جنبش مقاومت اسلامی حماس پس از اعلام طرح ۲۰ مادهای صلح رئیسجمهور آمریکا، با مفاد این طرح از جمله آتشبس، تبادل اسرا و واگذاری اداره غزه به یک نهاد فلسطینی مستقل موافقت مشروط کرده است.
موافقت مشروطی که موجب شد تا مذاکرات غیر مستقیم میان هیئت جنبش حماس و رژیم صهیونیستی در شرمالشیخ مصر آغاز شود اما سیگنالهای طرفین نشان میدهد که راهی پیچیده برای دستیابی به توافق نهایی وجود دارد. به طوری که دونالد ترامپ، مذاکره غیر مستقیم بعدی را برای چشمانداز حل مناقشه در نوار غزه، تعیینکننده دانست و تصریح کرد در صورت موافقت حماس با توافق صلح، «هر کاری از دستش بربیاید» انجام خواهد داد تا از آغاز مجدد جنگ غزه توسط رژیم صهیونیستی جلوگیری کند.
بیشتر بخوانید:
در این راستا ایکنا با مهدی شکیبایی، کارشناس مسائل غرب آسیا، گفتوگو کرده که در ادامه میخوانیم:
ایکنا ـ تحلیل جنابعالی از پاسخ مشروط حماس به طرح صلح ترامپ و مذاکرات غیرمستقیم هیئت حماس و رژیم صهیونیستی چیست؟
دو برداشت از پاسخ حماس صورت گرفته است؛ آنهایی که مخالف حماس هستند، این پاسخ را نوعی شکست برای حماس میدانند و میگویند حماس به دلیل مواجهه با مشکلات جدی، مجبور شد به طرح ترامپ پاسخ مثبت دهد اما برداشت دیگر که درستتر است این است که آنچه بهعنوان پاسخ مثبت گزارش شده، در واقع پذیرش مشروط و ورود به میز مذاکره برای توافق روی مقدمات است. اسرائیلیها هم بلافاصله این موضوع را مطرح کردند و به نظرم آنها هم برداشت درستی داشتند؛ یعنی متوجه شدند که با وجود فشار سنگینی که بر حماس وارد آمده اما پاسخ این جنبش، پاسخی زیرکانه بوده و همه شروط ترامپ را نپذیرفته است.
در نتیجه میتوان گفت پاسخ حماس، پذیرش مشروط است نه پذیرش کامل. یعنی حماس تمام بندهای 20 مادهای طرح را بدون قید و شرط نپذیرفته است. جنبش مقاومت اسلامی حماس، ظاهراً در پاسخ به طرح ترامپ، آمادگی خود را برای تبادل تدریجی اسرا، برقراری آتشبس و خروج نیروهای اسرائیلی از نوار غزه اعلام کرده است. این موارد همگی در بندهای طرح ترامپ وجود داشتهاند.
بنابراین، حماس با هوشمندی به برخی از درخواستهای ترامپ پاسخ مثبت داده اما در عین حال موضوعات حساسی مانند خلع سلاح کامل جنبش، سازوکار نظارت بینالمللی و ترکیب ساختار حکمرانی موقت غزه را که در طرح ترامپ مطرح شده بهطور مستقیم یا غیرمستقیم رد کرده است. بهویژه در بحث حکمرانی آینده غزه، حماس اعلام کرده که موافق است اداره غزه به یک هیئت مستقل فلسطینی سپرده شود. این یعنی با هوشمندی برخی موارد را پذیرفته و با برخی دیگر مخالفت کرده است.
طبیعی است که گروهی مقاومتی مانند حماس، در شرایط فشار سنگین ناشی از محاصره و حملات مداوم، چنین موضعی اتخاذ کند. در عین حال، این موضع هم منطقی و هم هوشمندانه است. در واقع حماس با ارسال سیگنال مثبت، در پی کسب زمان است و تلاش میکند از طریق فشار دیپلماتیک بر طرف مقابل، از بنبستی که برایش ایجاد شده، بدون واگذاری همه داشتههایش، خارج شود.
این بهترین موضعی بود که حماس میتوانست بگیرد. با این اقدام، به اصطلاح توپ را در زمین ترامپ انداخت. جالب است که خود ترامپ هم از این وضعیت استقبال کرد، چون فهمیده بود حماس همه بندهای طرحش را نپذیرفته اما همین که حماس به تبادل اسرا و برخی موارد دیگر رضایت داده، برای او نوعی موفقیت به شمار میآید.
