
در سپیدهدم تاریخ بشری، زمانی که نخستین واژهها بر دیواره غارها نقش بست، ادبیات زاده شد تا نه فقط رویدادها، که جانِ رویدادها را ثبت کند؛ تا نه فقط تاریخ که ضربان قلب تاریخ را به نسلهای بعد منتقل سازد. این هنر جاودانه، بار امانتی سنگین بر دوش دارد؛ امانت حفظ چهرههایی که تاریخساز شدند، قهرمانانی که از فرط نزدیکی به آتش حقیقت، خود به مشعلی فروزان بدل شدند تا راه آیندگان را روشن کنند.
ادبیات، آیینهای است که شکوه و غم، ایثار و افتخار و سکوت پرطنین فداکاریها را در عمق خود نگه میدارد و در زمانهای دیگر بازمیتاباند.
در گستره پهناور این سرزمین کهن، انقلاب اسلامی همچون زایشی نوین، فصل تازهای در کتاب سرنوشت ایران گشود. در این فصل، واژهها با خون نوشته شدند و قلمها از شکوه رزمآورانی سرشار شدند که در هشت سال دفاع مقدس، حماسهای را آفریدند که تا همیشه در حافظه ملت و تاریخ میدرخشد.
ادبیات متعهد، در این مسیر، نگهبان این گنجینه بیمثال شد؛ از خاطرات داغ نبرد تا نجوای سربازان در سنگرها، از وصیتنامههای آسمانی تا اشکهای مادران سپیدموی شهیدان؛ اما مسیر انقلاب، با پایمردی شهیدان به پیش تاخت و از مرزهای جغرافیا گذر کرد.
در دوران معاصر، دشتهای سوزان سوریه و عراق، شاهد ظهور نسل جدیدی از قهرمانی بودند؛ شهدای مدافع حرم که نام و یادشان، ادامه منطقی همان راهی است که از خیابانهای تهران و خاکریزهای خرمشهر آغاز شد. در این میان، نامی میدرخشد که او خود، حماسهای سیال بود: سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی.
سردار سلیمانی، تنها یک فرمانده نظامی برجسته نبود؛ او نماد و محور «مقاومت» در مفهومی جهانی شد. تأثیر او از مرزهای ایران و حتی منطقه فراتر رفت و به نمادی فراملی از مبارزه با استکبار، دفاع از مظلوم و ایستادگی ریشهدار بدل شد. او که ریشه در خاک پاک دفاع مقدس داشت، شاخههای وجودش تا قلب خاورمیانه و فراسوی آن گسترده شد و سایه امنیتبخش او بر دلهای امت اسلامی افتاد.
اما خطر بزرگ در روایت چنین شخصیتهای جامعی، مانند سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی محدود و تکبعدی دیدن آنهاست. شکوه یک قهرمان ملی، آنگاه به درستی به نسلهای بعد منتقل میشود که در ادبیات و هنر، نه فقط در میدان جنگ که در خلوت خانه، نه تنها در مقام فرماندهی که در جایگاه پدر، همسر، دوست و مرشدی دلسوز به تصویر کشیده شود.
الگوسازی برای نسل نوجوان و جوان امروز، نیازمند ارائه تصویری زنده، انسانی و چندوجهی است. جوان امروز، به دنبال اسوههای کاملی است که بتواند در تمام عرصههای زندگی راهنمای آنها باشد. آنها باید بدانند قهرمان ملیشان چگونه با خانواده مهربان بود، چگونه در سادهزیستی سرآمد بود، چگونه با دوستانش راز و نیاز میکرد و چگونه در برابر دشمن، چون کوه استوار میایستاد.

روایت بعد نظامی سردار دلها بدون پرداختن به ابعاد اخلاقی، عاطفی و انسانیاش، ناقص و ناتوان در ایجاد پیوندی ناگسستنی با قلب نسل جدید خواهد بود. اینجاست که رسالت نویسنده، پژوهشگر و هنرمند، خطیرتر میشود. خلق آثاری که سیمای کامل این شهیدان را با تمام زیباییها و پیچیدگیهای انسانیشان ترسیم کند، آثاری که بتواند پلی بین دیروز قهرمانی و امروز جویای حقیقت باشند.
در آستانه ششمین سالروز شهادت سردار دلها، که خود روایتی حماسی و جهانی را رقم زد، ضرورت بازخوانی و بازروایت زندگی او بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. به همین منظور، خبرگزاری ایکنا به سراغ یکی از نویسندگانی رفته که تلاش کرده است گوشهای از این روایت بزرگ را به تصویر بکشد.
