پیش از آغاز ماه محرم و در حالی که از میان کتابهای عاشورایی و مؤلفهای بسیارشان دنبال آثار کمتر معرفی شده به مخاطب بودم، با کتاب و نویسندهای آشنا شدم که عزای حسین(علیه السلام) را به گونهای متفاوت بیان کرده بود. مشتاق و طالب به جهت گفتوگو با نویسنده اثر به شماره تماس او رسیدم و درخواست خود مبنی بر امکان دیدار را مطرح کردم. علاقهمند بودم بدانم راز پشت نگارش این کتاب چیست؛ نام کتابی که در آغاز محرم از او رزقی گرفتیم «باب الحسین(ع)» بود اما جالب است بدانید قسمت ما، از دیدار و گفتوگو با نویسنده محترم آن به روزهای آخر ماه صفر رسید. گویی در مسیر مواجهه با کتاب و انتظار برای گفتوگو، حکمتی بود که میخواست متوجهمان کند که پایان این ماه، باب ورود است به معرفت حسین(ع) و نه خروج.
با یک جستوجوی کوتاه به آثاری از
حسین درگاهی میرسید که یک یکشان تنفس در مقام و منزلت اهل بیت(ع) است. کتابهایی چون؛ بار بگشایید اینجا کربلاست، غرائب قرآن، رضویات، همتی ای همراهان، فاطمیات، تمنای قبسی از آتش طور، باب الحسین(ع) و آثار دیگر.

در جایی گفته بود که شهادتها و ولادتها را دریابید، چرا که مناسبتها بهترین موقعیت برای تحقق معنا و معرفت در وجود انسان است، گفته بود «
حبیب خدا شوید» که
حبیب خدا امامان معصوم(ع) هستند، شما سعیتان را بکنید با آنها نسبتی پیدا کنید تا حبیب خدا شوید. مناسبتها این فرصت را فراهم میکنند تا رنگ و بوی معصومین(ع) را به خود بگیریم. از اهل بیت(ع) حرف بزنید، چرا که اگر کسی را دوست داشته باشید اسم او ورد زبانتان میشود و به ورودتان جاری میشود، اسم اهل بیت(ع) را سر زبانتان کنید و به جان و دل صدایشان کنید.
اینک در آخرین روز ماه صفر که عزاداریها و سخن از اهل بیت(ع) شنیدنها، امید و معنویتی برایمان ایجاد کرده با کوله باری از سؤال به محضر استاد رسیدیم و از آثار و تألیفتشان پرسیدیم. از کتاب «باب الحسین(ع)» شروع کردیم و استاد در همان دم اول با تواضع و فروتنی گفتند: «شما خیال میکنید که کتابها را من نوشتهام».
هر کتابی قصه خودش را دارد
از قصه کتاب «باب الحسین(ع)» پرسیدیم و استاد گفت: قصه کتاب این است که حدود 20 سال پیش در همین خانه ماهی یک بار شبهای دوشنبه روضه داشتیم، من یقین دارم روز عاشورا دوشنبه بوده و به همین خاطر دوشنبههای هر ماه با رفقا دور هم جمع میشدیم و روضهخوان روضه میخواند و من هم صحبت میکردم. سخنان من طی 10 سال کتاب «باب الحسین(ع)» را شکل داد. پیش از روضه؛ همان روز هرچه به ذهنم وارد میشد از همان حرف میزدم. هیچ ذهنیت و مطالعه از قبلی در کار نبود، به همین خاطر اگر بگویید که باب الحسین(علیه السلام) را تو نوشتهای درست است، اگر بگویید به تو یاد دادهاند هم درست است و اگر بگویید در کتاب چه گفتهای به یاد ندارم.

او در این باره برایمان گفت که ۹ اثر در خصوص امام حسین (علیه السلام) دارد که هر کدام از آنها حال و هوا و قصه خودشان را دارند. حسین درگاهی دلسوخته ایست که با نوشتنهایش، بیقراری دلش آرام نگرفته است، خود در این باره میگوید: «
نوشتم تا دلم خنک شود که نشد...»
