ترجمه تحت‎اللفظی محض قابل فهم نیست/ مقدمات لازم برای ترجمه قرآن
کد خبر: 1435189
تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۸:۵۱
گفت‌وگوی مشروح ایکنا با استادولی:

ترجمه تحت‎اللفظی محض قابل فهم نیست/ مقدمات لازم برای ترجمه قرآن

گروه ادب: مترجم قرآن و متون اسلامی در گفت‌وگو با ایکنا به ارائه نظرات خود درباره ترجمه‌پذیری قرآن کریم، ویژگی‌های یک مترجم، بررسی ترجمه‌های معاصر و توضیحاتی درباره ترجمه‌اش از قرآن کریم پرداخت.

حسین استادولی از مترجمان بنام کشور است که در حوزه ترجمه قرآن و کتب دینی آثار ارزشمندی ارائه کرده است. او فراگیری علوم ادبی و دینی را همزمان با دوره متوسطه دبیرستان در حوزه علمیه حضرت آقای شیخ احمد مجتهدی تهرانی آغاز کرد و توانست در طول مدت علم‌آموزی، محضر درس اساتید بزرگی را درک نماید. استادولی کار ترجمه و تصحیح را از سال 1354 نزد استاد غفاری شروع کرد و در این مدت آثار زیادی به چاپ رساند. وی دوبار موفق به کسب جایزه کتاب سال شده است؛ یکبار در دومین دوره کتاب سال برای تصحیح کتاب «الامالی»، و بار دیگر در بیست و نهمین کتاب سال به خاطر ترجمه قرآن کریم.

گفت‌وگوی حاضر حاصل نشستی دوساعته با این فرهیخته قرآنی در خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) است که بخش نخست آن را در ادامه می‌خوانید.


ـ انگیزه و ضرورتی که باعث شد قرآن را ترجمه بکنید، چه بود؟ آیا کمبود یا نقصی در ترجمه‌های فارسی پیشین مشاهده کردید؟
یک زمانی بود که ترجمه قرآن را جایز نمی‌دانستند و تحریم می‌کردند، چون می‌گفتند قابل ترجمه نیست، ولی امروز کار به جایی رسیده که ترجمه قرآن نه تنها جایزه شده، بلکه واجب شده است. لذا معتقد هستیم ترجمه قرآن را باید در حد وجوب انجام بدهیم؛ چون کسی که پیام دارد، خود وی باید پیام خود را به زبان مختلف به گوش دیگران برساند و به دیگران نباید بگوید شما بیایید زبان من را یاد بگیرید تا ببینید من چه چیزی می‌گویم. پیغمبر اکرم(ص) هم وقتی افرادی را می‌فرستادند برای دعوت به اسلام، قطعاً مترجم داشتند و کسانی بودند که با زبان خود آن افراد، پیام را به آنها می‌رساندند؛ بنابراین ترجمه قرآن کریم هم چون دارای پیام است و کتاب آسمانی مسلمین به شمار می‌آید، قطعاً مستثنی نیست و باید پیام آن به گوش همه برسد و راه رساندن آن نیز ترجمه است.
ترجمه‌های زیادی قبل و بعد از انقلاب منتشر شده بود. من در سال 71 ترجمه مرحوم سیدجلال الدین مجتبوی را برای انتشارات حکمت ویرایش می‌کردم. در اثر این کار بود که فهمیدم ترجمه‌های قرآن مشکل زیاد دارند، لذا مقالاتی می‌نوشتم به نام «لغزشگاه‌های ترجمه قرآن» که در مجله بینات قم چاپ می‌شد. بعد از اینکه هفت، هشت شماره از آن مجله درآمد، افرادی گفتند حالا خوب است که خودتان هم ترجمه‌ای مستقل از قرآن داشته باشید؛ بنابراین احساس ضرورت این بود که این کار انجام شود.


