مثنوی مولانا؛ تجلی‌گاه آیات قرآنی
کد خبر: 1455753
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار : ۰۸ مهر ۱۳۹۳ - ۱۲:۴۶
به بهانه بزرگداشت مولانا‌ جلال‌الدین‌ بلخی؛

مثنوی مولانا؛ تجلی‌گاه آیات قرآنی

کانون خبرنگاران نبأ: در طول تاریخ شاعران فارسی‌زبانی که در سایه شریعت و دین اسلام به شعر و ادب فارسی روی آورده‌اند، غالبا تحت تأثیر مفاهیم قرآنی بوده‌اند و از این کتاب آسمانی در اشعار خود بهره‌ها برده‌اند و تنها تفاوت در آن است که مفاهیم قرآنی در اشعار برخی کمتر است و یا خیلی روشن و واضح نیست مانند اشعار سنایی غزنوی و ناصر خسرو قبادیانی و در اشعار برخی دیگر از آنان ملموس و بسیار است مانند مولانا جلال‌الدین بلخی.

جلال‌الدین محمد بلخی ملقب به ملاّی رومی یا مولوی در تاریخ ششم ربیع‌الاول 604 ه . ق در شهر بلخ پا به عرصه وجود گذاشت. وی عارفی شاعر و اندیشمند بود که تمام طول زندگی خود را به کسب معرفت و تهذیب نفس پرداخت و در سال 642 هـ.ق به سرایش شعر را آغاز کرد.

روح نیایش را می‌توان در تمام اشعار مولانا درک کرد

مولانا در اشعار خود با بیان حکایت‌ها و افسانه‌ها و رخدادهای تاریخی و مسائل عرفانی همواره تلاش کرده است که حقایق و معارف الهی را برای مردم بازگو کند. اشعار او سرشار از تعبیرهای عرفانی و آیات الهی و مفاهیم قرآنی است و روح نیایش را می‌توان در تمام اشعار او درک کرد و شاید به همین دلیل است که او را خداوندگار عشق و عرفان نامیده‌اند.
به جرأت می‌توان گفت که مولانا بیش از دیگر عارفان شاعر در اشعار خود از قرآن تأثیر گرفته است و اندیشه طلب فیض از کلام قرآن در تمام اشعار او نمود پیدا کرده است تا جایی که اشعار او را «تفسیر عارفانه کلام اللّه مجید» دانسته‌اند.
اشتغال به وعظ و خطابه در خاندان مولانا دارای سابقه‌ای طولانی بوده است. پدرش بهاء ولد به سلطان العلما معروف بوده است و پدربزرگش حسین بن احمد خطیبی بلخی اهل خطابه و وعظ بوده است و جدش احمد خطیبی هم از بزرگان و فقیهان قرن پنجم بوده، از این رو مولانا در تمام طول زندگی خود همواره تحت تعلیم و تأثیر آموزه‌ها و مفاهیم دینی و عرفانی قرار داشته است و مثنوی او بیش از آن که تحت تأثیر هر نوع اندیشه و نگرشی قرار داشته باشد متأثر از قرآن است و اشعار او از زیباترین مجموعه‌های عرفانی به شمار می‌آید که از مفاهیم و آیات قرآنی بسیار تأثیر پذیرفته است.
نیکلسون، مثنوی‌شناس معروف انگلیسی، در این‌باره می‌گوید: مولوی برای توجیه عقاید خود در اشعارش به 1100 آیه قرآنی توسل جسته است. بعضی از بزر گان و مثنوی شناسان نیز، دو سوم از آیات قرآن را مورد استناد واستشهاد مولوی دانسته‌اند.
خداوند کتاب خویش را در تمام دوران‌ها از گزند و تحریف در امان نگه داشته است و کتابی هم که تابع و خاضع این کتاب الهی است در پرتو عنایت و حمایت خداوند می‌گیرد و همیشه مصون و پایدار خواهد ماند و شاید این یکی از دلائل ماندگاری آثار مولانا در طول قرن‌ها باشد.

