کد خبر: 4318095
تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱۴۰۴ - ۰۲:۴۰
هفته کتاب در بوته نقد ایکنا/ 5

نوشتن از شهیدی که ازدواجم را محقق کرد شیرین بود + صوت

نویسنده کتاب «سجده بر موج‌ها» ضمن تشریح سختی‌ها و مشکلات نگارش آثار داستانی مبتنی بر زندگینامه شهدای دفاع مقدس؛ از شیرینی‌ها و ادای دینی که او نسبت به شهید نوجوانی که آروزی ازدواجش را در دوران فراگیری کرونا مهیا کرد گفت.

در کاروان بی‌پایان تاریخ و قهرمان‌های هستِ همیشه ماندگارِ آن، ستون‌های استواری هستند که خیمه استقلال و آزادی  ملتی بر دوش استوارشان می‌چرخد. آنها چراغ‌های فروزانی هستند که در تاریک‌ترین شب‌های یاس، مسیر را برای کاروان بشریت روشن می‌کنند و با نفس‌های قُدسی خود، جان تازه در کالبد اراده و غرور جمعی ملت و جامعه می‌دمند.

قهرمان‌ها، زاده شرایط سخت و ساخته دل‌سوز تاریخند؛ آنها که برای حراست از کرامت انسانی و پاسداری از مرزهای میهن، جان را به کف می‌گیرند و در طبق اخلاص می‌نهند. اما این قامت‌های رعنا، جز در سایه ثبت و روایت، در گذر زمان، رنگ کهنگی می‌پذیرند و شکوه وجودشان در حافظه‌ نسل‌ها محو می‌شود.

این درست همان بزنگاه درخشانی‌ست که کتاب، این میراث‌دار بزرگ تمدن، به میدان می‌آید تا با واژه‌های ماندگارش، نام و یاد این آزادمردان را بر برگه‌های تاریخ نقش کند و چراغ راه آیندگان سازد.

انقلاب باشکوه اسلامی ایران در سال 1357، خود حماسه‌ای شد که قهرمانان بی‌شمارش از دل مردم برخاستند. به فاصله کوتاهی، طوفان سهمگین جنگ تحمیلی، با یورش رژیم بعث عراق به مرزهای میهن آغاز شد و هشت سال دفاع مقدس، صحنه ظهور و درخشش مردان و زنانی شد که در دفاع از این آب و خاک، از هیچ فداکاری دریغ نکردند.

در دل همین آتش و خون بود که گونه ادبی جدیدی متولد شد؛ «ادبیات دفاع مقدس و مقاومت». این گونه ادبی، روایتگر ایستادگی، ایمان، ازخودگذشتگی و شکوه مردمی بود که با سلاح ایمان، در برابر یکی از بزرگ‌ترین ارتش‌های منطقه ایستادند. این ادبیات، تنها به ثبت رخدادها نمی‌پرداخت، که روح حماسه را در کالبد واژه‌ها می‌دمید و یادگارهای ماندگار آن سال‌های سخت و افتخارآفرین را به تصویر می‌کشید.

آثار متعدد و ماندگاری در قالب رمان، تاریخ شفاهی دفاع مقدس، مستندنگاری، خاطره‌نگاری، داستان کوتاه و شعر پدید آمدند که هر یک، حلقه‌ای از زنجیره پرشکوه روایت دفاع مقدس شدند. این کتاب‌ها، نه تنها تاریخ شفاهی یک ملت، بلکه مدرسه عشق و ایثار برای نسل‌های بعد شدند.

اما گذر زمان و ظهور نسل‌های جدیدی که آن سال‌های آتش و خون را به چشم ندیده‌اند، ضرورت نگاهی تازه و بیانی نو را در این عرصه طلب می‌کند. نسل تازه‌ای از نویسندگان این حوزه، با درک این ضرورت، پا به عرصه گذاشته‌اند.

