به گزارش ایکنا، رژیم صهیونیستی طی چند ماه اخیر مواضع و اقدامات خصمانه ضد ایرانی خود را در قالب راهبرد «زدن سر اختاپوس» و «مرگ با هزار ضربه چاقو» به شدت افزایش داده و از طرفی در عرصه دیپلماسی نیز فعالیتهای تخریبی گستردهای برای برهم زدن مذاکرات هستهای و تشکیل ائتلاف امنیتی عربی با رهبری آمریکا انجام میدهد.
به همین مناسبت ایکنا گفتوگویی با سلمان رضوی، کارشناس مسائل غرب آسیا به ویژه حوزه اسرائیل و فلسطین، انجام داده است که متن آن به شرح ذیل است:
ایکنا ـ چرا رژیم صهیونیستی دو رویکرد امنیتی «زدن سر اختاپوس» و دیپلماتیک «تشکیل ائتلاف عربی به رهبری آمریکا» را ضد ایران انتخاب کرده و چه اهدافی را دنبال میکند؟
همان طور که طی چند 10 سال اخیر شاهد بودیم، سیاستهای خصمانه رژیم صهیونیستی هم ادامه داشته و هم افزایش یافته است و این افزایش خصومتها با تنوع سیاستها و ابزارها علیه جمهوری اسلامی ایران همراه بوده است. دو نظر در مقابله با ایران در رژیم صهیونیستی مطرح است؛ اول اینکه با توجه به حضور متحدین ایران در منطقه مانند حزبالله و گروههای فلسطینی و سایر گروهها بهتر است برای مقابله با ایران از بازوانش شروع کنیم و بعد به ایران برسیم و نظر دوم این است که اولویت مقابله با خود ایران است و نباید کاری به بازوان منطقهای ایران داشته باشیم. نظر اول تا چند سال پیش در اولویت اجرا بود و نمونه آن حملات به نوار غزه، لبنان، سوریه و عراق بود اما آنها احساس کردند اصل ماجرا که جمهوری اسلامی ایران است روز به روز در حال قدرتمندتر شدن است و حضور همین ایران عامل قوی شدن نائبان منطقهای اوست، پس باید به سراغ ایران رفت و این ایدهای بود که نفتالی بنت تحت عنوان «زدن سر اختاپوس» مطرح کرد.
براساس این راهبرد باید با خود ایران درگیر شد و ایران را به شیوههای گوناگون مورد حمله قرار داد و بنت نام آن را راهبرد «هزار زخم» گذاشت و بدین معناست که دنبال حمله نظامی گسترده همهجانبه به ایران نیستیم بلکه میخواهیم با هزاران ضربه چاقو ایران را مجروح و ضعیف کنیم و این هزاران ضربه میتواند جنبههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی و فرهنگی داشته باشد.
برای نمونه در حوزه اقتصادی صهیونیستها حامی تشدید تحریمها علیه ایران هستند و لابیهای صهیونیستی در آمریکا به شیوههای گوناگون تلاش میکنند مباحث تحریمی علیه ایران را استمرار بخشیده و تقویت کنند و بحث خروج سپاه از لیست تروریسم را در مذاکرات منتفی کرده و مانع از به نتیجه رسیدن مذاکرات شوند. در حوزه اجتماعی برنامه آنها این است که از کوچکترین اتفاقات در داخل ایران استفاده کرده و با ابزارهای رسانهای در ایران نوعی شورشسازی ایجاد کنند. در حوزه نظامی و امنیتی نیز صهیونیستها اقدامات متعددی را مانند ترور دانشمندان هستهای، نیروهای سپاه قدس و هوافضا و در کنار آن حملات به مراکز نظامی مانند پارچین و مرکز پهپادی ایران در کرمانشاه و حملات به نیروهای سپاه قدس در سوریه انجام دادند. در حوزه سیاسی هم تلاشهای زیادی علیه ایران انجام داده و میدهند که بارزترین آن تشکیل ناتوی عربی است و به دنبال آن هستند که یک ائتلاف نظامی از کشورهای عربی با محوریت مصر و عربستان تشکیل دهند که خود اسرائیل هم در کنار این ائتلاف یا داخل آن باشد و محوریت آن مقابله با جمهوری اسلامی ایران باشد.
