«ای برادر تو همین اندیشهای، مابقی تو استخوان و ریشهای، گر گل است اندیشه تو گلشنی، ور بود خاری تو هیمه گلخنی». اگر اندیشه را از تو منها کنند، جز مشتی استخوان و ریشه و مواد طبیعی چیز دیگری نیستی، ای انسان تو برای ابد آفریده شده ای. تو میتوانی شالوده پایندگی خود را در همین جهان طبیعی بریزی.[علامه محمدتقی جعفری، کتاب تفسیر و نقد مثنوی جلد 3، صفحه 214]