وقف به عنوان یکی از سنتهای ریشهدار و اصیل در تمدن اسلامی، همواره ابزاری کارآمد برای حمایت از علم، فرهنگ، دین و نیازهای اجتماعی جوامع بوده است. در تاریخ ایران و جهان اسلام بسیاری از مراکز علمی، مدارس، کتابخانهها و دانشگاهها با تکیه بر موقوفات شکل گرفتند و توانستند قرنها چراغ دانش و پژوهش را روشن نگاه دارند. این سرمایهگذاریهای بیمنت و بیچشمداشت نه تنها به تربیت عالمان و پژوهشگران برجسته کمک کرده، بلکه بستر عدالت آموزشی و توسعه علمی را در سطوح مختلف جامعه فراهم کرده است. با وجود چنین پیشینهای، بررسیهای تاریخی نشان میدهد که سهم وقف در حوزه آموزش بهویژه در دورههای معاصر کمتر از وقف در سایر امور خیریه نظیر حوزه درمان و خدمات اجتماعی بوده است. دلایل متعددی برای این مسئله ذکر شده است، از جمله عملکرد حکمرانان در دورههای مختلف، سیاستهای دولتها در حمایت از آموزش عالی، عدم تبیین شفاف نیازهای علمی برای واقفان و خیران و همچنین، توجه بیشتر مردم به نیازهای فوری مانند درمان در مقایسه با ثمرات بلندمدت علم و پژوهش.
با این حال، ظرفیتهای بسیار گستردهای برای احیای نقش وقف در حوزه آموزش وجود دارد. امروز دانشگاهها، مؤسسات علمی و مراکز پژوهشی بیش از هر زمان دیگری نیازمند منابع پایدار مالی هستند. از سوی دیگر خیران و واقفان چه در داخل و چه در خارج از کشور، تمایل دارند در صورتی که آثار و نتایج اقداماتشان برایشان روشن و قابل رصد باشد، در این مسیر مشارکت کنند. بنابراین، ایجاد سازوکارهای شفاف، بهرهگیری از بنیادهای حامیان و تعامل هدفمند میان دانشگاهها، نهادهای علمی، صنعت و واقفان میتواند آیندهای روشن برای وقف آموزشی رقم بزند.
ایکنا در راستای بررسی ابعاد گوناگون وقف آموزشی و نیز نقش این نوع وقف در توسعه آموزش و پرورش در کشور به گفتوگو با سیدمحسن قائمفرد، مدیرعامل بنیاد حامیات دانشگاه اصفهان و عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان پرداخته که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
نقش وقف در گسترش علم و آموزش در تاریخ ایران و جهان بسیار برجسته و کلیدی بوده است. در ایران و همچنین، در سایر کشورهای جهان، توسعه علم همواره موجب شکلگیری و فعالیت سازمانهای اوقافی شده است. این سازمانها شامل مؤسسات خیریه و موسسات عامالمنفعه بودهاند که با هدف پشتیبانی از آموزش، پژوهش و توسعه علمی فعالیت میکردهاند. در بسیاری از کشورها حتی بزرگترین دانشگاههای دنیا نیز بر اساس موقوفات و منابع اوقافی اداره میشوند و این امر نشاندهنده اهمیت بنیادی وقف در تداوم و ارتقای علم است.
نمونهای روشن از اهمیت وقف در حفظ استقلال علمی و پایداری مؤسسات آموزشی، وضعیت دانشگاههای آمریکا است. علیرغم فشارهای سیاسی و اقتصادی از جمله تلاشهای دونالد ترامپ برای اعمال محدودیتها و کاهش بودجه مؤسسات علمی، این دانشگاهها توانستهاند استقلال خود را حفظ کنند. علت اصلی این استقلال، پشتگرمی دانشگاهها به وجوهات خیریه و موقوفات است. به عبارتی، وقتی دولت اعلام میکند که بودجهای در اختیار نمیگذارد، مؤسسات علمی میتوانند با اتکا به منابع اوقافی و خیریه خود، نیازهای مالی چندین سال آینده را تأمین کرده و از استقلال علمی و پژوهشی خود محافظت کنند.
