کودکان اثرپذیرترین، انعطافپذیرترین و در عین حال آسیبپذیرترین گروه جامعه انسانی هستند، آنها ظرفیت قابل توجهی برای یادگیری دارند و آنچه فرد در کودکی یاد میگیرد، دارای اثر بلندمدت در طول حیات اوست. با توجه به تحقیقات انجام شده، بالاترین نرخ بازگشت سرمایه آموزشی در میان گروههای سنی مختلف، مربوط به سرمایهگذاری آموزشی برای کودکان است.
تولد و زندگی در بستر آسیبهای مختلفی که خانواده، محله و جامعه پیرامونی کودک را احاطه کرده است، مراحل طبیعی رشد و شکلگیری هویت کودک را با اختلال مواجه میکند. پدیده کودکان کار و در معرض آسیبهای اجتماعی، اگرچه پدیدهای تک عاملی نیست ولی اکثر تحقیقات، فقر را یکی از مهمترین عوامل شکلگیری و تداوم آن میدانند.
کودک متولد شده در خانواده آسیب و یا محصور در محله و اجتماع پر آسیب، علاوه بر فقر، متحمل شرایط نامطلوبی همچون احساس نابرابری، سرکوب و طرد اجتماعی و به یک معنا محروم از تجربههای مستلزم زیست مطلوب است. در نتیجه تمام توان کودک به تأمین نیازهای اولیه بقا معطوف میشود و فرصتی برای تأمین سایر نیازهای ضامن رشد و سلامت، باقی نمیماند.
یکی از مجموعههای فعال در حوزه کودکان کار مجموعه مدارس کار صبح رویش است. مجتمع آموزشی صبح رویش مجموعهای مردمنهاد است که تمام هزینههای آن از سوی حامیان مردمی پرداخت میشود. هماکنون نیز تعداد 1086 کودک کار و آسیب در مراکز آموزشی صبح رویش و در مقاطع مختلف تحصیلی مشغول آموزش و تحصیل هستند.
این مجموعه که تمامی هزینههای آن نیز از سوی مردم و خیران تأمین میشود، توانسته است با ارائه راهکارهای نوین و تأثیرگذار، جمعی از کودکان کار را به خود جذب کرده و ضمن آموزش این افراد، زمینه را برای تحصیل و کارآموزی ایشان فراهم کند تا در آینده بتوانند در مسیر صحیح زندگی اجتماعی گام بردارند.
در رابطه با معضل کودکان کار و راهکارهای ساماندهی ایشان به گفتوگو با محمدحسن داوودی، مدير مدارس کودکان کار صبح رويش پرداختیم که مشروح آن را در ذیل مشاهده میکنید.
ایکنا ـ جامعه امروزی ما چه ذهنیتی نسبت به کودکان کار دارد و چگونه با این مقوله برخورد میکند؟
ابتدا باید به برداشتهای رایجی که در مورد کودکان کار وجود دارد، پرداخته شود. ذهنیت عمومی جامعه نسبت به کودکان کار، باند و مافیاست که بخشی از چرایی این مسئله به رسانه و بخش دیگر آن به مشاهدات خود شهروندان بازمیگردد.
البته بین باند و مافیا فاصله و تفاوت وجود دارد. مافیا به آن معنا که رایج است، پیچیدگیهای خاص خود را دارد و در سطح بسیار بالایی حتی در حاکمیت برخی کشورها نیز نفوذ دارد اما باند مجموعه کلونیهای هممنفعتی را شامل میشود که خیلی شبیه مافیا نیست. شاید بتوانیم به شکل خیلی گسترده و شبکهای از باندها در کنار یکدیگر مافیا گفت.
بنابراین با وجود این تعریف، میتوان قویاً وجود مافیای کودکان کار را رد کرد اما وجود باند در این حوزه را نمیتوان انکار کرد. در این زمینه ابتدا باید بررسی کرد که چه میزان و چه درصدی از کودکان کار در داخل باندهای مختلف قرار دارند و این باندها چه ویژگیها و دلایلی برای فعالیت خود دارند. رسانهها به درستی به این موضوع نپرداختهاند و به صورت نادرستی باعث ایجاد حساسیت در جامعه شدهاند که همین حساسیتهای نادرست نیز باعث عدم درک صحیح از مسئله و بعضاً ارائه راهکارهای نادرست و غیر اصولی برای حل مسائل میشود.
