شب شهادت زهرا(س) و لحظه‌ای با خانواده فرمانده تیپ فاطمیون
کد خبر: 3482594
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۱:۳۸

شب شهادت زهرا(س) و لحظه‌ای با خانواده فرمانده تیپ فاطمیون

گروه هنر: شهید علیرضا توسلی، فرمانده تیپ فاطمیون در طول سال‌ها مبارزه و زندگی ارادت عجیبی به حضرت فاطمه(س) داشت، تا جایی که نام تشکیلاتی که در دفاع از حرم حضرت زینب(س) بنا نهاد را فاطمیون نامید، در سالروز شهادت حضرت زهرا(س) تشییع شد و همجنین مراسم چهلمین روز وی با ولادت این بانو همراه بود.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، شهید علیرضا توسلی معروف به «ابوحامد»، فرمانده تیپ «فاطمیون» مستقر در جبهه‌های نبرد با تروریست‌های تکفیری در سوریه، در سال 1352 در میدان‌شهر افغانستان دیده به جهان گشود.وی در سن هفت‌سالگی رنج فقدان پدر را می‌چشد. دو سال بعد نیز داغ بی‌مادری بر زندگیش سایه می‌اندازد و کودکی‌‌اش با لحظه‌های یتیمی همراه می‌شود.
آخرین فرزند خانواده توسلی صبر و استقامت را از همان سنین کودکی به خوبی می‌آموزد و همین روحیه بعدها از وی مجاهدی خستگی‌ناپذیر می‌سازد تا در جبهه‌های نبرد علیه یزدیان و ابوسفیان‌های زمان، نقشی جاودانه بر تارک تاریخ ثبت کند که تا ابد حدیث مقاومت دلیرمردان افغان در گوش زمان بپیچد. 
این شهید عالی‌مقام که سابقه سال‌ها مجاهدت و حماسه‌آفرینی در جبهه‌های گوناگون نبرد حق علیه باطل را داشته است در نهمین روز از اسفندماه سال 93 همزمان با ایام عزای مادر سادات در دفاع از حرم آل‌الله در جريان آزادسازي تپه تل قرين در حومه درعا سوریه به آرزوی دیرین خود رسید و شربت شهادت را نوشید. در آستانه 22 اسفندماه روز شهید و به منظور گرامیداشت یاد و خاطره این سردار رشید افغان به دیدار خانواده وی رفتیم تا دقایقی با آن‌ها به گفت‌وگو بنشینیم... 
ابو/ برای امروز کار شود
ام‌البنین حسینی، همسر شهیدعلیرضا توسلی در گفت‌وگو با ایکنا با اشاره به اینکه ایشان در یک خانواده سرشناس، متدین و انقلابی متولد شدند، افزود: پدر ایشان روحانی معتمد و ریش‌سفید محل بود تا جایی که بسیاری از ایشان حاجت می‌گرفتند و با اینکه فرسنگ‌ها از امام خمینی(ره) دور بودند به جد پیگیر انقلاب ایران بوده و برای پیروزی آن دعا می‌کردند. 
وی ادامه داد: یکی از برادران شهیدتوسلی نیز همان سال‌های 58-57 کیلومترها دورتر از ایران به جرم اینکه دوستدار امام و انقلاب بود به وضع فجیعی دستگیر شد، به گونه‌ای که ما پس از 35 سال هیچ خبری از وضعیت ایشان نداشتیم؛ سال 92 یک آماری در اینترنت منتشر شد که طی همان سال‌های 58-57، به فاصله حدود شش ماه، پنج هزار نفر را اکثرا به به جرم ارادت و اعتقاد به امام خمینی(ره) دستگیر کرده و در گورهای دسته‌جمعی زنده به گور می‌کنند که نام برادر شهید در بین آن‌ها بود. 
شهید توسلی ایران را ام‌القرای جهان اسلام می‌دانست 
همسر فرمانده تیپ فاطمیون اضافه کرد: این امر برای شهیدتوسلی حکم تلنگری را داشت تا راه برادر شهیدش که همانا راه انقلاب، اسلام و اهل‌بیت(ع) بود را ادامه دهد. بنابراین پس از فوت مادر به جهت حضور دولت‌های دست‌نشانده کمونیستی که آن مقطع مستقر و همیشه نسل شیعه زیر تیغ آن‌ها بوده است به مانند بسیاری از برادران مسلمان خود که اکثرا به پاکستان، کشورهای حاشیه خلیج فارس و حتی به برخی ممالک غربی مهاجرت کردند، سفر کرد. شهیدتوسلی و برادرانش بنا به روحیه و اعتقادی که داشتند سرزمین حضرت امام(ره) را ام‌القرای جهان اسلام دانسته و با تحمل سختی‌های فراوان در این مسیر اما با شور و شعف بسیار خود را در سال 63 به ایران می‌رسانند. 
وی از شور و شوق وصف‌ناپذیر شهید در سفر به سرزمین امام گفت و افزود: با اینکه در آن زمان اکثریت عکس امام را در منزل نگهداری می‌کردند و ارادت ویژه‌ای به آن داشتند، ایشان هنگامی که به ایران رسیده و عکس امام را مشاهده می‌کند با شور و شوقی سرشار عکس ایشان را بوسه‌باران کرده و به آن ابراز محبت می‌کنند؛ شهید پس از ورود به ایران همان سال به همراه برادر بزرگش در حوزه علمیه اصفهان و سپس قم چندسالی مشغول تحصیل شدند و به موازات تحصیل به کار ساختمانی نیز مبادرت داشتند. 
