وقف پژوهشی به عنوان یکی از ابزارهای حیاتی در تأمین منابع پایدار برای پژوهش و توسعه علمی، نقش بسزایی در ارتقای کیفیت و اثرگذاری فعالیتهای علمی و فناورانه ایفا میکند. اهمیت این موضوع نه تنها در تأمین مالی پروژههای تحقیقاتی بلندمدت، بلکه در ایجاد پیوند میان دانشگاه، صنعت و جامعه و همچنین، در تقویت استقلال پژوهشی و افزایش کارآمدی سرمایهگذاریهای علمی، مشهود است. تجربههای بینالمللی نشان میدهد که بسیاری از دانشگاهها و مؤسسات پژوهشی برتر جهان با بهرهگیری از صندوقهای وقفی و موقوفات قابل توجه، توانستهاند پروژههای علمی و فناورانه خود را به شکل مستمر و با پایداری مالی اجرا کنند و از نوسانات اقتصادی و فشارهای کوتاهمدت مصون بمانند.
در ایران نیز ظرفیتهای بالقوه وقف پژوهشی وجود دارد و نمونههای موفقی همچون انستیتو پاستور در زمینه تولید سرم و واکسن نشان دادهاند که با استفاده از منابع وقفی میتوان پروژههای تحقیقاتی و تولیدی را با پایداری و اثرگذاری بیشتر پیش برد. با این حال، طی چند دهه اخیر توجه نظاممند و ملی به وقف پژوهشی در حوزه آموزش عالی و مراکز تحقیقاتی محدود بوده است و نیازمند ایجاد سیاستها، قوانین و سازوکارهای حمایتی مناسب هستیم تا این ظرفیت به شکل گسترده و پایدار مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
ایکنا در رابطه با بررسی ابعاد مختلف وقف پژوهشی در ایران، شناسایی چالشها و فرصتها و ترسیم چشمانداز توسعه آن به گفتوگو با محمدصالح طیبنیا، رئیس پژوهشکده مطالعات وقف و نیکوکاری و عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان پرداخته است که مشروح آن را در ادامه میخوانیم.
تقریباً از قرن سوم هجری به بعد، با شکلگیری برخی از مدارس علمیه در جهان اسلام که با موقوفه اداره میشد، بحث وقف در عرصه تولید علم، جایگاه بسیار پررنگی پیدا کرد. این امر نه تنها نشاندهنده اهمیت مالی وقف در پشتیبانی از مراکز علمی است، بلکه نقش آن را به عنوان یک نهاد اجتماعی و فرهنگی در جامعه اسلامی برجسته میکند. یعنی تقریباً تمام مدارس در سراسر دنیای اسلام، مانند مدارس نظامیه که خواجه نظامالملک طوسی راهاندازی کرده بود، یا افرادی دیگر که بعدها مدارس علمیه دیگری ایجاد کردند، همگی با وقف اداره میشدند. در واقع، نهاد علم در جهان اسلام عمدتاً از طریق وقف اداره میشده است و این پدیده به دانشمندان و شاگردان امکان میداد بدون دغدغه معیشتی به تربیت شاگرد و انجام پژوهشهای علمی بپردازند.
بعضی از این موقوفات توسط سلسلههای سلطنتی تأمین میشد و بخشی نیز از سوی سایر مردم ایجاد میشد. این مشارکت گسترده مردم در شکلدهی و تقویت مراکز علمی، بیانگر آن است که وقف نه تنها یک ابزار مالی بلکه یک فرهنگ دینی و اجتماعی در جامعه اسلامی بوده است. این مراکز علمی چه در حوزه آموزش و چه در حوزه پژوهش با سرمایه وقف اداره میشدند. بخش عمدهای از هزینه استنساخ و نسخهنویسی کتابها نیز از طریق وقف تأمین و اجرا میشد، امری که نقش حیاتی وقف در حفظ و انتقال میراث علمی اسلام را نشان میدهد و موجب شد دانشهای گوناگون از ریاضیات و نجوم گرفته تا فلسفه و پزشکی به نسلهای بعد منتقل شوند.