اگرچه ممکن است در نگاه امروز نقش اوقاف در آموزش و پژوهش کمتر به چشم بیاید، واقعیت این است که وقف همواره نقش بسیار کلیدی در ایجاد و توسعه تحقیقات علمی و فعالیتهای علمی و آموزشی داشته است. از موقوفات ربع رشیدی و پیش از آن گرفته تا مدارس علمیه، دانشگاهها و مؤسسات علمی تمامی آنها بر پایههای وقفی شکل گرفتهاند. دلیل این امر این است که وقف به معنای سرمایهگذاری بلندمدت در آموزش و پژوهش است که بدون انتظار سود فوری انجام میشود. چنین سرمایهگذاری معمولا از سوی افراد خصوصی و سرمایهگذاران تجاری انجام نمیگیرد، زیرا سود آن در کوتاهمدت مشاهده نمیشود و نیازمند صبر و نگاه بلندمدت است. تنها موسسات موقوفه، خیریه و عامالمنفعه حاضرند سالها و حتی نسلها سرمایهگذاری کنند تا آینده علمی جامعه تضمین شود و نسلهای بعد بتوانند از این منابع بهرهمند شوند. بنابراین، وقف نه تنها ابزار تأمین مالی آموزش و پژوهش بوده، بلکه بنیان اصلی توسعه علمی و فرهنگی در طول تاریخ ایران و اسلام را شکل داده است و این نقش تا امروز نیز ادامه دارد.
بررسیهای تاریخی نشان میدهد که این موضوع دارای چند جهت و عامل متفاوت است. نخست به عملکرد حکمرانان بازمیگردد. در گذشته، مدارس علمیه به وسیله موقوفات اداره میشدند، اما به مرور زمان اثر این موقوفات کاهش یافت. طی دورانی بسیاری از مغازهها و دکانهایی که تجاری بودند و به موقوفات تعلق داشتند، به کمترین قیمت به اجاره داده میشدند و این روند ادامه یافت تا جایی که رغبت مردم برای مشارکت در این حوزه کاهش پیدا کرد. نکته دیگر مربوط به نیاز فوری و محسوس مردم به درمان و خدمات بهداشتی است. شدت نیازمندی مردم به درمان، هزینههای بالای آن و ناتوانی دولتها و مردم در تأمین این هزینهها باعث شد در دهههای اخیر تعداد زیادی موقوفه صرف امور درمانی و بیمارستانها شود. مردم، درد جسمی و بیماری را سریعتر احساس میکنند و تمایل دارند برای رفع آن سرمایهگذاری کنند؛ در حالیکه ضرورت حمایت از علم و آموزش کمتر فوری و محسوس است و تأثیر آن دیرتر نمایان میشود.
کمتوجهی دولتها و حکمرانان به تشویق و پشتیبانی موقوفات علمی نیز در کاهش تعداد موقوفات در حوزه آموزش مؤثر بوده است
نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد، اقدامات دولت پهلوی و دوران رضاشاه در تأسیس دانشگاهها است. دولتها دانشگاهها را با بودجه عمومی حمایت کردند و این امر، دانسته یا ندانسته باعث شد مردم احساس نیاز فوری به مشارکت مالی در حوزه آموزش نداشته باشند. دانشگاهها بهویژه دانشگاه تهران و دانشگاههای دیگر از نظر مردم و حتی برخی ناظران بیرونی پر از منابع و بینیاز به حمایت اضافی به نظر میرسیدند؛ در حالیکه واقعیت این بود که این مؤسسات همواره به منابع بیشتر نیاز داشتند. به همین دلیل، مردم بیشتر به امور درمانی و خدمات فوری توجه کردند و در موقوفات به حوزه علم و آموزش کمتر سرمایهگذاری شد.
علاوه بر این، کمتوجهی دولتها و حکمرانان به تشویق و پشتیبانی موقوفات علمی نیز در کاهش تعداد موقوفات در حوزه آموزش مؤثر بوده است. این عوامل در مجموع باعث شده که میزان موقوفات در حوزه آموزش نسبت به سایر امور خیریه، به ویژه در دهههای اخیر کمتر باشد.
