عاشورا، نه فقط یک واقعه تاریخی بلکه یک میراث معنوی و فرهنگی بزرگ در وجدان شیعه و دنیای اسلام است. این حادثه به واسطه تجلی تمام حقیقت در برابر تمام باطل، به یکی از بارزترین نمادهای مقاومت، ایثار، عشق و حقطلبی تبدیل شده که قدرت دراماتیکی کمنظیری دارد. همین ویژگیها عاشورا را به بستری غنی و قابل توجه برای خلق آثار هنری در حوزههای مختلف از جمله سینما و تلویزیون بدل کرده است.
با این وجود، بازنمایی عاشورا در رسانههای تصویری همچنان با چالشهایی روبرو است. از یک سو حفظ حرمت دینی و خطوط قرمز اعتقادی و از سوی دیگر نیاز به خلاقیت هنری و استفاده از ظرفیتهای دراماتیک واقعه، دو بعدی هستند که هنرمندان و تولیدکنندگان محتوا باید به ظرافت و دقت میان آنها توازن برقرار کنند و از طرفی، درک عمیق و تخصصی هنرمندان از مفاهیم عاشورا و مقام والای شخصیتها نقش کلیدی در کیفیت آثار دارد. عدم تسلط کامل به این موضوعات و همچنین سیاستگذاریهای رسانهای، گاهی باعث کمتوجهی یا مواجهه محافظهکارانه با عاشورا در آثار نمایشی شده است.
امروزه با ظهور رسانهها و قالبهای نوین ارتباطی مانند شبکههای اجتماعی، پادکستها و مینیسریالها، فرصتهای تازهای برای بازآفرینی پیام عاشورا در قالبی متناسب با ذائقه و زبان مخاطب نسل جوان فراهم شده است. این ظرفیتها در صورت بهرهگیری صحیح، میتواند تحولی در روند تولید آثار عاشورایی ایجاد کند. در این میان، نقش نهادهای دینی، پژوهشی و رسانهای در حمایت از هنرمندان و ایجاد گفتمانی مستحکم پیرامون هنر دینی بسیار مهم و تعیینکننده است. همچنین توصیه میشود هنرمندان با مطالعه عمیق معارف دینی و نگاهی خلاقانه و مبتنی بر حقیقت، آثار فاخر و اثرگذاری ارائه دهند که پیام عاشورا را به زبان هنری به نسلهای آینده منتقل کند.
ایکنا در این راستا گفتوگویی مفصل با حجتالاسلام والمسلمین سلمان رضوانی، استاد دانشگاه و مدیر دفتر پژوهشهای دین و رسانه اداره کل پژوهشهای اسلامی و مؤلف کتابهای «رسانه دینی»، «درباره نقد»، «انقلاب و رسانه» و «در تقابل سنت و مدرنیسم» انجام داده و به بررسی ابعاد دراماتیک عاشورا، چالشهای هنری بازنمایی این حادثه و فرصتهای موجود برای تولید آثار عاشورایی در رسانههای نوین پرداخته شده که در ادامه با آن همراه میشویم.
ایکنا - واقعه عاشورا نهتنها یکی از رویدادهای کلیدی تاریخ اسلام است، بلکه در وجدان فرهنگی شیعه نیز ریشهای عمیق دارد. با این وصف، از نگاه شما این حادثه تا چه اندازه واجد مؤلفههای دراماتیک است و چرا میتوان آن را بستری نیرومند برای خلق آثار هنری، بهویژه در عرصههایی همچون سینما و تلویزیون دانست؟
برای درک ظرفیت دراماتیک عاشورا، نخست باید خود این واقعه را از منظر تاریخی و معنوی مرور کنیم. در طول تاریخ بشریت، رویدادهای تراژیک بسیاری رخ دادهاند که الهامبخش داستانها، رمانها و فیلمهای متعددی شدهاند. اما عاشورا، از نظر محتوا، پیام و حقیقت درونی، جایگاهی بیهمتا دارد. بسیاری از محققان و پژوهشگران این حوزه معتقدند که عاشورا صحنه تقابل مطلق حق و باطل است؛ جایی که تمام حقیقت در جبههای و تمام باطل در سوی دیگر صفآرایی میکنند. این صفآرایی مطلق، نیرویی درونی و پرانرژی در دل خود دارد که موقعیتهای دراماتیک متعددی را در بستر داستان و تصویر خلق میکند.