در قرون چهارم و پنجم هجری، دانشمندان بزرگ جهان اسلام مانند فارابی، ابنسینا، بیرونی و دیگران پا به عرصه علم و دانش گذاشتند. نکته مهمی که درباره بسیاری از این دانشمندان وجود داشته و کمتر بدان پرداخته میشود این است که زندگی ایشان چگونه اداره میشده است. پاسخ این است که زندگی آنان عمدتاً از طریق وقف تأمین میشده است. بخشی از کمکها از سوی دربار صورت میگرفت، اما هزینه زندگی و فعالیتهای علمی و پژوهشی بخش عمدهای از آنان که در مدارس علمی مشغول پژوهش بودند، از طریق وقف تأمین میشد. این امر به آنها اجازه میداد که بدون دغدغه اقتصادی، تمام تمرکز خود را بر پژوهش و تربیت شاگردان قرار دهند و بدین ترتیب، تولید علمی در جهان اسلام به اوج خود برسد.
در دوران پهلوی، با شکلگیری دانشگاهها و بهنوعی تضعیف مدارس علمیه، نقش وقف در این حوزه کاهش یافت. پیش از ایجاد دانشگاهها و مدارس دولتی، نهاد آموزش و پژوهش تقریباً بهطور کامل از طریق وقف اداره میشد و این امر موجب پایداری و استمرار فعالیتهای علمی در طول قرون متمادی شده بود. وقف نه تنها تضمین مالی بود، بلکه به استقلال مراکز علمی کمک میکرد و امکان میداد که پژوهشها بدون فشارهای سیاسی یا اقتصادی انجام شود.
متأسفانه با شکلگیری مدارس دولتی و دانشگاههای دولتی، نقش وقف در آموزش و پژوهش بهشدت کمرنگ شد و جایگاه بینظیر آن در تأمین استقلال علمی، حمایت از پژوهشگران و ارتقای فرهنگ پژوهش تقریباً از دست رفت
در دوران صفویه نیز همه مدارس علمی که در اصفهان و دیگر شهرها وجود داشت، با وقف اداره میشدند. این موضوع نشان میدهد که وقف به یک سنت پایدار و نهاد حیاتی در حفظ و توسعه علم در ایران تبدیل شده بود. یکی از جهانگردان آلمانی در دورهای به اصفهان آمد و از مدارس علمی بازدید کرد. او در سفرنامه خود نوشت که آرزو میکنم آلمان شبیه ایران باشد. با آنکه قدمت دانشگاههای اروپا حدود ۸۰۰ سال است، وی اینگونه میگوید که آرزو دارم دانشگاههای ما نیز مانند مدارس ایران به اعضای هیئت علمی و محققان خود آنقدر حقوق پرداخت کنند که دغدغهای جز پژوهش و آموزش نداشته باشند. این گفته نشاندهنده جایگاه ممتاز و پیشرفته نهاد وقف در ایران است و تأکیدی بر اهمیت مالی، فرهنگی و اجتماعی این نهاد در ارتقای سطح علمی کشور است.
بنابراین، میتوان گفت ما واقعاً نهادی به نام وقف با چنین جایگاهی در کشور خود داشتهایم. اما متأسفانه با شکلگیری مدارس دولتی و دانشگاههای دولتی، نقش وقف در آموزش و پژوهش بهشدت کمرنگ شد و جایگاه بینظیر آن در تأمین استقلال علمی، حمایت از پژوهشگران و ارتقای فرهنگ پژوهش تقریباً از دست رفت. این امر تأثیر مستقیمی بر کیفیت و پایداری فعالیتهای علمی در کشور داشته و اهمیت بازشناسی و احیای این نهاد تاریخی را بیش از پیش آشکار میکند.