به نظر بنده نخستین راهکار این است که به جای تکیه بر خیریه عمومی، باید به دنبال خیران خاص باشیم. یعنی افرادی که روحیه ویژهای در این زمینه دارند و نیاز به تغییر جهت و اجبار در آنان نیست، بلکه باید خیران جدیدی را پیدا کنیم که خود طعم و لذت این کار را چشیده باشند. این رویکرد میتواند اثرگذارتر باشد. دومین نکته این است که نیازمندیهای دانشگاههای ما در حوزه علم و پژوهش به درستی برای خیران منعکس نشده است. با وجود تجربه چند دههای، وقتی نیازهای علمی و پژوهشی را برای خیران مطرح میکنیم، این موضوع برای آنان تازگی دارد. افزون بر این، پژوهشهایی که مردم بتوانند آثار ملموس آن را مشاهده کنند، به جامعه ارائه نشده است. دانشگاه اگرچه به پژوهش، دانش و سرمایه نیاز دارد، اما گاهی تنها از مردم میخواهد که پول بدهند، بدون آنکه اثر و نتیجه مشخصی به آنها نشان دهد. در چنین شرایطی، طبیعی است که مردم حاضر به مشارکت مالی نمیشوند.
باید بتوانیم آثار سرمایهگذاریهای علمی را برای خیران و عموم جامعه تبیین کنیم. این امر البته کار دشواری است، بهویژه در حوزههای علمی و پیشرو مانند علوم فنی، علوم انسانی و حتی علوم پایه که نتایج آنها دیرتر ظاهر میشود. اما باید به افراد نشان دهیم که اقدام امروز آنها میتواند در 10 سال آینده آثار بزرگی به همراه داشته باشد. برای مثال، سرمایهگذاریهایی که 10 سال پیش انجام شده، امروز نتایج بسیار ارزشمندی برای ما به ارمغان آورده است. چنین بیان روشن و مستندی میتواند موجب افزایش رغبت خیرین شود.
نکته مهم دیگر این است که جذب خیران نیازمند نمایش صحیح آثار و نتایج است. این کار الزاما به خیران با موقعیت اجتماعی بسیار بالا یا تحصیلات عالی محدود نمیشود، حتی افراد بیسواد نیز اگر نتایج و اثرگذاری اقداماتشان برایشان روشن شود، خواهند پذیرفت و مشارکت خواهند کرد. آنچه تاکنون کمتر انجام شده، همین هنر و فن در ارائه درست پژوهشها و دانش به گونهای است که بتواند سرمایهگذاران و واقفان را جذب کند.
وقف میتواند نقشی بسیار مهم در کاهش شکاف آموزشی میان مناطق محروم و برخوردار ایفا کند. نمونههای عملی نشان میدهد که افراد خیر حاضرند به صورت مشخص و منطقهای از دانشجویان حمایت کنند. به عنوان مثال، فردی در دانشگاه اصفهان حاضر است هر دانشجویی را که اهل نطنز و منطقه بادرود باشد، مورد حمایت قرار دهد. این اقدام سبب میشود محرومیت ناشی از منطقه جغرافیایی کاهش یابد و دانشجویان بتوانند بدون دغدغه مالی به تحصیل خود ادامه دهند. چنین رویکردی نشاندهنده آن است که حتی انگیزههای ناسیونالیستی و تعلق به منطقه میتواند محرک مهمی برای وقف در حوزه آموزش باشد.
از سوی دیگر، باید توجه داشت که ممکن است برخی افراد با انقلاب، نظام یا حتی دین سازگاری نداشته باشند، اما کمتر کسی را میتوان یافت که با علم و دانشجو مخالفت داشته باشد. بسیاری از کسانی که سرمایههای ملی را در گذشته در اختیار داشته و اکنون در خارج از کشور زندگی میکنند و افراد موفقی نیز هستند، حاضر هستند برای حمایت از دانشجویان بیبضاعت اقدام کنند. این افراد در دوران تحصیل خود در دانشگاهها و خوابگاهها محرومیت را تجربه کردهاند و از همین رو به راحتی حاضر به محرومیتزدایی هستند، به شرط آنکه مسیر شفاف و روشنی برای مشارکت آنان فراهم شود.
