نزاع وهابیت با مسلمانان بر سر توحید است
کد خبر: 4202086
تاریخ انتشار : ۰۷ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۹:۱۰
حجت‌الاسلام روح‌الله حیاتی مقدم:

نزاع وهابیت با مسلمانان بر سر توحید است

استاد و کارشناس فرق اسلامی حوزه علمیه با بیان اینکه نزاع وهابیت با مسلمانان بر سر توحید است، گفت: اصل نزاع در مسئله برداشت خطای وهابیت از توحید است ولی ما به جای نقطه‌زنی اندیشه باطل آن‌ها به موضوعات دیگری چون شفاعت و توسل و ... ورود کرده‌ایم.

روح الله حیاتی مقدمبه گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام و المسلمین روح‌الله حیاتی‌مقدم؛ استاد و کارشناس  فرق اسلامی حوزه علمیه، 7 اسفندماه در نشست علمی «نزاع وهابیت با اسلام بر سر چیست؟» سخنرانی کرد.

متن سخنان وی به شرح زیر است:

محمدبن عبدالوهاب می‌گوید امت اسلامی (که در واقع از نگاه ما موحد هستند( منکر توحید و مشرک هستند لذا دعوا از اینجا شروع شده است که وهابیت، قاعده اسلام را در بحث توحید تغییر داده است و با همان قاعده خودساخته، عمل مسلمانان را به قاعده خودش عرضه می‌کند و همه مسلمانان جز خودشان را کافر می‌داند.

کسانی که قاعده وهابیت در بحث توحید را بپذیرند از دایره توحید بیرون رفته‌اند، به همین دلیل از ابتدا اهل سنت در برابر وهابیت ایستادند و این جریان هم علیه آن‌ها اقدام کرد؛ محمدبن عبدالوهاب گفته است ساکنان حجاز که حنبلی بودند از من می‌پرسند چرا با وجود اذعان به توحید و رسالت و تصدیق قرآن، نماز و روزه و ... شبیه مشرکین با ما رفتار می‌کنی؟ مثلاً اگر قرآن فرموده است: وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ؛ چرا تو مخاطب این مسئله را خود مسلمانان قرار داده‌ای؟ یا چرا شیعه و سنی را مخاطب آیه شریفه «فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ» قرار می‌دهی و گردن آنان را می‌زنی؟ داعش هم همین کار را می‌کرد و همه آیات جهاد علیه مشرکان و کفار را علیه شیعه و سنی اعمال می‌کرد.

عبدالوهاب خودش در توجیه کارش جواب داده است که اگر کسی بخشی از اسلام را بپذیرد و بخشی از آن را رها کند، کافر است؛ او خطاب به حنابله می‌گوید مهم‌ترین رکن در اسلام، توحید است و شما چرا به منکران احکام ضروری دین مانند نماز و حج و .. کافر می‌گویید ولی به کسی که به توحید شرک می‌ورزد، کافر نمی‌گویید؟ شما منکر توحید هستید و همانطور که پیامبر(ص) به جنگ ابولهب و ... رفت باید به جنگ شما هم برویم. حنبلی‌ها البته زیر بار نرفتند لذا محمدبن عبدالوهاب رساله «مفید المستفید فی کفر تارک التوحید» را نوشت تا بگوید که تارک توحید، مشرک است؛ وهابیت می‌گوید شما توحید را ترک کردید و ما بر سر این قضیه با شما دعوا داریم؛ ممکن است کسی بگوید محمدبن عبدالوهاب این عقیده را داشت و وهابیون بعد از وی و امروزی این عقیده را ندارند ولی اینطور نیست زیرا اگر به مقدمه وهابیت بر کتاب «مفید المستفید فی کفر تارک التوحید» بنگرید خواهید دید که نوشته‌اند  محمدبن عبدالوهاب این کتاب را زمانی نوشت که اهل علم از اهالی عیینه نسبت به دعوت توحیدی شیخ به شک افتاده بودند ولی او این کتاب را نوشت و جنبلی‌هارا کافر دانست و این نظر درست است یعنی نظر ابن عبدالوهاب را تأیید کردند.

شیوخ امروزی عربستان هم دیدگاه ابن وهاب را دارند

برخی می‌گویند این شیوخی که امروز در عربستان هستند، دیدگاه محمدبن عبدالوهاب را ندارند ولی اگر شما به کتاب «نقض عقائد الاشاعره و ماتریدیه» که از سوی شاگرد بن‌باز نوشته شده است بنگرید، می‌بینید در ابتدای آن نوشته است هیچ حنفی نیست مگر اینکه ماتریدی است و هیچ مالکی و شافعی نیست مگر اینکه ماتریدی است یعنی اهل سنت یا ماتریدی است و یا اشعری و مشکل اشعری و ماتریدی یعنی همه اهل سنت مخالف توحید هستند مثل اینکه بگوییم مشرکان در صدر اسلام ضد توحید بودند که حرف درستی است زیرا ابوجهل و امثال وی دشمن خدا بودند. بنابراین وهابیت هم شیعه و هم سنی را دشمن توحید می‌دانند همانطور که مشرکین صدر اسلام دشمن توحید بودند.

او از بیش از 150 عالم اهل سنت اسم برده است و می‌گوید اینها بزرگان اهل سنت هستند که در ترویج شرک کوشا بودند و از کسانی چون قشیری، غزالی، قونی و ... هم به عنوان پیشگامان شرک نام برده است و بعد سراغ علمای اهل سنت از قرن 7 تا 14 می‌رود و ابن الحاج از بزرگان مالکی در قرن، احنانی از بزرگان شافعی، یافعی، ابن بطوطه و تفتازانی را از بزرگان شرک در قرن 8 می‌داند و از قرن نهم هم از کسانی چون جرجانی، خذولی، سنوسی و جامی نام برده است؛ از قرن دهم هم به سیوطی صاحب الاتقان، قسطلانی، شارح بخاری، بویسری، هیتمی مکی که حتی علیه شیعه کتاب دارد و ظلم زیادی هم علیه شیعه کرده، اشاره کرده است. شعرانی را جزء مهم‌ترین بزرگان شرک در قرن دهم می‌داند و در قرن یازدهم سراغ کسانی چون شیخ احمد سرهندی که از منظر حنفی‌ها مجدد هزاره سوم و یا الف ثانی است، می‌رود؛ او عبدالحق دهلوی، شهاب‌الدین خفاجی، عبدالغنی نابلسی و ابن افالق(از دشمنان درجه یک عبدالوهاب است که او را خیلی تحقیر کرده است) همچنین محمد سلیمان الکردی که استاد ابن وهاب است را از بزرگان شرک در این قرن نام می‌برد.

اتهام قبرپرستی و شرک به بزرگان اهل سنت

در قرن دوازدهم صاحب تاج العروس، مرقینانی، علامه ابن فیرزو، ابن عابدین از بزرگان حنفی، ساوی مالکی، ابن جرجیس که علیه وهابیت کتاب دارد را جزء بزرگان شرک می‌داند و بعد سراغ قرن چهاردهم رفته و احمدرضا خان بریلوی، خلیل احمد سهارندپوری، نبهانی، زهاوی، محمدانورشاه کشمیری(نویسنده کتاب فیض الباری، اشرف علی تهانوی، شبیر احمد عثمانی صاحب کتاب فتح الملهم، حسین احمد مدنی، صاحب شهاب ثاقب(آراء وی بر ضد وهابیت است) صاحب کتاب الوسائل را بخشی از بزرگان شرک و علمای قبرپرست می‌داند.

محمدبن عبدالوهاب و همه وهابیون تا امروز اسلام را به رسمیت نشناخته و منکر توحید شیعه و سنی هستند کما اینکه ما مشرکین صدر اسلام را مشرک می‌دانیم چون به قاعده وهابیت تن نداده‌ایم. ما ابوجهل را قبول نداریم و او اگر اسلام را پذیرفته بود و از کارش دست برمی‌داشت، با او کاری نداشتیم و امروز هم اگر ما از توحید وهابیت تبعیت کنیم و از توحید قرآن و سنت دست بکشیم، آن‌ها ما را می‌پذیرند و به ما موحد خواهند گفت.

حالا که دعوا بر سر این است دائما سراغ مسلمانان رفته‌اند و آن‌ها را دعوت به چیزی کرده‌‌اند که مسلمانان با آن مخالفند؛ عبداللطیف گفته است که محمدبن عبدالوهاب فقط مردم را به یک چیز دعوت کرده و آن توحید است و اینکه شرک را ترک کنند؛ ولی ما می‌گوییم کسانی که محمدعبدالوهاب، آن‌ها را به توحید دعوت کرد، مگر مسلمان و موحد نبودند که او حالا آنان را دعوت به توحید کرده است؟ این فرد در توجیه استدلال می‌گوید پیامبر(ص) ابوجهل‌ها را دعوت به نماز و روزه نکرد بلکه دعوت به توحید کرد و ابن عبدالوهاب هم کار پیامبر(ص) را کرده است.

ما کارهای زیادی در نقد وهابیت کرده‌ایم ولی از آن‌ها نپرسیدیم که توحید تو چیست که خلاف آن را شرک می‌دانی، توحید تو چیست که توسل و استغاثه را شرک می‌داند؟ توحید تو چیست که می‌گویی هر کسی یک‌بار دور قبور اولیاء طواف کرد، مشرک است یا توسل به آثار و مقبره اولیاء، شرک است؟ ما این پرسش‌ها را نکرده‌ایم و سراغ طلب دعا و استغاثه و نذر، ذبح، سجده بغیرالله رفته‌ایم و بیشتر دفاع کرده‌ایم ولی نقطه‌زنی نبوده، یعنی او گفته است استغاثه هر طوری باشد، شرک است یا توسل به هر نحو شرک است  و ما جواب دادیم که خیر استغاثه در هر نوعی شرک نیست. تبرک را همه جوره شرک می‌دانی ولی ما دفاع کردیم که خیر، تبرک در برخی جهات شرک نیست ولی سراغ هسته مرکزی عقیده او نرفته‌ایم.

فتوای غلط تحت تأثیر اندیشه وهابیت

الان متأسفانه برخی اهل سنت هم از وهابیت و تحت تأثیر تبلیغی آنان یاد گرفته‌اند و می‌گویند ذبیحه در پای عروس حرام است و خوردن آن هم حرام است ولی واقعاً مبنا و قاعده این افراد در بحث توحید چیست که می‌گویند اگر کسی در فلان جا گوسفند بکشد حلال است و در پای عروس و فلان جا حرام. نظر بنده این است که از صفحه 77 تا 379 کتاب «دعاوی المناوعین ...» ابن عبدالوهاب را بخوانید؛ او می‌گوید من را نقد کردید و گفتید که محمدبن عبدالوهاب ادعای نبوت کرده است در حالی که من چه زمانی چنین ادعایی کردم؛ گفته‌اید شیخ منکر کرامات اولیاست ولی کجا شیخ منکر کرامات اولیاست و راست هم می‌گوید. شیخ ادعای نبوت نکرد و منکر کرامات هم نشد بلکه او توحید را از منظر خودش تعریف کرده و می‌گوید فلان کار و فلان کار بر ضد توحید من است و تو مشرک هستی ولی ما از او نپرسیدیم که آیا اصلاً قاعده تو در توحید درست است؟

وقتی کسی خطای آشکاری مانند دزدی دارد و ما به جای اینکه او را به جرم دزدی مجازات کنیم، او را متهم به چیز دیگری بکنیم که نیازمند اثبات است. ابن وهاب بزرگت‌رین جرم را انجام داده یعنی قانون توحید را عوض کرده است و ما به جای زدن این عقیده گویا اصل ادعای او را پذیرفتیم و دائماً درصدد اثبات این هستیم که به خدا ما اگر اهل توسل و زیارت قبور و ... هستیم ولی مشرک نیستیم و او هم فکر می‌کند ما نمی‌توانیم به ادعاهای باطل او پاسخ دهیم و حق به جانب خود می‌گیرد.

او می‌گوید شیعیان و اهل سنت می‌گویند محمدبن عبدالوهاب منکر شفاعت و توسل به پیامبر(ص) در همه موارد است در حالی که من اینطور نیستم و شفاعت را قبول دارم؛ ای کاش مشکل او این بود که توسل را زیر سؤال می‌برد زیرا با آیات توسل جواب او را می‌دادیم یا ای کاش می‌گفت پیامبر نمی‌تواند شفاعت کند و شفیع نیست؛ اگر این ادعا را داشت جواب می‌دادیم ولی ادعای او این نیست او اتفاقاً می‌گوید پیامبر(ص) شفیع است ولی او اصل حرفش قاعده‌سازی در باب توحید است. خودش می‌گوید دعوای من با مسلمانان در این است که آن‌ها منکر توحید هستند و من توحید را قبول دارم. ما معتقدیم که الله و رب وهابیت ربطی به الله و رب شیعه و سنی ندارد و تا زمانی که وهابیت از قاعده انحرافی خود از توحید دست نکشد، مشکل حل نخواهد شد.

انتهای پیام
captcha