اصولاً خود وقف به معنای پایدار و برقرار است. وقتی از وقف سخن میگوییم، منظور منابع اقتصادی پایدار است؛ وقف نهاد صرفاً خیریه نیست. در واقع، وقف نه تنها یک ابزار مالی بلکه یک نهاد اجتماعی و فرهنگی است که توانسته است در طول تاریخ، فعالیتهای مختلف انسانی از جمله آموزش، پژوهش و تولید علم را پشتیبانی کند. اهمیت وقف در پایداری نهادها و فعالیتهای علمی آن است که به پژوهشگران و مراکز علمی این امکان را میدهد تا بدون دغدغه مالی، به تحقیق و توسعه علم بپردازند. برخی روشهای تأمین منابع مالی پایدار برای اهداف عقلایی وجود دارد که عمدتاً ما به صورت خیریه از آن استفاده کردهایم، اما لزوماً کارکرد آن صرفاً خیریه نیست و در گذشته، وقف صرفاً به عنوان منابع مالی پایدار به کار گرفته میشد و این منابع میتوانستند استقلال مالی نهادها و افراد را تضمین کنند و امکان برنامهریزی بلندمدت برای فعالیتهای علمی و پژوهشی فراهم شود.
مهم این است که چگونه بتوانیم انگیزه ایجاد کنیم تا خیران و واقفان منابع خود را به سمت پژوهش سوق دهند و در این مسیر هزینه کنند. ایجاد انگیزه در این زمینه مستلزم آن است که افراد واقف، اثرگذاری واقعی سرمایهگذاری خود را درک کنند و مطمئن شوند که وقف آنها تغییرات ملموسی ایجاد میکند. مهمترین عامل در این زمینه، حس اثربخشی است. چرا یک واقف پول خود را برای مسجد یا کارخانه وقف میکند، اما برای وقف در حوزه پژوهش انگیزه کمتری دارد؟ پاسخ این است که اثر پژوهش برای او ملموس نیست و ارتباط مستقیم آن با دستاوردهای قابل مشاهده کمتر احساس میشود.
بنابراین، ابتدا باید اثربخشی پژوهش را برای واقف توجیه کنیم و نشان دهیم که این کار دارای اثرگذاری واقعی است. اثربخشی پژوهش میتواند از طریق ارائه گزارشهای علمی، انتشار نتایج و دستاوردهای پژوهش و نشان دادن تأثیر آنها در بهبود زندگی جامعه و توسعه فناوری ملموس شود. عامل دوم، ایجاد مکانیزمها و فرآیندهایی است که احترام به منابع وقف و حفظ نهاد را تضمین کند و اطمینان دهد که منابع از حیطه خود خارج نمیشوند. برای مثال، وقتی ساختمانی ساخته میشود، واقف مطمئن است که ساختمان باقی میماند و سرمایهگذاری او پایدار است. اما عرصه پژوهش، عرصهای نرم و غیرملموس است و بنابراین باید ضمانتهای لازم را برای واقف ایجاد کنیم تا بداند این سرمایهگذاری پایدار باقی میماند و ۵۰ یا ۱۰۰ سال دیگر نیز با همان فرمت ادامه پیدا میکند.
مواردی مانند پتنت و موضوعات مالکیت معنوی نیز در این زمینه اهمیت ویژهای دارند، زیرا پژوهش را محافظت میکنند و درآمدهای حاصل از آن را پایدار نگه میدارند. این ابزارها نه تنها ارزش پژوهش را افزایش میدهند، بلکه اطمینان میدهند که منابع وقفی اختصاص یافته به پژوهش، طول عمر بیشتری داشته و اثرگذاری ماندگاری ایجاد میکنند. علاوه بر این، میتوان از صندوقهای پژوهشی، ایجاد بورسهای تحصیلی اختصاصی و ایجاد نهادهای واسطهای برای مدیریت منابع وقفی بهره برد تا هم اعتماد واقفان جلب شود و هم منابع به شکل بهینه برای توسعه پژوهش هزینه شود.