وقف میتواند به سادگی ابزاری کارآمد برای کاهش شکاف آموزشی باشد، به شرط آنکه مدیریت صحیح، شفافیت و اعتمادسازی در این زمینه تحقق یابد
به نظر بنده اگر شفافیت در امور وقف و خیرخواهی ایجاد شود، این اقدام چندان دشوار نخواهد بود. هر دانشگاه میتواند حداقل هر سال معادل بودجه خود از کمکهای مردمی بهرهمند شود. کوتاهی در این زمینه به معنای تنبلی و قصور از سوی دانشگاهها، بنیادهای حامیان، ادارات اوقاف و همه مسئولان امور خیریه است. مردم چه در داخل و چه در خارج از کشور آمادگی کمک دارند، اما این نهادها تاکنون راهحلهای شفاف، قابل رصد و دارای نتایج عملی برای آنان فراهم نکردهاند. تجربههای عینی نیز این موضوع را تأیید میکند. به عنوان نمونه، فردی تنها در مدت 10 دقیقه بازدید از دانشگاه پس از بازگشت از کانادا دهها میلیارد تومان برای ساخت و توسعه اختصاص داده است. این نشان میدهد که چنین اقداماتی سخت و پیچیده نیست. افراد خیِّر در ایران و حتی در سطح قارهها کم نیستند، اما کوتاهی در معرفی صحیح نیازها و ایجاد مسیرهای شفاف برای مشارکت، مانع از بهرهگیری از این ظرفیت عظیم شده است. بنابراین، وقف میتواند به سادگی ابزاری کارآمد برای کاهش شکاف آموزشی باشد، به شرط آنکه مدیریت صحیح، شفافیت و اعتمادسازی در این زمینه تحقق یابد.
آینده وقف آموزشی در ایران را میتوان امیدوار کننده ارزیابی کرد، بهویژه اگر اقدامات اخیر وزارت آموزش عالی و وزارت علوم با جدیت دنبال شود. در سالهای اخیر با راه افتادن نهضت مدرسهسازی، بسیاری از مشکلات مربوط به کمبود صندلی در مدارس برطرف شده و اکنون مدارس بیشتر به نوسازی نیاز دارند. در مقابل، دانشگاهها همچنان نیازمند حمایتهای گسترده هستند و وقف میتواند در این حوزه نقشی کلیدی ایفا کند. اخیرا وزارت علوم به این موضوع توجه بیشتری نشان داده و در حوزه وزارتی به فکر ایجاد بنیادهای حامیان افتاده است. اگر این اقدام جدی گرفته شود و برای اداره بنیادهای حامیان در سطح وزارتخانه شخصی در حد معاون وزیر منصوب شود، میتوان انتظار داشت که نتایج بسیار مثبتی حاصل شود. شرط موفقیت این است که هم به این بنیادها اختیار واقعی داده شود، هم آنها را در تصمیمگیریها شریک بدانیم و هم جایگاه و سمتهای رسمی برای آنها تعریف کنیم.
همچنین، باید فعالان اقتصادی را به میدان آورد. فعالان اقتصادی زمانی که دریابند بدون پشتوانه علمی، آیندهای برای اقتصاد، صنعت و کارخانههایشان وجود ندارد، به طور طبیعی به دانشگاهها و نهادهای علمی روی میآورند. در حال حاضر نوعی بیگانگی میان دانشگاهها و بخش صنعت ایجاد شده است یعنی صنعت و بازار گمان میکنند میتوانند بدون دانشگاهها رشد کنند و دانشگاهها نیز تصور کردهاند میتوانند بدون ارتباط با صنعت و بازار به حیات خود ادامه دهند. این تصور نادرست باید اصلاح شود. وزارت علوم در سالهای اخیر به اهمیت بنیادهای حامیان توجه پیدا کرده است. اگر این رویکرد با جدیت ادامه پیدا کند و به مشارکت واقعی خیران و فعالان اقتصادی منجر شود، میتوان آینده بسیار خوبی برای وقف آموزشی در ایران متصور بود.
انتهای پیام