در دنیای پرشتاب و پیچیده امروز، خانواده به عنوان کانون آرامش و پایگاه اصلی تربیت، با چالشها و فرصتهای بیشماری روبرو است. نقش خانواده در شکلدهی به شخصیت، تأمین سلامت روان و ایجاد یک جامعه پویا بر کسی پوشیده نیست. اما چگونه میتوان این نهاد مقدس را در برابر طوفانهای فکری و فرهنگی این عصر، استحکام بخشید و بر غنای آن افزود؟
مؤسسه خانواده اسلامی و تربیت معنوی «خاتم» در همکاری با خبرگزاری ایکنا با باور به اینکه خانواده اسلامی، سنگ بنای تمدن نوین اسلامی است، مجموعهای ارزشمند از درس گفتارهای تخصصی را با عنوان «خانواده؛ محور زندگی و آگاهی» تولید کرده است.
در این سلسله گفتارهای آموزشی، اساتید و صاحبنظران برجسته به بررسی ژرفترین مباحث در حوزههای سلامت روان، تربیت نوجوان، تحکیم بنیان خانواده و سواد رسانهای و ... خواهند پرداخت. با ما در این سفر معرفتی همراه شوید تا بیاموزیم چگونه میتوان خانواده را به کانونی امن، پرنشاط و پایدار برای پرورش نسل فردا تبدیل کرد.
جمعیت علمی پیشگیری از خودکشی ایران، به عنوان یک سازمان مردمنهاد که قویترین، علمیترین و پویاترین انجمن فعال در این حوزه محسوب میشود، با همکاری وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، اقدام به تألیف پروتکل و دستورالعمل «شیوه انتشار اخبار خودکشی» کرده است.
به هیچوجه نباید از تصویر محل حادثه یا جزئیات روش خودکشی (مانند «سقوط از ساختمان»، «سقوط از پل» یا «استفاده از برج خاص») خبری منتشر شود
امروزه با توجه به دسترسی همگانی به تلفن همراه، هر فرد میتواند در نقش یک خبرنگار یا رسانه عمل کند. تولید و انتشار غیرمسئولانه اخبار در این حوزه میتواند روان جامعه را متشنج کند و به شیوع پدیده خودکشی یا حتی بروز «سونامی خودکشی» بینجامد. بنابراین، باید نهایت دقت را به کار بست و تا حد امکان از انتشار اخبار مرتبط با خودکشی خودداری کرد.
در مواردی که انتشار خبر اجتنابناپذیر است، خبرگزاریها، روزنامهها و تمامی فعالان حوزه تولید و انتشار محتوا، ملزم به رعایت اصول حرفهای زیر هستند؛
پرهیز از استفاده از واژه «خودکشی» در تیتر؛ ترجیحاً از عبارات جایگزین و غیرمستقیم مانند «فردی به زندگی خود پایان داد» استفاده شود.
پرهیز از تحلیل و تعیین علت واحد؛ از توضیح درباره علت خودکشی باید خودداری کرد، چراکه خودکشی پدیدهای پیچیده، چندبعدی و دارای لایههای مختلف است. ریشههای آن میتواند روانشناختی، فلسفی، اجتماعی، اقتصادی و زیستی باشد و نمیتوان آن را به یک عامل واحد(مانند شکست عشقی یا شکست در کنکور) تقلیل داد. چنین تقلیلی این پیام خطرناک را القا میکند که هر فردی با چنین مشکلاتی باید به زندگی خود پایان دهد. این شیوه تدوین خبر میتواند ذهن و روان جامعه را به هم بریزد.
پرهیز از انتشار تصاویر و توصیف روش حادثه؛ به هیچوجه نباید از تصویر محل حادثه یا جزئیات روش خودکشی(مانند «سقوط از ساختمان»، «سقوط از پل» یا «استفاده از برج خاص») خبری منتشر شود. این اقدام میتواند برای افرادی که در آن زمان در فکر خودکشی هستند، به عنوان یک الگوی عمل کند و آنها را تحریک یا به سمت خودکشی سوق دهد.
پرهیز از افشای جزئیات شخصی و سوابق فرد؛ نباید به جزئیات زندگی شخصی، سوابق بیماری، یا مشکلات خانوادگی فرد پرداخت. هرچه خبر کوتاهتر، فشرده و عاری از جزئیات غیرضروری باشد، مناسبتر است.