قرآن در سوره بقره از آزمونهای الهی چون ترس، گرسنگی، کمبود مال، جان و میوهها یاد میکند. در حادثه عاشورا، امام حسین علیهالسلام و یارانش همه این امتحانها را به صورت یکجا و با شدت تمام پشت سر گذاشتند. هم ترس و تهدید، هم گرسنگی و تشنگی، هم فقر و از دستدادن سرمایههای مادی، هم شهادت جانهای پاک و اسارت اهل بیت. عاشورا مجموعهای از اوج موقعیتها، شخصیتها و مفاهیم است. این حادثه ظرفیتی دارد که میتوان در آن، تقابل عقل و عشق، خیر و شر، احساس و استدلال، عرفان و حماسه را در کنار یکدیگر دید و از ترکیب آنها، موقعیتهایی بینظیر برای خلق درام ساخت.
اصطلاح «اسطوره» در ادبیات دراماتیک و نقد هنری، معنایی گسترده دارد اما هنگامی که وارد فضای دینی میشویم، باید با دقت بیشتری از آن استفاده کنیم. شخصیتهایی چون امام حسین(ع)، حضرت عباس(ع) یا حضرت زینب(س) از منظر دینی فراتر از اسطوره هستند
در نگاه دراماتیک، تقابلهایی از این دست مبنای شکلگیری روایتهای قدرتمند هنری هستند. عاشورا بستری است که در آن، یک ماتریس از موقعیتهای متباین و متضاد شکل گرفته که هر کدام قابلیت تبدیل به صحنهای تأثیرگذار را دارند. نهتنها در سطح موقعیتها، بلکه در سطح شخصیتها نیز شاهد ترکیبهای دراماتیک پیچیدهای هستیم. شخصیتهایی کاملاً سفید، کاملاً سیاه و شخصیتهایی که در میانه این دو قطب در نوسان هستند. همه اینها دستمایههای غنی برای خلق داستانهایی با عمق انسانی، معرفتی و حماسی فراهم میکنند.
ایکنا - شما به تقابلهای متنوعی در عاشورا اشاره کردید که میان مفاهیمی همچون عقل و عشق، حماسه و عرفان، احساس و منطق شکل گرفتهاند. این تقابلها چگونه به خلق موقعیتهای نمایشی منحصربهفرد در آثار هنری میانجامند و چه ظرفیتهایی را در روایتپردازی سینمایی ایجاد میکنند؟
تقابلهای مفهومی در عاشورا، ریشه در ساختار غنی آن دارد. وقتی هنرمند با مفاهیمی چون عقل و احساس، حماسه و عرفان یا خیر و شر مواجه میشود، وارد فضایی چندلایه و پیچیده میگردد که ظرفیت بینظیری برای خلق موقعیتهای دراماتیک فراهم میآورد. هر یک از این تقابلها، در دل خود یک تعارض درونی یا بیرونی دارد که میتواند کشمکش اصلی یک روایت را شکل دهد. از منظر درامنویسی، تعارض یا کشمکش، قلب تپنده هر داستان است و عاشورا، بهدلیل دارا بودن انواع این کشمکشها، از غنیترین بسترهای ممکن برای تولید روایت محسوب میشود.
برای مثال، تقابل عقل و عشق در تصمیمگیریهای یاران امام حسین علیهالسلام، بهویژه در شب عاشورا، فرصتی درخشان برای بازنمایی وضعیتهای انسانی پیچیده است. در آن لحظه تاریخی، عقل دنیایی حکم به بازگشت و پرهیز میداد، اما عشق الهی و معرفتی، یاران را تا مرز فدا شدن پیش برد. این موقعیت، الگویی ناب برای خلق شخصیتهایی عمیق، باورپذیر و تأثیرگذار در آثار نمایشی است. همینطور تقابل عرفان و حماسه، که به ما اجازه میدهد به عاشورا از زوایای فلسفی و عارفانه نیز بنگریم و این تلفیق، اثری چندبعدی پدید میآورد که تنها به حماسه نمیپردازد، بلکه باطن آن را نیز میکاود.