اگر این ابزارها به کمک بیایند و بتوانند واقف را توجیه کنند، به نظر میرسد نقش بسیار شایانی در استفاده مؤثر از منابع وقفی برای تأمین بودجه پایدار پژوهشگران خواهد داشت. این امر میتواند چرخهای پایدار ایجاد کند که در آن پژوهشگران بدون دغدغه مالی به تولید علم و فناوری بپردازند و جامعه نیز از نتایج آن بهرهمند شود. از این منظر، وقف نه تنها یک نهاد اقتصادی بلکه یک موتور محرکه فرهنگی و علمی است که میتواند توسعه علمی پایدار را تضمین کند و جایگاه آن در نظامهای پژوهشی آینده اهمیت فراوانی خواهد داشت.
یکی از مهمترین چالشهای موجود در زمینه وقف پژوهشی، عدم تشخیص اثربخشی این نوع وقف برای واقفان است. بسیاری از واقفان تنها زمانی انگیزه لازم برای سرمایهگذاری در پژوهش پیدا میکنند که بتوانند اثرگذاری واقعی سرمایه خود را لمس کنند و مطمئن شوند که منابع وقفشده به نتایج ملموس و ماندگار منجر میشوند. راهکار اصلی برای رفع این چالش، توجیه اثربخشی وقف پژوهشی برای واقفان است. یعنی واقفان باید به روشنی دریابند که سرمایهگذاری ایشان در حوزه پژوهش، طی سالیان بعدی تبدیل به نوعی تکنولوژی و فناوری خواهد شد که نه تنها برای کشور ماندگار است، بلکه میتواند ارزش افزوده قابل توجهی ایجاد کند و توسعه علمی، اقتصادی و اجتماعی کشور را تسریع کند. این موضوع اهمیت شفافسازی و اطلاعرسانی دقیق درباره نتایج پژوهشها و پیامدهای بلندمدت آنها را بیش از پیش آشکار میکند، زیرا انگیزه و اعتماد واقفان در گرو درک واقعی و ملموس از اثرگذاری سرمایهگذاری آنان است.
بنابراین، در نخستین گام باید اثربخشی وقف پژوهشی بهطور کامل برای واقفان توجیه شود و نشان داده شود که سرمایهگذاری آنها نه تنها موقت و گذرا نیست، بلکه به شکلی پایدار و اثرگذار در طول زمان ادامه مییابد و میتواند به نتایج علمی و فناوری با ارزش افزوده بالا منجر شود. این فرآیند شامل ارائه گزارشهای علمی، انتشار نتایج پژوهشها و نمونههای ملموس از اثرات اقتصادی و اجتماعی پژوهش است تا واقف بتواند با اطمینان کامل، منابع خود را اختصاص دهد.
نکته دوم که پیشتر نیز به آن اشاره شد، تضمین است. برای تشویق واقفان به سرمایهگذاری در پژوهش باید اطمینان داده شود که سرمایه آنان پایدار خواهد بود و از بین نمیرود. برای مثال، اگر واقف پولی را برای خرید تجهیزات آزمایشگاهی یا حمایت از مجموعهای از دانشمندان اختصاص دهد، باید اطمینان داشته باشد که این حمایت در طول زمان منجر به تولید دانش، توسعه فناوری و ایجاد محصولاتی با اثرات ماندگار خواهد شد. بدون این تضمین، انگیزه واقفان برای سرمایهگذاری در حوزهای نرم و غیرملموس مانند پژوهش کاهش مییابد و منابع مالی صرف نهادهای کمتر اثرگذار خواهد شد.
در این زمینه، نیازمند فرایندهای مالکیت معنوی و ابزارهای مرتبط هستیم که تضمین کنند سرمایهگذاری واقفان بلندمدت باقی میماند و برای مجموعه علمی و فناوری ارزش ماندگار ایجاد میکند. مالکیت معنوی شامل ثبت پتنت، حق کپیرایت، حفظ اسرار تجاری و سایر سازوکارهای قانونی است که از نتایج پژوهش محافظت میکنند و امکان بهرهبرداری اقتصادی و علمی طولانیمدت را فراهم میآورند. این ابزارها باعث میشوند واقف مطمئن شود که سرمایهگذاری او نه تنها مؤثر است، بلکه اثر آن برای دههها پایدار باقی خواهد ماند و توسعه علمی، فناوری و اقتصادی کشور را تسهیل میکند.