ابو/ برای امروز کار شود
حسینی با اشاره به سابقه مبارزاتی فرمانده تیپ فاطمیون ابراز کرد: شهیدتوسلی همزمان با ایام دفاع مقدس با اینکه نوجوان بوده و حدود 15-14 سال بیش‌تر نداشتند به خطه کردستان رفته و بیش از یک سال در آن منطقه خدمت می‌کنند. پس از پایان جنگ تشخیص دادند که باید در کشور خود جهاد را ادامه دهند لذا به کشور اجدادی خود بازگشته و چندسالی را در آنجا با احزاب و جنبش‌های موجود و جنگ برادرکشی که در آن‌ مقطع در افغانستان جریان دارد شرکت کرده و در رکاب شهیدمزاری به جهاد می‌پردازند. 
وی در ادامه با ذکر این مطلب که شهیدتوسلی، هیچ‌گاه آرام و قرار نداشت و در یک منطقه مستقر نمی‌شد، یادآور شد: بعدها مجددا به ایران بازگشته، وارد پادگان شدند و کلاس‌های نظامی را در پادگان امام حسین(ع) در بیرجند، بجنورد و ... گذراند. 
در طراحی عملیات‌ها هوش عجیبی داشت 
همسر شهید توسلی در همین زمینه اضافه می‌کند: حدود سال 74 که جنگ طالبان آغاز شد با تمام همرزمان و دوستان خود جمعی را تشکیل داده و با حمایت برادران جمهوری اسلامی چند سالی را به مبارزه با طالبان پرداختند؛ ایشان علاوه بر روحیه معتقد و عزم جدی از نظر نظامی نیز تدبیر عجیبی داشته و در طراحی عملیات‌ها فرد نخبه‌ای به شمار می‌رفت لذا طی سالیانی که در کشورشان مشغول جهاد بودند با سقوط دولت طالبان، تفنگ و لباس جهاد را کنار گذاشته و مانند بقیه هموطنانشان از آنجایی که در زمینه سنگ و نما مهارت زیادی داشتند به اشتغال روزمره خود یعنی همان مشاغل ساختمانی پرداختند. 
ابو/ برای امروز کار شود
وی در ادامه گفته‌هایش به نحوه آشنایی خود با شهیدتوسلی اشاره کرد و گفت: من و خانواده‌ام سال 58 به ایران آمده و در مشهد ساکن شدیم. زمانی که من با ایشان ازدواج کردم یعنی در سال 79، شهیدتوسلی هنوز درگیر جنگ طالبان بود اما آشنایی ما بسیار اتفاقی بود و من به جهت اینکه در فضای جنگ هشت ساله ایران بزرگ شده و همدلی و اتحاد مردم برای پیروزی در این جهاد مقدس را شاهد و به شرایط سخت زندگی ایشان واقف بودم، به وی پاسخ مثبت دادم. 
حسینی ازدواج با یک مجاهد نستوه همچون شهیدتوسلی را برای خود توفیق و افتخاری بزرگ دانسته و می‌افزاید: ایشان خود را نه یک مجاهد بلکه سربازی معرفی کرد که هرجا احساس نیاز کند، انجام وظیفه خواهد کرد و در همان جلسات اول خواستگاری و معارفه به من تأکید داشت، همراهی می‌خواهد که از سختی‌های مسیر نهراسد و در جنگ و صلح، دشواری و آسانی همدل و همراهش باشد. 
وی همچنین عنوان کرد: ایشان پس از گذشت حدود یک سال از ازدواج‌مان به مصاف طالبان رفت و به دلیل عدم وجود امکانات مخابراتی هر سه ماه یکبار نامه یا عکسی از خود از طریق همرزمانشان به دستمان می‌رسید. 
ابو/ برای امروز کار شود
همسر شهید توسلی از روحیه مخلصانه شهیدتوسلی برایمان گفت و اضافه کرد: وی از هرگونه منیت به دور بود و حتی هیچ دست‌نوشته، کتاب و یا فایل صوتی از خود بر جای نگذاشت تا در گمنامی بماند و همیشه می‌گفت: «معامله من با خداست»، همین خاطراتی هم که از ایشان داریم بیشتر از دوستان و همرزمانشان به یادگار مانده است. 
وی با اشاره به اخلاص ویژه این سردار مجاهد اظهار کرد: شهیدتوسلی تمام حرکات و نیاتش برای خدا بود و همواره تأکید می‌کرد هر کاری می‌کنید حتی نوشیدن آبتان برای خدا باشد زیرا در این صورت حتی کیفیت و برکت آبی که می‌نوشید، نیز متفاوت خواهد شد؛ همچنین صبر و تواضع از دیگر خصائص بارز ایشان به شمار می‌رفت. البته شهدا، اولیاءلله هستند و هر آنچه ما در وصف آنان گوییم، پایان‌ناپذیر است و طی 14 سالی که من با ایشان زندگی کردم از همان اوایل یک حس غرور و افتخار در من بود.
شهید توسلی در مقابل اتفاقات جبهه مقاومت همیشه راهکار داشت 
حسینی در بخش دیگر این گفت‌وگو اشاره کرد: در سال 87 که جنگ 33 روزه لبنان اتفاق افتاد ما در سفر بودیم که دیدن صحنه‌های به خاک و خون کشیده شدن شیعیان لبنان آرام و قرار را از او گرفته بود و به دنبال راهی بود تا بتواند به بچه‌های حزب‌الله لبنان بپیوندد و در این مسیر نقشی مؤثر ایفا کند لذا با جدیت با دوستانشان پیگیر این مسئله بودند؛ ایشان هر از چند گاهی با دوستان و هموطنانش دور هم جمع می‌شدند و در خصوص اتفاقات جبهه مقاومت تبادل اطلاعات می‌کردند؛ شهیدتوسلی در قبال این جبهه همیشه راهکار داشت و حتی زمانی که جنگی هم در جریان نبود نقش خنثی نداشت. 