زینب مولایی، نویسنده کتاب «عزیز زیبای من»، در این اثر تلاش کرده تا با تمرکز بر سه روز پایانی منتهی به شهادت سپهبد شهید، حاج قاسم سلیمانی و با اتکا به خاطرات نزدیکان و همرزمان او، روایتی انسانی و ملموس از این شهید والامقام ارائه دهد.
در گفتوگوی پیشرو، با زینب مولایی که در دسته نویسندگانی قرار میگیرد که تقریظ مقام معظم رهبری، زینببخش یکی از کتابهای وی است و همچنین در روز 9 دی که در تقویم فرهنگی کشورمان به عنوان «روز بصیرت» نامگذاری شده است؛ درباره فرآیند خلق این اثر، نگاه او به شخصیت چندبعدی سردار، چالشهای روایت زندگی چنین چهرههای بزرگی و ضرورت انتقال صحیح این میراث به نسل جوان به گفتوگو نشستهایم. این گفتوگو، دریچهای است به دنیای نویسندهای که کوشیده است تا از دل خاطرات و روایات، تصویری ماندگار از آخرین ساعات یک قهرمان ملی را برای امروز و فردای این سرزمین به امانت نگاه دارد.
حاصل این گفتوگو در ادامه از خاطرتان میگذرد.
ایکنا - هنگامی که درباره شخصیت بلندمرتبهای مانند سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی سخن میگوییم؛ سردار دلهایی که شش سال از شهادت او میگذرد؛ اما ردپای او از آغاز مسیر پیروزی انقلاب، سالهای حماسهساز دفاع مقدس، دوران پساجنگ و سازندگی، تا مسئله دفاع از حرم و در نهایت شهادت او ادامه مییابد. از سوی دیگر، بازتاب و بازخورد جهانی برای فردی که حتی امروز نیز، وقتی درباره قهرمانی، فرماندهی، جذبه او و در نهایت، عملگرا بودن فارغ از جنسیت سخن گفته میشود، نمونهای کمنظیر و نادر است. اتفاقی که شما در کتاب خود، «عزیز زیبای من» رقم زدید، روایت سه روز و ساعات پایانی منتهی به شهادت سردار دلها در قالب گفتوگو با چند نفر از افراد خانواده، یاران و همراهان ایشان است. معرفی جامعتری از بطن و متن این اثر، شیوه تحقیق و در نهایت خروجی آن از زبان شما داشته باشیم.
همانگونه که اشاره داشتید، سپهبد شهید، سردار حاج قاسم سلیمانی؛ شخصیت بسیار بزرگی برای همه ما و به طور قطع برای من نیز همینگونه بوده است. علاقه داشتم تا بدانم در ساعات پایانی منتهی به شهادت ایشان چه اتفاقاتی رخ داده است، هم در مواجهه با خانواده و هم همرزمان و افرادی که در آخرین لحظات در کنار حاج قاسم بودند.
پیشنهاد نگارش این کتاب از طرف انتشارات «مکتب حاج قاسم» به من ارائه شد. مصاحبههای اولیه از روی یک مستند با عنوان «پرواز 1/20» نسخهبرداری شده بود. پس از مشاهده و بررسی مصاحبهها و انجام گفتوگوها، قرار بر این شد که مصاحبههای تکمیلی نیز انجام گیرد تا کار بهتر و جامعتر پیش رود. مصاحبهها انجام شد و نتیجه آن، منتج به کتاب «عزیز زیبای من» شد.
ایکنا - هنوز هم وقتی درباره نام سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی صحبت میکنیم، همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودند، بسیاری از ناگفتهها باقی مانده است. آنچه معظمله درباره حماسه هشت سال دفاع مقدس، بسیاری از شهدا، فرماندهان و رزمندگان با این جمله که فراوان ناگفته باقی مانده بیان داشتهاند. در کنار نگاهی که شما داشتید - که شاید این پرسش برای بسیاری مطرح بود که در ساعات پایانی و منتهی به شهادت سردار چه اتفاقاتی افتاده – به قطع اهداف جانبی و میانی نیز در این کتاب وجود داشته است. کمی نیز درباره آن اهداف که در نهایت شما به عنوان نویسنده این اثر درصدد انتقال آن به مخاطب و خواننده بودید، سخن بگویید.