مجموعه اینها در حقیقت پازلها یا شاخههای متعدد راهبرد «هزار زخم» است که بنت مطرح کرده و به نظر میرسد که بیتأثیر و بدون توفیق هم نبوده است که البته مقابلههایی هم از سوی ایران با آن صورت گرفته است.
ایکنا ـ نوع مقابله جمهوری اسلامی ایران در مقابل این راهبرد را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این پاسخها بازدارندگی کافی داشته است؟
بالاخره رژیم صهیونیستی نیز دارای حد و اندازهای از قدرت است و مقابله مؤثر با این رژیم موجب ایجاد بازدارندگی و عقبنشینی آنها میشود. برای نمونه وقتی رژیم صهیونیستی در سال 2018 پایگاه هوایی T-4 در سوریه را مورد حمله قرار داد، ایران جواب آن را در جولان داد و اسرائیلیها هم در ادامه پیام عقبنشینی دادند یا در حملههای جنگندههای اسرائیلی به مناطق متعدد سوریه، وقتی یک F16 توسط پدافند هوایی S200 ارتقا یافته سوریه مورد هدف قرار گرفت و در فلسطین اشغالی سقوط کرد، شاهد بودیم که بعد از آن دیگر جنگندههای اسرائیلی وارد فضای سوریه نشدند. همچنین در قضیه ارسال نفت از ایران با کشتی به لبنان به درخواست حزبالله، اسرائیل به رغم تهدیدات زیاد، کار خاصی نتوانست انجام دهد. در موضوع ترورها هم هر چند صهیونیستها تعدادی از دانشمندان ما را به شهادت رساندند اما از سوی ایران هم عملیاتهایی انجام شد که بعضی اعلام شد و بعضی هم اعلام نشد. ضمن اینکه دست برتر ایران در منطقه، حزبالله لبنان است که اسرائیلیها به خاطر جنگ 33 روزه و ایجاد بازدارندگی از سوی حزبالله، دیگر حملهای به حزبالله انجام نمیدهند.
به نظر میرسد فقط جبهه سوریه باقی مانده است و باید فکر اساسی در خصوص حملات اسرائیلیها کرد به ویژه اینکه اخیراً این حملات گستردهتر شده و حتی باند فرودگاه دمشق را مورد حمله قرار دادند و این فرودگاه را تا مدتی از کار و فعالیت بازداشتند. با این وجود اسرائیلیها همواره این ترس را دارند که راهبرد «عملیات بین جنگها» موفق نشود؛ یعنی در حالی که نیروهای مقاومت و ارتش سوریه علیه تکفیریها میجنگند، آنها هم عملیاتی بین این جنگ عیه نیروهای مقاومت انجام دهند. در واقع اسرائیلیها میدانند تا حدی میتوانند این عملیات را انجام دهند و اگر گسترده شود و موجب واکنش جدی و همهجانبه سوریه و نیروهای مقاومت شود، طبیعتا اسرائیلیها توان مقابله ندارند چراکه جبهه داخلی اسرائیل حد آستانه پایینی از مقاومت را در خودش دارد و لذا برخلاف سوریه، لبنان و ایران، با اولین حملات جدی به جبهه داخلی رژیم صهیونیستی شاهد پیامدهای جدی برای این رژیم از جمله مهاجرت معکوس خواهیم بود که برای اسرائیل بسیار هزینهزاست.
ایکنا ـ درخواست دولت رژیم صهیونیستی از آمریکا برای برعهده گرفتن رهبری ائتلاف عربی علیه ایران تا چه اندازه امکان تحقق دارد؟ به ویژه اینکه در سالهای اخیر شاهد کاهش تمایل حضور آمریکا در منطقه هستیم.
بحث ایران هراسی و تقویت آن و محور قرار دادن آن در تعاملات منطقهای همواره یکی از پیشنهادات اندیشکدههای اسرائیلی و آمریکایی بوده است. زیرا اسرائیل برخلاف آمریکا از جایگاه، وزانت و قدرت لازم برای مقابله با ایران برخوردار نیست و حتی نمیتواند به عنوان گزینه جایگزین آمریکا در منطقه مطرح باشد. طی 10 سال اخیر نیز که موضوع اولویت چین و شرق آسیا و کاهش جایگاه غرب آسیا در سیاست خارجی آمریکا مطرح شده، شاهد خروج آمریکا از افغانستان و زمزمه کاهش نیروهای نظامی آمریکا از کشورهای منطقه هستیم و این باعث شده کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی احساس کنند با خروج آمریکا از منطقه یا کمرنگ شدن حضور آمریکا در منطقه، این ایران و متحدانش هستند که جایگزین میشوند و توازن قدرت به نفع محور مقاومت رقم خواهد خورد و لذا رژیم صهیونیستی پیشنهاد تشکیل یک ائتلاف منطقهای علیه ایران به رهبری آمریکا را مطرح کرده که بعید است اتفاق بیفتد.