در کشور ایران، سازمانها و مراکز تخصصی متعددی برای کمک و مداخله در مسئله خودکشی فعال هستند. معرفی مهمترین این مراکز ضروری است تا اگر خدای نکرده، عزیزی در خانواده یا بین دوستان و آشنایان درگیر افکار یا اقدام به خودکشی شد، بتوان در شرایط بحرانی از این نهادها کمک فوری دریافت کرد.
اورژانس اجتماعی (خط ۱۲۳)
مهمترین و اولین مرجع، اورژانس اجتماعی با شماره ۱۲۳ است. این خط، دارای کادر متخصص در سطوح مختلف است که توسط روانشناسان و مددکاران مجرب و آموزشدیده اداره میشود. خدمات آن شامل مدیریت افکار خودکشی و مداخله در بحران در حین اقدام به خودکشی است.
این مرکز میتواند در شرایط اضطراری، خدمات تخصصی اولیه را ارائه دهد. از آنجا که اورژانس اجتماعی با سایر مراکز درمانی، روانپزشکی و روانشناختی در ارتباط است، پس از انجام مداخله اولیه، میتواند با همکاری خانواده، فرد را به مراکز تخصصیتر ارجاع دهد تا خدمات لازم را به صورت پیوسته دریافت کند. این پیگیری میتواند تا چند ماه و حتی تا شش ماه یا یک سال ادامه یابد تا احتمال بازگشت فرد به فکر خودکشی به حداقل برسد.
اورژانس امداد و نجات (خط ۱۱۵)
یکی دیگر از مراکز بسیار مهم در این زمینه، اورژانس امداد و نجات(۱۱۵) است . این واحد میتواند در کوتاهترین زمان ممکن در محل حادثه حاضر شود و اقدامات فوری پزشکی و درمانی مورد نیاز برای نجات جان فرد را انجام دهد. در صورت لزوم، این تیم نیز میتوانند بیمار را به مراکز درمانی تخصصی منتقل کنند. پرسنل این اورژانس، آموزشهای حرفهای لازم را دیدهاند و در همکاری با اورژانس اجتماعی و سایر تیمهای امدادی، خدمات ضروری را ارائه میدهند.
پلیس (۱۱۰) و آتشنشانی (۱۲۵)
از دیگر خطوط بحرانی که در این شرایط میتوانند به مردم کمک کنند، پلیس با شماره ۱۱۰ و سازمان آتشنشانی هستند. در بسیاری از موارد، مردم با این شمارهها تماس میگیرند و این نیروها با سرعت عمل بالا در صحنه حاضر میشوند. آنان میتوانند در محل، به فردی که در معرض خطر جدی خودکشی قرار دارد، کمک فوری و عملی ارائه دهند و جان او را نجات دهند.
با شناخت این مراکز و تماس به موقع، میتوان از یک فاجعه انسانی جلوگیری کرد.
مسئله کنکور در ایران، صرفاً به عنوان یک سیستم سنجش تواناییها و شایستگیهای علمی و آموزشی افراد برای ورود به دانشگاه و مقاطع بالاتر(مانند کارشناسی ارشد، دکتری تخصصی و حتی تخصصهای رشته پزشکی) تعریف نمیشود. متأسفانه، این پدیده هر ساله با خود مواردی از خودکشی را به همراه دارد.
این مسئله دلایل متعددی دارد. گاهی اوقات این مسئله به ساختار رقابتی بسیار فشرده و این نگرش برمیگردد که «تنها راه خوشبختی، سعادت و موفقیت» را در پیروزی در کنکور میبینیم. همچنین، ممکن است احساس بیعدالتی در فضای رقابت(مانند نقش پررنگ مدارس خاص مانند سمپاد) نیز به این امر دامن بزند. همه این عوامل میتوانند محرکهای قدرتمندی برای گرایش به خودکشی در بین داوطلبان باشند.
حتی در مقاطع بالاتر، مانند دوره رزیدنتهای پزشکی، با شکلی دیگر از این پدیده مواجهیم. اگرچه در این مرحله مسئله «شکست در کنکور» مطرح نیست، اما فشار و سختی بسیار زیاد، مشکلات حرفهای، شرایط طاقتفرسای کاری و چالشهای پیشرو، میتواند بسترساز خودکشی باشد.