وی گفته‌هایش را اینگونه ادامه داد: به هر روی جنگ لبنان طی 33 روز به نفع اسلام و مسلمانان به پایان رسید و این آرزو که در دل جبهه مقاومت و در رکاب حزب‌الله به مبارزه برخیزد، برای ایشان ماند زیرا به سیدحسن نصرالله علاقه ویژه‌ای داشت و سخنرانی‌های ایشان، اخبار و تحولات لبنان را همیشه دنبال می‌کرد.  
ابو/ برای امروز کار شود
توصیه همیشگی به آیه «الا بذکر الله تطمئن القلوب» در مواجهه با مشکلات 
همسر سردار شهید توسلی با اشاره به این نکته که شهید نه تنها در موضوع جنگ و جهاد که در هر موضوعی بین دوستانش شخصیت معتمدی محسوب شده و همواره مورد اقتدای دوستان خود بود، سعه صدر بالا را از دیگر شاخصه‌های اخلاقی وی عنوان کرد و افزود: طی 14 سالی که با یکدیگر همراه بودیم فراز و نشیب‌های بسیاری را گذراندیم که چه بسا هر فردی در جایگاه ایشان بود، تحملش طاق می‌شد اما ایشان در بحرانی‌ترین شرایط، صبر ستودنی، توکل و آرامش عجیبی داشت و همیشه تأکید می‌کرد هر جا دلت شکست بگو «الا بذکر الله تطمئن القلوب».
وی با تأکید بر مداومت شهید بر صله رحم ادامه داد: همواره بر صله رحم تأکید کرده و عامل بود به گونه‌ای که اگر ایشان سه ماه مشهد بود دو ماه بعد را در قم و تهران به سر می‌برد و به اقوام سر می‌زدند و در این میان اگر کاری هم برایش جور می‌شد انجام می‌داد به خاطر همین روحیه، افراد زیادی ایشان را می‎شناختند و حتی در مراسم ترحیم وی افرادی بودند که از کابل خود را به مراسم ایشان رسانده و از خوبی‌ها و برکات ایشان می‌گفتند. 
تأکید ویژه بر رعایت حلال و حرام در امور
حسینی یادآور شد: ایشان بر نماز اول وقت و حجاب تأکید ویژه‌ای داشت و همواره در میان همرزمان نیز از اهمیت نماز گفته و تأکید می‌کرد که نماز بر جهاد هم مقدم است. همچنین رعایت حلال و حرام در امور را همواره مدنظر داشت و آن را در تربیت فرزند بسیار موثر می‌دانست. 
وی در ادامه اظهار کرد: سال 90 که جنگ سوریه آغاز شد و دخترمان طوبا نیز همان سال به دنیا آمد دوباره وجودشان متلاطم و ناآرام شد و مشاهده صحنه‌های دردناک نبرد سوریه ایشان را به شدت می‌آزرد. گاهی هنگام غذا خوردن هنگام تماشای اخبار می‌دیدم به سختی غذا می‌خورند، بغض عجیبی در گلویش وجود داشت. در همین دوران خیلی با دوستان و همرزمان سابق خود و حتی با برخی از بزرگان جمع می‌شدند و پیرامون اوضاع سوریه و حرم‌های مطهر صحبت می‌کردند.
همسرسردار شهید توسلی ادامه داد: من این موضوعات را الان متوجه می‌شوم، چون در آن زمان به دلیل رعایت مسائل حفاظتی و هم بحث امنیت خیلی مسائل را مطرح نمی‌کردند. امثال شهید توسلی افرادی خیلی توداری بودند و رازهای بسیاری را در سینه خود نگه می‌داشتند، گاهی به تهران و اصفهان سفر می‌کردند و گاهی به کابل با دوستان و مسئولان مرتبا در تماس و جلسه بودند از طریق اینترنت مشغول به ارتباط گیری و کسب اخبار و اطلاعات بودند. 
وی با بیان اینکه شهید توسلی حتی با هموطنان افغانی خود در اروپا نیز گاها ارتباط برقرار می‌کردند و آن‌ها را سفارش می‌کردند که به عنوان سفیر فرهنگی به اعتقادات پایبند باشند و دچار غرب‌زدگی نشوند، تصریح کرد: خلاصه به مرور زمان خیلی درگیر بحث سوریه شدند، در جلسه هفتگی دعای ندبه که هر هفته می‌رفتند، گاها این جلسات تا ساعت دو ظهر نیز طول می‌کشید و در همان جلسات برنامه‌ریزی جبهه را انجام می‌دادند. 
حسینی در بخش دیگر گفت‌و گو اشاره کرد: بالاخره در سال 92 یک سفر دو ماهه به کابل داشتند و پس از برگشت در اسفندماه همان سال، به‌طور خیلی جدی پیگیر بحث سوریه شدند و حتی خانه‌مان هم درگیر جلسات ایشان بود و با دوستان و هم‌رزمان به خانه می‌آمدند و ساعت‌ها جلسه داشتند، این آخری‌ها خیلی رفتارهایش مشکوک شده بود و به ماهم هیچ چیز نمی‌گفت و هرزمان که سئوال می‌پرسیدم، می‌گفت فقط دعا کن فقط دعا ! .... عید نوروز شد.
همسر شهید توسلی در ادامه صحبت‌های خود با بیان اینکه یادش بخیر یک کت و شلوار نو برایشان به سختی خریده بودم و شهید گفت خیلی به این کت و شلوار نیاز داشتم آخه سرداری قرار است بیایند و جلسه‌ای داشته باشیم تا کمک کند که بتوانیم تشکیلاتی تشکیل دهیم، ابراز کرد: سردار را ما از قبل می‌شناختیم و موقع ازدواج‌مان با خانواده ایشان آشنا شده بودیم. در این زمان کارهای اولیه تشکیل فاطمیون انجام شده بود.