آنها با شناخت روحیه‌ها، خواسته‌ها و زبان نوجوانان و جوانان دهه حاضر، تلاش می‌کنند تا با خلق آثاری بدیع و جذاب، روایت خاطرات قهرمانان ملی و چهره‌های بزرگ آن دوران را در قالبی نوین ارائه دهند. این نویسندگان می‌کوشند تا این میراث گران‌بها را از پشت ویترین تاریخ بیرون آورده و به متن زندگی نسل امروز بیاورند و الگوهایی زنده و تأثیرگذار را به آنان معرفی کنند.

آماده انتشار برای پنجشنیه 29 آبان////نوشتن از شهیدی که ازدواجم را محقق کرد شیرین بود +صوت

ادبیات دفاع مقدس، گنجینه‌ای است که در دل خود، درس‌های بی‌شمار انسانی و اخلاقی دارد. این آثار به ما می‌آموزند که چگونه در سخت‌ترین شرایط، می‌توان با تکیه بر ایمان و اراده، بر مشکلات غلبه کرد. همین دست از آثار، به نسل جدید نشان می‌دهند که قهرمان‌ها، انسان‌هایی معمولی بودند که در شرایط غیرمعمول، انتخاب‌های فوق‌العاده‌ای داشتند. این همان نکته‌ای است که می‌تواند برای جوانان امروز الهام‌بخش باشد. آنها در این کتاب‌ها می‌بینند که قهرمان‌ها نیز همانند همانان رویاها، آرزوها و دغدغه‌هایی داشتند، اما هنگامی که زمان دفاع از ارزش‌ها فرا رسید، همگی یکپارچه ایستادند.

«هفته کتاب جمهوری اسلامی»، فرصتی مغتنم است تا علاوه بر تکریم کتاب و کتابخوانی، به آسیب‌شناسی و نقد عرصه‌های مختلف تولید محتوا، به ویژه در حوزه گفتمان فرهنگی انقلاب و ادبیات متعهد دفاع مقدس و مقاومت بپردازیم.

این رویداد فرهنگی، بهانه‌ای است برای تأمل در این مسئله که چگونه می‌توان با بهره‌گیری از زبان و ابزارهای هنری روز، پیام ایثار و شهادت را به نسل حاضر انتقال داد و از تبدیل این گنجینه عظیم به متونی تنها تاریخی جلوگیری کرد.

باید پرسید چرا با گذشت چهار دهه از پایان دفاع مقدس، هنوز نتوانسته‌ایم به شکلی شایسته، این روایت‌ها را در قالب‌های هنری نوین به نسل جوان ارائه دهیم؟ چرا سینما، تئاتر، بازی‌های رایانه‌ای و دیگر رسانه‌های مدرن کمتر به این سوژه‌های غنی پرداخته‌اند؟

این کمبودها و کاستی‌ها نیازمند عزمی جدی از سوی تمامی نهادهای فرهنگی است. باید فضایی ایجاد شود که نویسندگان جوان بتوانند با آزادی بیشتر و با بهره‌گیری از خلاقیت خود، به بازآفرینی روایت‌های دفاع مقدس بپردازند. آنها باید بتوانند بدون واهمه از قالب‌های خشک و دست و پاگیر گذشته، با زبان امروزی با نسل جدید سخن بگویند.

همه اینها بهانه‌ای شد تا هم‌گام با ایام سی‌وسومین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران، خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) به گفت‌وگو با «سارا تقی‌زاده» از نویسندگان نسل جدید حوزه ادبیات دفاع مقدس، به مناسبت نگارش کتاب «سجده بر موج‌ها» که روایت زندگی شهید نوجوان 17ساله؛ «سیدمصطفی خادمی» است، بنشیند.

در این گفت‌وگو، به شیوه‌های نوین روایت‌گری، چگونگی ارتباط برقرار کردن با مخاطب نوجوان و جوان، و ضرورت تداوم این مسیر درخشان در ادبیات داستانی کشور پرداختیم.

تقی‌زاده در این گفت‌وگو بر این نکته تأکید کرد که نسل جدید نه تنها به دنبال شنیدن روایت قهرمانی‌هاست، بلکه می‌خواهد بداند این قهرمان‌ها در زندگی شخصی چگونه می‌اندیشیدند، چه رویاهایی در سر داشتند و چگونه در مسیر ایثار گام نهادند. این همان نگاهی است که می‌تواند ادبیات دفاع مقدس را زنده و پویا نگاه دارد.

کد

ایکنا - برای آغاز گفت‌وگو، معرفی و روایتی از بطن و متن «سجده بر موج‌ها» داشته باشید. اثری که با وجود قلم آشنای شما در حوزه تالیف آثار تحقیقی و پژوهشی؛ نیز حوزه داستانی در گونه‌های غیر از «ادبیات مقاومت»، نخستین تجربه شما در حوزه «ادبیات دفاع مقدس» و «پایداری» به‌ شمار می‌رود؛ عجیب آنکه شما حوزه داستانی را برای نگارش زندگینامه یکی از شهدای گران‌مایه دوران حماسه‌سازی هشت سال دفاع مقدس انتخاب کردید. حوزه‌ای بسیار سخت آن هم در قالب زندگینامه داستانی؛ سخت از آن روی که در مورد روایت شهید قهرمان خود اجازه دخل، تصرف و تخیل ندارید و چشم‌پوشی از این مولفه‌ها، رسیدن شما یا هر نویسنده دیگری را به بلندای عرصه داستان بسیار دشوار می‌کند! ازاین آزمون سخت و تولد این اثر بگویید.

کتاب «سجده بر موج‌ها»، زندگینامه داستانی شهید «سیدمصطفی خادمی» است. نوجوانی که در سن 17 سالگی و در خلال «عملیات والفجر 8» به شهادت رسید. این اثر شامل دو داستان است. قصه اصلی، همان زندگینامه «شهید خادمی»، و قصه فرعی آن؛ داستان دختری است که کتاب مربوط به «شهید خادمی» را برای مادربزرگ مبتلا به آلزایمرش می‌خواند. مطالعه این کتاب سبب ایجادتغییر و تحولاتی در زندگی این دختر می‌شود.

کد

ایکنا - نکته عجیب در مورد آثار زندگینامه‌ای شهدا، آن است که در خیل این آثار ما کمتر شاهد نگاه داستانی هستیم. اغلب محققان و پژوهشگرانی که در این مسیر به کاوش و قلم‌زنی پرداخته‌اند، به سمت روایت‌گری یا تاریخ شفاهی رفته‌اند و در موارد کمتری، قلم خود را به سمت خاطره‌نگاری سوق داده‌اند. آیا به واقع نگارش داستان مبتنی بر زندگینامه یکی از شهدای بزرگوار کشورمان تا این حد دشوار است؟ در حالی که زبان داستان می‌تواند مخاطبان گسترده‌تری را به اثر جذب کند. بنابراین، از این جسارت شما برای گام نهادن به عرصه داستان سپاسگزارم. نکته دیگر آنکه؛ اشاره شما به داستان موازی یا قصه فرعی درباره قهرمانی به نام «نسترن»، دختر روزنامه‌نگاری است که بحران روحی، زیست او را در این جهان ماشینی و مدرن از معنا تهی کرده و غم و تنهایی، سایه سنگین زندگی او هستند؛ تا آنکه آشنایی اتفاقی او با زندگی این شهید نوجوان، فصل جدیدی از زندگی را بر وی می‌گشاید و این گشایش تا اوج شادمانی و ازدواج او پیش می‌رود. این جسارت، در قالب گنجاندن داستانی فرعی در کنار روایت زندگی شهید خادمی به نوعی خط‌شکنی در حوزه آثار ادبیات دفاع مقدس شناخته می‌شود. پیش زمنیه این شیوه از کجا نشات می‌گیرد و در چه تفکری ریشه دارد؟

تصمیم من برای روایت این زندگینامه در قالب داستان، دو دلیل داشت. دلیل نخست آن بود که کارهای پیشین من اغلب داستانی بودند، هر چند در گونه ادبیات دفاع مقدس نبودند. حتی نوشته‌هایی که از دوران کودکی داشتم، همگی در قالب داستان بودند؛ پس طبیعی است در این قالب تبحر و تجربه بیشتری دارم و می‌توانستم این کار را راحت‌تر انجام دهم. بنابراین، برای بخش نخست پرسش شما باید بگویم که علاقه بسیار زیادی داشتم تا گام گذاشتنم حتی برای نخستین بار در حوزه ادبیات دفاع مقدس و پایداری باز هم از جهان داستان باشد. به جِد به این مهم اعتقاد دارم که قالب داستانی برای مخاطبان نسل جدید، نوجوانان و جوانانی که در این دوره اهل کتاب و مطالعه هستند، از جذابیت بیشتری برخوردار است.