به نظر میرسد در طول سه تا چهار دهه گذشته، هر ساله شاهد خودکشیهایی با محوریت و در بستر شرایط کنکور بودهایم.
ما باید در گام اول، افرادی که درگیر این رقابت طاقتفرسا هستند، را درک کنیم. علاوه بر این، باید تغییرات بنیادینی در این «سیستم آموزشی ناکارآمد» ایجاد کنیم. سیستمی که به جای آنکه باعث رشد و پویایی جامعه شود، متأسفانه به عاملی برای خودکشی تبدیل شده است. کنکور واقعاً معیار و سنجشی است که میتواند فشار روحی و روانی عظیمی بر افراد وارد کند.
از سوی دیگر، خانوادهها نیز متأسفانه با اعمال فشار مضاعف بر نوجوانان و جوانان و عدم درک صحیح از شرایط، سهم بسزایی در این بحران دارند. باید پذیرفت که قابلیتها، استعدادها و ظرفیتهای هر فرد در شرایط کنکور متفاوت است. نمیتوانیم از همه دانشآموزان با سطوح هوشی مختلف، انتظار کسب بالاترین رتبه را داشته باشیم. با این حال، شرایط جامعه ما به گونهای طراحی شده که این باور را القا میکند که هر کس بخواهد زندگی کند، موفق شود و آینده حرفهای درخشانی داشته باشد، «ناگزیر» است، از این سد عبور کند.
این «سیستم مرگآور» باید به طور جدی و اساسی مورد بازبینی قرار گیرد. از مسئولان سازمان سنجش آموزش کشور و همچنین مسئولان وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی انتظار میرود تا بازنگری جدی و عملی در این سیستم انجام دهند.
این پرسش مطرح است که آیا همه افراد ممکن است به خودکشی فکر کنند یا درگیر آن شوند؟ به باور من، با توجه به شرایط عمومی جامعه و مشکلات موجود، برخی از افراد در موقعیتهای بغرنج زندگی ممکن است با این مسئله مواجه شوند. عوامل خطر یا «ریسک فکتور»ها یا مؤلفههای جدی در این زمینه وجود دارد که بخش قابلتوجهی از آن به دوران کودکی افراد بازمیگردد.
تجربیات ناگوار در دوران کودکی میتواند زمینهساز بحرانهای آینده باشد. عواملی همچون از دست دادن والدین، تروماها و ضربههای روانی کودکی، آزارهای روحی-روانی و جنسی، شکستهای عاطفی نظیر جدایی والدین، بحرانهای مالی در خانواده و فقدان حمایت و سطح آگاهی پایین خانواده برای رشد یکپارچه کودک همگی این عوامل میتوانند در بزرگسالی به بروز پدیده خودکشی منجر شوند.
اگر قصد پیشگیری داریم، باید از خودمان شروع کنیم. باید نگاه، باور و فکرمان را نسبت به کسانی که با آنها زندگی میکنیم، خواه دختر، همسر، فرزند، پدر، دوست یا همکلاسی تغییر دهیم
نکته بسیار مهم، تجمیع چندین مشکل و بحران به صورت همزمان است. هنگامی که فردی در یک بازه زمانی کوتاه، با مسائلی همچون خشونت، آزارهای روانی، کودکآزاری، همسرآزاری، جدایی، زندانی شدن سرپرست خانواده، از دست دادن عزیزان و شکستهای عاطفی متعدد مواجه میشود، این تراکم بحران میتواند او را به دایره ناامن زندگی سوق داده و حتی به کام مرگ بکشاند.
شاید اساسیترین اقدام برای پیشگیری از خودکشی، توجه به ریشهها در دوران کودکی باشد. به عنوان والدین، باید رفتار صحیحی توأم با «پذیرش بیقید و شرط» داشته باشیم. یعنی کودک را نباید در شرایطی قرار دهیم که عشق و محبت ما به عملکردش(مانند درس خواندن یا رفتار خاص) مشروط باشد. این رویکرد میتواند به احساس طردشدگی در کودک منجر شود.
برای پیشگیری واقعی، به دوران کودکی بازگردیم. کودکانی را پرورش دهیم که میدانند، درک میکنند و باور دارند که والدینشان آنها را دوست دارند و هرگز آغوش گرم، نگاه پرمهر و لبخند محبتآمیز خود را از آنها دریغ نمیکنند.