زمانی یک مقاله نوشته بودم که در آن 10 مورد از مشکلات ترجمه‌های موجود را عنوان کرده بودم که بعضی‌ از ترجمه‌ها مثلا روان است، ولی دقیق نیست؛ بعضی ترجمه‌ها دقیق است و روان نیست. بعضی‌ها با زبان مبدأ آشنا هستند و با زبان مقصد آشنا نیستند و گاهی برعکس؛ بعضی‌ از ترجمه‌ها خوب هستند و دقیق هم هستند، ولی مشروح نیستند؛ یعنی توضیحات و پاورقی ندارند و اگر ترجمه قرآن اینطور باشد، گویا نیست و بسیاری از موارد دیگر که حتی برای خواننده شبهه‌انگیز است؛ بنابراین سعی کردم که یک ترجمه‌ای ارائه کنم که جامع این موارد باشد؛ روان باشد، اما به زبان معیار، نه به زبان خیلی ادبی که خود خواننده وقتی می‌خواهد آن را بفهمد، نیازمند دقت بیشتر باشد تا بفهمد متن چه چیزی می‌خواهد بگوید.
خدا رحمت کند شهید مطهری را، ایشان می‌فرمود که علمی نوشتن به معنای مغلق نوشتن نیست. بعضی‌ افراد مغلق می‌نویسند که بگویند متن آنها علمی است. ایشان می‌گفت مطالب باید محتوا داشته باشد و محتوای آن هم عمیق باشد، اما با زبان ساده گفته بشود. مثلاً «فتوحات مکیه» ابن‌عربی اگر ترجمه هم بشود، باز معنی آن روشن نیست، به خاطر اینکه محتوا معانی خاصی دارد؛ بنابراین آن محتوا باید در قالبی ساده ریخته و بیان بشود، اما سنگینی و وزن و عمق آن هم حفظ بشود. از این رو سعی کردم ترجمه‌ای که ارائه می‌کنم اینطور باشد. بعضی افراد هم از من سؤال می‌کنند که شما کدام ترجمه را بهتر می‌دانید؛ گفتم این سؤال مثل این است که از یک مرجع تقلیدی بپرسید که از چه کسی تقلید می‌کند؟! به نظر خودم ترجمه‌‌ای که ارائه کرده‌ام،  دقیق‌تر از دیگر ترجمه‌هاست؛ هر چند بی‌اشکال هم نیست.
ـ  تفاوت این ترجمه‌ با دیگر ترجمه‌ها و محورهای آن را برایمان بگویید.
این ترجمه در عین اینکه تحت‌الفظی نیست، اما قابل تطبیق با متن است؛ یعنی جابجایی در ترجمه خیلی صورت نگرفته است و هر فرازی از قرآن کریم همراه با ترجمه آن آمده است و آن را جابجا نکردم، اما طوری ترجمه شده که مغلق نشود و ادبیات فارسی به هم نریزد.
ـ شما دو بار قرآن را کرده‌اید؛ آیا بار دوم صرفاً بازبینی بود؟
در ترجمه دوم که ترجمه زیرنویس بود، بنا بود شروح حذف بشود. بر این اساس تلاش کردم قلمم در آن روان‌تر باشد، اما محتوا تغییری نکرد. ولی آن پاورقی‌های مفصلی که ترجمه مقابل داشت، نیاوردم و بعضی از شروح را به طور مختصرتر میان پرانتز در متن قرار دادم که این ترجمه زیر هم قابل استفاده باشد و به گونه‌ای نباشد که یک ترجمه خشک باشد که مخاطب نداند که آیه چه چیزی می‌خواهد بگوید.
یکی دیگر از ویژگی‌های ترجمه داشتن توضیحات است. گاهی بعضی از ترجمه‌های موجود توضیحات هم دارند، ولی این توضیحات در حد بیان لغات است؛ مثلاً اینکه واژه ترجمه شده از قرآن از کجا گرفته شده است. البته این موارد به درد خواننده نمی‌خورد و از نظر ادبی خوب است که مخاطب این واژه را بداند. اما پاورقی ترجمه قرآن که من انجام داده‌ام، این توضیحات را داشت تا مفهوم آیه را روشن بکند.