ایکنا ـ چه دلایلی برای عدم تشکیل ائتلاف عربی یا ناتوی عربی دارید؟
اولاً آمریکا نمیخواهد خودش را بیشتر از این درگیر مسائل منطقه به ویژه مقابله با ایران کند، دوما کشورهای عربی منطقه هم متوجه شدهاند وقتی آمریکا از قدرت و تمایل لازم برای مقابله با ایران برخوردار نیست، طبیعتاً اسرائیل هم به طریق اولی از چنین جایگاهی برخوردار نیست. سوماً کشورهای عربی به این درک رسیدهاند که آمریکا به عنوان یک قدرت فرامنطقهای بالاخره از این منطقه خواهد رفت اما ایران است که در منطقه بوده و باقی خواهد ماند و لذا باید با ایران کنار بیایند. مذاکرات عربستان و ایران را نیز باید در این چارچوب تحلیل کرد و از طرفی امارات و سایر کشورهای کوچک عربی نیز میدانند نمیتوانند با ایران نه تنها مقابله، که رقابت هم بکنند، پس به دنبال در پیش گرفتن راه همزیستی با ایران بر میآیند.
در چنین فضایی تنها این اسرائیل است که سعی میکند بیش از واقعیت تبلیغات ضد ایرانی کند و ایران را به عنوان تهدید کشورهای عربی معرفی کرده و بر ضرورت تشکیل ائتلاف منطقهای و ناتوی عربی پافشاری کند که به نظر میرسد این ایده در حد شعار باقی خواهد ماند و هیچگاه عملی نمیشود. البته ایران هم به طور صریح به کشورهای منطقه اعلام کرد که اگر هر یک از شما پایگاهی برای اسرائیل علیه ایران شوید، خودتان مورد هدف قرار میگیرید و به این تهدید هم عمل کرد که نمونه بارز آن حملات موشکی چندین باره به کردستان عراق در پاسخ به نفوذ اسرائیل در این منطقه و انجام عملیات علیه ایران بود. کشورهای عربی هم واکنش ایران را به خوبی مشاهده کردند به ویژه اینکه خودشان اقدامات یمن را به عنوان متحد ایران علیه عربستان و امارات دیدهاند و لذا به خوبی متوجه جدی بودن تهدیدات ایران شدهاند.
ایکنا ـ سؤال پایانی؛ آیا ارتباطی میان افزایش درخواست رژیم صهیونیستی برای تشکیل یک ائتلاف عربی با رهبری آمریکا با ناامیدی آنها از پیشرفت موفق روند عادیسازی و پیمان صلح ابراهیم وجود دارد؟
ترامپ یک رئیسجمهور نسبتاً استثنایی برای صهیونیستها بود و تحت فشار ترامپ و وعده دادن امتیازات زیاد، این چند کشور عربی به سمت عادیسازی روابط با اسرائیل حرکت کردند که البته بسیاری از این امتیازات هم عملی نشده و بر روی کاغذ مانده است. نکته مهم این است که پیش از این روابط پنهانی اعراب با اسرائیل وجود داشته و الان تنها آشکارسازی روابط انجام گرفته نه عادیسازی. اکنون هم منطقه و رژیم صهیونیستی برای دولت بایدن در اولویت قرار ندارد و این چین و بحران اوکراین است که دارای اولویت اصلی هستند. اسرائیل هم با مشاهده این وضعیت، میخواهد سفر اواخر تیرماه بایدن به عربستان را با هدف عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان و تشکیل ائتلاف عربی جلوه دهد و به نوعی یک کار تبلیغاتی برای مقدمهچینی سفر بایدن به منطقه انجام دهد تا ببیند چند درصد این تبلیغات را میتواند عملیاتی کند وگرنه فاصله میان شعارها و تبلیغات رسانهای صهیونیستها با اقدامات عملیاتی زیاد است.
گفتوگو از مهدی مخبری
انتهای پیام