برای خود من نیز جالب بود که بدانم دقیقاً در لحظات پایانی چه اتفاقی افتاده است، به ویژه آن وداع و خداحافظی که با خانواده داشتند به چه صورت بوده است. در این کتاب گریزی نیز به خاطرات گذشته زده شده است؛ به عنوان مثال اینکه سردار حاج قاسم سلیمانی نسبت به نوهها و فرزندان چه محبتی داشته و چه نوع رفتاری نشان میداده که میتواند برای همه الگو باشد.
یک سری رفتارها، با طبیعت، با حیوانات و یک سری موضوعات که شاید کمتر درباره شخصیت ایشان صحبت شده باشد، از زبان خانواده و نزدیکان وی در این کتاب آمده است که فکر میکنم برای خوانندگان بسیار جذاب باشد.
ایکنا - چون اشاره داشتید، فارغ از مستند و اینکه مسئولان در انتشارات مکتب حاج قاسم نیز به این نتیجه رسیدند که مصاحبههای تکمیلی برای قوت و قوام این کتاب باید صورت گیرد و میدانیم که در نهایت از ابتدا تا انتهای یک اثر، قلم نویسنده باید بیطرف باشد؛ شاید این بار فارغ از قلم خودتان، ذهن و روحتان را خطاب قرار دهم؛ کدام یک از بخشهای کتاب بیشترین تأثیر را بر شما گذاشت؟ به قول معروف، منقلب شدید یا احساس کردید که دیگر نمیتوانید دست به قلم ببرید؟ فاصله گرفتید، تنفسی به خود و قلمتان دادید و دوباره بازگشتید؟ با وجود اصل بیطرفی نویسنده، بیشترین فصل ارتباطی شما با کتابتان چه بوده است؟
من و همکاران در انتشارات «مکتب حاج قاسم» مانند تمامی مردم ایران، حس شدید وابستگی و علاقهای نسبت به سپهبد شهید، سردار حاج قاسم سلیمانی داریم، نوشتن این کتاب و روایت لحظه به لحظه خداحافظی و رفتن به معرکه جنگ و نیز داستان شهادت، بسیار سخت بود.
اینکه هر خط به خط آن، خداحافظی با بچهها؛ با همسر، با دوستان نزدیک چگونه بود، به واقع لحظات سختی را تشکیل میداد. ولی بیشترین چیزی که در این کتاب و به طور کلی در شخصیت «حاج قاسم» برای من بسیار دوستداشتنی و برجسته بود، آن است که ایشان هیچگاه جامعه را دو دسته نکردند. همیشه نگاهی کلی به جامعه داشتند. همواره نگاهشان این بود که آدمها را از هم جدا نکنید، دو قطبیسازی نکنید، این طرف و آن طرف نکنید، خود را به این جناح یا آن جناح سیاسی وابسته نکنید. همه مردم ایران را دوست داشتند و این نگاه جامعشان به مردم ایران، برای من بسیار جذاب و دوستداشتنی بود.
هر یک از رفتارها و گفتارهای سردار سلیمانی جذابیت منحصر به فرد خود را دارد. ایشان حتی پیش از شهادت نیز محبوبیت زیادی داشتند و شهادت، عاملی برای شناخته شدن جهانی ایشان و تبدیل شدن به چهرهای بینالمللی و محبوب شد.
اما در بررسی رفتار خانوادگی، با وجه دیگری از شخصیت ایشان مواجه میشویم؛ فردی نظامی که بیشتر عمر خود را در میدانهای نبرد گذرانده، اما در عرصه خانواده به گونهای دیگر با همسر، فرزندان و حتی نوهها ارتباط برقرار میکرد؛ این مؤلفه برای من بسیار جالب توجه بود که با وجود تمام مشغلهها، موضوع با هم بودن خانواده تا چه اندازه برای ایشان اهمیت داشت. هنگام حضور، تمام اعضا را دور هم جمع میکردند. اگر یکی از فرزندان نمیتوانست در جمع حاضر شود، برنامه را تغییر میدادند. در این گردهماییها اجازه انجام کار به همسر خود نمیدادند و تأکید داشتند که استراحت کنند و خودشان امور را انجام میدادند. جالب است که در این دورهمیها، آشپزی هم میکردند. اینگونه رفتارها، خواننده را به یاد سیره بزرگان دین میاندازد.

ایکنا ـ پرسش بعدی من در قامت بازخوردهایی است که دریافت کردهاید. تأکید میکنم، چون این کتاب به هر حال چاپهای مختلف و متعددی را تجربه کرده است، اگر بخواهید یک نگاه جامع به خود بازخوردها داشته باشید، چه بوده است؟ حالا چه آن روایتهایی که ممکن است شما با آن بازخوردها موافق باشید و چه موافق نباشید.
به دلیل اینکه شخصیت حاج قاسم، شخصیتی دوستداشتنی است و بسیاری از مردم دوست داشتند بدانند که با خانوادهشان چگونه رفتار میکردهاند و قالب این کتاب نیز از زبان خانواده و نزدیکان حاج قاسم است، بازخوردهای بسیار خوب و استقبال زیادی داشتیم. خیلیها کتاب را دوست داشتند. البته که نقدهایی نیز به آن شد که به قلم بنده بازمیگردد و آن نقدها را پذیرا بودم.
ولی بهترین و بیشترین بازخوردی که بسیار دوست داشتم، نظر دختر حاج قاسم، سرکار خانم زینب سلیمانی، بود که گفتند از نگارش کتاب بسیار راضی هستند و دقیقاً همانگونه بوده که میخواستند، که این نگاه برای من حس بسیار خوبی بود.

ایکنا - حال کمی جزئیتر و عمیقتر وارد گفتوگوی تخصصی خود بشویم. کتاب «عزیز زیبای من»؛ سومین کار ادبی شما به شمار میرود. چه انگیزهای سبب شد تا به سراغ زندگی سپهبد شهید، حاج قاسم سلیمانی بروید و به روایت سه روز پایانی ایشان بپردازید؟
کتاب پیشین من با عنوان «قاسمِ حاجقاسم»، زندگینامه داستانی یکی از محافظان جوان سردار دلها بود. پس از انتشار آن کتاب در سال 1400، انتشارات تخصصی، آن کتاب را مطالعه و پسندیدند. بر این اساس، همانگونه که از من دعوت به همکاری کردند. با توجه به ارادت قلبی که به سردار داشتم، این پیشنهاد را پذیرفتم.
در حقیقت، نگارش کتاب «عزیز زیبای من»، لطف و عنایتی بود که از سوی پروردگار و آن شهید شامل حال من شد.

ایکنا - آنگونه که بیان و اشاره داشتید، منبع اصلی شما برای نگارش این کتاب، مستند تصویری با عنوان «پرواز ۲۰/۱» به کارگردانی آقای نقویان بوده است. چگونه به این مستند دسترسی یافتید و آیا مشاهده آن تأثیر مستقیمی بر نگارش کتاب، چارچوب و جهتدهی به قلم شما داشت؟
آنگونه که بیان شد، منبع اصلی تحقیق برای کتاب «عزیز زیبای من»، مستند تصویری با عنوان «پرواز ۲۰/۱» بود. اما بسیاری از مصاحبههای انجام شده برای آن مستند، در نسخه نهایی یک ساعته آن استفاده نشده بود. بنابراین، انتشارات مربوطه فایل کامل مصاحبهها را در اختیار من قرار داد. پس از مطالعه آنها، در برخی نقاط با پرسشها یا کمبود اطلاعات مواجه شدم. این امر موجب شد تا بار دیگر با برخی از راویان تماس گرفته و درخواست تکمیل خاطرات را داشته باشم. حاصل این فرآیند، خلق کتاب حاضر شد.
ایکنا - اینکه برای فصلهای مختلف این کتاب، عناوین فرعی جهت ارتباط بیشتر مخاطب با محور روایتهای شما در هر فصل انتخاب نشده، خواست شما بوده، رویکرد ناشر یا دلیل دیگری داشته است؟
پیشنهاد انتخاب عنوان برای فصلهای این اثر از سوی انتشارات مطرح شد؛ اما عامدانه از این کار صرف نظر کردم. معتقدم، قرار دادن عنوان برای هر فصل ممکن است ذهن خواننده را محدود به آن عنوان خاص کند و پیوستگی طبیعی میان فصول را کاهش دهد.
ترجیح دادم روند روایت به گونهای باشد که فصل دوم، ادامه فصل اول و فصل سوم ادامه فصل دوم به نظر برسد تا انسجام ذهنی خواننده حفظ شده و وقفهای در دنبال کردن داستان اصلی؛ که روایت سه روز پایانی زندگی سردار است، ایجاد نشود.