ـ در بحث ترجمه قرآن دو رویکرد وجود دارد؛ عده‌ای معتقدند که ترجمه باید تحت‌اللفظی و وفادار به متن باشد، و گروه دیگر می‌گویند که صرفاً معنا باید منتقل بشود. نظر شما در این باره چیست؟
من سعی کردم حد وسط را بگیرم؛ چون ترجمه تحت‎اللفظی محض اصلاً امکان‌پذیر نیست؛ یعنی امکان‌پذیر است، ولی قابل فهم نیست. مثلاً قرآن کریم می‌فرماید «لما سُقطوا فی ایدیهم و راوا أنهم قد ضلوا قالوا لئن لم یرحمنا ربنا»؛ ترجمه تحت‌الفظی «سقطوا فی ایدیهم» می‌شود «از دستشان افتاد»، ولی معنای اصطلاحی آن «پشیمان شدند» است. و من ترجمه کردم «به خود آمدند»، چون علامه طباطبائی(ره) می‌گوید پشیمان شدن معنای این آیه نیست؛ چون می‎گوید پشیمان شدند و فهمیدند که گمراه شدند، در صورتی که آدم اول گمراه می‌شود، بعد وقتی که می‌فهمد که گمراه شده پشیمان می‌شود. «و لما سقطوا فی ایدیهم» یعنی «چون به خود آمدند، فهمیدند که گمراه شد‌ه‌اند». این را چه طور می‌توان تحت‌اللفظی ترجمه کرد. در قرآن کریم از این اصطلاحات فراوان داریم که آیه باید به صورت اصطلاح ترجمه بشود. ترجمه تحت‌اللفظی نه اینکه امکان ندارد، بلکه به درد نمی‌خورد.
خدا رحمت کند استاد بزرگوار ما مرحوم میرزا علی‎اکبر غفاری (رضوان الله تعالی علیه) را، ایشان شوخی می‌کرد و می‌فرمود شما بابی انت و امی را چه چیز می‌خواهید ترجمه بکنید. ترجمه تحت‌اللفظی آن می‌شود «به بابام تو، به ننه‌م تو»؛ این باب تفدیه است، یعنی فدایت بشوم. ما در فارسی چنین چیزی نداریم. بابی نداریم که به این معنا باشد.
ـ در ترجمه معنایی تا چه حد امکان دارد مترجم دخل و تصرف کند؟
اصلاً ترجمه یعنی چه؟ ترجمه یعنی تفسیر. می‌گویند ابن‌عباس مترجم قرآن بود، یعنی مفسر قرآن باید ترجمان‌القرآن باشد. مفسر باید آن پیامی را که آن شخص می‌گوید، به زبان خود انتقال بدهد. قرآن کتاب مقدس و زبان مقدس است، اما به این معنا نیست که کسی آن را نفهمد. اینها به این معناست که قرآن کریم حرف‌هایی را به زبان عربی و با قواعد عربی بیان کرده است. آیا کلام عربی را می‌شود ترجمه کرد یا نه؟ بله قرآن هم زبان عربی است با همان آداب بلاغی و فصاحت و بلاغت. قرآن هم با زبان عربی حرف زده و قابل ترجمه است. اینکه می‌گویم برداشت مترجم است، عیبی ندارد اگر برداشت مترجم روی قواعد باشد.
ـ مترجم باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد تا بتواند معنا را درست منتقل کند؟
مترجم اول باید به زبان مبدأ آشنا باشد؛ یعنی زبان عربی را بداند و از صرف و نحو مطلع باشد. همچنین باید علوم بلاغی را خوب خوانده باشد. بسیاری از افراد معتقد هستند که معانی کلمات قرآن را می‌دانند در حالی که این طور نیست و فرق میان ریشه «هدو» و «هدی» را نمی‌دانند.
برای مثال ترجمه «الا ضربت فی الارض» آیا یعنی اینکه وقتی بر زمین زدی؟ این موارد از اصطلاحاتی است که مترجم باید بداند. مترجم باید زبان صرف و نحو را خوب بداند. از بلاغت اطلاع داشته باشد و موارد حذف را بشناسد. در بسیاری از موارد مبتدا آمده، ولی خبر نیامده است.


