به گزارش ایکنا، عبدالعلی موحدی؛ نویسنده کتاب «گزارش اهل بیت(ع) از تقابل در مدیریت میراث نبوی» شامگاه 20 آبانماه در نشست علمی تاریخ تدوین میراث نبوی و رونمایی کتاب «گزارش اهل بیت(ع) از تقابل در مدیریت میراث نبوی» که در بنیاد فرهنگی امامت برگزار شد در سخنانی به تشریح این کتاب پرداخت و با بیان اینکه حدیث ثقلین و ارجاع به کتاب و سنت راهبرد خدا برای استمرار هدایت الهی بوده است، گفت: دو نوع مدیریت بعد از وفات پیامبر(ص) قابل مشاهده است؛ یکی مدیریت خلفا که بر مصدر امور نشستند و دیگری مدیریت اهل بیت(ع) و این تقابل از همانجا شروع شد. در کتاب به ده رفتار از سوی خلفا و ده تدبیر از سوی اهل بیت(علیهم السلام) اشاره شده است. پیامد سیاستهای منحرفانه
کتاب «تقابل در مدیریت میراث نبوی» اثر عبدالعلی موحدی، یک تحلیل تاریخی - کلامی عمیق و نوآورانه از دو بحران بنیادین در تاریخ صدر اسلام است: سرنوشت جمعآوری قرآن کریم و سرنوشت کتابت سنت نبوی. رویکرد منحصر به فرد کتاب، فراتر از یک تاریخنگاری شیعیِ صرف، ارائه یک پارادایم تحلیلی است که این دو رویداد را نه به عنوان حوادثی مجزا، بلکه به مثابه نتایج یک «تقابل مدیریتی» بنیادین بررسی میکند.
این تقابل، میان دو برنامه کاملاً متضاد شکل گرفت: از یک سو، «مدیریت وصی» (به نمایندگی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و ائمه اطهار) که مأمور به حفظ یکپارچه و اصیل میراث نبوی بود و از سوی دیگر، «مدیریت حاکمیت وقت» که با هدف تثبیت قدرت سیاسی، مسیری متفاوت را در پیش گرفت.
فرضیه اصلی کتاب بر این پایه استوار است که تصمیمات کلیدی حاکمیت پس از پیامبر (ص) - یعنی کنار گذاشتن مصحف امام علی (ع) و متعاقباً سیاست منع کتابت حدیث - اقدامات واکنشی و حسابشدهای بودند که در راستای یک هدف بزرگتر و پنهانتر عمل میکردند: ردّ وصی و به حاشیه راندن مرجعیت علمی و سیاسی اهل بیت (ع). در مقابل این جریان، اهل بیت (ع) نیز با یک تدبیر الهی و برنامهای بلندمدت، به خنثیسازی این انحراف و صیانت از دین پرداختند.
بخش اول: جمع قرآن، بهانۀ ردّ وصیاین بخش از کتاب به تحلیل اولین و مهمترین عرصه تقابل دو مدیریت، یعنی سرنوشت «قرآن» به عنوان ثقل اکبر میپردازد.
1. بستر تقابل: از وصیت نبوی تا شعار «حَسبُنَا کِتابُ الله»نویسنده استدلال میکند که وصیت پیامبر(ص) در حدیث ثقلین، یک برنامه مدیریتی روشن برای آینده امت بود: تمسک همزمان به «قرآن» و «عترت» به عنوان دو منبع جداییناپذیر هدایت. با این حال، جریان سقیفه و شعار «کتاب خدا ما را بس است»، عملاً سنگبنای تفکیک این دو یادگار گرانبها را گذاشت. این شعار، در ظاهر دفاع از قرآن، اما در باطن، ابزاری سیاسی برای نفی نیاز به مفسر و مبین منصوب قرآن، یعنی امیرالمؤمنین (ع) بود.
۲. مصحف امام علی (ع): میراث کامل امّا پذیرفته نشده
بر اساس روایات متواتر شیعی که در کتاب به تفصیل بررسی شده، امام علی(ع) بلافاصله پس از رحلت پیامبر(ص)، به وصیت ایشان عمل کرده و قرآن را به طور کامل جمعآوری نمودند. ویژگیهای منحصر به فرد این مصحف عبارت بودند از:
- جامعیت محتوا: این مصحف نهتنها شامل متن کامل قرآن بود، بلکه حاوی تفسیر، تأویل، شأن نزول، ناسخ و منسوخ، و تمام توضیحات پیامبر(ص) بود که به مثابه راهنمای کاربر قرآن عمل میکرد.
- ترتیب نزول: سورهها و آیات بر اساس ترتیب دقیق نزول وحی تنظیم شده بودند که فهمی تاریخی و منسجم از سیر دعوت پیامبر (ص) ارائه میداد.
این مصحف، در حقیقت «قرآن ناطق» و تجلی عملی حدیث ثقلین بود. اما دقیقاً به همین دلیل جامعیت، توسط حاکمیت وقت رد شد. پذیرش آن به معنای پذیرش مرجعیت علمی بیبدیل و جایگاه سیاسی منحصر به فرد امام علی(ع) بود؛ امری که با ساختار جدید قدرت در تضاد بود.
۳. پروژه جمعآوری رسمی قرآن: یک واکنش سیاسیکتاب این نظریه را مطرح میکند که پروژه جمعآوری قرآن توسط خلفا، یک واکنش سیاسی برای ایجاد یک متن رسمی و یک قرآن صامت (قرآن ساکت) بود؛ قرآنی که از تفسیر و تأویل الهی خود جدا شده بود تا راه برای برداشتهای منطبق با سیاستهای حاکمیت باز شود و بهانهای مشروع برای نادیده گرفتن وصی پیامبر(ص) فراهم آورد.
۴. تدبیر اهل بیت(ع): حفظ «متن» در کنار نشر شفاهی «علم» آن
در این نقطه، تدبیر هوشمندانه و پیچیدۀ ائمه(ع) آشکار میشود. آنان صرفاً به پذیرش مصحف رسمی بسنده نکردند. راهبرد ایشان دو وجه داشت:
· وجه اول (حفظ متن): برای حفظ وحدت امت و جلوگیری از اتهام تحریف، شیعیان را به قرائت و استناد به همین مصحف رایج امر کردند. این اقدام، متن قرآن را به عنوان یک نقطۀ اشتراک حفظ کرد.
· وجه دوم (نشر علم): همزمان، با درک این نکته که هدف اصلی حاکمیت، جلوگیری از نشر علم مکتوب قرآن (تفسیر و تأویل) است، اهل بیت(ع) یک نهضت عظیم نشر شفاهی را سازماندهی کردند. ایشان علم باطن قرآن، تأویلات و تفاسیر نبوی را که در مصحف امام علی(ع) مکتوب بود، از طریق تربیت شاگرد و برگزاری جلسات علمی، کوچک و بزرگ، سینه به سینه و به صورت شفاهی در جامعه منتشر کردند. این تدبیر هوشمندانه، ضمن پذیرش متن رسمی، مانع از آن شد که هدف اصلی حاکمیت — یعنی تحریفِ فهم قرآن — به طور کامل محقق شود.
بخش دوم: منع حدیث، زمینه ردّ وصی
این بخش به تحلیل دومین عرصۀ تقابل، یعنی سرنوشت سنت نبوی به عنوان ثقل اصغر میپردازد.
1. سیاست منع کتابت حدیث: استراتژی برای فشار بر وصی و نه یک اشتباه، کتاب استدلال میکند که منع صدسالۀ کتابت حدیث، یک استراتژی سیاسی حساب شده برای فشار آوردن بر مرکزیت علمی اهل بیت(ع) بود. نویسنده با تحلیل شواهد تاریخی، استدلال میکند که این یک استراتژی سیاسی حساب شده با اهداف زیر بود:
- جلوگیری از نشر فضائل اهل بیت(ع): بخش عظیمی از سنت نبوی به تبیین جایگاه، فضائل و حقانیت امیرالمؤمنین (ع) و اهل بیت اختصاص داشت. منع کتابت، بهترین راه برای جلوگیری از انتشار رسمی و تثبیت این احادیث بود.
- تضعیف مرجعیت علمی عترت: با حذف سنت مکتوب، تنها مرجع قابل استناد برای فهم دین، یعنی اهل بیت(ع)، عملاً به حاشیه رانده میشد.
- ایجاد خلأ برای مشروعیتبخشی: این خلأ فضا را برای حاکمیت باز میکرد تا از طریق جاعلان حدیث و قصهسرایان وابسته به خود، روایاتی را در تأیید سیاستهای خود ترویج دهد.
2. پیامدهای ویرانگر منع حدیث
این سیاست صدساله، خسارات جبرانناپذیری بر پیکرۀ فرهنگ اسلامی وارد کرد که کتاب به سه پیامد اصلی آن اشاره میکند:
- رواج جعل و قصهسرایی: با ایجاد خلأ، افرادی مانند کعبالأحبار، تمیم داری و وهب بن منبه که از پیشینۀ یهودی و مسیحی برخوردار بودند، میداندار اصلی نقل معارف دینی شدند و داستانهای خود را به نام دین ترویج دادند.
- نفوذ اسرائیلیات: این داستانها که ریشه در متون تحریف شدۀ یهود و نصارا داشت، به طور گسترده وارد تفاسیر قرآن و کتب حدیثی شد و انحرافات فکری عمیقی ایجاد کرد.
- پیدایش قیاس و رأی: در غیاب سنت مکتوب و مدون، فقهای وابسته به حاکمیت برای پاسخ به مسائل جدید، به ابزارهای شخصی مانند قیاس و رأی متوسل شدند که این امر به ایجاد مذاهب فقهی مبتنی بر اجتهاد به رأی منجر شد.
3. تدبیر اهل بیت (ع): توزیع فشار و ترویج کتابت در میان اصحاب
در مقابل این سیاست متمرکز، ائمه(ع) راهبرد هوشمندانۀ ضدفشار را به کار گرفتند. ایشان به جای اینکه صرفا خودشان به نقل حدیث بپردازند و تمام فشارها را به جان بخرند، نقل و کتابت سنت نبوی را در میان یاران و اصحاب مورد اعتماد خود ترویج دادند. این تدبیر چند هدف استراتژیک داشت:
- توزیع خطر: با تبدیل شدن صدها شاگرد به کاتبان و راویان حدیث، فشار امنیتی از روی شخص امام برداشته و در یک شبکۀ گسترده توزیع میشد. دیگر نمیشد با دستگیری یا محدود کردن یک فرد، جلوی نشر حدیث را گرفت.
- تکثیر مراکز نشر: هر یک از اصحاب برجسته، خود به یک مرکز متحرک برای حفظ و نشر حدیث تبدیل میشدند. این امر باعث شد که میراث نبوی از یک مرکز واحد به صدها مرکز تکثیر شود و امکان نابودی آن از بین برود.
- استمرار جریان: این راهبرد، روند نشر و توسعۀ میراث نبوی را حتی در سختترین شرایط سیاسی تضمین کرد. سنت متصل کتابت که از کتاب علی(ع) آغاز شده بود، با نگارش اصول اربعمأة توسط همین شبکه از اصحاب، به اوج رسید و میراث نبوی را برای همیشه بیمه کرد.
این تدبیر هوشمندانه باعث شد که مکتب شیعه، برخلاف مکتب خلفا که با یک انقطاع صد ساله در کتابت حدیث روبروست، از یک اتصال مستقیم و مستند به سنت نبوی برخوردار باشد.