سینمای کودک در ایران، یکی از حوزههای هنری و فرهنگی است که پس از انقلاب اسلامی هویت تازهای یافت و بهتدریج از قالبهای محدود و تکاثرهای پیش از انقلاب فاصله گرفت. این حوزه توانست با محوریت تربیت، فرهنگسازی و انتقال ارزشها، در کنار سرگرمی برای کودکان، رسالت اجتماعی و آموزشی خود را دنبال کند. در دهههای ابتدایی پس از انقلاب، کارگردانان و تهیهکنندگان بسیاری به این عرصه ورود کردند و کوشیدند تا فیلمهایی بسازند که همزمان با جذابیت بصری، محتوای اخلاقی و اعتقادی را به نسل جدید منتقل کند.
با وجود این تلاشها، سینمای کودک در مسیر رشد و توسعه با فراز و نشیبهای فراوانی روبهرو شد. گاه در برهههایی به دلیل نبود حمایت جدی، به حاشیه رفت و گاه با تولید چند اثر شاخص دوباره مورد توجه قرار گرفت. اما آنچه مسلم است، نیاز جامعه ایرانی به سینمای کودک به عنوان ابزاری برای هدایت فرهنگی و اجتماعی نسل آینده، هیچگاه از بین نرفته است.
یکی از چالشهای جدی این حوزه، نحوه انتقال مفاهیم اعتقادی و ارزشی به زبان کودکانه است. اگر این مفاهیم به شیوهای مستقیم، خشک و دستوری ارائه شوند، نه تنها تأثیرگذاری نخواهند داشت بلکه ممکن است موجب دلزدگی و گریز کودک از آن ارزشها شود. به همین دلیل هنرمندان دغدغهمند تلاش کردهاند تا با بهرهگیری از زبان استعاره، قصههای جذاب و تصویرسازیهای خلاقانه، پلی میان آموزههای فرهنگی و دنیای تخیل کودکان بسازند.
در این میان، نقش خانواده و مدرسه نیز در کنار سینما بسیار پررنگ است. کودکانی که در فضای خانه و آموزش رسمی با مفاهیم اخلاقی، معنوی و اجتماعی آشنا میشوند، هنگام مواجهه با آثار سینمایی نیز زمینه پذیرش بیشتری دارند. بنابراین سینمای کودک باید همراستا با نهاد خانواده و نظام آموزشی حرکت کند تا اثربخشیاش دوچندان شود.
با این حال، برخی نگاهها همچنان بر این باورند که باید کودک از همان سنین خردسالی تحت تربیت ایدئولوژیک قرار گیرد و بهصورت دستوری با مفاهیم دینی مواجه شود. رویینتن (کارگردان سینما) اما معتقد است چنین نگاهی نهتنها کودک را نسبت به دین و معنویت دلسرد میکند، بلکه مانع شکلگیری ارتباطی عمیق و صمیمی میان او و ارزشهای اعتقادی میشود. وی بر ضرورت زبان ساده، صمیمی و غیرمستقیم در تربیت و تولیدات سینمایی کودک تأکید دارد.
از سوی دیگر، سینمای کودک امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند نگاهی نوین، خلاقانه و منطبق با شرایط اجتماعی روز است. این سینما باید بتواند علاوه بر سرگرم کردن نسل جدید، آنها را برای مواجهه با چالشهای آینده نیز آماده کند. انتقال مفاهیم اخلاقی، معنوی و فرهنگی به زبان امروز کودکان، رسالتی است که بر دوش هنرمندان این عرصه قرار دارد.
در همین راستا، ایکنا پیرامون اهمیت سینمای کودک، شیوههای صحیح تربیت اعتقادی در آثار نمایشی و چالشهای پیشروی این حوزه، گفتوگویی با علی رویینتن، کارگردان سینما انجام داده است که در ادامه با آن همراه میشویم.
