استاد پرورش برای خداوند سخن می‌گفت

به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا)، مرتضی نجفی قدسی، که از نزدیکان به علی اکبر پرورش، وزیر سابق آموزش و پرورش بوده است در بیان خاطره‌ای از وی به آیه ۱۰ سوره مبارکه فاطر که می‌فرماید: «ان کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ؛ هر کس سربلندى می‌خواهد سربلندى یکسره از آن خداست‏، سخنان پاکیزه به سوى او بالا می‌رود و کار شایسته به آن رفعت می‌بخشد» اشاره کرد و گفت: یکی از آیات کلیدی قرآن کریم که می‌تواند نقش زیادی در عملکرد اجتماعی و فردی انسان بگذارد، ایمان و باور به این آیه شریفه است و اینکه هر کس بداند، اگر می‌خواهد در جامعه عزیز باشد، هیچ راهی جز اینکه این عزتمندی را از درگاه الهی اخذ کند، ندارد و البته این کلام و سخنان پاکیزه و عمل صالح انسان است که به او امکان رفعت مقام و درجه می‌دهد.
وی ادامه داد: استاد پرورش از جمله کسانی بود که به مفهوم این آیه شریفه، باور عمیق داشت و هیچگاه عزتمندی را از طریق دیگری غیر از حضرت پروردگار جستجو نکرد و در زندگی عملی او بار‌ها این معنا را شاهد بودیم، او این عزتمندی را در پرتو کلام و سخن پاک و پاکیزه و همچنین عمل صالح می‌دید و در این زمینه بسیار موفق هم بود، در بیان کلام و سخن پاکیزه ید طولایی داشت و در سخنوری و بیان معارف الهی سرآمد دوران بود.
نجفی قدسی با بیان اینکه گاهی سخنرانی‌های استاد، ساعت‌ها به طول می‌انجامید ولیکن چون کلام ایشان بسیار پربار و مستغنی و جذاب بود و از مصادیق «کلم الطیب» محسوب می‌شد، هیچگاه خسته کننده نبود، گفت: چون استاد الهی می‌دید و الهی سخن می‌گفت و با فطرت انسان‌ها هماهنگ و همراه بود، لذا آنان که درک محضر و توفیق بهره‌مندی از بیانات ایشان را داشتند، دوست داشتند، همچنان این دُرفشانی از گفتار ایشان ادامه یابد و حظ و بهره‌ بیشتری ببرند.
وی ادامه داد: هنگامی که ایشان صحبت می‌کردند، با اینکه گاهی بیش از یک هزار نفر و یا صد‌ها نفر پای سخنرانی ایشان بودند، آنچنان شیفته و مدهوش کلام و بیان ایشان می‌شدند که گویا کسی در آن مسجد و یا محل سخنرانی حاضر نیست و سکوت بر فضا حکم‌فرما می‌شد. قدرت بیان ایشان صرفا فن بیان نبود، بلکه شاکله اصلی آن را کلمات و سخنان پاکیزه تشکیل می‌داد و البته به زیبایی تبیین می‌شد و اثر سحرآمیزی در بیان وجود داشت و مشخص بود که بیان «صبغه الهی» دارد و قرار است که بالا رود. از لوازم اولیه «کلمه طیبه» اخلاص است و اینکه انسان حقیقتا برای خدا سخن بگوید و استاد پرورش این چنین بود که سخن گفتنش برای خدا بود، ‌ حتی اگر به مواجهه و تقابل کسی و یا جریانی می‌رفت، برای خدا بود.
