وقتی وارد سالن نمایش میشوی هنرمندان کفنپوش در مقابلت روی صحنه قرار دارند و قبل از شروع نمایش به تماشاگران تذکر داده میشود که این اثر حاوی صحنههای بسیار خشن است و کسانی که بیماری قلبی، مشکل تنفسی و روحی دارند، 30 ثانیه مهلت دارند تا سالن را ترک کنند.
چیزی که تماشاگران در آغاز نمایش با آن مواجه میشود، گروه پرتعدادی است که یک خشونت عریان را برای بیننده ترسیم میکند و البته قرار است این اتفاق در خطی از وحدت و نظم گروهی رخ دهد اما متأسفانه بازیهای ضعیف، در شبهای آخر این اجرا در همان نقطه شروع مخاطب را دلزده میکند. تجربه ترس و جنایت در یک لفاف بیمنطق با بازیهای سطحی و پر استرس مخاطب را شگفتزده میکند، البته بازیها در قسمت دوم نمایش هماهنگی و انسجام بیشتری میگیرد و باورپذیرتر میشود.
سیزده روایت یک میهمانی است که اقشار مختلف در آن حضور دارند و شخصیتهای نمایش با دیالوگهای گوناگون خود را به تماشاچیان معرفی میکنند و پس از مدتی مخاطب درمییابد که اغلب حاضران در این میهمانی از مشکلات اخلاقی و ناهنجاریهای اجتماعی رنج میبرند. این نمایش مجموعهای از خیانت، جنایت و خشونت فراوان است که یکباره بر سر مخاطب آوار میشود و این هجمه روانی با پخش موسیقیهای گوناگون و پر سر و صدا مخاطب بهت زده را دچار تشنج اعصاب میکند. توجه کوشکی به آسیبهای اجتماعی شاید نگاهی درخور تقدیر باشد اما ارائه یک اثر هنری کاملاً سیاه بدون توجه به هیچ جنبه اصلاحی، یا حتی بارقهای از نور راهکار مناسبی برای پرداختن به موضوعات اجتماعی نیست.
او قصد دارد لحظات بحرانی یک زوج را با چاشنی بذله گویی و لبخند همراه کند، مثلاً در بخشی از داستان که یک زن دچار بیماری سرطان است، همسرش سعی دارد با تعریف داستان و لطیفه او را کمی با فضای زندگی پیوند دهد. ترسیم یک دنیای واقعی شاید یکی از مزایای یک اثر هنری باشد اما استفاده از شوخیهای سطحی و سادهانگارانه برای مخاطبی که این روزها دیگر منفعل نیست از لحظات کسل کننده این اثر است.
یکی از صحنههای اسفبار این نمایش مربوط به بازیگر نوجوانی بود که در این میهمانی حضور دارد و پاسخهای زننده او در قالب یک گفتوگوی تلفنی با مادرش مخاطب را در شوکی دردآور فرو میبرد. سیاهی عریان در سراسر صحنه با تاریک شدن سن افزایش مییابد و دیالوگهایی همراه با فریاد و تشنجی که در این اثر وجود دارد بسیاری از مخاطبان را وادار به ترک سالن میکند.
نکته دیگری که در این نمایش مخاطبان را متعجب میکند این است که عدهای با رفتار و حرکات گروههای افراطی همچون داعش و تکرار بخشهایی از انجیل درصدد هستند تا به مخاطب القا کنند که مسیحوار در حال نجات بشر غرق در گناهاند و به همین جهت به سراغ میهمانان میرفتند و برای آنان احکامی صادر میکردند که منجر به قتل افراد میشد.
سیزده، ملغمهای از قتل و جنایت است که اندک مخاطبان باقی مانده در سالن را به یاد فیلمهای ژانر وحشت و یا آثار خشن کوئنتین تارانتینو میاندازد که ناجیان آن نیز پر از عقده و گناهاند و معتقدند برای رهایی افراد از ظلمت نیاز است آنها به طرز فجیعی از گناه پاک شوند و مرگ سادهترین شیوهای است که آنها را از این بدبختی میرهاند. اگر تئاتر را بهعنوان یک هنر گرم بشناسیم که مخاطبان خاصی آن را پیگیری میکنند شاید به سادگی این حجم از تلخی را بر صحنه جاری نکنیم.
قصه سیزده پر از حفرههای نمایشی که مخاطب نمیداند از کجا نشات میگیرد و استنباطهای فردی در این زمینه راهی برای حل این چراییها نیست. شاید بتوان گفت سیزده یک والس طولانی از مرگ و خشونت بر یک صحنه تاریک است. شاید نگاه به شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که حال جامعه به خودی خود نامساعد کرده است و آستانه تحمل آدمها به شدت پایین آورده، باید از هنر به عنوان مرهمی برای آلام مردم استفاده کرد.
یادآور میشود، تئاتر سیزده به نویسندگی و کارگردانی مهدی کوشکی از 20 فروردینماه تا 15 اردیبهشتماه در سالن تئاتر مستقل تهران در حال اجراست.
به قلم، روح انگیز انوشی
انتهای پیام