آنچه مولانا از قرآن در آثار خود بهره برده تنها صورت کلمات و آیات نیست

آنچه مولانا از قرآن در آثار خود بهره برده است تنها ظاهر و صورت کلمات و آیات نیستند بلکه مفهوم و درون‌مایه آیات است و حکمتی است که که با تعلیم و تعلّم کتاب خدا به دست می‏‌آید که خود او در این باره می گوید: «قرآن دیبایی دورویه است؛ بعضی از این روی بهره می‏‌یابند و بعضی از آن روی، و هر دو راست است، چون حق تعالی می‏‌خواهد که هر دو قوم از او مستفید شوند.»
آیات و اشارات قرآنی، در بیت بیت مثنوی، به گونه‏‌ای خاص، حضور و تجلّی دارد و مولانا به چند گونه در اشعار خود از آیات قرآن بهره برده است. در مواردی بدون اشاره مستقیم به آیه و یا سوره‌ای خاص تنها معنا و مفهوم آن را در شعر خود به کار برده است به گونه‌ای که مخاطب آشنا با قرآن با خواندن آن بی‌درنگ آیه مورد نظر را به خاطر می‌آورد. در مواردی دیگر با توجه به محدودیت‌های وزنی در شعر تمام یا بخشی از یک آیه را به صورت مسقیم در شعر خود به کار می‌برد و گاهی در برخی از اشعار به صورت پی در پی از آیات قرآن استفاده می‌کند اما در هر آیه، برداشت جدیدی را مطرح می‌سازد که با تفسیر قبلی آن آیه یکسان نیست.
او تعریف خود از قرآن و انبیاء الهی را در شعری اینگونه بیان می‌کند:
چون تو در قرآن حق بگریختی/ با روان انبیا آمیختی
هست قرآن حال‏‌های انبیا/ ماهیان بحر پاک کبریا
ور بخوانی و نیی قرآن‏‌پذیر/ انبیا و اولیا را دیده‏‌گیر
ور پذیرایی چو بر خوانی قصص/ مرغ جانت تنگ آید در قفس
مرغ کاو اندر قفس زندانیست/ می‏نجوید رستن از نادانیست
روح‌هایی کز قفس‌ها رسته‏‌اند/ انبیاء رهبر شایسته‏‌اند
و در ابیاتی این حقیقت را که تورات موسی، انجیل عیسی و زبور داوود، همگی گواهانی بر صدق و راستی محتوای قرآن بوده‏اند چنین روایت می کند:
گرچه هر قرنی سخن‏‌آری بود
لیک گفت سالفان یاری کند
نی که هم تورات و انجیل و زبور
شد گواه صدق قرآن ای شکور
مولانا با استفاده از مضمون حدیث «الحکمه ضالة المؤمن»، آن حکمت گمشده را که اهل ایمان به دنبال کسب و فهم و درک کردن آنند، حکمت قرآنی می‏‌داند و می‌گوید:
حکمت قرآن چو ضاله مؤمن است
هر کسی در ضالّه‏ی خود موقن است
مولانا تنها به ظاهر قرآن توجه نمی‌کند چرا که نتیجه آن را جز تباهی و گمراهی نمی‌داند و چون در مقام مثل، ظاهر قرآن نظیر حکایت آدم در ظاهر حرف و لفظ است، ولی در باطن، روح، راز، حقیقت، کلام و قول حق است که از نقش حروف و الفاظ ادراک نمی‌شود در این باره می‌گوید:
تو ز قرآن ای پسر ظاهر مبین ظاهر قرآن چو شخص آدمی ست
دیو آدم را نبینند غیر که طین که نقوشش ظاهر و جانش خفی ست
مولانا از آیه  26 سوره نور( الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ) تأثیر پذیرفته است و می‌آورد:
جنس برجنس است عاشق جاویدان              
جاذب هر جنس را هم جنس دان
پس تو هر جفتی که می‌خواهی برو              
محو و هم شکل صفات او بشو
و در جایی در محتوای این ابیات از آیه 9 سوره حجر ( إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ) بهره گرفته است و درباره حفاظت خداوند از دین پیامبر و کتاب قرآن می‌گوید:
مصطفی را وعده کرد الطاف حق                         
گر بمیری تو نمیرد این سبق
تا قیامت باقی‌اش داریم ما                                
تو مترس از نسخ دین ای مصطفی
در محتوای این ابیات نیز مولانا از آیه156 سوره بقره ( انا لله و انا الیه راجعون) بهره گرفته است:
ما زدریاییم و دریا می‌رویم                                   
ما زبالاییم و بالا می‌رویم
آنچه از دریا به دریا می‌رود                                  
از هر آنجاکا مد آنجا می‌رود