اگر قصد پیشگیری داریم، باید از خودمان شروع کنیم. باید نگاه، باور و فکرمان را نسبت به کسانی که با آنها زندگی میکنیم، خواه دختر، همسر، فرزند، پدر، دوست یا همکلاسی تغییر دهیم. هیچگونه تمایز، نگاه برتریجویانه یا طبقهبندی بالا و پایین نباید وجود داشته باشد. آنچه نیاز است، تنها یک «نگاه همدلانه» است. آن فرد، عضوی از وجود ماست و میخواهد با ما زندگی کند.
اگر میخواهیم عوامل خطر را کنترل کنیم، باید به خودمان و نگرشمان بازگردیم. بتوانیم این نور درون ذهنمان را بر چارچوب خانواده بتابانیم و روشنی ایجاد کنیم و با مهربانی، پذیرش بیقید و شرط و عشق به همنوع، میتوانیم فضای ناامن و آشفته جامعه را به محیطی امن، صلحآمیزتر و مهربانتر تبدیل کنیم.
خودکشی در خلأ اتفاق نمیافتد، بلکه در بستری از مناسبات پیچیده، شامل روابط عاطفی، اجتماعی، ذهنی و معنایی رخ میدهد؛ آن هم در فضای خانواده و اجتماع. «انسداد اجتماعی، ارتباطی و معنایی» که در زندگی بسیاری از افراد وجود دارد، موجب میشود خانواده که باید پناهگاهی امن، آرام و آکنده از مهر و عاطفه باشد، کارکرد اصلی خود را از دست بدهد.
در نتیجه، هنگامی که افراد در شرایط بحرانی قرار میگیرند، به سمت پنهانکاری سوق داده میشوند. برای درک این مسئله، از دخترم پرسیدم؛ «مسئله اصلی نسل زد در ارتباط با والدین چیست؟» پاسخ داد: «به نظر من پنهانکاری است.» وقتی دلیل آن را جویا شدم، گفت: «به این خاطر که وقتی خانواده سرزنش میکند، وقتی قضاوت میکند و وقتی با کوچکترین خطایی از سوی نوجوان، برخوردی تند و شمشیرگونه دارد، آن فرد اگر اتفاق جدیتری برایش بیفتد، دیگر نمیتواند مشکلش را با پدر یا مادر در میان بگذارد».
مسئله دقیقاً از همین نقطه آغاز میشود. اگر یک فضای باز روانی، اجتماعی و عاطفی در ارتباط با اعضای اصلی خانواده خود ایجاد کنیم و نگاه و برخوردمان توأم با سرکوب، انسداد و بستن فضا نباشد، شاید اساساً بسیاری از مشکلات به وجود نیایند. در چنین شرایطی، ممکن است اصلاً چرخه بسیاری از آزارهایی که کودکان و نوجوانان از مدرسه، محیط اجتماع یا دوستان خود دریافت میکنند، ادامه نیابد و فرد به موقع به پناه پدر یا مادر بیاید و بگوید: «من در شرایط بحرانی هستم.»
وقتی خانواده با خشونت و انسداد روبهرو است، کودک برای تأمین نیاز خود به همنوع و گفتوگو، به شبکه دوستانی پناه میبرد که ممکن است برایش آسیبزا باشند
وقتی این انسداد ارتباطی و معنایی وجود دارد و کودکان و نوجوانان نمیتوانند با خانواده خود طرح مسئله کنند، فرد در یک «چرخه معیوب آزار و آسیب» قرار میگیرد. پس از آنکه کار از کار میگذرد و آسیبهای زیادی به او وارد میشود، به درون خود فرو میرود و خشونت زیادی را نسبت به خود اعمال میکند و این روند باعث میشود، نتوانیم به موقع به این فرد کمک کنیم و مسئله اصلی دقیقاً در همین نقطه نهفته است.
باید بتوانیم با روش درست و با بینش و منش مناسب، به ویژه در قبال نسل زد که امروزه بسیار مورد بحث است، این فضای ارتباطی بیننسلی را برقرار کنیم. «گفتوگو» شاید بهترین، مطمئنترین، امنترین و لذتبخشترین چیزی باشد که در بین ما انسانها وجود دارد.
هنگامی که در یک خانواده فضایی دیکتاتورمآبانه و استبدادی حاکم باشد و کودک(تا سن ۱۸ سالگی) نتواند مسائل، چالشها، خواستهها، تمایلات، آرزوها، اهداف و احساسات خوشایند یا ناخوشایند خود را به زبان آورد، این فرد به گروهی از دوستان خود پناه میبرد که آنها نیز کمتجربه و خام هستند و در این شبکه دوستی، احتمال آسیبدیدگی بالاست، چراکه معمولاً رفتارهای پرخطر در چنین گروههایی شایع است.
وقتی خانواده با خشونت و انسداد روبهرو است، کودک برای تأمین نیاز خود به همنوع و گفتوگو، به شبکه دوستانی پناه میبرد که ممکن است برایش آسیبزا باشند. در نتیجه، شاهد آن هستیم که الگوهای رفتارهای پرخطر در بین کودکان و نوجوانان به میزان بسیار بالایی رسیده است. رفتارهایی مانند مصرف مشروبات الکلی، انواع محرکها و مواد مخدر، و تجربیات جنسی پرخطر وجود دارد.
اگر نتوانیم این ارتباط را بهبود بخشیم، اگر ساختار دیکتاتوری را در هم نشکنیم و این انسداد را باز نکنیم، باید منتظر پیامدهای اجتنابناپذیر و آسیبهای بعدی باشیم.
برای پیشگیری مؤثر از خودکشی، سه گام مهم و کاربردی وجود دارد که میتوانیم از آنها بهره ببریم. این رویکرد، چارچوبی روشن برای کمک به افرادی که در بحران به سر میبرند، فراهم میکند.
گام اول: گشودن فضای گفتوگو
نخستین و حیاتیترین گام، «باز کردن گفتوگو» است. همانطور که پیشتر اشاره شد، نباید از پرسش مستقیم در این مورد هراس داشته باشیم. باید با شهامت، آرامش و صراحت، از فردی که درگیر افکار خودکشی است، بپرسیم: «آیا برنامه یا روش خاصی برای آسیب زدن به خودت یا پایان دادن به زندگیات در نظر گرفتهای؟»
پس از پرسیدن این سؤال، باید اجازه دهیم فرد صحبت کند. عجلهای برای قطع کردن صحبتهای او یا ارائه راه حلهای سریع نداشته باشیم. نقش ما در این مرحله، بیشتر «شنوندهای فعال» بودن است. این پرسش، خطرناک نیست؛ بلکه برعکس، امنترین دریچهای است که به روی فرد گشوده میشود تا بتواند دنیای آشفته و فشارهای روحی-روانی خود را با شخصی به اشتراک بگذارد.
گام دوم: طراحی یک «نقشه اضطراری»
دومین گام، کمک به فرد برای طراحی یک «نقشه اضطراری» است. این نقشه شامل فهرستی از فعالیتهای کوچک، مثبت و در دسترس است که فرد هنگام هجوم افکار تاریک یا تمایل به آسیبزدن به خود، میتواند انجام دهد. میتوان از او پرسید: «وقتی حال تو بد است و میخواهی به خودت آسیب بزنی، چه کارهای کوچک و خوبی میتوانی انجام دهی که تأثیر مثبتی بر روحیه تو بگذارد؟»
نمونههایی از این فعالیتها میتواند پیادهروی با یک دوست، گرفتن دوش آب گرم، گوش دادن به یک موسیقی آرامشبخش، رفتن به یک کافه و نوشیدن قهوه و تماس تلفنی با یک فرد مطمئن و حامی باشد و این گام، یکی از مهمترین اقدامات عملی برای مدیریت لحظات بحرانی است.
گام سوم: تأمین امنیت، معنا و همراهی
هرگز از فرد نخواهید که «قوی باشد». این درخواست، تنها شرایط را برای او ناامنتر میکند. افراد در بحران خودکشی، معمولاً تواناییها، قابلیتهای حل مسئله و مهارتهای مقابلهای خود را از دست داده و دچار ناامیدی و ترس شدید هستند. فشار مضاعف «قوی بودن» فقط استرس آنها را افزایش میدهد. ما باید بتوانیم امنیت، معنا و همراهی را فراهم کنیم.
امنیت به این معناست که فرد در شرایطی باشد که در کنار یک حامی آگاه، توانمند و باتجربه قرار گیرد. بهترین راه برای تأمین این امنیت، کمک گرفتن از یک متخصص است.