ایکنا - از آنجا که قبل از انقلاب تنها معدود آثاری در سینمای کودک وجود داشت، به نظر میرسد که عملاً پس از انقلاب سینمای کودک در کشور ما شکل گرفت. به طور مشخص، روند این سینما را چگونه توصیف میکنید و چه نقاط قوت و ضعف مهمی را در این مسیر میبینید؟
پیش از انقلاب، نهادی همچون «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» پایهگذاری شده بود که فعالیتهایی در زمینه تولید فیلم داشت، اما تولیداتش عمدتاً به اکران عمومی نمیرسیدند و بیشتر کارکرد فرهنگی داشتند. درست زمانی که این مرکز داشت به نتایج مثبت میرسید و میتوانست هویت مستقلتری در سینمای کودک ایجاد کند، انقلاب رخ داد. پس از انقلاب، جامعه نیازمند بازنمایی فرهنگی تازهای بود؛ مخاطب تغییر کرده بود، فضا و نفس جامعه عوض شده بود و این سینما توانست به نوعی نشاط و شادی را وارد فضای انقلاب و جنگ کند. همین ویژگی باعث شد که سینمای کودک به سرعت در میان مردم جایگاهی ویژه پیدا کند و بسیاری از فیلمهای آن دوره هم از منظر فروش و هم از نظر تأثیرگذاری فرهنگی ماندگار شوند.
با این حال، وقتی جریان اندیشه و نگاه خردمندانه و اجتماعی در سینمای ایران شکل گرفت و فیلمهای کمدی جای خود را در میان مخاطبان باز کردند، سینمای کودک به تدریج مهجور شد. فضای کلی سینما به سمت سرگرمی بزرگسالان رفت و تمایلی به سرمایهگذاری بر روی کودک وجود نداشت. با وجود این، همان نسلی که در کودکی با سینمای کودک جذب سینما شد، بعدها خود به فیلمسازان امروز ایران تبدیل شد. بنابراین، میتوان گفت سینمای کودک هم در تثبیت فرهنگ سینما و هم در پرورش نسل تازه سینماگران نقش تعیینکنندهای داشته، هرچند در ادامه نتوانست جایگاه اولیه خود را حفظ کند.
ایکنا - شما اشاره کردید که سینمای کودک در ایران ویژگیهای خاصی داشته است. توضیح دهید سینمای کودک در کشور ما چه تفاوتی با سینمای کودک در جهان دارد؟ آیا این تفاوتها ناشی از نگاه فرهنگی و اجتماعی ما است یا بیشتر به شرایط تکنولوژیک و رسانهای برمیگردد؟
در سطح جهانی، سینمای کودک معمولاً چندان جایگاه عمیق و بزرگی ندارد و بیشتر مبتنی بر فانتزی است. فیلمهایی برای کودکان ساخته میشوند، اما نسبت به سینمای اجتماعی یا سینمای جدی جهان، در حاشیهاند. البته باید میان «سینمای کودک» و «سینمای نوجوان» تفاوت قائل شد، چراکه بسیاری از آثار جهانی مخاطب نوجوان دارند، در حالیکه در ایران بیشتر بر کودک تمرکز شده است. در سالهای اخیر، تکنولوژی در زندگی کودکان و نوجوانان چنان رسوخ کرده که هر کودک میتواند با ابزارهای دیجیتال ساده، فیلمساز یا انیماتور باشد. وقتی این نسل با محصولات روز دنیا آشنا میشود، به راحتی نمیتوان آنها را به دیدن آثار داخلی جذب کرد؛ چراکه سادهدلی و بیآلایشی گذشته در آثار ما کمتر دیده میشود و فضای مجازی عملاً مسیر ذائقه مخاطب را تعیین میکند.
در ایران هنوز هم برای تولید آثار کودک، به هنرمندانی استناد میکنیم که اکنون خودشان سالخوردهاند و تجربه زیستهشان با نسل امروز فاصله زیادی دارد. در مقابل، نمونههای جهانی نشان میدهند که حتی بزرگترین بازیگران با سادگی و فروتنی در کار کودک ظاهر میشوند اما در ایران تجملگرایی، نمایشهای بیمورد، فرش قرمز و ظواهر مانع از دست یافتن به آن بیآلایشی شده است. همین مسئله موجب میشود که آثار کودک برای نسل امروز جذابیت چندانی نداشته باشند، در حالی که زمانی با چهار عروسک ساده توانستیم تلویزیون ایران را ۱۵ سال سرپا نگه داریم. بنابراین، مشکل اصلی ما در نبود سادگی و فاصله گرفتن از دنیای واقعی کودک است.
ایکنا - یکی از مسائل مهم در سینمای کودک، پرداختن به آموزههای اخلاقی و دینی است. اما معمولاً این گونه پرداختها به شکل نصیحت مستقیم بیان میشود و برای کودک جذابیتی ندارد. شما این مسئله را چگونه میبینید و فکر میکنید بهترین راه انتقال ارزشهای دینی و اخلاقی در سینمای کودک چیست؟
اساساً بسیاری از آموزههای دینی برای کودکان الزامی نیست و در سنین پایین نیازی به رعایت احکام شرعی وجود ندارد. بنابراین، وقتی فیلمسازان کودک را وادار میکنند که شخصیتهایشان در فیلم به عبادت یا اعمالی بپردازند که فراتر از درک آنهاست، این پیام نه تنها کارکرد ندارد، بلکه گاه نتیجه معکوس میدهد. اعتقادات و مسائل معنوی باید زمانی به کودک منتقل شوند که قوه خرد و درک او فعال شده باشد و آن هم نه با نصیحتهای خشک، بلکه با زبان ساده، بیانی غیرمستقیم. تجربههای ابتدای انقلاب نشان میداد که حتی بیان ساده مسائل دینی از زبان افراد محبوب میتواند بسیار تأثیرگذار باشد اما امروز گرفتار روزمرگی و نگاه ایدئولوژیک و تبلیغاتی شدهایم.
سینمای کودک هم در تثبیت فرهنگ سینما و هم در پرورش نسل تازه سینماگران نقش تعیینکنندهای داشته، هرچند در ادامه نتوانست جایگاه اولیه خود را حفظ کند
اگر به تاریخ سینمای بعد از انقلاب نگاه کنیم، میبینیم که برخی از ماندگارترین فیلمهای ما درباره کودک و نوجوان بودهاند؛ آثاری همچون «بچههای آسمان» مجید مجیدی یا «نیاز» داوودنژاد که مفاهیم دینی و انسانی را در بستر داستانهایی ساده و انسانی مطرح کردند. حتی «باشو غریبه کوچک» توانست جنگ را از زاویه کودکانه و با نگاهی انسانی روایت کند. این نمونهها نشان میدهند که سینمای کودک اگر از شعارزدگی فاصله بگیرد، میتواند به عمیقترین آموزههای دینی و انسانی برسد. اما متأسفانه امروز به جای چنین نگاهی، اغلب آثار کودک به نصیحتنامههایی خستهکننده تبدیل شدهاند.
ایکنا - در بخش دیگری از بحث، شما اشاره کردید که کودکان امروز بیشتر شخصیتهای کارتونی و فانتزی غربی مانند «هری پاتر» یا «اسپایدرمن» را میشناسند تا شخصیتهای ملی و فرهنگی خودمان. چرا ما نتوانستهایم شخصیتهای ماندگار بومی خلق کنیم و چه عواملی موجب شده که سینمای کودک امروز دچار این خلأ هویتی باشد؟
دلیل اصلی این است که تولیدکنندگان سینمای کودک در ایران اغلب نگاه موقتی و گذرا به این حوزه دارند. بسیاری از فیلمسازان تنها برای ورود به عرصه سینما سراغ سینمای کودک میروند و بعد از ساخت یک یا دو اثر، مسیر خود را عوض میکنند. به همین دلیل، هیچ استمرار و تعهدی برای ساخت شخصیتهای پایدار و ماندگار وجود ندارد. نتیجه این میشود که کودکان ایرانی بیش از آنکه با قهرمانان بومی ارتباط بگیرند، با شخصیتهای وارداتی و جهانی خو میگیرند. در حالیکه نمونههای جهانی نشان دادهاند اگر شخصیتها درست طراحی شوند، میتوانند نسلها را با خود همراه کنند.
مدیریت فرهنگی نیز در این زمینه عملکرد مطلوبی نداشته است. در دو دهه اخیر، کمتر مسئولی را میتوان یافت که دغدغه واقعی سینمای کودک داشته باشد. حتی جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان که باید محملی برای رونق این حوزه باشد، عملاً به ابزاری برای تغییر مدیران و نمایش ظاهری فعالیتها تبدیل شده است. سازوکار دعوت هنرمندان، داوریها و حتی حمایتهای مالی هیچگاه ثبات نداشته و بیشتر به ملاحظات مقطعی وابسته بوده است. تا زمانیکه سینمای کودک در نگاه مسئولان جدی گرفته نشود، نمیتوان انتظار داشت که شخصیتهای ملی و داستانهای بومی برای کودکان خلق شوند.
ایکنا - به نظر شما چه نسبتی میان آینده سینمای ایران و وضعیت سینمای کودک وجود دارد؟ آیا میتوان گفت که سینمای موفق و آیندهدار، همان سینمایی است که سینمای کودک پربار و پررونقی داشته باشد؟
هیچ سینمایی در دنیا نمیتواند آیندهای روشن داشته باشد مگر آنکه ریشههایش در سینمای کودک قوی و محکم باشد. کودکانی که امروز با آثار سینمایی همراه میشوند، فردا تماشاگران جدی و حتی فیلمسازان آینده خواهند بود. بنابراین، اگر ما امروز از این حوزه غافل شویم، عملاً آینده سینمای کشور را به خطر انداختهایم. تجربههای گذشته نشان دادهاند که سینمای کودک نه تنها میتواند سرگرمکننده باشد، بلکه ظرفیت عظیمی برای انتقال مفاهیم فرهنگی، دینی و انسانی دارد. اما تحقق این آینده روشن، نیازمند بازگشت به سادگی، پرهیز از تجملگرایی و نگاه واقعی به نیازهای کودکان است. باید پذیرفت که کودکان امروز با تکنولوژی رشد کردهاند و نیازهای متفاوتی دارند، اما در عین حال همچنان تشنه داستانهای صادقانه و شخصیتهای نزدیک به دنیای خودشان هستند. اگر بتوانیم این دو بُعد یعنی فناوری روز و سادگی هنرمندانه را با هم ترکیب کنیم، میتوانیم سینمای کودکی خلق کنیم که نه تنها در ایران، بلکه در سطح جهان حرفی برای گفتن داشته باشد.
ایکنا- یکی از نقدهایی که همیشه به سینمای کودک ایران وارد میشود، بحث نبود سرمایهگذاری جدی و نبود بازار پخش بینالمللی است. به نظر شما چرا سینمای کودک ما نتوانسته به بازار جهانی راه پیدا کند و از ظرفیتهای صادرات فرهنگی بهره ببرد؟
یکی از دلایل اصلی این وضعیت، نبود برنامهریزی راهبردی در حوزه تولید و پخش است. ما در ایران عادت داریم فیلم کودک را فقط برای چند روز جشنوارهای بسازیم، بدون اینکه به آینده و چرخه عمر آن فکر کنیم. در حالی که در بسیاری از کشورها، فیلمهای کودک از همان ابتدا با نگاه جهانی نوشته و تولید میشوند و بازاریابی و اکرانشان هم با برنامهریزی دقیق همراه است. این نگاه باعث میشود که آثار کودک بتوانند مرزهای فرهنگی را بشکنند و به زبان مشترک کودکی در سراسر دنیا بدل شوند. درضمن معمولاً درگیر ممیزیها، نگاههای ایدئولوژیک و محدودیتهای محتوایی هستیم که مانع میشود روایتهایمان جذابیت جهانی پیدا کنند. اگرچه فرهنگ ایرانی ظرفیتهای عظیمی برای جهانی شدن دارد، اما به دلیل همین رویکرد بسته و درونگرا، کمتر اثری توانسته در سطح بینالملل بدرخشد. وقتی فیلمساز ما فقط به این فکر کند که فیلمش جایزه جشنواره داخلی بگیرد یا در نهایت چند سانس محدود در سینماها اکران شود، طبیعی است که هیچ افق بلندمدتی برای حضور جهانی باقی نمیماند.
ایکنا - به نظر شما رسانه ملی و تلویزیون در ترویج و تقویت سینمای کودک چه نقشی داشتهاند؟ آیا این نقش را مثبت میدانید یا بیشتر بازدارنده بوده است؟
تلویزیون در دورهای توانست نقشی بیبدیل در تثبیت سینمای کودک ایفا کند. همانطور که اشاره شد، چهار عروسک ساده توانستند پانزده سال بخشی از فرهنگ تصویری جامعه را شکل دهند و میلیونها کودک ایرانی را مخاطب نگه دارند. این نشان میدهد که اگر خلاقیت و باور به مخاطب کودک وجود داشته باشد، حتی با امکانات محدود هم میتوان موفق شد. تلویزیون در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد در این زمینه پیشگام بود و نسل بزرگی را با تولیدات خود همراه کرد.
در سالهای اخیر تلویزیون بیشتر به تکرار، نصیحتگرایی و بیتوجهی به نیازهای واقعی کودک دچار شده است. نه تنها شخصیتهای تازهای خلق نشدهاند، بلکه همان شخصیتهای محبوب گذشته هم به تدریج فراموش شدند. تلویزیون امروز بیشتر به تبلیغات، مسابقات تجاری و سرگرمیهای سطحی برای بزرگسالان مشغول است و کودکان سهم چندانی در این میان ندارند. به همین دلیل، خانوادهها و بچهها ترجیح میدهند سراغ فضای مجازی و تولیدات جهانی بروند و این بزرگترین شکست رسانه ملی در قبال نسل آینده است.
ایکنا - شما تجربهای طولانی در حوزه جشنوارههای کودک دارید. به نظر شما چرا جشنواره کودک نتوانسته موتور محرکی برای رشد سینمای کودک باشد و اغلب به یک رویداد تشریفاتی تبدیل شده است؟
دلیل اصلی این است که جشنواره کودک بیشتر از آنکه به محتوا اهمیت بدهد، به کارکرد مدیریتی و نمایشی توجه دارد. معمولاً دبیران جشنواره از مدیران سازمان فارابی انتخاب میشوند تا برای خودشان کارنامهای بسازند و کمتر دغدغه واقعی سینمای کودک را دارند. به همین دلیل، هر مدیری که میآید ساز خودش را میزند و پس از دو سال هم جایگزین میشود، بدون اینکه استمرار یا استراتژی روشنی وجود داشته باشد.
سازوکار دعوت هنرمندان و انتخاب داوران نیز شفاف و مبتنی بر تخصص نبوده است. بارها دیدهایم که افراد سرشناس تنها برای جلب توجه رسانهای دعوت شدهاند، در حالی که شاید هیچ علاقه و دانشی درباره سینمای کودک نداشتهاند. این وضعیت موجب شده جشنواره به یک نمایش پرزرقوبرق تقلیل یابد، در حالی که باید بستری برای کشف استعدادها، حمایت از تولیدکنندگان واقعی کودک و ایجاد شبکهای بینالمللی برای تبادل فرهنگی باشد. تا زمانی که چنین نگاه جدیای شکل نگیرد، جشنواره کودک بیشتر شبیه مراسمی نمادین خواهد ماند.
ایکنا - با توجه به اینکه فضای مجازی و پلتفرمهای آنلاین امروز در شکلگیری ذائقه کودکان بسیار مؤثرند، شما فکر میکنید سینمای کودک ایران چگونه میتواند خود را با این شرایط تازه وفق دهد؟
اولین گام این است که تولیدکنندگان بپذیرند فضای مجازی رقیب نیست، بلکه بستری برای فرصتهای تازه است. کودک امروز بیش از آنکه مخاطب سالنهای سینما باشد، مخاطب تلفن همراه و تبلت است. بنابراین، اگر فیلمهای کودک به شکل سریالی کوتاه، انیمیشنهای خلاقانه و یا محتوای تعاملی تولید شوند، میتوانند در فضای مجازی موفقیت پیدا کنند. این اتفاق نه تنها مانع کاهش مخاطب نمیشود، بلکه دایره نفوذ آثار کودک را گستردهتر میکند.
دومین گام، توجه به ترکیب تکنولوژی و روایتهای بومی است. کودکان ما اگرچه شیفته شخصیتهای جهانی مانند هری پاتر یا اسپایدرمن هستند، اما در عین حال نیاز دارند قهرمانانی نزدیک به فرهنگ خودشان را ببینند. اگر بتوانیم با بهرهگیری از تکنیکهای روز و قالبهای دیجیتال، شخصیتهایی ایرانی اما جهانیپسند خلق کنیم، میتوانیم بخشی از این بازار جهانی را نیز به دست آوریم. این همان مسیری است که امروز غایب است و اگر جدی گرفته شود، میتواند سینمای کودک ایران را احیا کند.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام