به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، زمانی که برگه دهم آذر تقویم شمسی نمایان میشود، یادآور شجاعت، ایستادگی و دلاوریهای مردی است که تمامقد در برابر زورگوییها و استبداد ایستاد و توانست بعد از دهها نماد نمایندگی مردم در مجلس شود.
بر حسب اسناد تاریخی و نسب نامهای که حضرت آیتالله العظمی مرعشی نجفی تنظیم کرده، سیدحسن مدرس از سادات طباطبایی زواره است که نسبش پس از سیویک نسل به حضرت امام حسن مجتبی(ع) میرسد. مدرس از طایفه میرعابدین است که در دهکده ییلاقی «سرابه» اقامت داشتند. سیداسماعیل طباطبایی پدر سیدحسن در این منطقه به تبلیغات دینی و انجام امور شرعی مردم مشغول بود.
حضور در نجف و تحصیل علوم دینی
دوران کودکی سید حسن در زواره و سرابه سپری شدد و با مهاجرت به قمشه، پدرش وی را به سید عبدالباقی (جد مدرس) سپرد تا به تعلیم و تربیت فرزند خویش بپردازد. سید عبدالباقی بیشترین نقش را در تعلیم سید حسن داشت و او را در مسیر علم و تقوا هدایت کرد و به هنگام مرگ در ضمن وصیتنامهای سید حسن را بر ادامه تحصیل علوم دینی تشویق و سفارش کرد. زمانی که سید عبدالباقی دارفانی را وداع گفت مدرس چهارده ساله بود.
مدرس پس از آن در سال 1298 هجری قمری راهی اصفهان شد تا تحصیل علوم دینی خود را ادامه دهد. طی 13 سالی که در اصفهان روزگار گذراند، در محضر بیش از سی استاد بود. اساتیدی همچون میرزا عبدالعلی هرندی، آخوند ملامحمدکاشی، میرزا جهانگیر خان قشقایی، سیدمحمدباقر درچهای، شیخ مرتضی ریزی.
مقصد بعدی سیدحسن پس از اصفهان، نجف بود. مدرس در سال 1311 هجری قمری راهی نجف شد و در جوار آیتالله میرزای شیرازی در مدرسه منسوب به صدر سکونت گزید و با عارف نامدار، حاج آقا شیخ حسنعلی اصفهانی هم حجره شد.
سید حسن، مدرس شد
پس از هفت سال اقامت در نجف و تأیید مقام اجتهاد او از سوی علمای این شهر در سال 1318 قمری که چهل سال از عمرش گذشته بود، به اصفهان بازگشت. سیدحسن هرچند خیلی زود به مقام رفیع اجتهاد رسید و از لحاظ علمی و فقهی مجتهدی جامعالشرائط، صاحب فتوا و شایسته تقلید بود اما حاضر به چاپ رساله علمیه خود نشد.
سید حسن در اصفهان به تدریس پرداخت و به دلیل تسلطی که در ارائه مباحث داشت به «مدرس» شهرت یافت.
حضور در مجلس
مدرس پس از اینکه تأیید علما و بزرگان دین را در آن دوره کسب کرد، توانست در دور دوم راهی مجلس شود. در اصل دوم متمم قانون اساسى ایران پیشبینى شده بود که قوانین مصوبه مجلس شوراى ملى باید زیر نظر هیئتى از علما و مجتهدان طراز اول باشد. به موجب این اصل در هر بار باید حداقل پنج نفر از مجتهدان در مجلس حضور داشته و بر قوانین مجلس ناظر باشند و مفاد آن از نظر شرعى به تأیید و امضاى آنها برسد.
در دوره دوم مجلس مدرس از سوى فقها و مراجع تقلید به عنوان مجتهد طراز اول برگزیده شد تا به همراه چهار نفر از مجتهدان دیگر به مجلس رفته و بر قوانین مصوب آن نظارت داشته باشد.
ایستادگیهای مدرس
به دلیل شرایط داخلی ایران، ایستادگی و مقاومت مدرس باعث شد تا بسیاری از طرحهایی که وابستگی ایران را بیشتر میکرد، کنار گذاشته شود. یکى از این موارد اولتیماتوم دولت روس مبنی بر خروج مستر شوستر بود که به امور مالی ایران رسیدگی میکرد. بر اثر مخالفتهای شهید مدرس به همراه شهید محمد خیابانی مجلس موفق نشد برای دولت روس پاسخی ارائه کند.
در زمان جنگ جهانی اول هرچند مستوفیالممالک، نخست وزیر وقت ایران را دولتی بیطرف معرفی کرد اما روس و انگلیس بیطرفى ایران را نادیده گرفت تا مرکز حکومت ایران از سوى بیگانگان مورد تهاجم قرار گرفت به همین سبب گروهى از نمایندگان به منظور مخالفت با این حرکت و ضدیت با قواى متجاوز، مهاجرت کردند تا یک قیام عمومى و همهجانبه صورت گیرد. مدرس نیز در بین سایر شخصیتهای سرشناس این حرکت عمومی دیده میشد. این افراد در قم کمیته دفاع ملى تشکیل دادند که در مصاف با روسها عقبنشینى کردند و به غرب کشور رفتند. در آنجا دولت موقتى تشکیل دادند که وزارت عدلیه و اوقاف آن به مدرس واگذار شد.
تلاش در راستای وحدت امت اسلامی
مدرس در برههای به قلمرو عثمانی رفت و در مدرسه ایرانیان به تدریس علوم دینى پرداخت. در کنار تدریس با شخصیتهای حکومت عثمانی همچون سلطان محمد پنجم، پادشاه عثمانى دیدارها و ملاقاتهایی داشت که در این دیدارها بر وحدت مسلمین و زمینههاى اقتدار و پیشرفت مسلمانان تأکید میشد.
فعالیتهای سیاسی مدرس در ایران و در مجلس شورا ادامه داشت. این حضور همچون گذشته مبارزه با استبداد و مقابله با تضعیف ایران با سپردن اختیارات به دولتهای خارجی بود. از جمله اقدامات مدرس مخالفت با قراداد 1919 بود که وثوقالدوله تلاش میکرد با موافقت نمایندگان امور مالی و نظامی دولت را به مستشاران انگلیسی واگذار کند. مخالفت مدرس باعث شد تا این قرارداد در مجلس رد شود.
قزوین، اولین تبعیدگاه مدرس
از سال 1299 تبعید برای مدرس معنا گرفت. سیدحسن ابتدا از سوی سیدضیاء به قزوین تبعید و زندانی شد اما این تبعید تنها ۳ماه به طول انجامید. عزل سید ضیاء باعث آزادی مدرس شد. مدرس پس از این دوره به عنوان نماینده مردم تهران وارد مجلس چهارم شد و توانست کرسی نائبرئیسی مجلس را از آن خود کند. هرچند در این دوره مدرس رهبری اکثریت را بر عهده داشت اما این گروه به عنوان اقلیت در مجلس پنجم حضور یافت و مدرس نیز رهبری این گروه را بر عهده داشت. دورهای که با تغییر قاجاریه و روی کارآمدن رضاخان همزمان بود.
در این دوره رضاخان به عنوان رئیسالوزرا استیضاح شد اما مدرس و همراهانش مخالف با این استیضاح بود. پس از کش و قوسهای فراوان زمینههای تصویب انقراض قاجاریه فراهم شد و رضا خان در سال 1304 شاه ایران شد.
زندان، تبعید، شهادت
در سال ۱۳۰۵ مدرس مورد سوءقصد قرار گرفت اما جان سالم به در برد. رضاخان در طی برگزاری انتخابات مجلس هفتم، آرای مدرس را حذف کرد تا مانع ورود وی به مجلس شود. پس از این بود که راه برای دستگیری و تبعید مدرس برای رضاخان هموار شد. مدرس در سال ۱۳۰۷ دستگیر و به شهرهایی همچون دامغان، مشهد و نهایتاً خواف تبعید شد.
مدرس پس از 9 سال اسارت در قلعه خواف به کاشمر تبعید شد تا نقشه شوم رضاخان مبنی بر قتل سیدحسن مدرس عملیاتی شود.
غروب دهم آذرماه سال 1316 مصادف با 27 رمضان 1356 قمری عاملان رژیم پهلوی به نامهای جهانسوزى، خلج و مستوفیان وارد خانه مدرس شدند. آنها ابتدا قصد داشتند با چای مسموم مدرس را از پای درآورند اما نهایتاً در حین نماز او را با انداختن عمامه به دور گردنش به شهادت رساندند.
شهید مدرس در کلام رهبری
وی در طول زندگی باکی از مرگ نداشت و تنها به منافع ملی و مصلحت جامعه سخن میگفت، حرکت کرده و مخالفت میکرد. نه تابع حزب بود و نه با وعدهها تطمیع میشد. مدرس پاکباختهای بود که به حق به عنوا نمادی از عصاره ملت در مجلس شناخته میشود و پس از گذشت دههها از زندگی دینی و سیاسی سیدحسن و حضور شخصیتهای گوناگون در عرصههای مختلف، همچنان مجلس با نام مدرس گره خورده است.