یک مخاطب سؤال کرد که «ماشاءالله» در سوره کهف یعنی چه؟ (آنچه که خدا بخواهد) این «ما» شرطی است یا «مای» موصول؟ هر دو مورد بود؛ یعنی ماشاءالله کائن. «ماشاءالله» می‌شود مبتدا و «کائن» می‌شود خبرش. مترجم باید این موارد را بلد باشد و علوم بلاغی را بداند و بعد از این هم به قواعد زبانی آشنا باشد و با متن قرآن و با علوم اسلامی آشنایی داشته باشد.
از سویی مترجم برای توضیح باید تاریخ، فقه، کلام و حتی فلسفه بداند. این موارد را بداند تا بتواند از عهده ترجمه برآید. همچنین باید تفسیر بداند، کسی که می‌خواهد مفسر باشد، باید این موارد را بداند. حتی تاریخ و جغرافیا را باید بداند.
همچنین آشنایی با زبان مقصد هم لازم است. اگر قواعد زبان فارسی را ندانیم و نحوه استعمال آن را بلد نباشیم، نمی‌توان کار کرد. متاسفانه در زبان مقصد این گونه است؛ یعنی قواعد فنی را نمی‌دانیم یا دست‌کم نصف قواعد را نمی‌دانیم. از سوی دیگر در معادل‌یابی‌ها مترجم باید به زبان مقصد احاطه داشته باشد. آشنایی با زبان مقصد نیز به دو گونه است؛ یک وقت زبان مقصد همان زبان مادری است که مترجم با آن آشناست. اما ضمن این، باید با قواعد هم آشنا باشد.
ـ ارزیابی شما درباره ترجمه‌های قرآن در سال‌های اخیر چیست؟ و تا چه حد به ترجمه‌ گروهی معتقدید؟
به نظر من بعد از انقلاب ترجمه‌های قرآن خیلی رشد داشتند. هم از نظر کمی و هم کیفی؛ از سویی نوشتن نقد بر ترجمه‌‌ها هم از سال 70 راه افتاد که حرکت خوبی است که آغاز شد. این حرکت با مجله بینات شروع شد و سپس ترجمان قرآن و پژوهش‌های اسلامی مشهد هم در این راستا حرکت کردند. مجله مترجم آستان قدس رضوی نیز در این راستا منتشر شد که سبب شد ترجمه‌ها از نظر کیفی رشد خوبی داشته باشند.
من به ترجمه دسته‌جمعی اعتقاد ندارم. در این راستا نمی‌توان به توافق رسید. نمی‌توان کسی را مسئول گردآوری اطلاعات کرد و بعد دوباره روی خط سیری که وی رفته نظر داد. مگر اینکه فردی باشد که خیلی وی را قبول داشته باشیم.
برای مثال ترجمه مجتبوی را ویرایش می‌کردم، برخی موارد را ایشان می‌پذیرفت و برخی دیگر را خیر. روزهای جمعه از ساعت هفت و هشت صبح به منزل ایشان می‌رفتم و تا ساعت 14 درباره مواردی که نپذیرفته بود، صحبت می‌کردیم. در نتیجه این جلسات، وی بسیاری از موارد نوشته شده را تغییر داد.
همچنین ویرایش ترجمه موسوی گرمارودی را انجام دادم و درباره مواردی که وی نمی‌پذیرفت، قرار می‌گذاشتیم و آن موارد را با هم بررسی می‌کردیم. بعد از 67 صفحه ایشان به من گفت که شما فقط نظرتان را به من بدهید. من خودم می‌دانم. این در حالی بود که اسم من به عنوان ویراستار در ترجمه وی قید شده است و من بسیاری از موارد ارائه شده را قبول ندارم چون من ویرایش کردم، ولی ایشان نپذیرفت.
ـ چطور می‌توان از نظرات چند صاحب‌نظر استفاده کرد، به صورتی که اختلافی پیش نیاید؟
اول باید یک ادبیات برای این کار شکل بگیرد. در این راستا گروه باید مطالب را بنویسند و سپس بنشینند و مطالب را با هم تطبیق دهند. اینکه همه با هم از اول ترجمه را بنویسند، شدنی نیست. باید نقشه‌ای وجود داشته باشد. خداوند به پیامبر(ص) هم می‌فرماید که با مردم مشورت کن، اما وقت تصمیم‌گیری، خودت تصمیم بگیر. یعنی تصمیم نهایی را یک نفر باید بگیرد.
با این حال ممکن است حرف پایانی را مترجم اصلی قبول نداشته باشد و در این راستا اختلاف تفاسیر را نمی‌توان جمع کرد. از این رو به نظر من باید به افراد میزان بدهیم تا بتوانند درست را از اشتباه تشخیص بدهند.