حسینی اضافه کرد: آن زمان با تشکیل تیپ فاطمیون در مرحله فراخوان دوستان بودند و 70 یا 80 نفر از دوستان زمان جهاد با طالبان و بعد از آن پس از جلسات مکرر اعلام آمادگی کردند پس از انجام مراحل اداری، اولین مرحله اعزام در تاریخ 2 اردیبهشت 1392 با یک گروهان 22 نفره‌ای با کوه مشکلات انجام شد. 
ابو/ برای امروز کار شود
اعتقاد شهید توسلی؛ جنگ سوریه جنگ نابرابری است
وی در ادامه با ذکر این مطلب یادآور شد: اعتقاد ایشان این بود که جنگ سوریه، جنگ نابرابری است که در آن دشمنان اسلام در رأس آن‌ها آمریکا و اسراییل علیه مسلمانان مخصوصا شیعیان راه انداخته‌اند، وقتی می‌دیدند که کودکان به بدترین شکل توسط تروریست‌ها به دار آویخته شده‌اند، بسیار بی‌طاقتی می‌کردند. خلاصه در همان سال با حضور در جبهه‌های سوریه تشکیلات را رسما عملیاتی کردند. اکنون تیپ لشگر فاطمیون را می‌بینیم که در بسیاری از عملیات‌ها موفق و پیروز هستند.
افتخار سردار سلیمانی به وجود ابوحامد
همسر شهید توسلی در ادامه صحبت‌های خود افزود: این در حالی است که جبهه مقابل از سراسر دنیا تجهیز می‌شوند اما آرمان و اعتقادی در پس جنگشان نیست اما بچه‌های فاطمیون و دیگر نیروهای مقاومت با اینکه از نظر تجهیزات و ... توانایی کمتری دارند، اما ایمان و اعتقاد بچه‌ها باعث پیروزی است، در یکی از عملیات‌ها که سردار سلیمانی خود نیز حضور داشتند، وقتی بچه‌ها نگران بودند که ما برویم به خط یا نه، ایشان گفتند اگر ابوحامد در میدان است، بروید که ان شاءلله پیروز می‌شوید، سردار سلیمانی به وجود ابوحامد افتخار می‌کردند. 
تربیت نیروی موفق؛ از آرمان‌های شهید توسلی
وی یکی از آرمان‌های شهید توسلی را تربیت نیرویی موفق همچون حزب‌الله دانست و اضافه کرد: اکنون تیپ فاطیمون قریب به 12 هزار نفر نیروی رزمی و 700 شهید و هزاران جانباز با عنایت بی بی زینب(س) به یک نیروی ولایی و انقلابی در سراسر جهان تبدیل شده است، آرمان اصلی ابوحامد در کنار دفاع از حرم حضرت زینب(س) این بود که یک گروه و نیرویی را تربیت کند که مثل برادران حزب‌الله لبنان که هرجا ظلم و ستمی بود و شیعیان نیاز به کمک داشتند به آن جبهه بروند و الحمدلله این هدف و آرمان به انجام رسید.
حسینی در پاسخ به این سوال که واکنش شما نسبت به اعزام همسرتان به جبهه سوریه چه بود، تصریح کرد: من بنا به تعهدی که در اول زندگی به ایشان داشتم و این موضوع را پذیرفته بودم خداروشکر می‌کنم که حتی یکبار هم به ایشان و جهادشان نه نگفتم. برای امثال شهید توسلی حیف است که خانه‌نشین بمانند و به کارهای متفرقه بپردازند. وقتی با ایشان در این خصوص حرف می‌زدم در جواب حرفم می‌گفتند، کشور پدری ما افغانستان است و کشوری که در آن بزرگ شده‌ایم و با آن هم‌زبان و هم‌دین هستیم نیز ایران به شمار می‌رود.
اسلام حد و مرز ندارد حتی در قلب نیویورک
وی در ادامه گفته‌هایش ابراز کرد: اما سوریه کشور ثالثی است که جغرافیا و زبانش هم با ما متفاوت است، اسلام که مرز ندارد حتی در قلب نیویورک هم اگر صدای مظلومی بیاید خدا نکند آن روزی که به آن بی‌تفاوت باشیم، همیشه می‌گفت وقتی نیت و توکلمان به خدا باشد سوریه که سهل است در صعب‌ا‌لمسیرترین نقاط هم می‌رویم. 
ابو/ برای امروز کار شود
حسینی در بخش دیگری از صحبت‌های خود با اشاره به اینکه به دلیل آنکه فضای دفاع مقدس را از کودکی لمس کرده بودم، همیشه با خودم می‌گفتم وظیفه من به عنوان همسر یک رزمنده و مجاهد چیست؟ تصریح کرد: من باید چه کاری انجام بدهم؟ درست است که وظیفه من تربیت فرزند است اما نقش من به عنوان همسر رزمنده چیست؟ برای همین گاها برای افزایش روحیه ایشان پیامک‌ها و متن‌های انقلابی برایشان ارسال می‌کردم، زمانی که ایشان به سوریه رفتند بچه‌های برادرشان هم به یاد عموی خود به سوریه و تیپ فاطمیون پیوستند و اکنون هشت توسلی در جبهه سوریه داریم. 
همسر شهید توسلی در خصوص حضور شهید در جبهه‌ها و خانواده گفت: ایشان بار اولی که به سوریه اعزام شدند، اردیبهشت بود و اولین مرخصی را در مهرماه گرفتند و به منزل آمدند. بین بچه ها رسم است که 45 روز که در منطقه هستند دو هفته‌ای را به خانه بر می‌گردند و سپس مجددا به منطقه اعزام می‌شوند. ایشان بنا به مسئولیتی که داشتند و سختی کاری که بود، پس از چندماه بازگشتند و دو هفته‌ای را مشهد بودند اما با توجه به فرا رسیدن محرم و صفر و شروع عملیات گسترده‌ خیلی زود رفتند. 