ایکنا - یکی از نقدهای وارد شده از سوی جامعه منتقدان ادبی در حوزه ادبیات مقاومت و پایداری به کتاب «عزیز زیبای من» به قلم شما خانم مولایی؛ سادگی بیان و پایبندی شدید به عینیت روایت است که به باور برخی، ممکن است در مواقعی منجر به کمرنگ شدن احساسات و ایجاد فاصله میان خواننده و برخی راویان شود. این هم به شکل عامدانه انتخاب شده یا دلیل دیگری در پس آن وجود دارد؟
سبک نوشتاری من بر پایه سادهنویسی استوار است و معتقدم این شیوه جذابیت بیشتری دارد. در ابتدا به عنوان یک خواننده، این سبک را بیشتر میپسندم و در آثار خود نیز سعی دارم آن را رعایت کنم تا اینکه با به کارگیری بیش از اندازه آرایههای ادبی و استعارههای پیچیده، ذهن مخاطب را از مسیر اصلی داستان منحرف سازم.
بیتردید کتاب «عزیز زیبای من» نیز مانند هر اثر دیگری خالی از اشکال نیست و نقدهای وارد بر آن قابل تأمل است. در مورد مسئله احساسی بودن نیز باید گفت تلاش من بیشتر بر حفظ صداقت و عینیت روایات بود تا اغراق و آب و تاب دادن به آنها.
ایکنا - اجازه دهید از کلام خودتان وام بگیرم؛ یکی از هنرهای نویسنده، انتقال احساسات درونی راوی به مخاطب است. آیا معتقدید در این کتاب انتقال احساسها هماگونه که در ذهن داشتید صورت گرفته یا اگر بار دیگر برای نوشتن این اثر قرار بگیرید در این مورد با نگاه دیگری قلم خواهید زد؟
در دو کتاب قبلی که نوشته و منتشر کرده بودم؛ خودم به عنوان مصاحبهگر حضور داشتم و این امکان را داشتم که سوالهای خود را مطرح کرده و ارتباط نزدیکی با راویان برقرار کنم که این امر به درک بهتر احساسات کمک میکرد؛ اما برای این کتاب، مصاحبههای از پیش انجام شده در اختیارم قرار گرفت و امکان ارتباط مستقیم و گسترده با تمام راویان فراهم نبود. برخی از مصاحبهها نیز ناقص بود. شاید این خلأ در مصاحبههای تکمیلی، یکی از دلایل کمتر منتقل شدن حس باشد.
البته ممکن است این کاستی از جانب من به عنوان نویسنده نیز باشد. اما در کل، با توجه به مواد خام اولیهای که در دست داشتم، نهایت سعی خود را برای خلق اثر به کار بردم.

ایکنا - شما را در مقام نویسندهای که در حوزه ادبیات مقاومت، پایداری و دفاع مقدس دست به قلم هستید خطاب قرار میدهم؛ مهمترین موانع و مشکلات موجود در تولید آثار این گونه ادبی را چه میدانید؟
عوامل متعددی وجود دارد. یکی از آنها، کمبود منابع و خاطرات موجود در قالبهای هنری بهروز است. سبک روایت زندگی شهدایی که در دهههای 50 و 60 به شهادت رسیدند، با شهدای دوران معاصر مانند مدافعان حرم که در دهههای 70 و 80 زندگی میکردند، باید متفاوت و همگام با دغدغههای نسل امروز باشد. این امر نیازمند هنر نویسنده است تا بتواند بدون تحریف، دوری از کلیشه و اغراق بیمورد، این شخصیتها را به نسل جدید معرفی کند.
مشکل دیگر، عجله در تولید آثار است. گاهی بلافاصله پس از شهادت یک شخصیت، فشار برای تولید کتاب وجود دارد. تجربه نشان داده که آثار پخته و ماندگار، نیازمند فرصت کافی برای تحقیق، درک سوژه و همراهی خانواده شهید است.

ایکنا و پرسش پایانی آنکه کتاب «عزیز زیبای من» به قلم شما در جشنوارههای ادبی کشور نامزد شده یا عناوینی هم کسب کرده است. وجود چنین جشنوارهها و جوایزی چگونه میتواند به آگاهیبخشی به نسل جدید و جلوگیری از تحریف تاریخ معاصر، به ویژه تاریخ زندگی شهدا، کمک کند؟
بیتردید این جشنوارهها مفید و مشوق هستند؛ اما به تنهایی کافی نیستند. با توجه به گستردگی مخاطبان و این واقعیت که بسیاری از مردم ممکن است پیگیر اخبار چنین جشنوارههایی نباشند، نمیتوان تنها به آنها متکی بود.
معرفی شهدا باید در عرصههای وسیعتر و با استفاده از ابزارهای هنری روز از سینما و موسیقی گرفته تا انیمیشن و تبلیغات خلاق، انجام گیرد. بنابراین، اگرچه جشنوارهها نقش مثبتی دارند، اما باید از ظرفیتهای دیگر نیز بهره برد.
انتهای پیام