علاوه بر این، ایجاد سازوکارهای مدیریتی و نهادهای واسطهای برای هدایت منابع وقفی به پژوهش نیز اهمیت دارد. این نهادها میتوانند فرآیندهای شفاف ارزیابی، پیگیری و گزارشدهی اثرات پژوهش را فراهم کنند تا واقفان همواره از عملکرد و نتایج سرمایهگذاری خود مطلع باشند. همچنین، توسعه سازوکارهای حمایتی مانند صندوقهای پژوهشی، بورسهای تحصیلی اختصاصی و قراردادهای حمایتی با پژوهشگران، باعث میشود که منابع وقفی به شکل مؤثر و هدفمند در مسیر پژوهش هزینه شوند و چرخهای پایدار از تولید دانش و فناوری ایجاد شود.
برای تشویق واقفان به سرمایهگذاری در پژوهش باید اطمینان داده شود که سرمایه آنان پایدار خواهد بود و از بین نمیرود
در مجموع، این ابزارها و فرآیندها باعث میشوند که واقف اطمینان یابد سرمایهگذاری او نه تنها اثربخش است، بلکه اثر آن برای سالها ماندگار خواهد بود. این اطمینان، انگیزه لازم برای مشارکت بیشتر واقفان در حوزه پژوهش را ایجاد میکند و نقش وقف پژوهشی را به عنوان یک نهاد پایدار، اثرگذار و استراتژیک در توسعه علمی و فناوری کشور تثبیت میکند. از این منظر، رفع چالش عدم تشخیص اثربخشی و تضمین ماندگاری سرمایهگذاری، کلید موفقیت وقف پژوهشی و تبدیل آن به یک نهاد مؤثر و پایدار در نظام علمی و فناورانه کشور است.
نکته بسیار مهم آن است که دانشگاهها و پژوهشگاهها باید در این عرصه ورود جدی داشته باشند. البته همانطور که پیشتر اشاره شد، ایجاد تغییر نگرش در این زمینه امری ضروری است، زیرا نگاه صرفاً تأمین سرمایه و منابع مالی نمیتواند به توسعه علمی و فناوری پایدار منجر شود. در حال حاضر، بسیاری از مدیران حوزه آموزش و پژوهش بیشتر بر جنبه تأمین سرمایه و حمایت مالی از طریق وقف تمرکز دارند و انتظار دارند منابع مالی مستقیماً در اختیار آنها قرار گیرد؛ در حالیکه بزرگترین اندیشکدهها و دانشگاههای سطح یک جهان، بخش عمدهای از منابع مالی خود را از طریق وقف تأمین میکنند و این منابع تنها محدود به تأمین سرمایه نیستند. خیران و واقفان در این مراکز علمی علاوه بر تأمین مالی، در مدیریت و هدایت دانشگاهها و پژوهشکدهها نقش فعال و مؤثری ایفا کرده و به ایجاد سیاستها و برنامههای بلندمدت کمک میکنند.
بنابراین، ضروری است تا این افراد که غالبا کارآفرین و صاحب تجربه در حوزه کسبوکار هستند، در مدیریت پژوهشکدهها و دانشگاهها، به ویژه در قالب هیئتامنا، مشارکت داده شوند. حضور این افراد در کنار دانشمندان و پژوهشگران، نه تنها موجب توسعه فعالیتهای پژوهشی و صنعتی کمک قابل توجهی میشود، بلکه همافزایی میان توان مدیریتی و دانش علمی را نیز ایجاد میکند. این همکاری میتواند به طراحی پروژههای پژوهشی کاربردی، توسعه فناوری و ایجاد ارزش افزوده اقتصادی منجر شده و به نوبه خود انگیزه بیشتری برای سرمایهگذاری و مشارکت سایر خیران و واقفان فراهم کند.