از شرح زیارت اربعین گفت؛ از اثری که هر چه از امام حسین(علیه السلام) نوشته است راجع به قیام و حرکت اباعبدالله (علیه السلام) و بدفهمیهایی که در خصوص نهضت امام وجود دارد و همچنین توضیح فقرات زیارت عاشورا و از معرفت حسینی، در شرح زیارت اربعیناش آمده است.
عظمت ظلم به اندازه عظمت مظلوم است
او با روایت این جمله از حضرت زینب(س) که میفرماید: «ما رأیتُ الّا جمیلاً» از معنای زیبایی گفت. او از عظمت ظلم در کربلا گفت که با هیچ ظلم دیگری قابل قیاس نیست، چرا که مظلوم هم در اعلی درجه است و هیچ ظلمی زیبا نیست تا چه رسد به ظلمی که زمین وآسمان بر ان گریه کنند.
او با این توضیح که فعل هر فاعلی جلوهای از اوست، شهادت
سیدالشهدا(علیه السلام) را جلوهای از او دانست که آن جلوه جمیل است و سخن حضرت زینب(س) ناظر به این معنی است. او با اشاره، از فقدان معنایی گفت که نشأت گرفته از وضعیتی است که فهم معارف اهل بیت(ع) برایمان گم شده است، چرا که نمی دانیم رابطه ولی خدا با خدا چگونه است؟
دلسوخته برای حسین(علیه السلام) مَحرم معارف نبوی است
از ایشان پرسیدیم که چگونه بعد این ایام که با یاد و نام اهل بیت(علیهم السلام) برایمان عجین بوده این حال و هوای معنوی را برای خود نگه داریم، او بی تکلف بیان کرد؛ ببینید در رابطه با امام حسین(علیه السلام) چقدر موفق بودهاید؟ چقدر حسینی شدهاید؟ چقدر حال و هوایتان آغشته به یاد و توجه به اوست. میزان
حسینی بودن خودتان را محک بزنید،
از آنجا که حضرت، اباعبدالله است، همراهی با ایشان آدم را عبدالله میکند. اگر دیدید عبد شدهاید بدانید بهرهتان را بردهاید، نکند خدای ناکرده فرصتها را از دست بدهیم و بار و بنه ما خالی باشد.
برای یک شیعه زاده ننگ است که با بودن اهل بیت(ع) دست خالی از این دنیا برود. دلسوخته امام حسین(ع) باشید تا به فهم معارف نبوی و خلق محمدی برسید.
نجات در خانه حسین(علیه السلام) است
اگر به این نتیجه رسیدید که نجات با امام حسین(ع) است؛ چرا که بر بدنه عرش الهی نوشته: «ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة»؛ پس: روز قیامت به هر اندازه که وجود ما آغشته به او و منسوبین او شده باشد ما را قبول میکنند؛ باید نامه اعمال ما را آنان امضا کنند.
او به ما توصیه کرد که برای نیل به ولایت هر کدام از اهل بیت(علیهم السلام) اعمال مستحبی خود را به نیابت از آن حضرت انجام داده و ثواب عمل خود را تقدیم به حضرت ولیعصر(علیه السلام) کنیم. توضیح اینکه در عمل به نیابت، از ثواب عمل برای خود شخص کم نمیشود؛ در ضمن به این عمل هم امامی که به نیابت از او عمل شده و هم وجود مبارک امام زمان(عج) توجه میکنند و آن عمل در بین دو آینه الهی واقع میشود و هر چیزی بین دو آینه روبرو بینهایت میشود.
عمل آنی به علم
او در این باره که علم در عرف انسانی ذهنی و از جنس اطلاعات است اما علم در عرف الهی از جنس نور و عمل است گفت: اگر به شما علمی دادند، بلافاصله به آن عمل کنید وگرنه کوچ میکند؛ عقاب این بیاعتناعی و بیاحترامی به آن این است که از دست میرود و توفیق عملش از انسان گرفته میشود. در واقع آن حقیقتی که انسان به دنبال آن است، نتیجه عمل به علم اوست.