ایکنا - شما در تحلیل دراماتیک عاشورا از ساختاری بهنام جدول ماتریسی موقعیتها یاد کردید. این ماتریس چگونه کارکرد دارد و در فرآیند تبدیل مفاهیم عاشورایی به روایتهای هنری، چه نقشی ایفا میکند؟
ماتریس موقعیتها، در واقع یک شبکه ذهنی یا روشی برای دستهبندی و ترکیب مؤلفههای متضاد در یک رویداد است. وقتی مفاهیمی مانند عقل، عشق، حماسه، عرفان، احساس، منطق، خیر، شر و غیره در یک جدول روبهروی هم قرار میگیرند، امکان خلق دهها موقعیت جدید و منحصر بهفرد فراهم میشود. این نگاه، به هنرمند اجازه میدهد که رویدادها را از منظر تعارضهای انسانی تحلیل کند، نه صرفاً از زاویه اطلاعات تاریخی.
در عاشورا، این ماتریس بهشدت فعال است. وقتی عقل در برابر عشق قرار میگیرد، یا شر در مقابل خیر، یا ترس در مقابل شجاعت، هر کدام یک وضعیت نمایشی بالقوه ایجاد میکنند. برای نمونه، شخصیتهایی چون حر بن یزید ریاحی که از جبهه باطل به جبهه حق میپیوندد، در یک وضعیت توبه و دگرگونی قرار میگیرد. این شخصیت، نه صرفاً یک فرد، بلکه یک موقعیت انسانی قابل همدلی و تفسیر است. چنین الگویی از تضادها، برای هنرمند در سینما، تئاتر یا رماننویسی، بهمنزله خزانهای بیانتها از الهام و محتواست.
ایکنا - در حادثه عاشورا، شخصیتهایی با رنگهای مختلف شخصیتی و اخلاقی حضور دارند. برخی سفید مطلقاند، برخی سیاه مطلق و برخی میان این دو طیف در نوسان هستند. این تنوع چگونه به شخصیتپردازی در آثار هنری عمق میبخشد و چه ویژگیهایی برای درام ایجاد میکند؟
درام، در اصل بر شخصیتها و کنشهای آنها استوار است. هرچقدر شخصیت پیچیدهتر، متحولشوندهتر و در معرض انتخابهای اخلاقی دشوارتر باشد، درام غنیتر و تأثیرگذارتر خواهد بود. در عاشورا با طیفی از شخصیتها مواجهیم: از امام حسین علیهالسلام و یاران وفادارش که نماد ایمان و ایثارند، تا لشکریانی که تجسم باطلاند و از آنسو، کسانی چون حر که در میانه میدان دچار تحول و بازگشت میشوند. این دامنه، به هنرمند امکان میدهد شخصیتهایی با طیفهای متنوع بسازد.
برای نمونه، شخصیتهایی چون زهیر بن قین، حر بن یزید یا حتی دشمنانی چون عمر سعد، قابلیتهای متفاوتی برای بازنمایی در آثار نمایشی دارند. زهیر، با پیشینهای عثمانیمسلک، بهیکباره تحت تأثیر گفتوگو با امام(ع)، مسیر خود را تغییر میدهد. این تحول نهتنها برای مخاطب جذاب است، بلکه نشانهای از عمق روانشناسی شخصیت در فضای عاشورا محسوب میشود. چنین شخصیتهایی، بهخوبی در قالبهای هنری، خصوصاً درام تلویزیونی و سینمایی، قابل تصویرسازیاند و ظرفیت بالایی برای همدلی مخاطب دارند.
ایکنا - شما به بحث «وضعیتهای نمایشی» در فیلمنامهنویسی اشاره کردید و آن را بر مفاهیم عاشورایی منطبق دانستید. لطفاً بیشتر توضیح دهید که این وضعیتها چیستند و عاشورا چگونه آنها را در دل خود جای داده است؟
در نظریات فیلمنامهنویسی، وضعیتهای نمایشی مفاهیمی کلی هستند که تمام روایتها را میتوان در قالب آنها صورتبندی کرد. وضعیتهایی مانند عشق، خیانت، ایثار، شهادت، انتقام، خشم، امید، و غیره، قالبهایی هستند که تمام داستانها، از کهنترین تا مدرنترینشان، در آنها قابل جایدادن هستند. عاشورا یکی از نادرترین وقایعی است که میتوان آن را بستر طبیعیِ اکثر این وضعیتها دانست.
