کد خبر: 4303177
تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۴:۲۸
محسن جوادی:

خوب‌زیستن مهمترین ویژگی فضیلت اخلاق ارسطویی است

استاد دانشگاه قم با بیان اینکه مهمترین ویژگی فضیلت اخلاق ارسطویی، خوب زیستن است، افزود: در این نگاه، فضیلت همان سعادت است یعنی اگر مجموعه فضایل انسانی را در نظر بگیریم نام دیگر آن سعادت است.

محسن جوادیبه گزارش ایکنا، محسن جوادی؛ استاد دانشگاه قم و پژوهشگر اخلاق، 12 شهریورماه در نشست علمی «نظریه اخلاق فضیلت» از سلسله نشست‌های اولین مدرسه از «مدرسه‌های فصلی فلسفه اخلاق» با اشاره به تعریف فلسفه اخلاق و نظریات اخلاقی، گفت: فلسفه اخلاق به فلسفه‌ورزی پیرامون اخلاق گفته می‌شود و موضوعی که به خاستگاه اصلی ارزش‌ها و تکلیف و فضایل و رذایل و در یک کلمه اساس هنجاریت می‌پردازد به آن نظریات اخلاقی گفته می‌شود. چراغ سبز و قرمز هنجار است زیرا جهت هدایتگری و راهنمایی دارد و فلسفه اخلاق هم دفاع از یک ایده به صورت فلسفی است مثلا بگوییم امر الهی منشأ اخلاق است؛ فرد دیگری می‌گوید هنجاریت از لذت شروع می‌شود و ممکن است کسی بگوید اخلاق از عرف جامعه منشأ می‌گیرد که به آن نسبی‌گرایی گویند. 
 
وی با بیان اینکه اخلاق فضیلت از قدیمی‌ترین و رایج‌ترین نظریات اخلاقی است که بنده قصد دارم به آن بپردازم، اظهار کرد: در فلسفه‌ورزی اخلاق مباحث فرا اخلاق هم مطرح است یعنی بحث راجع به هنجارها هستند ولی ورود به هنجارها نیستند؛ مثلا در فلسفه ریاضی ما معادله حل نمی‌کنیم ولی در مورد ریاضی بحث می‌کنیم یا تحلیل خوب و بد از این دست هنجارها است. 
 
جوادی با اشاره به اپلای اتیک یا اخلاق کاربردی با بیان اینکه این ترجمه دقیق نیست و در افواه عمومی به صورت خطا جا افتاده است، افزود: مثلا در پزشکی به جای صحبت‌های کلی اخلاقی، وارد جزئیات می‌شویم و این با مدیکال اتیک فرق دارد که مجموعه مقررات و آئین‌نامه‌ها هستند. 
 
وی با بیان اینکه بین فضیلت و اخلاق فضیلت فرق وجود دارد و هر کسی از فضیلت سخن بگوید مدافع اخلاق فضیلت نیست، گفت: ممکن است کسی روان‌شناسی و شخصیت را بحث کند و بگوید آیا شخصیت یا حالات پایدار نفسانی وجود دارد یا خیر ولی او در مورد اخلاق فضیلت سخنی نگفته است؛ اخلاق فضیلت یعنی منشا همه اخلاق را فضیلت بدانیم. 

تلازم سعادت و فضیلت

جوادی با اشاره به مؤلفه‌های اخلاق فضیلت، تصریح کرد: تقریر مهم اخلاق فضیلت، رسیدن به فضیلت و سعادت است؛ یعنی وقتی کاری بد است که به رذیلت منجر شود و فردی وقتی بد است که این رذایل را داشته باشد؛ در دنیای جدید چند تقریر مهم از اخلاق فضیلت وجود دارد از جمله اخلاق ارسطویی. 
 
استاد دانشگاه قم با بیان اینکه مهمترین ویژگی فضیلت اخلاق ارسطویی، خوب زیستن است، افزود: در این نگاه، فضیلت همان سعادت است یعنی اگر مجموعه فضایل انسانی را در نظر بگیریم نام دیگر آن سعادت است؛ یعنی سعادت هدفی است که به چند چیز منحل می‌شود؛ مثلا اگر کسی از ما بپرسد که چرا دنبال شجاعت هستی می‌گوییم زیرا سعادت است بنابراین رابطه سعادت و فضیلت درهم تنیدن و منحل‌ شدن در یکدیگر است. 
 
وی افزود: از نظر متفکران بزرگ اخلاقی و برخی حکمای ما مسئله اخلاق، پرسش از خوب زیستن است یعنی انسان امکان‌های زیست مختلفی دارد و به قول ارسطو می‌تواند زندگی دور از خوشی و لذت داشته باشد و یا می‌تواند مسیر اصلی زندگی یک فرد، قدرت باشد؛ کسی می‌تواند مسیر خود را شهرت انتخاب کند؛ اخلاق، محصول آگاهی انسان از امکان زیست مختلف است؛ از نظر ارسطو اگر برای کسی نیک‌زیستن مطرح نباشد مسئله اخلاق هم اهمیتی برای او ندارد. بنابراین فرض اصلی ارسطو این است که گرایش به خیر و نیکی منشا اخلاق است.

فضیلت و رذیلت وابسته به کارکرد انسان است

وی افزود: نکته دیگر اینکه اگر سبک زندگی بخواهد خوب باشد کدام سبک از منظر ارسطو خوب است؟ او می‌گوید این مسئله به کارکرد انسان وابسته است. در دنیای جدید که بحث خدا را کنار گذاشتند گفتند مگر انسان کارکرد دارد؟ ولی ارسطو حتی برای همه اجزای بدن انسان کارکرد قائل بود و می‌گفت وقتی هر عضوی از انسان کارکردی دارد مگر می‌شود انسان در مجموع کارکردی نداشته باشد؟ بنابراین او فضیلت را به کارکرد انسان وابسته کرد. 
 
جوادی با تاکید بر اهمیت انسان‌شناسی، بیان کرد: وقتی ما انسان را نشناسیم کارکرد او را نمی‌شناسیم و وقتی کارکرد او را نشناسیم فضیلت او را هم نمی‌شناسیم؛ ارسطو فصل ممیز انسان را عقلانیت او می‌داند؛ البته اگزیستانسیالیست‌ها با این نظر موافق نیستند و انسان را همین گوشت و پوست و استخوان می‌دانند و عقلانیت را هم غفلت از بدن انسان می‌دانند؛ ارسطو محور اصلی انسان را خردورزی می‌داند و می‌گوید خردورزی مواجهه انسان با عالم است؛ دو نوع عالم داریم یکی عالمی که ما فقط نظاره‌گر او هستیم و فقط زیبایی و حقیقت او را درک می‌کنیم که فلسفه نظری است؛ در اینجا انسان کاره‌ای نیست لذا فلسفه صیرورت انسان به صورت ذهنی در عالم است و انسان فقط می‌تواند آینه باشد و هر چیزی که هست شهود کند. 
 
جوادی تصریح کرد: یک عالم دیگر به نام امکان وجود دارد که ما فقط نظاره‌گر آن نیستیم و در اینجا تخیل انسان هم نقش دارد؛ انسان در اینجا می‌تواند هر عملی انجام دهد یعنی خانه و ماشین و ... بسازد؛ عمل در نظر ارسطو با فکر فرق دارد لذا در اینجا تدبیرکردن پیدا می‌شود؛ مهمتر از تولید و عمل در نظر ارسطو، خود را ساختن و ارتقاء دادن است؛ مثلا انسان وقتی راست می‌گوید چیزی را عوض می‌کند نه اینکه تولید کند. اعمال عقلانیت یعنی خوب دیدن مبدا هستی. عقل همه نظر نیست بلکه محصول درست عمل کردن و تغییردادن هم هست که ارسطو مجموعه این کار را سعادت می‌داند.  
 
استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه در نظریه ارسطو خوب دیدن و درست دیدن ربطی به اخلاق ندارد و اخلاق بخشی از پروژه خوب‌زیستی و سعادت انسان را تامین می‌کند، اضافه کرد: زندگی دارای سه ساحت ذهن و نظر، احساس و عمل است. ساحت ذهن خیلی در اخلاق مورد بحث نیست ولی ساحات دیگر مورد بحث است یعنی بخش عمده‌ای از زندگی انسان مدیریت احساسات است و با رهابودن احساسات انسان زندگی خوبی ندارد و انسان نمی‌تواند عملش را رها کند و بخواهد زندگی خوبی داشته باشد. البته از منظر فلاسفه ممکن نیست کسی نظر و ذهن خوبی نداشته باشد و بتواند احساس و عمل خوبی داشته باشد. 

اخلاق در منظر ارسطو

این پژوهشگر حوزه اخلاق گفت: ارسطو اخلاق را نظم و نسق دادن به زندگی دنیا می‌داند ولی در مجموع درست نظرکردن را مبنای کار خود قرار می‌دهد و معتقد است اگر کسی خوب به عالم نظر نکند نخواهد توانست سبک زندگی خوبی هم داشته باشد. برخی برداشت نادرستی از ارسطو دارند در حالی که او اخلاق و هنر را یکی می‌داند و زشتی و زیبایی یک عمل را وابسته به نوع نگاه به عالم هستی می‌داند؛ او ایده اعتدال را در زیبایی نفس و اعمال دنبال می‌کند.  
 
جوادی ادامه داد: در پزشکی هم می‌گوید مفهوم سلامت مانند حسن اخلاق و زیبایی اخلاق است؛ یک پزشک وقتی در مورد سلامتی سخن می‌گوید یعنی وضعی که سودا و صفرا و ... در تعادل هستند و سلامت نفس هم یعنی تعادل بین قوای انسان.  چیزی که برای ارسطو مهم است اعتدال است ولی اعتدال یک عدد ثابت نیست. خیلی از بزرگان اخلاق هم برای فهم زیبایی مثلا آن را به زیبایی یک نقاشی تشبیه می‌کنند. 
 
وی در جمع‌بندی بحث با بیان اینکه در مقطعی چون نظریه فضیلت بار الهی داشت کنار گذاشته شد، افزود: ارسطو معتقد بود وقتی انسان کارکرد دارد این کارکرد را خدا برای او تعریف کرده است. 
 
جوادی با اشاره به نو ارسطوئیان، اظهار کرد: این‌ها همه دیدگاه‌های ارسطو را قبول ندارند و در آن تغییراتی ایجاد کرده‌اند از جمله اینکه ظرفیت‌گرایی را مطرح می‌کنند یعنی به تعبیر فارابی ظرفیت انسان است که تحقق ذات را به انسان می‌دهد؛ بنابراین اعتدال ارسطو یعنی اینکه زندگی خوب یک نفر با زندگی خوب دیگری ممکن است فرق کند زیرا خط‌کش اخلاقی واحدی برای همه وجود ندارد؛ البته معنای این مسئله هرج و مرج و نسبی‌گرایی نیست. مانند وقتی که دکتر به دو بیماری که سرماخوردگی دارند به یکی یک قرص و به دیگری دو عدد بدهد. 
 
وی با بیان اینکه در اخلاق اگر بخواهم در مورد نظریات سخن بگوییم نمی‌توان از همه جهات یک نظریه را خوب دانست لذا پیچیدگی در بحث وجود دارد، افزود: مفاهیم اخلاقی چاق هستند نه لاغر؛ مفهوم لاغر مانند مفهوم باید و نباید است ولی وقتی از فضیلت شجاعت سخن می‌گوییم چاق است یعنی هم شجاعت را طرح کرده است و هم جهت به ما می‌دهد که شجاع باشیم. مفاهیم اخلاقی از منظر ارسطو ترکیبی از توصیف و هنجار است لذا چاق هستند.     

احساس‌گرایی عجیب و غریب در غرب

جوادی اضافه کرد: مفاهیم اخلاقی اکتشافی هستند نه جعلی یعنی واقعیاتی هستند که ما باید آن را کشف کنیم. الان احساس‌گرایی عجیب و غریبی در غرب وجود دارد که هر کسی منظومه اخلاقی برای خود درست می‌کند در حالی که یک بنیان واقعی در نظریه ارسطو وجود دارد لذا در اینجا ارسطو از الگوگرایی هم دفاع می‌کند؛ الگوگرایی یعنی انسان باید آنقدر سرمشق بگیرد تا به فضایل اخلاقی دست پیدا کند؛ یعنی برای عادل شدن و شجاع بودن علی(ع) را پیش چشم خود داشته باشد.
 
وی با بیان اینکه برخی تصور می‌کنند الگوگیری یعنی خودت فکر نکن ولی این برداشت درست نیست، اظهار کرد: برخی هم بر این مبنا، اخلاق و فقه را در تضاد می‌دانند در حالی که اگر اخلاق نباشد فقه هم نخواهد بود. در آیه ابتدایی سوره بقره فرموده است که قرآن هدایت برای متقین است؛ برخی مانند علامه طباطبایی معتقدند که متقین یعنی کسانی که اخلاقی هستند. به تعبیر آکوئیناس اخلاق راه سخت و دشوار است و شاید دلیل اینکه علامه تقوا را با اخلاق یکی می‌داند همین سختی باشد لذا حرف از شجاعت و عدالت آسان است ولی عادل شدن و شجاع شدن کاری بسیار دشوار است. 

مشکل جامعه امروز

جوادی بیان کرد: مشکل جامعه امروز ما این است که الگو و سرمشق کم دارد؛ البته سرمشق به معنای مرید شدن نیست؛ اخلاق یعنی اراده انسان در دست خود باشد ولی الگوگیری و سرمشق برای رسیدن به فضیلت اخلاقی لازم است. کانت معتقد است بنیاد اخلاق تحمیلی است و بخواهد و نخواهد ندارد؛ یکی از فلاسفه اخلاق مصر یعنی عبدالله دراز که کتاب قانون اخلاق در قرآن را نوشته است معتقد است که اخلاق اسلامی به کانت نزدیکتر است تا به ارسطو. 
 
استاد دانشگاه قم با اشاره به نقد دیگر کانت به ارسطو گفت: او معتقد است که ارسطو پای احساسات را بیش از حد به اخلاق باز کرده است؛ ارسطو عفیف را کسی می‌داند که به نرفتن به سمت قدرت و خوردن و تامین شهوات افراطی روی نفس خود کار کرده است ولی کانت در تفاوت بین عفیف و خویشتندار، خویشتندار را ترجیح می‌دهد زیرا اعمال قدرت عقلانی در آن بیشتر است و عقل بروز بیشتری نسبت به حس دارد. 
 
وی در پایان افزود: برخی گفته‌اند سعادت نوعی خودگرایی است در حالی که اخلاق یعنی غم دیگران خوردن و به دیگران توجه کردن که باید در جواب گفت این‌ها قابل جمع هستند یعنی این نوع خودگرایی انسان را به سمت فضیلت کمک به دیگران و نیک خواستن برای دیگران سوق می‌دهد. ما چالش‌های جدی در آینده در عرصه اخلاق خواهیم داشت لذا باید تامل و تحقیقات جدی‌تری در این عرصه هم داشته باشیم. 
 
گزارش از علی فرج‌زاده 
انتهای پیام
captcha