یکی از ویژگیهای بارز شهید مدرس در سخن وی مبنی بر همراهی دیانت و سیاست متجلی شد. رهبر معظم انقلاب در این رابطه اظهار کردند: «اینکه ما میگوییم سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست - که مرحوم مدرّس حرف درستی زد و امام آن را تأیید کرد - معنای واضحی دارد؛ اما یک روی دیگرش این است که سیاست ما باید دیندارانه و پرهیزگارانه باشد. هر کار سیاسیای خوب نیست. بعضی کسان هستند که به کار سیاسی، فقط مثل یک کار سیاسیای که هیچ گرایشی به دینداری ندارد، نگاه میکنند. هدف این است که این کار، سیاسی پیش برود. این درست نیست؛ کار سیاسی باید متدیّنانه باشد». (بیانات در دیدار رئیس جمهوری و اعضای هیئت دولت 1380)
شهید مدرس ویژگیهای منحصر بفرد دیگری داشت که در کلام رهبری میتوان آنها را یافت: «مدرس خصوصیت عمدهاش این بود که هیچ عامل ارعاب و تهدید و تطمیع و فریبگری در او اثر نمیکرد. همان وقتی که علیالظّاهر فضا را بر ضد او آنچنان متشنج کرده بودند که علیهاش شعار میدادند، او ایستاد و حرف خودش را زد». (بیانات در دیدار کارگزاران حج 1378)
«اگر کسی هم مثل مرحوم مدرس رضواناللَّهعلیه، سرسخت بود، کتکش میزدند، محبوسش میکردند، تبعیدش میکردند و بعد هم به دست قلدری مثل رضاخان، بادهان روزه، در ماه رمضان، شهیدش میکردند». (بیانات در خطبههای نمازجمعه 1373)
10 جمله خواندنی از مدرس
«ترقی و تعالی هر قوم این خواهد شد که جامع میان خودشان را نگهداری کنند و به واسطه ترقی آن جامع، ترقی کنند».
«غرض اصلی ما یک جامعه ای است که یک قسمت بزرگ دنیا در آن جامعه شرکت دارد و آن اسلام است. ما خیلی همبستگی اسلامی خود را از دست دادیم، بالاخره باید بیدار شده هوشیار شویم و جامعه خودمان را حفظ کنیم».
«خداوند دو چیز را به من نداد یکی ترس و دیگری طمع، هرکس با مصالح ملی و امور مذهبی همراه باشد، من هم با او همراهم و الا فلا».
«برای پیشبرد مقاصد خودمان نباید از سلاح برنده دین و تبلیغات مذهبی استفاده نمود. چون اگر با شکست مواجه شویم، اعتقادات مردم متزلزل میشود».
«اگر واقعاً غرض این است که چیزی که مملکت ما را خراب کرد، مسلمین را کم کرد، فواحش را زیاد کرد، فقیر را در مملکت ما زیاد کرد را میخواهید بیائید و رفع کنید و میخواهید خدمت به ملتتان بکنید ببینید کجا عیب دارد همان جای معیوب را رفع کنید. مفاسد نوعیه رافع نوعیه میخواهد. کتک زدن و جریمه کردن رافع فساد نمیشود».
«دولتهای مستعمره جوی اروپا از سه قرن پیش برای استعمار ممالک شرق کمر همت بستند و اکثر ملل شرق را خواه از لحاظ سیاسی و اقتصادی و خواه از لحاظ اجتماعی به اسارت درآوردند و از میانه ملتهای آسیای وسطی قومی که در مقابل بیگانه مقاومت ورزید و خود را لقمه چرب اما پر از خار و خس نشان داد ملت ایران بود».
«اگر میبینید من نسبت به بسیاری از اسرار آزادانه اظهار عقیده میکنم و هر حرف حقی را بیپروا میزنم، برای این است که چیزی ندارم و از کسی هم چیزی نمیخواهم. اگر شما هم بار خود را سبک کنید و توقع خود را کم نمایید، آزاد میشوید».
«تلاش و حرکت جامعه برای رسیدن به کمال انسانیت و آزادگی، زمانی بهترین نتیجه را به بار میآورد که با عقل و تدبیر آغاز و به آزادی ختم شود».
«عاقل تا بصیرت پیدا نکند، سزاوار نیست صحبت کند».
«فردی چون من که عمامهاش بالش و عبایش روانداز او است و به لبی نان قانع است هر کجا رود به راحتی زندگی برایش میسر و راحت است».