آماده انتشار برای پنجشنیه 29 آبان////نوشتن از شهیدی که ازدواجم را محقق کرد شیرین بود +صوت

دو دیگر آنکه؛ شهید خادمی در سن 17 سالگی به شهادت رسید و متاسفانه عمر زیادی نداشت.او ازدواج نکرده بود؛ همسر و فرزندی نداشت که من برای بال و پر دادن به داستان به آنها بپردازم. به همین دلیل، به نظرم رسید که اگر داستان فرعی در خط روایت «سجده بر موج‌ها» وجود داشته باشد، شاید بتواند جایگزین اتفاقات زندگی او که روی نداده، باشد و می‌توانست رنگ و بوی بهتری به قصه بدهد. این نیز یکی از دلایلی بود که داستان موازی «نسترن» و زندگی او را وارد این خط روایی کردم و خوشبختانه نتیجه خوبی داشت که در این قالب روایت شد.

کد

ایکنا - با طرح این پرسش قصد ندارم بحث تکراری آن مَثَلِ معروف «اول مرغ بوده یا تخم‌مرغ» را مطرح کنم. چندی پیش، در گفت‌وگو با یکی از برجسته‌ترین مستندنگاران کشورمان، آقای حمید داوودآبادی، جمله‌ای شنیدم که ذهن مرا چندین روز به خود مشغول کرد. او گفت که ما بیش از دو میلیون و پانصد هزار رزمنده فقط در خط مقدم جبهه در طول هشت سال دفاع مقدس داشتیم، اما هنوز حتی برای یک درصد از این افراد نیز اثر منتشر نشده است. این همان «گنج جنگی» است که مقام معظم رهبری به آن اشاره کردند و تأییدی بر مسیر تحقق نهضت صد برابری است که معظم‌له سال‌ها پیش بر آن تأکید کردند. اما سؤال اینجاست که شما در میان این همه رزمنده، چرا شهید خادمی را انتخاب کردید؟ اصلاً چگونه با او آشنا شدید؟

زمانی که من ازدواج کردم، مصادف با دوره کرونا بود و متاسفانه امکان برگزاری مراسم عروسی وجود نداشت. در آن زمان، مثل همیشه به همراه همسرم به گلزار شهدا می‌رفتیم. ما شهید خاصی را نمی‌شناختیم، بنابراین روی قبور را می‌خواندیم و برای هر کدام فاتحه‌ای می‌فرستادیم. بسیار اتفاقی به مزار شهید سیدمصطفی خادمی رسیدیم. همسرم به من گفت که بارها برای امور دانشگاه، کار و مسائل پیش‌آمده به این شهید توسل جسته است، با وجودی که او را نمی‌شناخت و تنها از طریق حضور در گلزار شهدا و دیدن مزار و عکس این شهید نوجوان، به او متوسل می‌شد. همسرم به من گفت که اگر دوست داری شرایط برگزاری مراسم فراهم شود، به این شهید توسل کن!

صادقانه بگویم که در آن زمان با توجه به حجم بیماری، تعداد فوتی‌ها و گسترش شدید آن، چندان به این مسئله که توسل می‌تواند مسیر ما را برای برگزاری جشن عروسی هموار کند، باور نداشتم و با ناامیدی، آن را تیری در تاریکی می‌دانستم. اما توسل کردم و خدا را شکر شرایط مهیا شد، بیماری کاهش یافت و ما موفق شدیم مراسم عروسی را برگزار کنیم.

از آن زمان، این شهید جای ویژه‌ای در ذهن و روح من پیدا کرد. آشنایی من با او بسیار اتفاقی بود و زمانی که پیشنهاد نوشتن داستانی درباره شهدا به من داده شد، نام این شهید و یک شهید دیگر به من ارائه شد - متاسفانه نام آن شهید دیگر را به خاطر نمی‌آورم - و من بلافاصله این شهید عزیز (سیدمصطفی خادمی) را انتخاب کردم. تنها چیزی که در ذهنم بود، این بود که او شرایط عروسی من را مهیا کرد تا من او را انتخاب کنم و داستانش را بنویسم.

آماده انتشار برای پنجشنیه 29 آبان////نوشتن از شهیدی که ازدواجم را محقق کرد شیرین بود +صوت

ایکنا - همین روایتی که از زبان شما شنیدیم، خود می‌تواند فصلی برای نگارش یک اثر داستانی باشد، چرا که بسیار دراماتیک بود. بریا طرح این پرسش، در مقام خواننده کتاب با شما صحبت می‌کنم. می‌دانیم که این کتاب، زندگی یک شهید نوجوان 17 ساله، شهید خادمی، در عملیات والفجر 8 را روایت می‌کند؛ یعنی او شخصیتی حقیقی و واقعی است. من آثار پیشین شما را نخواندم اما هنگام مطالعه کتاب «سجده بر موج‌ها»، شخصیت‌ها را بسیار دارای شناسنامه و کارنامه، باورپذیر و جان‌دار یافتم. این دختر روزنامه‌نگار قهرمان (نسترن) در این اثر، آیا خود شما هستید؟ آیا این تجربه زیسته شماست؟ اصلا شخصیتی حقیقی است؟ یا تا این اندازه دقیق و عمیق، زاده تخیل شماست؟

خیر؛ شخصیت «نسترن» نیز یک شخصیت واقعی است! دختر خانمی بوده که به این شکل عاشق شده است. او در زندگی‌اش مشکلاتی داشته، عقاید و باورهای معنوی خود را از دست داده بود. علاوه بر این، فوت مادرش در تشدید آشفتگی روحی او تأثیرگذار بود. اما از طریق یک شهید و یک کتاب، با زندگی قبلی خود آشتی کرد و به خدا بازگشت. البته در زندگی آن خانم، شهید مورد نظر شهید خادمی نبود، اما برای نگارش، ترجیح دادم که این شهید را شهید خادمی در نظر بگیرم تا بتوانم داستان را بهتر پیش ببرم.

البته شخصیت «مادربزرگ» که مبتلا به آلزایمر است، شخصیتی تخیلی است؛ ولی «نسترن»، پدرش، خواهرش و اتفاقات زندگی ‌او، همگی بر مبنای واقعیت است.

کد

ایکنا - برای طرح این پرسش، می‌خواهم شما را فراتر از اثر حاضر، یعنی «سجده بر موج‌ها»، مورد خطاب قرار دهم. چون به پیشینه داستان‌نویسی شما در این گفت‌وگو اشاره شد، می‌خواهم بپرسم چه مشکلات و سختی‌هایی در تبدیل زندگی یک شهید به زبان داستان وجود دارد؟ مشکلاتی که شما خود آنها را تجربه کردید؟ چرا زندگینامه شهدای ما کمتر رنگ و بوی داستانی به خود می‌گیرند و اغلب، همان‌طور که در ابتدای گفت‌وگو نیز اشاره کردم، در حوزه تاریخ شفاهی یا خاطره‌نگاری دسته‌بندی می‌شوند؟

در مورد بخش دوم پرسش شما، من نمی‌توانم به جای دیگر نویسندگان صحبت کنم. اما از دیدگاه خودم درباره آنکه چرا اغلب نویسندگان حوزه ادبیات دفاع مقدس، پایداری و مقاومت، بیشتر گونه «خاطره‌نگاری» را برای نوشتن انتخاب می‌کنند شاید به این دلیل بازگردد که کمتر تمایل دارند هنگام روایت زندگی شهید، در آن دخالتی داشته باشند. یعنی ترجیح می‌دهند کمتر از تخیل خود برای نوشتن استفاده کنند و به شکل تام و تمام، مستند و واقعی روایت خود را پیش می‌برند. احتمال می‌دهم به این دلیل باشد.

اگر بخواهم از مسائل و مشکلات نگارش اثر داستانی بر اساس زندگینامه یک شهید بگویم، فارغ از آنکه اثر داستانی باشد یا نوع دیگری از نگارش، یکی از مشکل‌های همیشگی که گریبان‌گیر نویسندگانی است که می‌خواهند داستان شهدا و مستندات را ثبت کنند، آن است که متاسفانه پیدا کردن و همراه کردن دوستان قدیمی، رزمندگان، آشنایان قدیمی آن شهید و متقاعد کردن آنها به بیان خاطرات برای ثبت، بسیار سخت است.

متأسفانه دسترسی به این افراد بسیار دشوار است و به راحتی نمی‌توان آنان را پیدا کرد. تازه وقتی با تمام مشکلات آنها را پیدا می‌کنیم، بسیاری از آنها گله‌مند هستند و صحبت نمی‌کنند. از همین روی خاطرات زیادی در اختیار ما قرار نمی‌گیرد و با نهایت تاسف محبوریم با چند خاطره کوچک، زندگی چندین ساله یک فرد را پیش ببریم که این کار بسیار سختی است.

آماده انتشار برای پنجشنیه 29 آبان////نوشتن از شهیدی که ازدواجم را محقق کرد شیرین بود +صوت

ایکنا - کار تحقیق، مصاحبه و پژوهش «سجده بر موج‌ها» را خود شما انجام دادید یا ناشر آن را انجام داده و خروجی نهایی را به عنوان ماده خام اولیه در اختیار شما قرار داده است؟

تمام مسیر تحقیق، پژوهش و مصاحبه توسط خودم انجام شده است. انتشارات تنها به من کمک می‌کرد تا به عنوان مثال اگر همرزمی را پیدا می‌کردند که ممکن بود با این شهید آشنا باشد، شماره تماس او را در اختیار من قرار می‌دادند. اما اینکه آیا آنها تلفن را جواب می‌دهند یا راضی به مصاحبه می‌شوند یا نه، مواردی بود که پیگیری آنها بر عهده من بود و البته گاه بسیار سخت بود!

بیشتر سختی این مسیر به اینمهم بازمی‌گشت که افرادی که در گذشته همرزم شهید خادمی، یا با او به هر نحوی آشنا بودند، ممکن بود شکایاتی داشته باشند که تمایل نداشتند صحبت کنند. حتی اکنون که کتاب نگارش و تمام شده است، هنوز بسیاری از خاطرات شهید خادمی بیان نشده است. بسیاری از افراد حاضر به مصاحبه نشدند و به نظر من اگر این اتفاق می‌افتاد، شاید این کتاب بسیار پربارتر و بهتر می‌شد.

کد

ایکنا - پرسش پایانی من، باز هم در مقام مخاطب اثر شما است. در بخش‌هایی از کتاب، به ویژه در روایت گفت‌وگوهای این شهید با دوستانش، تکه‌کلامی وجود دارد که او را «بچه خدا» صدا می‌کنند. پیشتر نیز در مصاحبه‌ای اشاره کردید که در ابتدا قصد داشتید همین نام را برای اثر انتخاب کنید اما در نهایت تغییر کرد. می‌توانم بپرسم دلیل این تغییر چه بود؟ فقط به عنوان مخاطب می‌گویم که بسیار دوست داشتم اسم «بچه خدا» برای کتاب استفاده می‌شد! به نظرم بسیار جالب بود.

به دلیل اینکه شهید خادمی عبادات بسیار طولانی در جبهه داشت، همرزمان و دوستانش به او لقب «بچه خدا» داده بودند. واقعا به نظر من بهترین اسم می‌شد که برای کتاب انتخاب شود، اما انتشارات به دلایلی گفتند که نام مناسبی نیست - شاید به این دلیل که نمی‌توان برای خدا فرزندی قائل شد - و بر اساس این دلایل، تصمیم گرفتند «سجده بر موج‌ها» را برای این کتاب انتخاب کنند.

انتخاب نام «سجده بر موج‌ها» نیز از اینجا می‌آید که «شهید خادمی» سجده‌های بسیار طولانی داشته است؛ یعنی در نمازهایش، سجده‌هایش از همه قسمت‌های نماز طولانی‌تر بود، بخش «سجده» از این ویژگی شهد اخذ شد و دلیل دیگر اینکه این شهید بزرگوار در عملیات والفجر 8 و پس از عبور از اروند رود به شهادت رسید. بنابراین، نام «سجده بر موج‌ها» به جای «بچه خدا» برای این کتاب انتخاب شد.

آماده انتشار برای پنجشنیه 29 آبان////نوشتن از شهیدی که ازدواجم را محقق کرد شیرین بود +صوت

ایکنا - نام «سجده بر موج‌ها» را انتشارات جمکران به عنوان ناشر اثر انتخاب کرد یا چون به شما گفتند که بهتر است نام را تغییر دهید، خودتان این نام را برگزیدید؟

انتشارات این نام را انتخاب کرد. به من گفتند که نام‌های دیگری به جای «بچه خدا» برای کتاب پیشنهاد دهم، اما من به اندازه‌ای بر روی اسم «بچه خدا» پافشاری و اصرار داشتم که قبول نکردم و هیچ پیشنهادی ندادم و این انتخاب خود انتشارات بود.

آماده انتشار برای پنجشنیه 29 آبان////نوشتن از شهیدی که ازدواجم را محقق کرد شیرین بود +صوت

ایکنا - در مورد بازخوردهایی که ممکن است تاکنون دریافت کرده باشید، چه به صورت مستقیم، چه در فضای مجازی یا از طریق ناشر، چه ارزیابی دارید؟

هنگامی که در فضای مجازی، خبر چاپ این کتاب را اطلاع‌رسانی کردم، به ویژه از نسل جوان و نوجوانان، به قول معروف «دهه هشتادی‌ها»، بازخوردهای مثبتی دریافت کردم که به واقع انتظارش را نداشتم. آنها می‌پرسیدند که از کجا می‌توانند کتاب را تهیه کنند، داستان درباره چیست و چگونه پیش می‌رود. اینکه میان این نسل برخلاف برخی از گفته‌ها به وضوح می‌توان دید که علاقه به گونه ادبیات دفاع مقدس و مقاومت وجود دارد اتفاقی بسیار شیرین است.

از اینکه جوانان و نوجوانان بااشتیاق تمایل دارند کتاب‌های ادبیات مقاومت و پایداری را مطالعه کنند، بسیار خوشحال هستم و در مورد «سجده بر موج‌ها» از مخاطبان همین گروه هدف بازخوردهای خوبی دریافت کردم.

آماده انتشار برای پنجشنیه 29 آبان////نوشتن از شهیدی که ازدواجم را محقق کرد شیرین بود +صوت

ایکنا - در دو پرسش قبلی گفتم «پرسش پایانی»، اما این حس پرسشگری رسانه‌ای اجازه نمی‌دهد! قول می‌دهم این آخرین پرسشم باشد. با توجه به این که «سجده بر موج‌ها» اولین تجربه شما در گونه ادبیات پایداری است، آیا خانم تقی‌زاده در ادامه نیز به عرصه ادبیات پایداری و مقاومت قدم خواهد گذاشت یا به گونه‌های دیگر نوشتاری که پیش از این تجربه کرده‌اید، وفادارتر خواهید بود؟

ادبیات پایداری، قطعاً! یعنی فکر می‌کنم یکی از دغدغه‌های من باشد، زیرا احساس می‌کنم هر چقدر از هشت سال دفاع مقدس بگوییم و بنویسیم، باز هم کم است.

این حرف من به هیچ وجه شعار نیست. نوشتن از دفاع مقدس و قهرمانان آن، زنده نگه داشتن و انتقال نام افرادی است که یاد و خاطره آنها برای جوانان امروزی که قرار است آینده‌سازان ما باشند، بسیار کارساز و امری ضروری است. این مسئله می‌تواند در معرفی الگوهای حقیقی و شایسته به نسل نوجوان و جوان امروز ایران بسیار مهم و تأثیرگذار باشد.

انتهای پیام
خبرنگار:
امین خرمی
captcha