این رویکرد در تاریخ کشورمان نیز به وضوح مشاهده میشود. در گذشته زمانی که وزرا و مسئولان دستگاه حکومتی بیشترین منابع وقف و خیریه را به سمت مدارس علمیه و نهادهای دانشگاهی هدایت میکردند، این منابع به خودی خود موجب مشارکت فعال خیران و واقفان در مدیریت این مراکز میشد. چنین مشارکت مدیریتی باعث میشد فاصله و مشکلات میان صنعت و دانشگاه به طور طبیعی کاهش یابد، زیرا افراد دخیل در این سیستم اطمینان داشتند که سرمایهگذاری آنها اثر واقعی دارد و به رفع نیازهای عملی و پژوهشی جامعه منجر میشود. به عبارتی، سرمایهگذاریهای وقفی در کنار هدایت و مدیریت صحیح موجب ایجاد چرخهای پایدار از پژوهش، توسعه فناوری و بهرهبرداری اقتصادی میشد.
بنابراین، وقف با ایجاد مشارکت فعال خیران و واقفان در مدیریت مراکز علمی و پژوهشی و با تأمین منابع مالی پایدار میتواند نقش مهم و اثرگذاری در پیوند صنعت و دانشگاه در حوزه تحقیق و توسعه ایفا کند. این مشارکت علاوه بر تأمین مالی، سبب میشود که فرآیند انتقال دانش و فناوری با سرعت و کیفیت بالاتر انجام شود و دانشگاهها و پژوهشگاهها بتوانند به شکل مؤثرتری در حل مسائل صنعتی و اجتماعی کشور مشارکت داشته باشند. به این ترتیب، وقف به عنوان یک نهاد اقتصادی و اجتماعی میتواند همزمان به توسعه علمی، فناوری و اقتصادی کشور کمک کرده و جایگاه استراتژیک خود را در نظام آموزش عالی و پژوهشی تثبیت کند.
این مسئله شدیدا به نظام حکمرانی بستگی دارد. در دهه ۶۰ شاهد بودیم که نظام حکمرانی جمهوری اسلامی به این نتیجه رسید که برای توسعه مدارس نیاز به حضور خیران وجود دارد. در نتیجه، مجموعهای از خیران مدرسهساز شکل گرفت و ساختاری متناظر با عنوان معاونت نوسازی مدارس ذیل وزارت آموزش و پرورش ایجاد شد تا از این جریان حمایت کند. در این مسیر تمام سلسله مراتب نظام از حضرت امام(ره) و پس از ایشان مقام معظم رهبری، رئیسجمهور، وزیر آموزش و پرورش، معاونت نوسازی مدارس، ادارهکلهای آموزش و پرورش و مدیران مدارس به کمک این کار آمدند. نتیجه این همکاری گسترده آن بود که امروز با افتخار میتوان گفت بیش از ۴۰ درصد مدارس کشور ازسوی خیران مدرسهساز ساخته شده است. درواقع، نهاد حکمرانی به این نتیجه رسید که بدون پشتوانه خیران و واقفان نمیتواند توسعه آموزش و پرورش را به شکل مؤثر پیش ببرد.