ارائه راهکارهای غیر اصولی منجر به اجرای طرحهایی همچون دستگیری و جمعآوری کودکان میشود. در این زمینه ابتدا باید به این موضوع پرداخت که چه میزانی از کودکان کار در خیابانها و چهارراهها فعالیت میکنند. البته جامعه نیز هیچ فاصلهای بین کودکان کار و کودکانی که در خیابانها کار میکنند، قائل نیست؛ در حالی که فقط بخشی از کودکان کار را افرادی تشکیل میدهند که در معابر و خیابانها حضور دارند.
بسیاری از شهروندان اینگونه میاندیشند که تمامی کودکان کار آنهایی هستند که در خیابان مشاهده میکنند. به همین دلیل نیز ذهنیت باندبازی و تعابیری از این قبیل به کل کودکان کار اطلاق میشود. جالب است بدانیم فقط 20 درصد از کودکان کار در مکانهایی مانند معابر، مترو و ... کار میکنند که مردم میتوانند آنها را مشاهده کنند.
ایکنا ـ وجود باندها و گروههای غیر مجاز مختلف در حوزه کودکان کار را چگونه ارزیابی میکنید؟
امروز 80 درصد کودکان کار در زیرزمینها و محیطهایی کار میکنند که شرایط بسیار سخت و درآمد بسیار پایینی دارند. این درصدها مربوط به سال 84 است و پس از آن نیز متأسفانه پژوهش چندانی در این زمینه انجام نشده است. یکی از مشکلات بزرگ در مورد آسیبهای اجتماعی به ویژه مقوله کودکان کار، فقدان آمار دقیق است.
امکان وجود باند برای بسیاری از کودکان کاری که مشاهده نمیشوند، وجود ندارد؛ چراکه بسیاری از کودکان در کارگاههای مختلف تولیدی و ... کار میکنند که امکان وجود باند برای آنها وجود ندارد. بنابراین، مقوله باند فقط برای 20 درصد از کودکان کار صحت دارد که در خیابانها فعال هستند.
حدود 50 تا 60 درصد کودکانی که در معابر کار میکنند، در مکانهای پردرآمدی فعالیت میکنند. در رابطه با این درصد از کودکان که به صورت هدفمند در معابر درآمدزا کار میکنند، میتوان از واژه باند استفاده کرد. بنابراین، در میان کل کودکان کار راجع به تقریبا 12 درصد از ایشان گفتوگو میکنیم که در این زمینه طوری رفتار کردهایم که گویی 100 درصد کودکان کار در باندهای مختلف و خیابانها مشغول به کار هستند.
بسیاری از اوقات مسئولان کشور در شهرداری، بهزیستی و ... نیز هیچ توجهی به این 12 درصد نداشتهاند و زمانی که صحبت از جمعآوری و ساماندهی کودکان کار میشود، کل مجموعه کودکان را یکسان میبینند. به همین دلیل، تاکنون بیش از 30 بار برنامه جمعآوری کودکان کار اجرایی شده که به جایی نیز نرسیده است.
مسائل مربوط به این 12 درصد از کودکان کار را نمیتوان با حذف انسانها حل کرد. این سؤال پیش میآید که رفتار نامناسب با این 12 درصد از کودکان کار چه تأثیراتی در آینده جامعه و نوع برخورد ایشان با مردم خواهد داشت؟
ایکنا ـ مهم ترین اقدامی که باید در این زمینه صورت گیرد چیست؟
مقوله آموزش مهمترین ملاکی است که باید برای این گروه 12 درصدی از کودکان کار در نظر گرفته شود. کودکانی که در باندهای مختلف کار میکنند در سنین بزرگسالی خود تبدیل به رئیس باند میشوند و ما وظیفه داریم تا این زنجیره را قطع کنیم. چنانچه قصد داریم تا مسائل کودکان کار را به صورت ریشهای حل کنیم، باید در رسانهها به گونهای رفتار کنیم تا جامعه نیز نسبت به این موضوع از آگاهی کامل برخوردار باشد.
با شیوههای موجود نمیتوان به نتیجه رسید و به جای آنکه شهروندان در کنار موضوع حل آسیبها قرار گیرند، در برابر آن ایستاده و مقاومت میکنند. مسئولان نیز در این صورت سمت راهکارهای ریشهمحور نمیروند و متأسفانه همین مسئله باعث شده است که تاکنون بیش از 30 بار طرح جمعآوری و ساماندهی اجرا شده و نتیجه مشخصی نداشته باشد.