ایکنا ـ آیا استمرار حملات اسرائیل با وجود پذیرش صلح مشروط از سوی حماس، مانع رسیدن قطعی به توافق است؟
به نظر من بله، طبیعی هم هست. یکی از مهمترین مخالفان طرح ترامپ، خود اسرائیل و در واقع شخص نتانیاهو است چون او به چیزی کمتر از نابودی کامل حماس، کوچ اجباری مردم غزه به خارج از این منطقه و سلطه کامل رژیم صهیونیستی بر نوار غزه راضی نمیشود. بنابراین طبیعی است که بخواهد موانع جدی در مسیر توافق ایجاد کند. اینکه در حالی که مذاکرات صلح در جریان است، عملیات نظامی ادامه دارد، نشان میدهد استمرار این حملات خود یک مانع عملی و سیاسی در مسیر توافق است.
ادامه حملات بیانگر آن است که طرف اسرائیلی هنوز اطمینان کامل نسبت به مؤلفههای فنی و امنیتی کافی برای آتشبس ندارد. همچنین فشارهای سیاسی و امنیتی داخلی در رژیم صهیونیستی نیز به نوعی مانع توقف فوری میشود.
نتانیاهو در واقع با دو نگرانی همزمان مواجه است: یکی حفظ امنیت و رضایت پایگاه سیاسی داخلی، خصوصاً دو وزیر تندرو کابینهاش که هرکدام احزاب تأثیرگذاری در جامعه صهیونیستی دارند. از نگاه نتانیاهو، هرگونه آتشبس بدون تضمینهای بلندمدت مثل خلع سلاح جنبشهای فلسطینی مانند حماس یا حضور یک هیئت بینالمللی ناظر، میتواند موجب انتقاد داخلی و متهم شدن او به نرمش و عقبنشینی شود؛ بنابراین تا زمانی که نتانیاهو ضمانتهای عملی و بلندمدت برای امنیت اسرائیل نبیند، ادامه فشار نظامی را حتمی میداند. به عبارتی اگر خیالش از تضامین راحت نباشد، حملات را ادامه میدهد؛ چه پیش از توافق و چه حتی پس از آن.
نمونه مشابهی را میتوان در لبنان مشاهده کرد؛ جایی که توافق بینالمللی برای آتشبس بین لبنان و رژیم صهیونیستی وجود دارد اما اسرائیل، چون احساس میکند حزبالله ممکن است هر لحظه حمله کند تا امروز چند صد بار این آتشبس را نقض کرده است. رژیم صهیونیستی نیز همین رفتار را با جنبش حماس در نوار غزه ادامه خواهد داد و در این مسئله هیچ تردیدی نیست.
ایکنا ـ آیا حماس با پاسخ مثبت خود میخواهد جدیت ترامپ و نتانیاهو را محک بزند؟
بله؛ چون حماس، علاوه بر اینکه در شرایط فشار قرار دارد، میخواهد میزان جدیت ترامپ و نتانیاهو را بسنجد؛ به همین دلیل در همین گام نخست، همه داشتههایش را واگذار نمیکند.
پاسخ مثبت حماس به طرح ترامپ که البته مشروط هم هست ـ در واقع یک ابزار دیپلماتیک محسوب میشود که میتواند همزمان سه هدف را دنبال کند:
اول، حماس میخواهد امتحان کند که آیا حامیان بینالمللی آمریکا و میانجیها قادرند فشار کافی بر اسرائیل وارد کنند یا نه؟!
دوم، در پی گرفتن امتیازات فوری انسانی مثل ورود کمکهای بشردوستانه و تبادل اسراست؛ یعنی میخواهد ببیند اگر خودش یک قدم جلو آمد، آیا طرف مقابل هم قدمی متقابل برمیدارد یا نه؟! در مرحله نخست، همین ورود کمکهای انسانی به غزه برای حماس معیار سنجش است.
سوم، حماس میخواهد توان نهادهای بینالمللی را در بازگشت وضعیت غزه به پیش از جنگ و جلوگیری از الحاق کامل غزه به اسرائیل بسنجد. یعنی بررسی کند که آیا این نهادها میتوانند وضعیت غزه را به قبل از حمله اسرائیل برگردانند یا خیر؟!
در واقع، ورود حماس به مذاکرات باعث میشود ترکیب و ساختار هیئت بینالمللی موقت که قرار است غزه را اداره کند، مشخص شود. برای حماس مهم است بداند این هیئت قرار است حکمرانی جدیدی را در غزه مستقر کند یا بازگشت به شرایط قبل از جنگ را دنبال میکند.
بنابراین، بخشی از امتیازدهی حماس در پاسخ اخیرش، ماهیت آزمایشی دارد و هدفش سنجش میزان پایبندی و صداقت طرف مقابل است. در عین حال، حماس به دنبال آن است که شواهد و تضمینهای ملموسی ببیند تا مطمئن شود توافق صرفاً یک شعار سیاسی نیست. این موارد باعث میشود که حماس پاسخ خود را بهعنوان یک محک و آزمون سیاسی تلقی کند.
در نهایت باید گفت، حماس هرگز حاضر نیست با پذیرش خلع سلاح کامل و واگذاری کنترل غزه، موجودیت خود را از بین ببرد. چنین اقدامی برای حماس به معنای مرگ سیاسی است. این جنبش تا پای جان بر سر آرمان فلسطین خواهد ایستاد و اگر در این محک و آزمون مشاهده کند که طرف مقابل صادق نیست، بدون شک از توافق خارج خواهد شد.
در عین حال، حماس به دنبال شرایطی است که بتواند از فشارهای بینالمللی کنونی خارج شود اما این نیاز هرگز باعث نخواهد شد که از اصول و موجودیت خود یا از قضیه فلسطین و نوار غزه دست بکشد.
ایکنا ـ آیا ترامپ میتواند با این طرح تضمین کند که نتانیاهو دست به خرابکاری و نقض این صلح نزند، یا نتانیاهو میتواند از طرح الحاق غزه به خاک خود صرفنظر کند؟
اگر بخواهیم واقعبینانه پاسخ دهیم، باید بگویم رئیسجمهور آمریکا یا هر میانجی خارجی، هرچقدر هم فشار بیاورد، نمیتواند تضمین کاملی برای رفتار دولت نتانیاهو ارائه دهد. چرا چنین تضمینی ممکن نیست؟ چون در درون ساختار رژیم صهیونیستی بازیگران متعددی وجود دارند که بر تصمیمگیری نتانیاهو تأثیر میگذارند؛ از جمله ارتش، سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی مانند موساد، شینبت و شاباک و نیز احزاب ائتلافی کابینهاش. دو وزیر تندرو یعنی بنگویر و اسموتریچ و احزابشان، هم بدنه اجتماعی پرنفوذی در جامعه صهیونیستی دارند و هم در پارلمان (کنست صهیونیستی) نقش مؤثری ایفا میکنند. مهمتر از همه، افکار عمومی اسرائیل نیز یکی از بازیگران تأثیرگذار است که بر تصمیمات نتانیاهو سایه میاندازد.
بنابراین، رئیسجمهور آمریکا یا هر میانجی دیگری عملاً دسترسی مستقیمی به این بازیگران ندارد و در نتیجه نمیتواند فشار مؤثری بر همه آنها وارد کند.
ممکن است ترامپ بتواند شخص نتانیاهو را تحت فشار قرار دهد اما نتانیاهو خودش قادر نیست بر رفتار تندروهایی، چون بنگویر و اسموتریچ، که منافع متفاوتی دارند و فقط بهطور موقت با او در ائتلاف هستند، تأثیر بگذارد. در نتیجه، امکان تأثیرگذاری واقعی برای ترامپ یا هر میانجی خارجی بسیار محدود است.
کشورهایی مانند قطر، مصر و اردن نیز که اکنون در نقش میانجی فعال هستند، فقط میتوانند با بهکارگیری اهرمهای دیپلماتیک محدود، سطح پایبندی رژیم صهیونیستی را تا حدی افزایش دهند اما این ابزارها هم مطلق و تضمینکننده نیستند.
رژیم صهیونیستی در عمل نشان داده که حتی در جریان تلاشهای قطر برای توقف جنگ و آزادی اسرا، به همان کشور حمله کرده است. این یعنی اهرمهای دیپلماتیک نیز از سوی اسرائیل نادیده گرفته میشوند.
