگو یا دیالوگ به چه معناست، باید بررسی کنیم که ما در زندگی عادی و شخصی خود چگونه دست به کاری میزنیم. اگر هر کاری که انجام میدهیم، ارادی باشد، ما در این کار ارادی، فرایندی درونی را طی میکنیم که در انتهای طی این فرایند درونی، به انجام کاری دست میزنیم؛ یعنی هر فعل و عمل ارادی پس از اتمام یک فرایند درونی صورت میگیرد، بعد از آن دست به عمل میزنیم، خواه این عمل ساده یا پیچیده و وسیع باشد. فرایندی که منجر به عمل ارادی میشود را تامل یا سنجشگری تعبیر میکنند.
مراحل فرایند سنجشگری یا تامل
وی با اشاره به اینکه در سنجشگری چند کار صورت میگیرد، تصریح کرد: در این فرایند اولین کار این است که شقوق مختلفی که پیش روی و در دسترس ما بوده را در نظر میگیرم و بعد از میان آنها گزینش و انتخاب میکنیم. در مرحله دوم ویژگیهای هر کدام از این شقوق را در منظر خود زنده میکنیم، در این مرحله باید دانش مستدل، استدلال و یقین داشت، با حدس، گمان و شایعات نمیتوان کار کرد.
ملکیان اضافه کرد: مرحله سوم این است که باید نظام ارزشگذاری خود را مشخص کنیم. تمام واقعیات باید برچسب و انگ ارزشی بخورند که آن را خود فرد تعیین میکند. اگر واقعیات بخواهند وارد مجرای عمل شوند، باید رنگآمیزی ارزشی داشته باشند که در هر فرد متفاوت است. واقعیتها همه یک رنگ هستند اما رنگآمیزی متفاوت است. در مرحله چهارم باید سود و هزینه یا فایده هزینه را محاسبه کنیم. باید امتیازاتی که به عوامل مختلف میدهیم را جمع بزنیم و کاری را انجام دهیم که فایده آن بیشتر از هزینه باشد؛ البته میتواند فایده و هزینه مساوی باشد اما نباید هزینه بیشتر از فایده باشد.
این اندیشمند حوزه اخلاق بیان کرد: بعد از این مرحله آنچه در این محاسبه بیشترین نمره را کسب میکند، اراده ما به آن تعلق میگیرد. این مرحله، مرحله تصمیمگیری است. تصمیمگیری در مرحله چهارم صورت میگیرد اما تا این مرحله تمام کارها در درون صورت میگرفت. در این مرحله درونی به یک عمل بیرونی میرسیم.
وی گفت: در فرایند تامل هر سه ساحت درونی یعنی معرفتی، احساسی عاطفی و ارادی ما در کار است. در این فرایند هم از معرفتها یا معلومات و دانشهای خود، هم از احساسات و عواطف و هم از ساحت خواستها و اراده خود استفاده میکنیم. خواستهها و ارادهها منجر به عمل میشوند. زمان تامل در افراد مختلف و فرایند 4 مرحلهای متفاوت است. زمان مهم نیست بلکه این امر مهم است که اگر میخواهیم فعل به لحاظ عقلانی قابل دفاع باشد، باید این 4 مرحله طی شود؛ در غیر این صورت به لحاظ مصلحتاندیشی عمل درستی انجام ندادهایم که زیان بیشتری خواهد داشت.
فرایند سنجشگری در مسائل جمعی
ملکیان با طرح این سوال اگر کاری که قصد انجام آن را داریم، تنها کار فردی نبود بلکه کار جمعی بود؛ باید چه کاری انجام داد، عنوان کرد: در کارهای فردی مصالح و مفاسد خود را در نظر میگیریم و منافع و مضرات برای خود فرد است و سود و زیان به خود فرد مربوط میشود. اگر بخواهیم تصمیم جمعی بگیریم، نمیتوان به سادگی عمل کرد. اگر با روش فردی طی طریق کنیم و به راهی برسیم، در بحث جمعی نمیتوان بیان کرد که به راهی رسیدم و این شدنی نیست.
این اندیشمند حوزه اخلاق افزود: این امر به دو دلیل است. دلیل اول اینکه در کاری که در تصمیم شخصی صورت میگیرد، سود به جیب خود فرد رفته و زیان نیز از جیب خود فرد میرود اما در کار جمعی سود و زیان منحصر به خود آن فرد نیست زیرا همه باید سود و زیان را بپردازند. کسی به ما اجازه نخواهد داد که آن تصمیم را عملی کنیم. دومین دلیل این است که هاشور ارزشی زدیم اما هاشور ارزشی تعلق به خود ما بود. هاشورهای ارزشی افراد با هم متفاوت است. اگر همه در واقعیتها با هم وفاق داشته باشند، راجع به هاشور زدنها وفاق ندارند. این نکته بسیار مهمی است که نمیتوان به صورت واحد ارزشگذاری کرد.
دو دلیل ارزشگذاریهای متفاوت در افراد
وی با اشاره به اینکه ارزشگذاریهای متفاوت ناشی از دو امر است، تصریح کرد: اینکه ما انسانها وقتی به شیئی نگاه میکنیم، چه دریافتی از آن داریم، به دو عامل بستگی دارد. یک عامل این است که به کدام وجه شی نگاه کنیم که موجب میشود تصور مختلف باشد و دومین عامل این است که دریافت ما از آن شی به فاصله و زوایه خود ما از شی بستگی دارد.
ملکیان ادامه داد: از این نظر، نیچه بزرگترین فیلسوفی بود که بیان کرد وقتی تعداد زیادی انسان مختلف به واقعیت نگاه میکنند، اینکه چه جنبهای از واقعیت را ببینند و از چه چشماندازی نگاه کنند، در دریافت آنها تاثیر دارد. جمع جنبه واقعیت و چشماندازی که به شی نگاه میشود، تصویری از آن ایجاد میکند. ممکن است اختلافهای ما در مورد اشیا به جهت این باشد که هر کدام به وجه دیگری نگاه کرده یا همه به یک وجه نگاه کردهایم اما از مسافتها و زاویههای مختلف بوده است. این وضع زمانی بدتر است که در هر دو یعنی وجهی که نگاه میکنیم و مسافت و زاویه از شی متفاوت باشیم، در این بخش اختلاف نظر بیشتر میشود.
این اندیشمند حوزه اخلاق بیان کرد: این امر در باب پدیدههای اجتماعی نیز صادق است. همه ما برای امور روانی به یک اندازه اهمیت قایل نیستیم زیرا هر پدیدهای، مادی و غیرمادی، درونی و بیرونی، فردی و جمعی، به دلیل اینکه جنبههای مختلفی دارد و با چشماندازهای مختلفی به آن نگاه میشود، دید آنها نسبت به این امر مانند یکدیگر نیست، بنابراین نمیتوان نظری را که به صورت فردی به آن رسیدیم را اعمال کنیم. به این دلیل که دیگران نیز در سود و زیان دخیل هستند و اینکه ما ارزشگذاری متفاوت داریم.
وی با بیان اینکه در وضعیت جمعی تامل ناتمام داریم زیرا نمیتوانیم تصمیم خود را به عمل برسانیم، عنوان کرد: بر فرض اینکه همه تامل کرده باشند و نتیجه آن به تصمیمهایی رسیده باشد اما با این وجود تصمیمهای آنها با هم تفاوت دارد و اگر هر تصمیمی بخواهد اعمال شود، بقیه آن تصمیمات باید بیرون روند، در چنین وضعی باید در نظر گرفت که همه یک مشکل مشترک داریم. اول باید مشکل مشترک باشد و هر فردی در زمینه این مشکل چارهاندیشی کرده و به تصمیمی رسیده باشد که آن تصمیمی نیز با دیگران متفاوت است. این مشکل به هر طریقی حل شود، سودها و زیانهایی دارد.
راههای رسیدن به نظر واحد در مشکلات مشترک جمعی
ملکیان گفت: زمانی که نظراتی در باب رفع مشکل مشترک وجود دارد، از چند راه استفاده میشود. یک راه این است که مردم را تشویق و ترغیب به اجماع کرده و به آنها توصیه کنیم که وحدت و اتحاد داشته باشید. گویی قصد داریم بیان کنیم که یا همه از راهحلهای خود صرف نظر کنند یا همه غیر از یک نفر صرف نظر نمایند تا اجماع صورت گیرد. اجماع کردن در طول تاریخ ناموفق بوده و به خشونت انجامیده است. برای انسانها نمیتوان اجماع ایجاد کرد.
این اندیشمند حوزه اخلاق اضافه کرد: راه حل دوم این است که یک نفر بیان کند که من راه حل را انتخاب میکنم که آن فرد رییس قبیله، پادشاه و یا رهبر است. آن فرد گزینش میکند که به کدام راه حل باید عمل کرد. اینراه حل روشهای استبدادی در حکومت است. استبدادهای خوب یکی از روشها را انتخاب میکنند اما استبداد دیگر خودش دست به انتخاب میزند. روش دوم، روش حکومتهای استبدادی و دیکتاتوری است.
وی خاطرنشان کرد: روش سوم اجماع و استبداد نیست، در این روش مذاکره میکنیم. مذاکره با دیالوگ تفاوت دارد. در مذاکره به درستی و نادرستی روشها فکر نمیشود. سودبرندگان و زیانبرندگان روش را مشخص میکنند و این دو دسته وارد مذاکره با یکدیگر میشوند تا بر اساس سود به ترازی برسند. این روش همانند خرید و فروش است. در این روش هر کس تاحدی دست از مواضع خود برمیدارد. در این روش بیان میشود که هر راه حلی برای افرادی سود و برای افرادی زیان دارد، باید مذاکره کرده و حد وسطی را انتخاب کنند. بزرگترین ایراد این روش این است که اخلاق، حقطلبی و خیرخواهی ما را ارضا نمیکند.
ملکیان بیان کرد: روش چهارم روش رایگیری است که مذاکرهای صورت نمیگیرد. افراد رای میدهند و راه حلی که اکثریت آرا را به دست آورده، راه حل است. این روش توسط حکومتهای دموکراتیک واقعی در نظر گرفته میشود. رایگیری مدرنترین روش است. تجربه دموکراسیها نشان داده که این روش نیز ایراد دارد و موفق نیست. در روش رایگیری امکان اینکه اکثریت بر اقلیت ظلم کند وجود دارد. در اینجا دموکراسی همیشه به نفع اکثریت تمام میشود و ممکن است قوانینی تنظیم کنند که به ضرر بوده و این ظلم اکثریت بر اقلیت است که تعدد و تکثر خود را دستاویزی برای خود قرار میدهند. در این روش شان انسانی اقلیت محفوظ نیست و همواره در معرض تعدی قرار دارد.
این اندیشمند حوزه اخلاق افزود: از دهه ۱۹۸۰ به بعد فیلسوفانی بیان کردند که میتوان کار پنجمی انجام داد و گفتوگو کرد که عیوب چهار روش سابق را ندارد. این دیالوگ است. هیچ کدام از روشهای قبل به سه جهت موفق نیستند، اول اینکه به لحاظ اخلاقی قابل دفاع نیستند، دوم اینکه به لحاظ مصلحتاندیشانه موفق نیستند و سوم اینکه نمیتوانند پایدار بمانند و دوامشان ضمانت ندارد. این فیلسوفان بیان میکنند که گفتوگو این سه عیب را ندارد، به لحاط اخلاقی و مصلحتاندیشانه قابل دفاع است و پایداری و بقا دارد. خوب است که این روش را در پیش بگیریم.
گفتوگو نوعی مکالمه خاص است
وی با اشاره به اینکه گفتوگو یک نوع مکالمه است اما با انواع دیگر مکالمه تفاوت دارد، تصریح کرد: مکالمه برای رفع مشکل است نه برای حل مساله. مشکل با مساله تفاوت دارد. هر زمان که ما سوال داریم، از سنخ مساله یا مشکل بوده، مساله نظری و مشکل عملی است. در مساله سوال این است که چیزی وجود دارد یا نه، موجودی ویژگیهایی را دارد یا نه و آیا شیئی با دیگری ارتباط دارد یا نه. با این سه سوال تنها به شکل یک ناظر به جهان هستی نگاه میشود تا بررسی شود که وضع جهان هستی بر چه قراری است.
ملکیان ادامه داد: این سوالات مساله است و مساله جنبه نظری دارد. گاه سوال از مقوله مساله یعنی عالم نظر نیست، بلکه از مقوله مشکل یعنی عالم عمل است، بدین معنی که باید در جهان چه کاری انجام داد و چه کاری انجام نداد، این دخل و تصرف و ایجاد تغییر در جهان است. مشکلات عملی در باب عمل هستند و عمل ایجاد تغییر در جهان است.
این اندیشمند حوزه اخلاق گفت: گفتوگو به معنای امروز در باب مسائل نظری نیست. مسایل نظری را کارشناسان فنی حل میکنند. مسائل نظری مشمول دیالوگ نیستند. مشکلات عملی بر مساله نظری توقف دارد اما غیر از آن است و دو پدیده هستند. مشکل عملی باید مشترک باشد، دیالوگکنندگان مشترکا به این مشکل دچار هستند. یک زمانی مشکل عملی بین تمام انسانهای زمین مشترک است که باید دیالوگ جهانی صورت گیرد، یک زمان مشکلات عملی مردم یک منطقه از جهان بوده، گاه مشکل مشترک یک جامعه ملی است و زمانی نیز محدوده کوچکتر میشود. زمانی دیالوگ معنا دارد که مشکل مشترک تمام شرکتکنندگان باشد.
وی بیان کرد: دیالوگ یکی از معدود بازیهای جهان بوده که برد برد یا باخت باخت است. اگر گفتوگو موفق بود، همه برنده شدهاند و اگر ناموفق بود، همه بازنده هستند. در اینجا سرنوشت ما به هم گره خورده است. در گفتوگو یا همه برنده میشوند و یا همه بازنده هستند، بنابراین تنازع و نزاع وجود ندارد. گفتوگو زمانی صورت میگیرد که افراد به این نتیجه برسند که اگر گفتوگو کنیم، ممکن است موفق شویم یا نه اما اگر گفتوگو نکنیم، موفق نمیشویم. هر انسانی بین شقی که احتمال موفقیت ندارد و شقی که احتمال موفقیت دارد، شقی را انتخاب میکند که دارای احتمال موفقیت است.
ملکیان خاطرنشان کرد: گفتوگو مکالمهای است که این ویژگیها را داشته و خاص باشد. اولا بر سر مشکل عملی است، دوم مشکل عملی مشترک باشد و سوم اینکه اگر موفق شویم، مشکل همه رفع شده و اگر نشویم، مشکل همه باقی مانده است.
این اندیشمند حوزه اخلاق گفت: دو باب در این گفتوگو اهمیت دارد، یکی اینکه چگونه عمل کنیم که موفق باشد و دیگری اینکه چگونه عمل کنیم که اخلاقی باشد. آرمان این است که فرد در کاری هم موفق شود و هم اخلاق را برای این موفقیت زیر پا نگذاشته باشد. موفق شدن، آداب گفتوگو و اخلاقی عمل کردن، اخلاق گفتوگو است. آداب گفتوگو مجموعه آن چیزی است که باید عمل کنیم تا موفق شده و مشکل مشترک حل شود. اخلاق گفتوگو یعنی آنچه که باعث میشود گفتوگو موفق شده و ضوابط اخلاقی رعایت شود. دومی بیشتر در اختیار ما بوده و موفقیت کمتر در اختیار ما است.
انتهای پیام