یک بحث  دیگر درباره تمایز ترجمه‌هاست. ترجمه آیت‌الله مکارم شیرازی، زنده‌یاد مجتبوی و فولادوند را که می‌خوانم، چندان تمایزی در آنها نمی‌بینم. همه آنها از پرانتز و کروشه استفاده کرده‌اند. در ترجمه باید از پاورقی استفاده شود. در این میان ترجمه جواد فاضل نسبت به دیگر ترجمه‌ها خاص است. البته وی از نهج‌البلاغه هم ترجمه‌ای روان دارد، ولی نمی‌توان آن را ترجمه نهج‌البلاغه دانست!
در این میان ترجمه‌های بهرام‌پور و مجتبوی قابل قبول هستند و تا حدود زیادی نظیر هم هستند. ترجمه آیت‌الله مکارم هم روان است، ولی دارای اغلاطی است. محمدمهدی فولادوند تلاش کرده است تا ترجمه زیبایی ارائه دهد، ولی آن هم دارای اغلاط است. در این راستا من در ترجمه‌ام تلاش کردم تا غلط صرفی، نحوی و فهمی نداشته باشم. البته ممکن است جایی از چشمم افتاده باشد.
ـ نظرتان درباره ارائه معانی مختلف لغات در ترجمه زنده‌یاد طاهره صفارزاده و استفاده از پرانتز در ترجمه فولادوند چیست؟
ترجمه در زیر آیه یعنی جا دادن معنی در زیر آیه. البته ممکن است این طور هم نشود. گاه یک آیه کوتاه است مثل «مدهامتان»، ولی ترجمه آن از زیر عبارت عربی آن بیرون می‌زند. بنابراین هم باید در پرانتز توضیح داده شود و هم اینکه معانی کوتاه باشد تا زیر آیه جای گیرد. روش من آن بود که یک معنی را در متن گذاشتم و باقی معانی را در پاورقی آوردم؛ چرا که گاه مراد خداوند بیان چند معناست. زنده‌یاد آیت‌الله مشکینی نیز عقیده داشت که اگر یک آیه چند معنی دارد، باید همه این معانی را در متن بیاوریم. ولی به عقیده من این اقدام سبب گیج شدن خواننده می‌شود. ولی ایشان نپذیرفتند.
ـ مترجمان دیگر استفاده از پرانتز را یک ویژگی می‌دانند. نظر شما چیست؟
ترجمه‌ها دو گونه هستند؛ گاه در ترجمه پرانتز است، از نوع ترجمه آیت‌الله الهی قمشه‌ای. گاه کلام آیه چنان واضح است مثل اینکه سمیع بودن خداوند که نیاز به توضیح بیشتر نیست که هر چه کمتر شود بهتر است. گاه نیز برخی از معانی عرفانی را در داخل پرانتز آورده‌اند که آن هم لزومی ندارد. اما گاهی استفاده از پرانتز مفهوم آیه را روشن‌تر می‎کند. در این باره نباید پرانتز را کم کرد، چون مفهوم نامشخص باقی می‌ماند.

ادامه دارد...

captcha