محمدجمال شاکری، کارشناس اقتصادی در گفتوگو با ایکنا، درباره تبعات خطرناک نوسانات اقتصادی اظهار کرد: کوچک شدن سفرههای مردم و افزایش سرسامآور قیمتها، یک اتفاق تصادفی نیست. بر اساس شواهد موجود، مجموعهای از سیاستهای بهظاهر فنی، همانند یک «پازل» مهندسیشده، برای ایجاد بیثباتی اقتصادی و اجتماعی در حال عمل هستند.
وی افزود: این پازل معمولاً از سه قطعه کلیدی تشکیل شده است. قطعه نخست، رهاسازی نرخ ارز و اصرار بر اجرای نظام ارزی موسوم به «شناور مدیریتشده» است؛ یا به تعبیر دقیقتر، «مدیریتِ شناور شده». در شرایط فعلی اقتصاد ایران، این نوع نظام ارزی نهتنها کارآمد نیست، بلکه خود به عاملی برای افزایش مداوم نرخ ارز تبدیل شده و در نتیجه، هزینههای تولید را بهطور انفجاری افزایش داده و به تورم شدید دامن میزند.
این کارشناس اقتصادی ادامه داد: قطعه دوم این پازل، خصوصیسازی خلق پول بانکی یا همان خلق اعتبار در فرآیند واگذاری بانکها به بخش خصوصی است. این بانکها با خلق پول و تزریق آن به شرکتهای وابسته به خود، موجب تمرکز ثروت میشوند و در مقابل، تورم حاصل از این فرآیند را به عموم مردم تحمیل میکنند.
وی تصریح کرد: سومین قطعه این پازل، جهانیسازی قیمتهاست؛ به این معنا که محصولات تولید داخل، در بازار داخلی با قیمتهای معادل دلاری و جهانی به فروش میرسند، بدون آنکه سطح درآمد و قدرت خرید مردم در نظر گرفته شود.
شاکری ادامه داد: نتیجه ترکیب این سه سیاست، بهطور مستقیم بروز رکود تورمی است؛ یعنی دردناکترین وضعیت ممکن برای یک اقتصاد. در چنین شرایطی، از یکسو قیمتها بهشدت افزایش مییابد و از سوی دیگر، بهدلیل افزایش هزینههای تولید و ورشکستگی واحدهای تولیدی، بیکاری نیز رشد میکند.
شاکری با بیان اینکه مسئله به همینجا ختم نمیشود و هدف نهایی این پازل، صرفاً اقتصادی نیست، گفت: بلکه در این نقطه، ضلع اقتصادی به ابعاد سیاسی و فرهنگی گره میخورد. فشار اقتصادی شدید، قدرت خرید خانوادهها را نابود کرده و موجب میشود بخشی از جامعه نسبت به نظام اسلامی و حتی شریعت مقدس دچار بدبینی شود.
وی ادامه داد: در چنین وضعیتی، مردمی که از نظر اقتصادی خسته و ناامید شدهاند، آماده پذیرش هر نوع راهحل و نسخهای هستند. درست در همین مقطع، همان افرادی که این سیاستهای اقتصادی را پیشنهاد دادهاند، وارد میدان میشوند و در نقش وکلای خودخوانده مردم، فریاد سر میدهند؛ در حالی که در سایر مواضع خود، ذرهای برای مردم اهمیت قائل نیستند.
این کارشناس اقتصادی با ذکر مثالی در حوزه انرژی گفت: نمونه روشن این رویکرد، اظهاراتی است که مثلاً میگویند اگر میخواهیم شبکه برق کشور با ثبات باشد، باید ۳۰ درصد ایران خاموش شود. معنای واقعی این جمله چیست؟ یعنی قیمت برق آنقدر افزایش یابد که ۳۰ درصد مصرفکنندگان توان پرداخت نداشته باشند و ناچار مصرف کاهش یابد تا شبکه به ثبات برسد. این همان تعبیر دیگری از همان جملات دهه ۷۰ است که گفته میشد «حتی اگر بخشی از مردم زیر چرخهای توسعه له شوند، توسعه به هر قیمتی لازم است».
شاکری افزود: اکنون نیز همین جریان، با توصیههای خود و به بهانه مقابله با رانت - که با سیاستگذاری درست قابل حذف است - بهدنبال حذف ارز ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومانی هستند. همین افراد، امروز و در وانفسای اقتصادی کشور - که خود با توصیههایشان عامل شکلگیری آن بوده و هستند - در نقش دایه دلسوزتر از مادر ظاهر میشوند و به مردم القا میکنند که تنها راهحل مشکلات، در سیاست خارجی و تسلیم است.
این کارشناس اقتصادی ادامه داد: همین جریان و سرانگشتان فکری آن فریاد میزنند که «در جامعهای که مردم گرسنهاند، سخن گفتن از حجاب بیمعناست». در حالی که باید به صراحت به این افراد گفت: ما مدعی شما هستیم؛ شما با سیاستهای القایی خود و در قالب توصیههای شبهعلمی، عامل اصلی وضعیت کنونی هستید، حال چگونه در جایگاه طلبکار ظاهر میشوید؟
شاکری در پایان با اشاره به یک ضربالمثل قدیمی اظهار کرد: از قدیم گفتهاند «دزدی که قصد ادامه دزدی دارد، فریاد آی دزدِ او از همه بلندتر است». از منظر علمی نیز، شرایط رکود تورمی زمانی ایجاد میشود که تورم ناشی از فشار هزینه باشد و هزینههای تولید افزایش یابد. در علم اقتصاد، رابطه بیکاری و تورم در قالب منحنی فیلیپس تبیین میشود؛ اگر تورم ناشی از فشار تقاضا باشد، حرکت بر روی منحنی رخ میدهد و بیکاری و تورم رابطه معکوس دارند اما اگر تورم ناشی از فشار هزینه باشد، منحنی فیلیپس به سمت راست و بالا منتقل شده و در نتیجه، هر دو متغیر بیکاری و تورم بهطور همزمان افزایش مییابند؛ وضعیتی که امروز اقتصاد ایران با آن مواجه است.
انتهای پیام