برای نمونه، عشق در اوج خودش در عاشورا متجلی میشود. گفتوگوهای حضرت زینب(س) با امام حسین(ع) در شب عاشورا یا وداعهای امام با فرزندان و یاران، سرشار از عشق و ایثار است. یا خیانت امت به فرزند پیامبر و توبه حر، هر دو از مهمترین وضعیتهای نمایشی هستند. شهادت، خشم، حماسه، شهامت، همه در یک بازه زمانی کوتاه، کمتر از یک روز اتفاق میافتند و در دل خود شخصیتهایی کاملاً سینمایی دارند. عاشورا، در واقع، مانند یک مینیاتور عظیم از همه وضعیتهای نمایشی است که درامنویس میتواند از آن بهره گیرد.
ایکنا - در میان شخصیتهای عاشورا، برخی چهرهها همچون قاسمبنالحسن(ع)، حضرت زینب(س)، حضرت ابوالفضل العباس(ع) و حضرت علیاکبر(ع) نمودهایی از مضامین عالی چون شجاعت، عشق، معرفت و فداکاری هستند. این شخصیتها چگونه در قالب وضعیتهای نمایشی جای میگیرند و چه الگویی برای روایتپردازی در سینما و تلویزیون ارائه میدهند؟
شخصیتهایی که در متن عاشورا حضور دارند، هرکدام حامل مفاهیمی متعالی هستند که در قالبهای نمایشی میتوانند نقشمحورهای اصلی یا فرعی یک روایت عمیق و چندلایه باشند. برای مثال، قاسمبنالحسن(ع) با آن سن اندک، تجسم توحید، دلدادگی و درک معنوی از مرگ است. جملهای که او در پاسخ به عمویش میگوید، «مرگ در راه تو برای من شیرینتر از عسل است»، خود بهتنهایی یک وضعیت نمایشی کامل را شکل میدهد که در آن، نوجوانی در نهایت آگاهی و معرفت، مرگ را نهتنها نمیهراسد، بلکه مشتاقانه در آغوش میکشد.
حضرت زینب (س) نیز در پاسخ به ابنزیاد که با لحن تحقیرآمیز از واقعه عاشورا میپرسد «دیدی خدا با شما چه کرد؟» با جمله «ما رأیتُ الّا جمیلاً»، نهتنها اوج بینش توحیدی را بیان میکند بلکه تصویری از زن مؤمن، مقاوم و عقلانیتی حماسی ارائه میدهد که برای روایتهای نمایشی زنمحور الگویی تکرارناپذیر است. همینطور حضرت ابوالفضل العباس(ع) که نماد وفاداری، غیرت و اخلاص است یا حضرت علیاکبر(ع) که در اوج جوانی، تجلی بصیرت و شجاعت است، هر کدام میتوانند محور خلق شخصیتهایی چندوجهی و تأثیرگذار در آثار نمایشی باشند.
این شخصیتها نهتنها تاریخساز بودهاند بلکه قابلیت الگوشدن برای مخاطبان امروز را نیز دارند. هر کدام از این شخصیتها با انتخابی که در بزنگاه انجام دادهاند، حامل یک پیام هستند و همین انتخابها دراماتیزهترین عنصر شخصیتپردازی محسوب میشود. هنرمند، با تمرکز بر این انتخابها، میتواند کشمکشهای درونی و بیرونی آنها را بهشکلی سینمایی به تصویر بکشد و مخاطب را با عمیقترین سطوح تجربه انسانی مواجه سازد.
ایکنا - از منظر شما، وضعیتهای دراماتیکی مانند ایثار، خیانت، توبه، خشم و شهامت چگونه در واقعه عاشورا متبلور شدهاند و چه زمینهای برای الهام هنری در قالب داستان، نمایشنامه یا فیلمنامه فراهم میکنند؟
واقعه عاشورا یکی از معدود حوادث تاریخی است که بهصورت متراکم، مجموعهای از برجستهترین وضعیتهای نمایشی را در دل خود دارد. برای نمونه، وضعیت «ایثار» در رفتار امام حسین(ع)، یارانش و خانوادهاش کاملاً مشهود است. ایثار تا آنجا پیش میرود که حتی نوجوانی چون قاسمبنالحسن(ع) یا کودک شیرخواری چون علیاصغر(ع) به نمایندگان این مفهوم تبدیل میشوند. در هیچ رویداد تاریخی دیگری اینچنین گسترهای از فداکاری مشاهده نمیشود که تا آخرین قطره جان، فردی برای یک حقیقت متعالی بایستد.