زمانی که در خانه هم بودند؛ سر به خانه مجروحان و شهدای مدافع حرم می‌زدند
وی در گفته‌هایش با تاکید بر اینکه در مجموع زمانی را هم که خانه بودند مدام در تکاپو و جلسه به سر می‌بردند یا به مجروحان و خانواده شهدا سر می‌زدند، اظهار کرد: بعدها به علت حجم کارها و عملیات دیر به دیر می‌آمدند برای همین از طریق اسکایپ و شبکه‌های اجتماعی باهم در ارتباط بودیم و صوت یا تصویر برای هم ارسال می‌کردیم، پارسال همین روزها و قبل از شهادتشان هم، با هم از طریق شبکه‌های اجتماعی در ارتباط بودیم، حتی آن زمان که تیری به دستشان اصابت کرده بود و با لباس نظامی بودند و یادم هست که گفتند به لطف حضرت زینب(س) در درگیری دیروز خطر بزرگی از ما رد شد.
حسینی در ادامه گفته‌هایش اضافه کرد: بعد از مجروحیت به این علت که نمی‌توانستند بیایند لطف حضرت زینب(س) شامل حال ما شد و گفتیم به عنوان پرستار شما به آنجا می‌آییم و پرستاری‌تان را می‌کنیم. ایشان اول مخالفت کردند و گفتند که به‌خاطر عملیات‌ها حضور شما به صلاح نیست اما بالاخره پس از یک ماه به آنجا رفتیم. 
همسر شهید توسلی ادامه داد: وقتی به دمشق رسیدیم از همان فرودگاه یک حال و هوای غریب و مظلومیت عجیبی به سراغ‌مان آمد خصوصا در کوچه پس کوچه‌های شام. همانجا به شهید توسلی گفتم احسنت. احسنت، خوب جایی آمدی و خوب راهی را انتخاب کردی. در اینجا بمان و اصلا نگران من و فرزندان و امرار و معاش ما نباش. 
 وی ضمن یادآوری خاطره‌ای از شهید توسلی افزود: همانطور که گفتم به علت اینکه ایشان خیلی درگیر بود، از طریق شبکه‌های اجتماعی با یکدیگر در ارتباط بودیم، صوت و تصویر ارسال می‌کردیم، یک روز در همین روزهای اسفندماه قرار بود که ایشان بعد از چهار ماه به خانه بیایند و ما را با خود به سوریه ببرند و تعطیلات را در سوریه باشیم، با ایشان تماس گرفتم اما جواب نمی‌دادند، نگران شدم اما با خود گفتم تا آمدن ایشان خانه را برایشان آماده کنم و شروع کردم به تمیزکاری خانه.
حسینی در ادامه گفته‌هایش تصریح کرد: آخرین بار بعد از سختی فراوان شنبه ظهر توانستم با ایشان تلفنی صحبت کنم اما آنتن نمی‌داد و ایشان صدای من را نداشتند و مدام الو الو می‌گفتند، نهایتا گفتند اگر صدای من را دارید ما بر روی یک تپه خوش آب و هوا هستیم و به دلیل ارتفاع زیاد و باد صدای شما را نداریم، خیلی برای ما و بچه‌ها دعا کنید، گوشی‌ام هم دو ساعت شارژ بیشتر ندارد و بعد از آن کی به برق می‌رسیم نمی‌دانم، نگران نباشید! و گوشی را قطع کرد، بعد از تماس خیلی نگران شدم و دلشوره به وجودم افتاد.
همسر شهید توسلی اینگونه ادامه می‌دهد: همیشه بعد از تماس خیلی روحیه و دلگرمی می‌گرفتم اما این سری اینجوری نبودم و آشوب و نگران بودم، مثل همیشه یک صدقه انداختم و نذر کردم و رفتم حرم و گفتم؛ آقا جان سربازت اینجوری که صحبت می‌کرد، خیلی نوربالا می‌زد، خودت میدانی دیگر هرچه خیر هست ولی اگر می‌شود خودت نگهدارش باش، عملیات سخت است شبانه‌روز درگیرند، تصرفات و پیشروی‌ها هم خوب است اما خیلی سخت می‌گذرد.
وی بیان کرد: یکشنبه صبح بود که هرچی تماس گرفتم، پاسخگو نبودند، رفتم دنبال کارهایم و عصری ساعت چهار به منزل برگشتم و رفتم سراغ گوشی و وارد تلگرام شدم و گروه «یاد شهدا» که مخصوص رزمنده‌ها و خانواده‌های آن‌ها بود، خود شهید توسلی من را به این گروه اضافه کرده بود به محض ورود به گروه دیدم که یک نفر پیام گذاشته است که آیا فرمانده تیپ فاطمیون شهید شده است با 10 تا علامت سوال، بعد همه به این فرد اعتراض کردند که چرا مقابل خانواده‌ها خبری را که مطمئن نیستید اعلام می‌کنید و بعد این فرد عذر خواهی کرد و موضوع تمام شد. 
حسینی با اشاره به اینکه همانجا که پیام را خواندم، گفتم یا ابوالفضل‌العباس(ع) و حال و هوایم عوض شد، هرچه با شهید تماس می‌گرفتم، بوق می‌خورد، و کسی جواب نمی‌داد، اظهار کرد: خیلی نگران شدم در همان موقع برادرزاده شهید توسلی هم که تازه به مرخصی آمده بود به من پیامک داد و گفت از حاجی چه خبر ؟!... به ایشان گفتم من دیروز با حاجی صحبت کردم و امروز دیگر پاسخگو نیست و گفتم شما چه خبر؟ ایشان گفت؛ که بچه‌ها گفتند خط شلوغ است، برادرزاده حاجی بخاطر اینکه از موضوع شهادت ابوحامد اطلاع داشت، دیگر صحبت نمی‌کرد و فقط پیامک می‌داد.