علامه مجلسی و تحفه آثار

حسین درگاهی در تألیفات خود اثر ارزشمندی دارد به نام «
تحفه آثار» که در 7 جلد «
بحار الانوار»
علامه مجلسی را تلخیص کرده است. او درباره قصه این اثر حرفهای دلنشینی داشت. در این باره این چنین گفت: او چهار سال همکار علامه سیدجلال الدین محدث اُرموی بودم که در سواد علم و تشرع بی بدیل بود، باعث و بانی تصحیح متون فارسی شیعی ایشان بودند در اوایل دهه شصت که توفیق اقامت در قم را داشتم توفیق مراوده با علامه محقق سیدعبدالعزیز طباطبایی را داشتم که نظیر علامه محدث بود. او که در حدیث، رجال و کتابشناسی بینظیر بود دو بار در خلوت به من فرمود: نظر من این است که
بحار الانوار باید تلخیص شود تا استفاده از آن آسانتر و بیشتر شود.
ایشان هر دو بار اساس این تلخیص را چنین بیان فرمودند؛ مجلدات اولیه بحار که شامل معرفی مستندات و مؤلفین آنهاست باید حذف شود.
مطالب مربوط به تفسیر قرآن؛ مطالب فقهی، مطالب تاریخی، بیانات علامه مجلسی و حذف احادیث تکراری
و در مورد احادیث مشابه، حفظ موردی که مصدر و سند آن اتقان بیشتری دارد.
او در این باره که چگونه و بر چه اساسی این تلخیص را انجام داده گفت: اگر کسی بخواهد به تفسیر مراجعه کند انتخاب او «تفسیر طبرسی» است و نه بحار الانوار، اگر کسی بخواهد به آرای فقهی مراجعه کند به «وسائل الشیعه» مراجعه میکند، پس این بخشها از بحار الانوار علامه میتوانست از کتاب حذف شود، بعد به سراغ احادیث رفتم و در بین آنها حدیث مشابه بسیار یافتم و از آنها هر کدام که سند قویتری داشت را انتخاب کردم و این همان مبنایی بود که آن بزرگوار به آن اشاره کرد و من آن را عملیاتی کردم.
او در پاسخ به پرسشی که از مخالفین بحار الانوار شده بود این چنین پاسخ داد که در بحار الانوار چند حدیث انگشت شمار ضعیف وجود دارد که در منقبت
امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و شما با رجوع به آن گمان از منقبت میبرید در حالی که تحقیر مقام ایشان است. او با طرح این مسئله که جریانی وجود داشت که میخواستند علامه مجلسی و صفویه را خراب کنند به تاریخی از ایران و علوم اسلامی اشاره کرد و گفت: تا زمان صفویه ایران، ایران یکپارچه نبود بلکه ملوک طوایفی بود به همین خاطر مستشرقین از صفویه بدشان میآید، تشیع تا آن زمان آثاری تکه تکه و به هم ریخته داشت و کاری که علامه مجلسی کرد در جمعآوری آثار شیعه کاری بیبدیل بود. علامه شاگردانی داشته که آثار پراکنده را جمعآوری میکردند، نسخههایی بوده که گاهی با هم سازگار نبوده و او در همان زمان کار تصحیح و طبقهبندی را انجام داده است، به همین خاطر تا توانستند نسبت به علامه مجلسی، تاریخ و جعلیات درست کردند.
او در پایان این همنشینی گفت؛ اکنون هفتهای یکبار از مناقب امیرالمؤمنین(علیه السلام) میگوید و مینویسد. او با اشاره به حدیثی از رسول اکرم(ص) که میفرمایند: هرکس یکی از فضائل امیرالمؤمنین (علیه السلام) را بیان کند خداوند گناهان زبان او را میآمرزد، هرکس یکی از فضائل امیرالمؤمنین(ع) را بشنود خداوند گناهان گوش او را میآمرزد، هرکس یکی از فضائل امیرالمؤمنین(علیه السلام) را بنویسد مادامی که از آن نوشته اثری باقی باشد، ملائک برای نویسنده آن فضیلت طلب مغفرت مینمایند.
گویی عهدی دارد که تا نفس دارد از اهل بیت(ع) بگوید و بنویسد.
روایت از حدیث منتظری
انتهای پیام