به گزارش ایکنا از خوزستان، متن زیر یادداشتی از حجتالاسلام والمسلمین امر الله شجاعیراد، پژوهشگر خوزستانی در باب تلاش علامه بهبهانی در کتاب «مصباح الهدایة فی اثبات الولایة» برای اثبات ولایت حضرت امیر مومنان(ع) و پاسخگویی به مناقشات مخالفان در باب آیه ابلاغ و حدیث غدیر است.
غدیر و ابلاغ ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام توسط پیامبر(ص) بزرگترین واقعه صدر اسلام است که مورد توجه علما و دانشمندان فریقین و شعرا و ادبا و مفسرین و متکلمین قرار گرفته است. یکی از دانشمندانی که به بررسی این واقعه و شبهات پیرامون آن پرداخته است، علامه ذوفنون آیت الله العظمی میر سید علی بهبهانی بن میر سید محمد موسوی بهبهانی (زادهٔ ۱۳۰۲ ه.ق – درگذشتهٔ ۱۳۹۵ ه.ق) است، ادیبی، متکلم و نویسندهای توانا و فقیهی جامع الشرایط که از مراجع تقلید زمان خود به شمار میآمد.
از جمله تألیفات او، میتوان به آثار زیر اشاره کرد: «القواعد الکلیة» و «الاشتقاق»، و«کشف الاستار » و « اساس النحو» و « حاشیه عروة الوثقی» و «التوحید الفائق فی معرفة الخالق» و « مقالات حول مباحث الالفاظ» و کتاب گرانسنگ «مصباح الهدایة فی اثبات الولایة».
علامه بهبهانی(ره) در کتاب شریف و گرانقدر و ابتکاری «مصباح الهدایه» در دو جا به بررسی آیات و روایات پیرامون واقعه غدیر پرداخته است. قبل از پرداختن به آنها مقداری در باره ویژگیهای کتاب مصباح الهدایه سخن خواهیم راند.
آیتالله بهبهانی این عالم زمان شناس وقتی میبیند شبهاتی درباره ولایت امیر المومنین(ع) از سوی معاندین و جاهلین مطرح شده است دست به کار شده و شروع به نوشتن کتابی میکند که در موضوع خود بدیع و با کلمات موجز به نگارش درآمده است، به طوری که برخی مواضع این کتاب نیاز به شرح و توضیح و تعلیقه وحاشیه دارد.
آیتالله بهبهانی با یک ابداع خاص، چهل آیه و چهل حدیث در اثبات ولایت امیر المومنین(ع) را در کتاب خود گردآوری میکند. در این بین از آیات و احادیث دیگر نیز کمک گرفته شده است.
این کار هم یک نوع تفسیر موضوعی و هم حدیث موضوعی در باب امامت است و در جاهایی تفسیر قرآن به قرآن است.
این کتاب چهار بار چاپ شده است؛ سه بار در ایران و یک بار در مصر با مقدمه علامه سید مرتضی حکمی که این خود نشاندهنده بُعد جهانی این کتاب است. بسیاری از اهل سنت از این کتاب تجلیل کردهاند.
نقل شده است که آیتالله سید صدرالدین صدر از مراجع تقلید زمان خود و پدر امام موسی صدر درباره این کتاب گفته است: «کتابی نیست که از اول تا آخر آن را بخوانم اما این کتاب آنقدر مرا جذب کرد که از اول تا آخر خواندم.» یک چاپ دیگر این کتاب هم توسط آیتالله سیدمحمدرضا شفیعی که از شاگردان آیتالله بهبهانی بود، انجام شد. آیت الله شفیعی ترجمهای از این کتاب را نگاشت و با مقدمه آقای دوانی چاپ شد. بعد از آن آقای دوانی به توصیه علامه بهبهانی ترجمه دیگری به نام «شاهراه هدایت» از این کتاب ارائه کردند که بعدها با ویرایش جدیدتر و اضافات بیشتری به نام «فروغ هدایت» منتشر شد. این کتاب سه بار ترجمه شده است.
ایشان ادیب برجستهای هستند و همانطور که در فقه و اصول با اجتهاد و نظریهپردازی صاحبنظر است، در علم نحو نیز کتابی به نام «اساسالنحو» نوشته که خود نیز آن را شرح کردهاند و در آن به مبارزه با ادبای بزرگی چون ابن هشام و دیگران پرداخته و این نشان از عظمت و تسلط ایشان بر مسائل ادبی است.
«مصباح الهدایه» پر از ریزهکاریهای تاریخی، تفسیری و کلامی است، به طوری که این کتاب دایرة المعارفی در باب علم تاریخ، کلام و تفسیر است و از این جهت بسیار قابل توجه است. ایشان بهسان یک متکلم برجسته به مبارزه با شبهاتی که برخی بزرگان اهل سنت مثل قوشچی، فخررازی و معاصران آنها در باب ولایت امیرالمومنین(ع) وارد کردهاند پرداخت و به خوبی و با توانایی بالا به این شبهات پاسخ گفت. به چالش کشیدن آرای اهل سنت از ویژگیهای ایشان است. البته جا دارد نکاتی که در این کتاب هست بررسی و قواعدی از آن جداگانه معرفی شود.
درباره محتوای «مصباح الهدایه» باید گفت در این کتاب ۴۰ آیه و ۴۰ حدیث درباره ولایت بیان شده، اما آیات ولایت بیش از این است و بعد روایاتی نقل میکنند که مبنی بر آنها یک چهارم قرآن کریم در شأن اهل بیت(ع) نازل شده است.
آیتالله بهبهانی اضافه میکند فقط در کتاب «غایهالمرام» ۱۲۸ آیه بر حسب روایات فریقین در شأن حضرت امیرمومنان(ع) آمده است و این ۴۰ آیه گزینشی از آیاتی است که در شأن حضرت علی(ع) نازل شده است.
یکی از ویژگیهای دیگر این کتاب است که نویسنده با استفاده از روایات شیعه و اهلسنت روایات را بررسی کرده و در برخی موارد در مقابل برداشت علمای شیعه، برداشت خود را بیان کرده است، چنانچه با برخی آرای علمای اهل سنت نیز مخالفت کرده است. ایشان در واقع، بین هر دو فرقه یک بررسی تطبیقی انجام داده و این کار را با متانت و قوت استدلال و بدون اتهامزنی انجام داده است.
علامه بهبهانی توانسته است با ۴۰ آیه مباحث مختلف مربوط به امامت را مطرح کند.
ایشان از منابع تفسیری و تاریخی شیعه و اهلسنت اما با روش اجتهادی خود و همراه با نقد و بررسی استفاده کرده است. نقد و بررسی در این کتاب موج میزند و این همان چیزی است که فردی مثل آیتالله سید صدرالدین صدر را مجذوب خود کرده است. قلم ایشان موجز و روان است و با کمترین کلمات توانستهاند بیشترین فایده را به مخاطب خود منتقل کند.
همانطور که گفته شد علامه بهبهانی در کتاب گرانقدر «مصباح الهدایه» در حدیث شماره ۳۹ و ۴۰ به موضوع غدیر و بررسی ایات و روایات ان پرداخته است.
وی حدیث غدیر را در ذیل آیه اتمام واکمال نعمت و آیه ابلاغ ذکر میکند و روایاتی را از طریق خاصه و روایاتی را هم از عامه به نقل از کتاب«غایة المرام» محدث بحرانی ذکر میکند.
علامه بهبهانی در حدیث ۳۹ کتاب «مصباح الهدایه »در ذیل آیه تبلیغ (يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ) برخی روایات فریقین را در اینکه آیه مربوط به مسئله غدیر است، آورده است.
ایشان در ادامه به سه مطلب اشاره میکند:
۱- اینکه نزول آیه کریمه در باب ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام در مکان غدیر خم بوده است.
۲- مضمون آیه ابلاغ شده در این مکان در شان امیرالمومنین بوده است.
۳- آنچه در شان امیرالمومنین در این مکان ابلاغ شده صراحت در امامت ایشان دارد.
سپس ایشان به شکل گسترده مباحث روایی هر کدام از این مدعا ها را بیان کرده و توضیح داده و بر آن دلیل آورده است.
در بخش سوم که مهمترین بخش مربوط به آیه ابلاغ است به بررسی سه مناقشه اصلی و اساسی که در ذیل آیه از ناحیه دانشمندانی مانند فخر رازی ذکر شده میپردازد:
مناقشه اول عبارت از اینکه کلمه «مولی» در حدیث غدیر از معانی مشترکه بوده و معانی زیادی را در بر دارد و دلیلی بر اینکه به معنای «سرپرستی و ولایت» داشته باشد وجود ندارد
مناقشه دوم (که از فخر رازی نقل شده) این است که کلمه «مولی» در حدیث غدیر در لغت و عرف به معنای اولی به تصرف (ولایت و سرپرستی) که شیعه ادعا میکند نیامده است.
مناقشه سوم آن است که حدیث غدیر دلالتی بر ثبوت خلافت بلافصل امام علی علیه السلام ندارد، چرا که امامت ایشان فی الجمله بین مسلمانان پذیرفته شده است. در ادامه علامه بهبهانی همچون یک متکلم برجسته یک یک این مناقشات را مستدل جواب میدهد:
اولاً: کلمه «مولی» در هیئت و هم در ماده(معنای قرب) در همه موارد استعمالات مختلفش به معنای «قرب و عطف بدون واسطه» است و این معنای اصلی در همه موارد استعمال موجود است و این گونه نیست که معانی متعدد داشته باشد. پس کلمه «مولی» یک معنا دارد که آن یک معنا وقتی بدون قرینه بیان شود مراد از آن سرپرستی و اولویت در تصرف است چنانچه معنای مولویت (در من کنت مولی...) در باره پیامبر(ص) هم همین اولویت در تصرف و سرپرستی است.
ایشان در رد مناقشه دوم ( نظر فخر رازی) میفرماید: این مناقشه از باب تشکیک در امر بدیهی است چرا که تبادر لغوی و عرفی و اطلاق شایع این کلمه به معنای اولویت در تصرف و سرپرستی است و این اولین معنایی است که از این کلمه به ذهن متبادر میشود. پس معنا ندارد که دیگر اطلاقات این کلمه همچون معتق و صدیق و جار و ناصر را بپذیریم اما این معنای شایع را که ظاهرترین اطلاقات آن است بدون دلیل منکر شویم.
ایشان در رد مناقشه سوم (که این حدیث دلالتی بر سرپرستی و ولایت بلافصل ندارد)میفرماید:
اولأ: وقتی چنین نص محکمی در اعطا ولایت از طرف خداوند به امیرالمومنین(ع) وجود دارد دیگر در برابر آن معنا ندارد که حرفی از بیعت و نصب توسط دیگران و شورا زده شود و ثانیا : همین حدیث غدیر و نصب الهی ولایت برای امیرالمومنین و عدم استثنا کردن خلفا از آن؛ با اینکه در مجلس حضور داشته اند، در واقع خود به معنای تصریح به عدم فصل است چرا که متاخر نمیتواند ولایتی بر متقدم داشته باشد و اگر آنان متقدم بودند میبایست پیامبر آنان را استثنا میکرد.
علامه بهبهانی در حدیث ۴۰ در ذیل آیه اکمال و اتمام دین(اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً...؛ مائده /۳) با بیان برخی از روایات فریقین میفرماید که این آیه دلالت قطعی بر امر خلافت و ولایت از طرف خداوند دارد چرا که این امر از ارکان دین است که اگر خداوند در بیان آن کوتاهی میکرد دینش کامل نمیشد.
ایشان سپس به بیان مناقشه ای در این باب میپردازد که آیه دلالت بر اکمال دین دارد و همینکه امر سرپرستی بعد خود را به امت سپرده در اکمال دین کافی است. ایشان در پاسخ میفرمایند:
اولاً: هیچکدام از عامه ادعا نکردهاند که واگذاری سرپرستی به امت به نصی از جانب خداوند بوده است بلکه معتقدند که نصی در این باره نیست اما مردم خود بر بیعت با خلیفه اول اجتماع کردهاند و اگر واقعا چنین اعتقادی داشتند چرا خلیفه اول، خلیفه دوم را بدون رای مردم نصب کرد و با حسرت در حال احتضارش گفت که کاش در این باره از پیامبر سوال کرده بودم تا کسی در آن مناقشه نکند.
ثانیاً: مسأله امامت و سرپرستی آن چنان جایگاهش بلند مرتبه است که فقط باید از جانب خدا معلوم شود و جایی برای رای مردم و شورا در این باره وجود ندارد، چنانکه خداوند خود فرموده است که: «الله اعلم حیث یجعل رسالته »(انعام، ۱۲۴).
ایشان در ادامه و انتهای بحث یک نکته تفسیری زیبا و جالب و ابداعی دارند که در آن میفرمایند:
آیاتی که بر امامت امیرالمومنین(ع) دلالت دارند سه نوع هستند:
۱- آیاتی که در شأن و فضیلت آن حضرت و اهل بیت(ع) نازل شده(نقل شده که ۳۰۰ آیه هستند).
۲- دومین دسته آیاتی هستند که میتوان برای اثبات امامت ذکر کرد؛ آیاتی است که به مجمل و محکم و متشابهات قرآن اشاره میکنند. این متشابهات را چه کسی میتواند بفهمد؟ کسی که صاحب نظر و «عنده علم الکتاب» است. تنها چنین شخصی میتواند این متشابهات را حل کند. در ذیل آیات متشابه گاهی تا ۲۰ نظریه ذکر شده است. همه نظرها هم که درست نیست.
ایشان به سخن امام صادق(ع) استناد میکنند که امام فرمودند: «آیات متشابه دلالت بر امامت ما است» و تنها ائمه میتوانند به معنای آنها راهنمایی کنند. اصلا یکی از فلسفههای آیات متشابه، اشاره به امامت معصومین(ع) است. بارها در تاریخ است که خلیفه دوم هفتاد بار گفته است « لَوْلا عَلِیٌّ لَهَلَکَ عُمَر» از خلیفه سوم نیز چنین مضمونی نقل شده است.
۳- آیاتی که مربوط به قصههای اوصیای انبیاء در قرآن است: همانطور که قصههای انبیا، ما را به پیامبر اکرم(ص) و اوصاف ایشان راهنمایی میکند، قصههای اوصیای انبیا مثل هارون و آصف نیز ما را به امیرالمومنین(ع) و ائمه(ع) منتقل میکند و همانطور که پیامبر(ص) بر سایر انبیا برتری دارند، حضرت علی(ع) نیز بر تمام اوصیا برتری دارند. وقتی پیامبر(ص) بر تمام انبیا تفوق داشته باشند وصی ایشان هم بر تمام اوصیا برتری دارند.
انتهای پیام