اگر سیاستها، قوانین و ساختارهای حمایتی مناسب برای وقف پژوهشی در کشور ایجاد شود و نهادهای حکومتی و دانشگاهی به طور جدی در توسعه آن مشارکت کنند، ظرفیتهای بسیار قابل توجهی برای توسعه علمی، پژوهشی و فناوری در ایران فراهم خواهد شد
بدین ترتیب، نهادهایی مانند صدا و سیما و آموزش و پرورش نیز در خدمت این نهاد قرار گرفتند و حتی مجلس با اصلاح قوانین مالیاتی و دهها بند قانونی، زمینه قانونی لازم برای حمایت از این فعالیتها را فراهم کرد. با این حال، هنوز عزمی جدی در عرصه ملی برای وقف پژوهشی در حوزه آموزش عالی و پژوهشهای علمی مشاهده نمیشود. در این حوزه، اقدامات محدود و پراکندهای انجام شده است، اما اقدامی جامع و ملی که ساختاری مشابه فعالیتهای مدرسهسازی ایجاد کند، تاکنون شکل نگرفته است. در این زمینه پیش از هر چیز باید تغییر نگرش در مدیران نظام حاکمیتی از رئیسجمهور گرفته تا وزرا رخ دهد و پس از آن نیز این تغییر نگرش به دانشگاهها و مراکز پژوهشی نیز تسری پیدا کند. فقط در این صورت است که وقف پژوهشی میتواند در ایران به شکل پایدار و اثرگذار توسعه یابد و جایگاه واقعی خود را در نظام علمی و پژوهشی کشور پیدا کند.
نمونههای خارجی که در این زمینه وجود دارد، همانطور که پیشتر اشاره شد، شامل دانشگاههای تراز یک دنیا مانند هاروارد و سایر مؤسسات معتبر بینالمللی است که موقوفات قابل توجهی دارند. این دانشگاهها نه تنها از منابع مالی قابل توجه وقف بهرهمند هستند، بلکه صندوقهای تخصصی متعددی برای حمایت از پروژههای پژوهشی خود ایجاد کردهاند تا بتوانند تحقیقات علمی و فناوری را بهصورت مستمر و با کیفیت بالا پیش ببرند. نمونههای مشابه در دنیا بسیار زیاد است و بسیاری از مراکز پژوهشی بهویژه در حوزه بهداشت و درمان، علوم پزشکی و تولید دارو با استفاده از صندوقهای وقفی و منابع پایدار مالی، پروژههای تحقیقاتی خود را تأمین مالی میکنند. این صندوقها امکان برنامهریزی بلندمدت، استقلال پژوهشی و اجرای پروژههای تحقیقاتی پرهزینه و زمانبر را فراهم میکنند و باعث میشوند که پژوهشها از نوسانات مالی و فشارهای کوتاهمدت مصون بمانند و اثرات ماندگار و قابل توجهی بر جامعه و اقتصاد کشور داشته باشند.
در ایران نیز نمونههایی از این نوع فعالیتها وجود دارد. برای مثال، در زمینه تولید سرم و واکسن، انستیتو پاستور با استفاده از منابع وقفی اداره میشود و توانسته است فعالیتهای پژوهشی و تولیدی خود را با پایداری بیشتری ادامه دهد. علاوه بر آن، نمونههای موفق دیگری نیز در کشور مشاهده میشوند که نشاندهنده ظرفیت بالقوه وقف پژوهشی برای حمایت از علم و فناوری هستند. با این حال، باید توجه داشت که تعداد این نمونههای موفق محدود است و در چند دهه اخیر، متأسفانه توجه کافی و نظاممند به این عرصه نشده است.
این وضعیت نشان میدهد که اگر سیاستها، قوانین و ساختارهای حمایتی مناسب برای وقف پژوهشی در کشور ایجاد شود و نهادهای حکومتی و دانشگاهی به طور جدی در توسعه آن مشارکت کنند، ظرفیتهای بسیار قابل توجهی برای توسعه علمی، پژوهشی و فناوری در ایران فراهم خواهد شد. بهویژه در شرایط کنونی که نیاز به استقلال پژوهشی، پایداری مالی پروژهها و ارتباط نزدیکتر میان دانشگاه و صنعت بیش از پیش احساس میشود، وقف پژوهشی میتواند به عنوان یک ابزار کلیدی در تأمین منابع پایدار و ارتقای کیفیت تحقیقات و پژوهشهای علمی و کاربردی نقشآفرینی کند.
گفتوگو از مجتبی افشار
انتهای پیام