معنا در زندگی فرد ایجاد کنیم. معنا، همان دلیلی است که فرد صبح به خاطر آن از خواب بیدار میشود و به زندگی ادامه میدهد. این معنا میتواند در قالب «امید» یا «اهداف کوچک و دستیافتنی» متجلی شود.
همراهی؛ سومین رکن، «همراهی» است. حضور واقعی، صادقانه و غیرتصنعی ما میتواند به خودی خود امیدبخش باشد و نقشی جدی در پیشگیری از خودکشی ایفا کند.
نبردی وجود دارد که با تصویری که از خود در ذهن دیگران ساختهایم ایجاد میشود. این نبرد، به این موضوع مربوط میشود که دیگران چگونه ما را تعریف میکنند؛ آیا فردی قوی، شکننده، ضعیف، ترسو، توانمند، صبور، یا قانع هستیم؟ این تعاریف، گاهی تیپهای مختلفی را به ما نسبت میدهند و در کنار آن، گوشهای تاریک در ذهن ما شکل میگیرد.
خودکشی همچون جنگ است و باید یاد بگیریم که در کنار هم باشیم. اگر بپذیریم که مرگ یک انسان در مسئله خودکشی، همچون موشکی است که بر سر یک خانواده فرو میریزد، آنگاه است که میتوانیم به او کمک کنیم
این گوشه تاریک در ذهن ما، از کجا ناشی میشود؟ این بخش، مرتبط با ترسها، تردیدها و نگرانیهایی است که از جهان اجتماعی خود داریم. زمانی که فکر خودکشی پدیدار میشود، ما به این گوشه تاریک ذهن خود پناه میبریم و در جستجوی راهی برای پایان دادن به این افکار ترسناک هستیم. در این شرایط، با نوعی بازی ذهنی مواجه میشویم و به نقطهای میرسیم که احساس میکنیم، هیچ راهی باقی نمانده است. این نقطه، پایان راه، بنبست و تاریکی مطلق است.
برای عبور از این تاریکی مطلق و بنبست، فقط یک راه وجود دارد؛ دست خود را از این فضای تاریک بیرون بکشیم و پنجرهای را بگشاییم. این پنجره، «گفتوگو» با شماست؛ با خود شما، با کسی که این مطلب را مطالعه میکند. مهم نیست چند سال دارید، چقدر میدانید، چقدر بلد هستید، چقدر سواد دارید، زن هستید یا مرد، پیر یا جوان. بدانید که وجود، درک، پذیرش و آگاهی شما، میتواند همچون آغوشی باز، برای فردی که در نزدیکترین فاصله به شما قرار دارد، باشد.
شما میتوانید با همان دستی که از پشت این پنجره دراز میکنید، فردی را از آن ذهن تاریک نجات دهید. شما میتوانید او را از آن فضای ناامن و آشفته بیرون بکشید. اینجا، جایی است که انسانیت ظهور میکند و عشق، همچون گل پیچک، پشت پنجره میروید. اینجا، جایی است که ما به یک همنوع، یک دوست، یک نگاه، یک لبخند، یک نوازش و یک عشق نیاز داریم.
این ارزشها، با عشق، دوستی، محبت، یاریگری، همدلی و شنوندگی تعریف میشوند. اینها به ما یادآوری میکنند که چگونه میتوانیم در کنار یکدیگر بمانیم. به خاطر داشته باشید که ما ایرانیها، روزهای سختی را در کنار هم سپری کردهایم؛ سیل، زلزله، حوادثی مانند پلاسکو، جنگ ایران و اسرائیل و بسیاری رویدادهای دیگر. آن روزها را فراموش نمیکنیم که چقدر نگران یکدیگر بودیم.
خودکشی نیز همچون جنگ است و ما باید یاد بگیریم که در کنار هم باشیم. اگر بپذیریم که مرگ یک انسان در مسئله خودکشی، همچون موشکی است که از آن سوی دنیا میآید و بر سر یک خانواده فرو میریزد، اگر بپذیریم که این انسان، به همان اندازه ترسیده، رنجیده، گریزان و هراسان است، آنگاه است که میتوانیم به او کمک کنیم. اما اگر به راحتی و با چشمهای بسته از کنارش عبور کنیم، بدانید که این عزیز را از دست خواهیم داد.
انتهای پیام