ایکنا ـ شیوه صحیح برای حل معضل کودکان کار چیست؟
دستگیری کودکان کار به خودی خود باعث تخریب روحی و شخصیتی ایشان میشود و اصلاً معلوم نیست که نهادها و مجموعههای مردمی و ... بتوانند این لطمه بزرگ را جبران کنند. به جرئت میتوان گفت که هیچ کدام از طرحهای ساماندهی کودکان کار دارای خروجیهایی که بتواند این آسیب اجتماعی را کاهش دهد، نبوده است.
هیچگاه آسیبهای اجتماعی و مسائل مربوط به آن را نمیتوان با مداخلات یک یا دو ساله حل کرد بلکه رفع این آسیبها نیاز به برنامهریزیهای بلندمدت دارد و نباید با تغییر مدیران و مسئولان روند اجرای این برنامهها تغییر کرده و با وقفه همراه شود. این مداخلات باید از بدنه کارشناسی و اجتماعی و از طریق فعالان مدنی طراحی شود تا به نتیجه مطلوب برسد.
کودکی که از حقوق طبیعی و زیست انسانی خود به واسطه کار محروم میشود، کودک کار نام دارد. آموزش، غذای سالم، محیط سالم، توانایی مشارکت در فرآیندهای اجتماعی و ... حق طبیعی کودکان و نوجوانان است. کودکان در فرهنگ ایرانی و فرهنگ بسیاری از کشورها قوانین سختگیرانهتری برای کودکان زیر 15 سال وضع شده است. امروز حتی در سیستم آموزشی کشورهای اروپایی این مسئله طراحی شده و آموزش شغلی و کارورزی در سنین زیر 15 سال به کودکان ارائه میشود.
کارورزی که به رشد مهارتهای کودکان منجر شود، نکته مثبتی است که در کشورهای توسعه یافته بدان تأکید شده است. به همین دلیل نباید با نگاه افراطگرایانه به این موضوع نگریست و باید کودکان را با مهارتهای شغلی در جامعه آشنا کرد.
طبق تحقیقات انجام شده، عامل اصلی کار کردن کودکان به شکل آسیب اجتماعی، ریشه فرهنگی دارد و مسائل اقتصادی هر چند بسیار مؤثر و جدی است، اما عامل تعیین کننده نبوده و عامل اصلی همان مسائل فرهنگی است. اغلب کودکان کاری که در رابطه با آنها سخن گفته میشود، بدسرپرست محسوب شده و سهم بیسرپرستی در ایشان بسیار اندک است.
البته بسیاری از کودکان کار بدسرپرست نیز نیستند؛ چراکه موضوع اصلی همان مسائل فرهنگی است. بنابراین، اغلب این کودکان یعنی 60 تا 70 درصد آنها بدسرپرست بوده و تعداد کودکان کار بیسرپرست بسیار اندک است. همچنین، چنانچه دستهای از کودکان کار یعنی افرادی که متأسفانه زبالهگردانی میکنند را در نظر نگیریم، تعداد کودکان کار بیسرپرست تقریبا صفر خواهد بود.
معمولاً کودکانی که در معابر و نقاط مختلف کار میکنند، دچار شرایطی میشوند که ممکن است از سوی نهادهای مختلف دستگیر شوند و پس از دستگیری نیز طبق قانون حتماً باید سرپرست ایشان برای رهایی آنها اقدام کند. متأسفانه مقوله بیسرپرستی در کودکان کار زبالهگردان بسیار پررنگ است.
امروز شاید پررنگترین طراحی جامعه و محل امن برای پناه دادن به کودکان کار، بهزیستی است، اما این سؤال پیش میآید که چرا کودکان از اتومبیلهای بهزیستی فراری هستند؟ دستگیری کودکان باعث میشود تا ایشان در کودکی تبدیل به مجرم شوند و دیگر نمیتوان در آینده به ایشان به عنوان یک شهروند سالم و مطلوب نگریست. متأسفانه نهادهای مختلف مربوط به موضوع کودکان کار به گونهای رفتار میکنند که این کودکان از آنها فراری هستند. امروز جز برخی تلاشها کوچک مدنی هیچ پناهی برای کودکان کار وجود ندارد. این مسئله یک زنگ خطر برای جامعه است و چنانچه در طرحهای جمعآوری، به اقشار آسیب، نگاهی امنیتی و شبه آن داشته باشیم، حتماً با مشکل مواجه خواهیم شد.