ابو/ برای امروز کار شود
برای سلامتی شهید توسلی نذر می‌کردم و صدقه می‌دادم
همسر شهید توسلی یادآور شد: شهید همیشه می‌گفت راهی که ما می‌رویم جنگ است در جنگ اسارت دارد، جانبازی دارد و خیلی شانس بیاوریم بهترین حالتش شهادت است و شما باید همیشه آمادگی داشته باشید، در همین موقع با خودم گفتم که به عنوان مادر باید چه کنم برای همین به کار مشغول شدم و شروع به دوختن ملحفه‌ها کردم و کارای عقب افتاده را انجام دادم، دلم آشوب بود ولی تظاهر می‌کردم خوب است که بچه‌ها نفهمند به این دلیل که اگر ایشان شهید شده بود چند روزی کار داشت تا پیکر ایشان به عقب برگردد به همین دلیل نمی‌خواستم بچه‌ها زود خبردار شوند. 
خبر شهادت شهید را موقع نماز صبح از طریق تلگرام فهمیدم
حسینی در ادامه صحبت‌هایش ابراز کرد: شب سختی را گذراندم، ساعت چهار صبح که برای نماز بلندشدم، ناخودآگاه به سمت گوشی و تلگرام رفتم به محض ورود دیدم تمام فضاها پر شده است از عکس و پوسترهای علیرضا و همه‌جا گفتند که ابوحامد شهید شده است، همانچا از حضرت زینب(س) مدد خواستم و گفتم «انّا لله و انّا إليه راجعون» و خدارا شکر کردم که سربازی که با سختی‌های فراوان تشکیلات فاطیمون را به راه انداخته بود با زیرکی مزد خودش را گرفت و به شهادت رسید. 
 وی با بیان اینکه فردا مسئولان و اطرافیان در این فکر بودند که چگونه به من بگویند و من را خبردار کنند، عنوان کرد: از پسر برادر شهید که در همسایگی ما قرار دارد خواستم که به خانه‌ما بیاید، از شب قبل پس از انتشار خبر در فضاهای مجازی از تمام نقاط دنیا، دوستان و آشنایان با ایشان تماس گرفته بودند و صحت خبر را پیگیر شدند، ایشان هم شب سخت‌تر از ما را گذرانده بود به محض ورود به خانه به ایشان گفتم، بیا که عمویت به آرزویش رسید، آنجا یک دل سیر گریه کردم و خداروشکر می‌کنم که توانستم در شأن شهید و همسر شهید انجام وظیفه کنم.
حسینی در ادامه صحبت‌هایش با ذکر این مطلب اضافه کرد: روزهای پس از شهادت ایشان روزهای سخت ولی شیرینی بود، همانطور که در 14 سال زندگی اینگونه بود، ایشان در مدتی که در حال جهاد در سوریه بودند، تنها چهار مرتبه به خانه آمد و هر بار که از وی می‌پرسیدیم که از فاطیمون و منطقه چه خبر، می‌گفت: «ما رأيت الاّ جميلاً» و برای ماهم همینگونه بود. 
فرمانده تیپ فاطمیون و ارادت عجیب به حضرت فاطمه(س)
وی در خصوص تاریخ دقیق شهادت این شهید ابراز کرد: تاریخ شهادت وی نهم اسفندماه 1393 بود و در سالروز شهادت حضرت فاطمه(س)، 14 اسفندماه نیز تشییع و تدفین وی انجام شد و جالب اینجاست که تشییع در روز شهادت حضرت فاطمه(س) بود، چهلم این شهید در سالروز ولادت حضرت فاطمه(س) و این سند و گواهی بر فاطمیون بودن این شهید که واقعا ارادت خاصی به حضرت فاطمه(س) داشتند و همیشه تأکید می‌کردند که در ایام فاطمیه خیلی حرمت نگه داریم و حتی شادی‌های کوچک هم نداشته باشیم. 
همسر شهید توسلی گفته‌هایش را اینگونه ادامه داد: در ابتدای ازدواجمان گاهی که باهم صحبت می‌کردیم ایشان می‌گفتند اگر حضرت فاطمه(س) نبود دنیا نبود، می‌گفتند دوست‌دارم نام‌های دخترانم را از القاب و اسامی حضرت فاطمه(س) بگذارم، ارادت ویژه‌ای به حضرت زهرا(س) و مصائب ایشان داشت، در جلسه‌ای که برای نام‌گذاری گروه بود، ایشان نام فاطمیون را پیشنهاد دادند و همه هم پذیرفتند و واقعا اکثرا نیروهای فاطمیون از بازو و پهلو مجروح و شهید می‌شوند، این‌ها حقانیت فاطمیون را ثابت می‌کند. 
حسینی در ادامه گفته‌هایش تصریح کرد: ان‌شاءلله بتوانیم ادامه‌دهنده راه شهدا باشیم که با حماسه و جهادشان کاری حسینی انجام دادند و بر ما واجب است که زینبی باشیم، با توجه به فتنه‌ها و تهاجم فرهنگی دشمن که در جامعه وجود دارد، جنگی که به مراتب سخت‌تر است، یادم هست یک‌بار که برای شهید توسلی نامه‌ای فرستادم و گفتم که خوش به حال شما که در میدان جهاد حضور دارید و ای کاش ما نیز می‌توانستیم چون شما به میدان بیاییم، با من تماس گرفتند و گفتتند شما که دوست دارید جهاد کنید، برترین جهاد برای زنان بهترین همسرداری و بهترین خانه‌داری است که خیلی سخت‌تر از جهاد ما است. 
وی با بیان اینکه زمانی که ایشان و مجاهدان به سوریه رفتند نزدیک به یکسال شهدای ما در مظلومیت و غربت عجیبی تشییع و دفن می‌شدند، ابراز کرد: تا یکسال هیچ نهاد و ارگانی از فعالیت فاطمیون و موجودیت آن اطلاع زیادی نداشت و هیچ حمایتی نبود، تشکیلات‌شان مخفی و محصور بود، هم به دلایل امنیتی و هم اینکه تشکیلات‌شان رسمی و سازمانی نبود.