وی با بیان خاطره‌ای گفت: در یکی از روز‌ها ایشان را برای سخنرانی در منزل یکی از شهدا در اصفهان دعوت کرده بودند، بنده زود‌تر از ایشان به محل سخنرانی رسیدم و دیدم جمعیت اندکی در آنجا هستند و خیلی تعجب کردم، پرسیدم مگر استاد پرورش در اینجا قرار نیست سخنرانی کنند، گفتند چرا. فهمیدم که این‌ها صرفا استاد را برای سخنرانی دعوت کردند و تبلیغی روی آن انجام نداده‌اند، لذا اکثر جوان‌ها و علاقه مندانی که معمولا در محافل سخنرانی ایشان حاضر می‌شوند، از این جلسه بی‌خبرند. با خود گفتم خوب است به سر کوچه روم و تا استاد پرورش نیامده، ایشان را نسبت به وضعیت جلسه باخبر کنم، ایشان پیش‌ذهنی داشته باشند تا وارد جلسه می‌شوند، یکدفعه تعجب نکنند چرا جمعیتی نیست؟!
وی افزود: سر کوچه منتظر آمدن استاد پرورش بودم تا اینکه ایشان آمدند و بنده شروع به مقدمه چینی کردم و حاج آقا فرمودند چی می‌خواهی بگی؟! عرض کردم این بندگان خدا نتوانستند برای این جلسه شما تبلیغی بکنند و غالب شاگردان شما از این جلسه بی‌خبرند و لذا جمعیت چندانی در جلسه وجود ندارد. استاد پرورش از این سخنان من خیلی ناراحت شدند و با محبت فرمودند: آخر این چه حرفیه شما می‌زنید؟ مگر من برای بچه‌ها حرف می‌زنم! مگر من برای جمعیت سخنرانی می‌کنم! خدا باید کلام من را بشنود که می‌شنود و همین برای من کفایت می‌کند، بچه‌ها خبردار نیستند، خبردار نباشند! خدا که خبر دارد! از خدا شنیدن و از بچه‌ها نشنیدن! از خدا باخبر بودن و از بچه‌ها بی‌خبر بودن!
نجفی قدسی اظهار کرد: بالاخره با ایشان وارد جلسه شدیم، تصور می‌کردم استاد پرورش جلسه را خیلی جدی نگیرند و آن مایه‌ای که به لحاظ محتوایی معمولا در جلسات می‌گذارند، اینجا رخ ندهد، ولیکن این جلسه کم جمعیت در منزل آن شهید از بهترین و ناب‌ترین جلسات معارفی شد. استاد پرورش در آن جلسه در تبیین این جمله عرفانی حضرت امام خمینی (ره) که فرمودند: «شهید نظر می‌کند به وجه الله» تفسیر و تبیینی ارائه فرمودند که سراسر عرفان بود و انسان را عاشق شهادت می‌کرد تا بتواند این فرصت را بیابد تا بتواند به تماشای «وجه الله» بنشیند.
وی افزود: از جمله مطالبی که ایشان بیان داشتند، نقل روایتی بود که اهل بهشت پس از آنکه مدت‌ها از نعمات بهشت بهره‌مند بودند، از خدای متعال تقاضا می‌کنند که ما مشتاق دیدار خودت هستیم و می‌خواهیم به لقاء شما برسیم، خطاب می‌شود آماده شوید! ناگهان جلوه‌ای بر اهل بهشت می‌شود و آنان ۷۰ سال در حالت سُکر و مستی فرو می‌روند و پس از آنکه به هوش می‌آیند به زبان تشکر از پروردگار تقاضا می‌کنند مجددا بر آن‌ها جلوه فرماید! خطاب می‌شود به اهل بهشت که من هنوز جلوه نکرده‌ام! اهل بهشت با تعجب می‌پرسند که پس این جلوه کی بود که ما هفتاد سال مست و بی‌هوش شدیم! خطاب می‌شود که این جلوه امام حسین(ع) بوده است و این چنین است که به یک جلوه حضرت اباعبدالله الحسین (ع) اهل بهشت ۷۰ سال مدهوش می‌شوند، حال اگر خدا جلوه کند، چه می‌شود و چه ظرفیتی می‌خواهد و حالا این شهیدان چه مرتبه و مقام و رفعتی دارند که می‌توانند به «وجه الله» نظر کنند.