بنابراین، هیچکس نمیتواند تضمین بدهد که حتی در صورت حصول صلح، نتانیاهو دست به خرابکاری جدید، نقض آتشبس یا نقض توافق صلح نزند.
ایکنا ـ واکنشهای افکار عمومی و راهپیماییها و تجمعات جهانی در حمایت از مردم غزه و محکومیت جنایتهای اسرائیل، چه تأثیری میتواند بر روند وضعیت غزه و کمکرسانی داشته باشد؟
واکنشهای عمومی جهانی شامل راهپیماییها، تجمعات و کمپینها دو اثر مهم و مشخص دارند:
اول، این حرکتها میتوانند فشار سیاسی بر دولتها بهویژه دولتهای غربی و حتی دولتهای اسلامی را برای تسهیل کمکهای بشردوستانه افزایش دهند و همزمان هزینههای انسانی جنگ را برجستهتر کنند.
دوم، این اقدامها میتوانند مشروعیت اقداماتی را کاهش دهند که مانع امدادرسانی میشوند؛ یعنی مانعسازیها را از منظر افکار عمومی بیپایهتر نشان دهند.
حرکتهای نمادینی مانند ناوگان صمود که شامل چندین کشتی برای کمک به مردم غزه بود و تلاشهایی برای شکستن محاصره، حتی اگر تمام نتایج عملی مورد انتظار را تولید نکنند، دستکم روایت جهانی درباره بحران انسانی را تقویت و پوشش رسانهای را افزایش میدهند و این موضوع میتواند به فشار دیپلماتیک منجر شود.
گزارشهایی داشتیم که برخی ناوگانها موفق شدند به سواحل غزه برسند و چند کشتی هم به غزه رسیدند اما تعدادی توقیف یا متوقف شدند مثل همان کشتی صمود و این وقایع موجب برجستهسازی مسئله کمکها و انتقاد از ممانعتها شد.
بهطور کلی، حمایت عمومی و اقدامات نمادین میتواند تأثیرگذار باشد اما برای رسیدن به نتایج عملی نیاز به فشار دیپلماتیک هماهنگ و نهادسازی بینالمللی است. متأسفانه اکنون بسیاری از کشورهای اسلامی منتظرند کشورهای اروپایی و افکار عمومی غرب ،کاری انجام دهند این وضعیت مطلوب نیست.
ما دارای ۵۷ کشور مسلمان هستیم که در بسیاری از موارد تنها نظارهگر هستند و منتظر میمانند که افکار عمومی غرب وارد عمل شود. تظاهرات گستردهای که اخیراً مثلاً نزدیک به دو میلیون نفر در ایتالیا برگزار شدهاند قطعاً میتوانند به افزایش فشار دیپلماتیک منجر شوند و دولتهایشان را وادار کنند علیه اسرائیل فشار وارد کنند یا دستکم موضعگیریهای سیاسی علنی انجام دهند.
اساساً همین فشارها بود که برخی کشورها مثل انگلستان، فرانسه، ایتالیا و کشورهای دیگر را واداشت که در بحبوحه جنگ، فلسطین را بهطور نمادین یا حقیقی بهرسمیت بشناسند؛ اقدامی که هدفش وارد آوردن فشار بر اسرائیل است.
پس این نوع کمپینها و کاروانهای کمکرسانی به غزه میتوانند مؤثر باشند اما شرط موفقیت آن هماهنگسازی این فشارها بین کشورهای اسلامی و دولتهای غربی است تا فشارها مضاعف و مؤثر شود. اگر کشورهای اسلامی صرفاً بنشینند و انتظار داشته باشند که افکار عمومی غرب به دولتهایشان فشار بیاورد، نتیجهای که نیاز داریم حاصل نخواهد شد. دولتهای اسلامی خود باید در کنار افکار عمومی قرار گیرند و هماهنگ شوند تا فشار دیپلماتیک چندجانبه شکل بگیرد.
بنابراین، حمایت عمومی و حرکتهای نمادین ارزشمند و مؤثرند اما برای تبدیل این تأثیر به نتیجه عملی نیازمند فشار دیپلماتیک همزمان، منسجم و چندجانبه هستیم تا رژیم صهیونیستی را وادار به توقف جنایات و پایان دادن به آنچه نسلکشی عنوان میشود، بکنند.
گفتوگو از سمیرا انصاری
انتهای پیام