راه ورود به مسائل اجتماعی، نگاه اجتماعی و فرهنگی است و اگر نگاه ما نگاه امنیتی باشد، حتماً مسئله مورد نظر نیز در درازمدت به یک مسئله امنیتی تبدیل خواهد شد. در سال 97 آماری مبتنی بر 17 هزار کودک کار در تهران اعلام شد که البته خیلی رسمیت نداشت. متأسفانه نگاه موجود به آمار کودکان کار نیز نگاهی امنیتی است که این مسئله نیز خود آسیبزا خواهد بود.
ایکنا ـ شهروندان چگونه باید با کودکان کار برخورد کنند تا از آسیبهای مربوط به این قشر از جامعه کاسته شود؟
امروز مسئله کودکان کار در شهرهای بزرگ بسیار پررنگ است. یکی از عوامل دینامیکی و تأثیرگذار در رویش مقوله کودکان کار، مسئله حاشیهنشینی است. در شهرهای حاشیهای سهم کودکان کار بسیار زیاد است. یکی از مهارتهای بنیادینی که هر یک از شهروندان باید دارا باشند، مهارت ارتباط با چنین معضلاتی است؛ چراکه این ارتباط تأثیر زیادی در آینده جامعه خواهد داشت.
زمانی که کودکان کار به سراغ شهروندان میآیند، نباید خیلی به موضوع خرید کردن از ایشان و دادن پول به آنها فکر کرد، بلکه شهروندان باید بیشتر به رفتار خود با این کودکان توجه داشته باشند. تلاشهای معلمان و آموزشدهندگان به کودکان کار با رفتارهای تحقیرآمیز و یا ترحمآمیز برخی شهروندان نسبت به ایشان به سرعت از بین میرود. رفتار درست با کودکان کار کمک شایانی به ایشان میکند و تأثیر زیادی در آنها خواهد داشت.
نحوه رفتار صحیح با کودکان کار تأثیر بسیار بیشتری از مؤسسات آموزشی و ... دارد. شهروندان باید مراقب نحوه رفتار خود با کودکان کار باشند. تحقیر و توهین از جمله رفتاری است که متأسفانه از سوی برخی شهروندان نسبت به کودکان کار بروز داده میشود. رفتاری همچون ترحم نیز لطمه زیادی به این افراد میزند. شهروندان نباید ناراحتی خود از باب کار کردن کودکان کار را از طریق ابراز ترحم به ایشان ابراز کنند.
آگاهیبخشی که دارای ظرفیت لازم نباشد، مخرب است. متأسفانه شهروندان از روی دلسوزی رفتاری از خود نشان میدهند که به کودکان کار لطمه میزند. در مورد خرید کردن یا نکردن نیز توصیه میشود که چنانچه شهروندان به محصول این کودکان نیاز دارند، از ایشان خرید کنند و رفتاری با آنها داشته باشند که گویی با یک فروشنده حرفهای سروکار دارند.
گاهی اوقات در معابر کودکانی هستند که درخواست مواد غذایی دارند که برای حمایت از ایشان باید از شیوههای رفتاری مناسب استفاده کرد. امروز همانگونه که شهروندان باید از سواد رسانهای، سواد ملی و ... بهرهمند باشند، نیازمند سواد اجتماعی و به دنبال آن نحوه مواجهه با کودکان کار نیز هستند. باید بدانیم تک تک این کودکان مستعد هستند و در صورت آموزش صحیح، صاحبان مشاغل و حرف مختلف خواهند شد.
هرگونه مداخله حاکمیتی که بخواهد طی یک مدت کوتاه نسبت به حل ریشهای معضل کودکان بپردازد، قطعاً با شکست مواجه خواهد شد. مداخله صحیح، مدنی، آموزشی و مهارتآموزی است که متولی آن نیز باید مردم بوده و فقط زیرساخت آن از سوی حاکمیت و نهادهای مربوطه فراهم شود. متأسفانه شرایطی در کشور وجود دارد که خود بخشهایی که متولی نظارت براین امور هستند، به گونهای رفتار میکنند که ذهنیت مردم نسبت به فعالیتهای مردمی و سمنها تخریب میکنند.
انتهای پیام