حسینی در گفته‌هایش با ابراز اینکه بعد از هفت ماه که به مرخصی آمدند در بین جامعه افغانی‌ها، دانشگاهیان، روحانیان و مردم، هجمه شدیدی بود و خیلی‌ها گفته بودند به محض بازگشت فرمانده فاطمیون و نیروهایشان این‌ها را ترور کنیم، ادامه داد: خیلی‌ها ایشان را تهدید می‌کردند که چرا به سوریه رفتند و در افغانسات به سر نمی‌برند اما با توکل و ایمانی که داشتند مقابل هجمه‌ها ایستادند و گفتند در برابر همه شماها پاسخ می‌دهم دلیل می‌آورم و برای همه توضیح می‌دهم تا ثابت کنم این راه، راه حق است. 
همسر شهید توسلی یادآور شد: یادم می‌آید آن زمان در خانه‌مان چندین روحانی زبده آمده بودند و ایشان همه آنها را نسبت به این موضوع متقاعد کردند، به آن‌ها می‌گفتند این راهی که ما می‌رویم ادامه نهضت امام حسین(ع) است؛ ما آن زمان نبودیم که ناموس اهل بیت(ع) به اسارت رفت اما اکنون هستیم و ما نباشیم که یک آجر از حرم حضرت زینب(س) کم شود، بعد از استدلال‌های ایشان، روحانی‌ها گفتند اگر محدودیت نداشتیم ماهم با شما به جبهه می‌آییم، خیلی ایشان تلاش کردند، جلسات متعددی با دانشگاهیان و روحانیون در مشهد و تهران داشتند. 
وی در ادامه با ذکر این مطلب که شهید توسلی، در این مسیر سختی بسیاری کشید، اضافه کرد: آخرین باری که آمد، به او گفتم، حاجی موهایت سفید شده مواظب خودت باش اینقدر غرق کار شدی، یک کم هم مراقب خودت باش، به او گفتم صورتت چروکیده شده، نکند حاجی خودت را فراموش کنی و تحلیل بروی، شهید توسلی خیلی خوددار بود، هرچی می‌دید درون خودش می‌ریخت با پرپر شدن جوانان فاطمیون با بدن‌های قطعه قطعه‌ای که مقابل چشمانش جان می‌دادند، بسیار بهم می‌ریخت و اما برای اینکه روحیه نیروها تضعیف نشود، هیچ نمی‌گفت و درون خودش می‌ریخت.
حسینی با اشاره به صبر بالا شهید توسلی اظهار کرد: حاجی صبر خیلی عجیبی داشت بچه‌ها می‌گفتند در این مدت فقط هنگام شهادت شهید رضایی اشک حاجی را دیدند هنگامی که حاجی خودش پیکر غرق به خون شهید را به داخل ماشین منتقل کرد، اشک می‌ریخت و می‌گفت، فلانی ببین چقدر تیر و ترکش خورده، یاد بگیریم ما ... و بچه‌ها می‌گفتند آنجا تنها جایی بود که اشک حاجی را دیدند، چون چند روزی جنازه‌های شهدا روی زمین و زیر نور آفتاب مانده بود و این برای‌شان خیلی سخت و زجر دهنده بود. 
وی در پاسخ به این سوال که چگونه پیکر شهدا را از مناطق محاصره شده پس می‌گرفتند، عنوان کرد: البته حاجی با زیرکی خاصی از زیرزمین تونل کندند و به منطقه محاصره شده نفوذ کرده و پیکرهای شهدا را پس از 20 روز به عقب منتقل کردند که کار خیلی سختی بود، چون غیر از تونل زدن هیچ کاری نمی‌شد کرد، به محض حرکت، نیروهای دشمن می‌زدند و بچه‌ها شهید می‌شدند به همین دلیل از طریق حفر تونل اقدام به عقب کشیدن پیکرها کردند. 
همسر شهید توسلی در گفته‌هایش با بیان اینکه شهید بادپا که خود در هنگام شهادت ابوحامد، کنار ایشان بود به منزل ما آمدند از لحظه شهادت ایشان گفتند، اظهارکرد: جنگ سنگین و منطقه هم استراتژیک و خطرناک بود، سلاح‌ها هم به علت شدت عملیات داغ کرده و دشمن به فاصله نزدیک ما رسیده بود و تقریبا جنگ تن به تن بود، سه روز هم بود که بچه‌ها نخوابیده و خیلی خسته بودند و هیچگونه پشتیبانی تسلیحاتی و هوایی هم نمی‌شد، دشمن تا دندان مجهز و تسلیح شده بود، شهید بادپا گفت که چند نفری با ابوحامد و شهید فاتح نشستیم تا جلسه بگیریم و ببینیم چه کاری انجام دهیم.
وی گفت: به محض نشستن بر روی تل هنوز می‌خواستیم صحبت کنیم که موشکی به محل تجمع ما اصابت کرد، از شدت انفجار من پرت شدم و به عقب افتادم و چیزی ندیدم، فقط صدای یا زهرا(س) و یاعلی(ع) شهید فاتح را می‌شنیدم، ولی ابوحامد حتی آه نگفت و به شهادت رسید، شهید بادپا از پیشکسوتان جنگ تحمیلی می‌گفتند من کمتر شهیدی را دیدم که اینگونه زیبا شهید شود.
ابو/ برای امروز کار شود
حسینی با اشاره به اینکه هنگامی که ایشان را به مشهد منتقل کردند من خیلی دوست داشتم صورت ایشان را ببینم و ایشان را به خانه بیاورم اما دیگران مخالفت می‌کردند، تصریح کرد: چهار ماه بود که شهید به خانه نیامده بود، مسئولان مخالفت می‌کردند و می‌گفتند وقت نیست که شهید را به خانه بیاوریم، با هزار زحمت اجازه گرفتیم که لحظاتی شهید را به خانه بیاوریم اما همه آمده بودند تا مجال ندهند من شهید را ببینم و تابوت هم میخکوب بود، حسرت به دلم ماند که نتوانستم صورت شهیدم را ببینم.