«خیانت» نیز در دل این واقعه حضوری پررنگ دارد. مردمی که تا دیروز برای امام نامه نوشتند او را به کوفه دعوت کردند و سوگند خوردند که پشتیبانش باشند، اکنون در سپاه دشمن ایستادهاند. این چرخش، خود یک موقعیت نمایشی پیچیده و قابل تحلیل است. همینطور وضعیت «توبه» در شخصیت حر بن یزید ریاحی متجلی است. حر با درک حقیقت، در میانه میدان تصمیمی میگیرد که تمام گذشتهاش را زیر و رو میکند. چنین لحظهای از بازگشت و تحول، در سینما و ادبیات، طلاییترین لحظه برای نمایش تحول شخصیت است.
از طرف دیگر، وضعیتهایی مانند «شهامت» در قمر بنیهاشم، «خشم مقدس» در خطبههای امام(ع) یا حضرت زینب(س) و حتی «امید» در دل تاریکی، همچون لبخند امام در قتلگاه، ظرفیتهایی هستند که هرکدام بهتنهایی توان خلق یک فیلم یا نمایش مستقل را دارند. از دل این وضعیتها، داستانهایی زاده میشوند که برخاسته از حقیقت و در عین حال، واجد جذابیتهای هنری، احساسی و معرفتی هستند.
ایکنا - شما اشاره کردید که عاشورا قابلیت خلق اسطورههایی را دارد که در ساخت درام، نقش کلیدی ایفا میکنند. با اینحال نسبت مفاهیم اسطورهای با نگاه دینی چگونه است و چرا باید در این زمینه دقت زبانی و معرفتی بیشتری داشت؟
اصطلاح «اسطوره» در ادبیات دراماتیک و نقد هنری، معنایی گسترده دارد اما هنگامی که وارد فضای دینی میشویم، باید با دقت بیشتری از آن استفاده کنیم. شخصیتهایی چون امام حسین(ع)، حضرت عباس(ع) یا حضرت زینب(س) از منظر دینی فراتر از اسطوره هستند؛ آنها اسوهاند، یعنی الگوهایی زنده برای انسانهای هر عصر و نسل. اسطوره در فرهنگ عمومی گاه به معنای شخصیتی خیالی یا غیرواقعی تعبیر میشود، در حالی که شخصیتهای عاشورا نهتنها واقعیاند بلکه عالیترین نمونههای انسانی در تاریخ بهشمار میآیند.
با اینحال، از منظر ساخت درام، شباهتهایی میان ساختار اسطوره و روایت عاشورا وجود دارد. برای نمونه، قهرمان اسطورهای معمولاً از مسیری عبور میکند که در آن رنج، فداکاری، تحول و مرگ، ارکان اصلی هستند. در عاشورا نیز قهرمانان از چنین مسیری عبور میکنند، اما تفاوت اساسی در این است که انگیزه آنان نه شهرت، قدرت یا انتقام، بلکه حقیقت، بندگی و قرب الهی است. بنابراین در ادبیات نمایشی دینی، باید به جای واژههایی همچون اسطوره از مفاهیمی چون الگو، اسوه یا حتی اسطورهوار بهره برد.
این دقت زبانی و معرفتی نه یک وسواس لغوی، بلکه بخشی از حفظ شأن معنوی شخصیتهاست. در هنری که مبتنی بر دین است، زبان باید پاک، دقیق و در تراز شخصیتهای الهی باشد. بههمین دلیل، استفاده از واژههایی که دارای بار معنایی نادرست یا نازلساز هستند، ممکن است به تحریف معنوی منجر شود. بر این اساس، توصیه میشود که هنرمندان دینی، آشنایی دقیقی با مفاهیم الهی داشته باشند و در هنگام استفاده از الگوهای دراماتیک، چارچوبهای معرفتی را فراموش نکنند.
ایکنا - شما حادثه عاشورا را یک واقعه فشرده در زمان و گسترده در معنا توصیف کردید. از این منظر، چگونه میتوان عاشورا را بهمثابه یک «مینیاتور عظیم از درام» توصیف کرد و این ویژگی چه امکاناتی به هنرمند معاصر میدهد؟
حادثه عاشورا در کمتر از یک روز اتفاق میافتد اما در عمق تاریخی، معنوی و روانشناختی، به اندازه هزاران صفحه روایت ظرفیت دارد. این فشردگی زمانی در کنار گستردگی مفهومی، عاشورا را بهمثابه یک مینیاتور عظیم تبدیل کرده است. در هنر مینیاتور، شما در یک قاب کوچک، جهانی را بازنمایی میکنید. در عاشورا نیز در یک بازه زمانی کوتاه، جهانی از مفاهیم، موقعیتها، شخصیتها، انتخابها، شکستها و پیروزیها رخ میدهد که هر کدام میتوانند پایه یک روایت مستقل باشند.
برخی رسانهها و هنرمندان نیز به دلیل عدم شناخت دقیق از معارف دینی، به شکل سطحی یا حتی غلط به مفاهیم دینی ورود میکنند. نتیجه این میشود که یا با آثار بیتأثیر مواجهیم، یا با تولیداتی که در ظاهر دینیاند اما در محتوا با آموزههای اصیل فاصله دارند
برای هنرمند معاصر، این به معنای وجود یک منبع بیپایان الهام است. هر جز از عاشورا را میتوان در قالب یک فیلم، یک سریال، یک داستان کوتاه، یک رمان یا حتی یک اثر تجسمی مستقل پرداخت. از خطبه امام(ع)، تا لحظه شهادت حضرت علیاکبر(ع)، از حرکت کاروان، تا خطابه حضرت زینب(س) در شام، از عطش طفل ششماهه تا لرزش دست حر در میدان انتخاب، همه و همه، بخشهایی هستند از یک درام بزرگ که بینظیر است. این ویژگی سبب میشود که هنرمند هم در سطح روایتسازی و هم در سطح انتقال پیام، امکانات گستردهای در اختیار داشته باشد.
ایکنا - چه مؤلفههایی باید در خلق این آثار رعایت شود و چه خط قرمزهایی باید مد نظر قرار گیرد تا از سطحینگری یا تحریف جلوگیری شود؟
بیتردید واقعه عاشورا از نظر محتوایی، دارای غنایی بینظیر است که ظرفیت بالایی برای بازنمایی در قالبهای متنوع هنری دارد. این واقعه نهفقط یک رخداد تاریخی بلکه حقیقتی زنده و جاری در حیات شیعیان است. هنرمند در مواجهه با این مضمون باید درک عمیقی از جایگاه عاشورا داشته باشد تا بتواند آن را از سطح شعار و تعارفات معمول فراتر برده و به فهمی درونی از آن برسد. عاشورا صرفاً یک سوگواری نیست بلکه حقیقتی معنوی و تمدنی است که مناسبات انسانی، اخلاقی، سیاسی و ایمانی را دربردارد.
در تولید آثار نمایشی عاشورایی، نخست باید نوع نگاه به این واقعه را روشن کرد. اگر نگاه، تاریخی و صرفاً روایتی باشد، اثر هنری احتمالاً به بازنماییهای تکراری و کمرمق میانجامد. اما اگر عاشورا را بهعنوان یک حقیقت زنده و جاری ببینیم که در هر عصر و نسلی قابلیت تجلی دارد، آنگاه اثر تولیدی، ارتباطی عمیقتر با مخاطب برقرار میکند. از سوی دیگر نباید فراموش کرد که آثار عاشورایی باید در عین وفاداری به حقیقت تاریخی، واجد زبان و بیانی هنرمندانه، معاصر و قابل درک برای مخاطب امروز باشند.
همچنین خط قرمزهای معرفتی و عقیدتی باید رعایت شوند. تحریف شخصیتها یا غلو در روایتها، آسیب جدی به اصل ماجرا وارد میکند. کار هنری عاشورایی باید بر مبنای تحقیق عالمانه و فهم فقهی، تاریخی و معرفتی استوار باشد. بنابراین استفاده از مشاوران دینی در فرآیند نگارش و تولید، یک ضرورت جدی است. نباید صرفاً بر تأثیرگذاری احساسی تکیه کرد بلکه باید تعقل، تفکر و تأمل را هم در مخاطب برانگیخت.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام