نجفی قدسی از استاد پرورش روایت می‌کند؛
تدریس در ابرقو را به شرط مخیر بودن به وزارت ترجیح می‌دهم

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، مرتضی نجفی قدسی، از فعالان قرآنی به بیان خاطره‌ای از سید ‌علی‌اکبر پرورش، وزیر سابق آموزش و پرورش پرداخت و گفت: در سال 62 بعد از آنکه دیپلم متوسطه را گرفتم در تردید بودم که بعد از اتمام تحصیلات دبیرستانی چه راهی را انتخاب کنم. آیا برای ادامه تحصیل به دانشگاه بروم؟ آیا برای تحصیل علوم دینی و قرآنی به حوزه علمیه بروم؟ و آیا با توجه به شرایط جنگی کشور همانند بسیاری از جوانان، فعلا به جبهه بروم؟ این‌ موارد در آن زمان افکار بنده بود و تصمیم گیری را برایم مشکل کرده بود تا اینکه بالاخره جهت مشورت با استادم، جناب آقای پرورش به تهران آمده و به وزارت آموزش وپرورش رفتم.

با اینکه قرار قبلی نداشتیم، استاد به گرمی از من استقبال کردند و فرمودند: خوب چکار داری؟ عرض کردم در بین سه راه مانده‌ام و نمی‌دانم کدامیک را انتخاب کنم، خواهشمندم شما بنده را راهنمایی فرمائید.

هر کاری که شما را به خدا نزدیکتر می‌کند آن را انتخاب کنید

پاسخ استاد بسیار رهگشا و جالب بود. ایشان مطلبی کلیدی واساسی را فرمودند که برای همیشه در تصمیم گیری‌ها از این قاعده استفاده کنم.

استاد پرورش گفت: شما در انتخاب مسیر، همیشه آن راهی را انتخاب کنید که از آن راه زودتر به خدا می‌رسید، چون هدف تقرب به پروردگار است، بنابراین هر کاری که شما را به خدا نزدیکتر می‌کند آن را انتخاب کنید. خوب با این بیان در آن مقطع تکلیف من روشن شد که باید به جبهه بروم ولیکن در این هنگام بنده از ایشان سئوالی کردم، آیا شما خودتان نیز به همین طریق عمل کرده‌اید؟!

البته منظور بنده کلی بود ولی ایشان تصور کردند من مقام وزارت را می‌گویم، لذا بلافاصله با قوت فرمودند خیر، بنده وزارت را انتخاب نکردم، انتخاب بنده از ابتدا معلمی بود، وزارت را بزرگانی مانند شهید باهنر، شهید رجایی و دیگران به بنده تکلیف کردند و من حقیقتا معلمی را شغل انبیاء می‌دانم وعشق من از اول معلمی بوده است و همین الآن اگر بنده را مخیر بگذارند که بروم در نقطه دوردستی مانند ابرقو، معلم باشم و یا وزیر آموزش وپرورش باشم، به والله خدا شاهد است سر سوزنی وزارت را بر ابرقو درس دادن ترجیح نمی دهم.

این بیان استاد بسیار حائز اهمیت است. از طرفی اهمیت معلمی و ارزش تعلیم و تربیت را می‌رساند و از طرفی دیگر عدم تعلق ایشان به پست‌ها و مناصب از قبیل وزارت و وکالت و ...، اگر هم مسئولیتی را عهده دار هستند، صرفا از باب ادای وظیفه و خدمت به مردم است.

استاد پرورش معلمی را طبق فرموده حضرت امام خمینی(ره) حقیقتا شغل انبیا می‌دانستند و معتقد بودند همانطور که انبیاء رسالت تزکیه نفوس و تعلیم کتاب و حکمت را عهده‌دار هستند، معلمان نیز چنین وظیفه‌ای دارند و باید در جهت تزکیه همراه با تعلیم و تعلم گام بردارند. استاد پرورش به حق، رسالت معلمی را به نحو احسن اجرا کردند و طیف وسیعی از جوانان مهذب و انقلابی را در طول حداقل چهار دهه پرورش دادند، کلاس درس ایشان منحصر به مدرسه نبود، آوازه بیان و مباحث علمی و عقیدتی ایشان نه تنها در اصفهان بلکه از دیرباز در سطح کشور حداقل در بین نخبگان فکری و پیشتازان انقلاب اسلامی مطرح بوده است و لذا شخصیت‌هایی مانند علامه طباطبایی، شهید آیت‌الله مطهری، شهید آیت‌الله بهشتی، علامه محمد تقی جعفری، شهید مفتح و دیگران به استاد پرورش نگرشی از منظر فضل و دانش داشتند و مکاتبات و مراودات علمی ایشان با نامبردگان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و اوایل نهضت دال بر این موضوع است.

مرتضی نجفی قدسی معتقد است: استاد پرورش معلمی دانشمند بود که در تربیت و تهذیب جوانان نقش به سزایی ایفا کرد و هرگاه اعلام مجلسی از سخنرانی ایشان می‌شد، صدها جوان شیفته معارف ناب قرآنی گرد شمع وجود او حلقه می‌زدند و عاشقانه از خرمن دانش و عرفان او بهره‌مند می‌شدند.

هر جوان، یک جهان است

وی این نکته را نیز اضافه کرد که استاد پرورش هر انسانی را یک فرد نمی‌دید، بلکه یک جهان می‌دید، چرا که قرآن کریم می‌فرماید «وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا؛ هر کس انسانی را زنده کند، بمثابه آن است که تمامی انسان‌ها را زنده کرده است». براساس همین تفکر استاد پرورش معتقد بود یک معلم هنگامی که به سر کلاس می‌رود با 20 یا 30 نفر دانش‌آموز طرف نیست بلکه با 30 جهان طرف است، هر انسانی ارزش وجودی‌اش به اندازه تمام انسان‌ها است و لذا هیچ معلمی نباید کار خود را کوچک بشمارد، باید بداند که با ظرفیت‌های جهانی روبه‌رو هست و بایستی تمام تلاش خود را در جهت متبلور کردن استعدادهای آن‌ها بکار ببندد.

نجفی قدسی به نقل از استاد پرورش گفت: اگر معلمی، دیدگاهش نسبت به دانش‌آموز و مخاطب خود چنین باشد، مسلما نوع رفتارش نیز متفاوت خواهد شد و با مطالعه به سر کلاس می‌رود، با احترام سخن می‌گوید و به سئوالات آنان با صبر و حوصله پاسخ می‌گوید و هیچگاه از رنج و محنتی که در راه ساختن انسان‌ها متحمل می‌شود، ناراحت نمی‌شود و می‌داند که:

لاجرم اغلب بلا بر انبیاست
که ریاضت دادن خامان بلاست
تا نفس‌ها را مروض کرده است
زین ستوران بس لگدها خورده است
هر کجا باشد ریاضت باره‌ای
از لگدهایش نباشد چاره‌ای