شهید توسلی بی‌سر؛ به اربابش اباعبدالله الحسین(ع) پیوست
همسر شهید توسلی دلیل ممانعت افراد برای دیدن همسرش را سر بی‌بدن شهید دانست و اضافه کرد: در این خیال بودم که در بهشت رضا(ع) هنگام دفن صورت حاجی را ببینم در همین هنگام که در مسیر بهشت رضا(ع) بودم، گوشی خود را نگاه کردم و دیدم در گروهی نوشتند که شهید ابوحامد مانند اربابش اباعبدالله الحسین(ع) سر در بدن ندارد، آنجا بود که فهمیدم چرا از اینکه من ایشان را ببینم ممانعت می‌کنند و همانجا گفتم شهادت نوش جانت ای شهید، فدای سر بی‌بی که تو سر نداری.
سعی کردم با شنیدن خبر شهادت شهید توسلی محکم باشم
حسینی در ادامه بیان کرد: بعد از شهادت ایشان خیلی سعی کردم محکم باشم؛ در مرحله اول شهادت را تقدیر الهی دانستم و نباید ناراضی باشم، دوم برای اینکه روحیه فرزندانم حفظ شود برای حفظ روحیه تیپ فاطمیون، به عنوان همسر فرمانده نباید روحیه خود را ببازم و بگذارم دشمن به خواسته خود برسد.
همسر شهید توسلی در خصوص واکنش خود به موضوع شهادت ایشان یادآور شد: همسر یکی از رزمنده‌ها در مراسم ختم پیش من آمد و گفت که بچه‌ها خیلی ناراحت هستند و تسلیت گفتند به ایشان گفتم به رزمنده‌ها بگویید ناراحت نباشند و هم‌قسم بشوند و راه شهید ابوحامد را ادامه بدهند، شهادت که غصه ندارد، به بچه‌ها بگویید بروید که ان شاءلله پیروز این میدان هستید، شهید توسلی تا امروز در کنار شما بود و باعث پیشرفت شما شد از امروز به بعد با دعای خودش راه‌گشای شما خواهد شد.
ابو/ برای امروز کار شود
وی ادامه داد: وقتی همسران بچه‌ها این صحبت‌ها را برای رزمنده‌ها بیان کردند، گفتند که رزمنده‌ها هم‌قسم شده‌اند که راه فرمانده را ادامه بدهند، من خودم خیلی نگران فاطمیون بودم که نکند، بچه‌ها غفلت کنند و تلفات بیشتر بشود، با مشکلات فاطمیون و نیروها عجین بودم و به همین دلیل نگرانی‌ام بسیار بود.
حسینی در پاسخ به این سوال که آیا بعد از شهادت شهید توسلی برای امرار معاش چه می‌کنید؟ بیان کرد: با لطف و نظر حضرت آقا که فرمودند، خانواده شهدای مدافع حرم را تکریم کنید. اوضاع بهتر شد اما هنوز مسئولان و سازمان‌ها کاری نتوانستند بکنند چون حق هم دارند نیاز به مصوبات و کارهای اداری دارد، مشکلات زیاد است، بعد از از دست دادن عزیزمان، خانواده شهدا پس از چندماهی تحت سرپرستی بنیاد شهید قرار می‌گیرند، ما همه این‌ها را از خداوند می‌خواهیم و نه از مسئولان و سازمان‌ها.
وی در ادامه گفته‌هایش ابراز کرد: با لطف خدا و تدبیر حضرت آقا این مشکلات حل می‌شود و خدا صبر این زمان را به ما و دیگر خانواده شهدا بدهد، دولت افغانستان ضدیت خاصی با این موضوع دارد که برادران افغانی به سوریه و دفاع از حرم بروند و اگر کسی را دستگیر کنند که مدافع حرم بوده باشد زندان و شلاق و محاکمه سخت دارد، عملا بازگشت به کشور هم سودی برایمان نخواهد داشت.
وی در بخش پایانی گفته‌هایش یادآور شد: شهید توسلی خیلی امام خمینی(ره) و امام خامنه‌ای را دوست داشتند و اجازه نمی‌دادند نام ایشان را بدون صفت ببریم و می‌گفتند، بگویید حضرت آقا و ولایت فقیه ... پنج روز قبل از شهادتشان فایل صوتی از حضرت آقا فرستادند که در آن رهبری در جمع خانواده شهدا می‌فرمودند من به فرزندان شما غبطه می‌خورم و می‌ترسم از اینکه مرگ در بستر به سراغ من آید، به ایشان گفتم آقا حرف دل شما را زده است و ایشان خندیدند و گفتند خوب میدانی! 
همسر شهید توسلی اضافه کرد: به عنوان همسر شهید می‌گویم باید در این مسیر پیرو مکتب اهل بیت(ع) و آرمان‌های شهدا باشیم شهدا زنده‌اند و ما باید ادامه دهنده راه اینها با عمل صحیح خودمان با پیروی از ولایت فقیه و رهبری باشیم.
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
کاربر
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳۹۴/۱۲/۲۳ - ۱۰:۳۰
0
1
کاش قدر شهدامونو بدونیم...
افسوس که این ها می رن و ما...
مهدوی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳۹۵/۰۱/۱۰ - ۱۷:۵۹
0
2
از خواندن این مطلب لذت بردم
ان شاء الله با عنایت حضرت زهرا(س)، هر چه زودتر شاهد آزادی حرم دختر بزرگوارشان، زینت کبری(س) باشیم.
captcha