مولوی در بیت زیر تلمیحی دارد به آیه‌ی 7 سوره‌ی بقره: «ختم اللّه علی قلوبهم وعلی سمعهم وعلی أبصارهم غشاوة….» و می‌گوید که در پس حجاب‌ها، صورت‌هایی از تجلّیات رحمانی و سروش‌های غیبی است، ولی خداوند به واسطه عمل انسان، برگوش و چشم او مُهر نهاد که به سان حجابی مانع شنیدن صداها و دیدن صورت‌های رحمانی است:
هـست بـر «سـمـع و بصـر» مـهر خـد
در حُجُب بس صورت است و بس صدا
او در این شعر نیز با استفاده از قسمتی از آیه «ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون»، چون استفاده از تمام آیه را به دلیل تنگنای وزن موفق نمی‌دانسته است، با شعر مضمون آیه را تکمیل کرده است:
«ما خلقت الجن والانس» این بخوان
جز عبادت نیست مقصود جهان
او در این ابیات آیة 8 سوره یس «إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلالا فَهِیَ إِلَى الأذْقَانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ» را مورد تحلیل قرار داده و آورده است:
گفت( اغلالاَ فهم به مقمحون)                          
نیست آن اغلال برما از برو
از مصادیق بارز کلمه‏‌ها و مخلوق‏‌های ظاهری و باطنی خداوند، سخن او در قرآن است که نهایت و عمق آن دریا، با هفت دریا مرکب هم احصا شدنی و پایان‏‌یافتنی نیست و مولانا در ابیاتی به آن اشاره دارد:
بی‏‌نهایت چون ندارد دو طرف
کی بود او را میانه منصرف
اول و آخر نشانش کس نداد
گفت لو کان لَهُ البحرُ مداد
معنی و حقیقت قرآن را باید از خود قرآن پرسید و در همان کتاب جستجو کرد، نه جای دیگر. و نیز، کسی که در هوس‏‌ها و نفاسانیات خود آتش در زده و به فنا و بقا رسیده است، لیاقت دارد که درباره‏ی حقیقت و معانی قرآن سخن بگوید؛ آن شخص با ندیدن خویشتن و فنا و پست کردن خود در قبال حقیقت قرآن، روح خود را به «قرآن» بدل می‏‌کند، در این صورت، سؤال از او نیز در واقع سؤال از قرآن است؛ چون حقیقت او و قرآن با هم متّحد و یگانه شده و رنگ و بوی یکدیگر را گرفته‏‌اند. مولانا می‌گوید:
معنی قرآن ز قرآن پرس و بس
وز کسی کآتش ز دست اندر هوس
پیش قرآن گشت قربانی و پست
تا که عین روح او قرآن شدست
روغنی کوشد فدای گُل به گُل
خواه روغن بوی کن خواهی تو گُل
مولانا در ابیاتی به آیات 6 و7 سوره فاتحه اشاره صریح دارد: «اهدنا الصراط المستقیم. صراط الذین أنعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالّین.»
از‌‌‌ برای چـاره این خـوف‌هـا              
آمد اندر هـر‌نمـازی «اهدنا»
کاین نمازم را میامیز ای خدا           
با نمـاز «ضـالّین» و‌اهل ریا
و در بیتی دیگر به آیه‌ 3 سوره‌ بقره اشاره دارد که می‌فرماید: «الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة و….»
«یؤمنون بالغیب» می‌باید مرا           
ز آن ببستم روزن فـانـی سرا
مولانا در این بیت اشاره‌ای داشته است به آیه‌ 179 بقره که: «ولکم فی القصاص حیاة یا اولی الالباب.» و می‌گوید اگر برای جنایت‌کاران، قصاصی مقرر نمی‌فرمود یا نمی‌گفت که در قصاص، زندگی است، هرکسی گستاخ می‌شد و به روی مردم تیغ می‌کشید:
گـر نفـرمـودی قصـاصـی بـر‌‌جُنـاة           
یا نگفتی «فی القصاص» آمد «حیاة»

این‌ها مثال‌هایی از استفاده‌های بی‌شمار مولانا جلال‌الدین بلخی از قرآن کریم بود که به اختصار بخش کوچکی از آن را آوردیم. اما چیزی که عیان است این است که هم جهان و جهان‏‌بینی قرآنی در مثنوی تصویر و توصیف شده است و هم مثنوی همچون آفریننده‏‌اش، قطره‏‌ای است که در جهان معنوی و عالم روحانی قرآن غرق و غایت شده است و مثنوی را می‏‌توان به عنوان یکی از آئین‌ها و جلوه‏‌ها و پرتوهای قرآن کریم معرفی کرد.


*حدیثه سوختانلو

انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۴
احمد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳۹۹/۰۲/۰۲ - ۰۱:۱۲
0
0
عالی بود سرکار خانم سوختانلو،
موید به تاییدات ناصره الهی باشید.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۲/۰۸/۱۸ - ۰۰:۴۱
0
0
خیلی خوب ممنون
captcha