
به گزارش ایکنا، هفته چهارم از سلسله جلسات تدبر در سورههای جزء سیام قرآن که به همت
مجمع مدارس دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران در مسجد کوی دانشگاه تهران برگزار میشود، شب گذشته یکشنبه 4 آبانماه به بحث و بررسی و تدبر در مورد سوره مبارکه قارعه اختصاص داشت.
در این جلسه، هانی چیتچیان، مدرس و کارشناس قرآنی ضمن تبریک سالروز ولادت حضرت زینب(س) و گرامیداشت روز پرستار در مورد این سوره گفت: قارعه همچون بسیاری از سورههای عموماً مکی و بعضاً مدنی قرآن به موضوع قیامت و برانگیخته شدن انسان در احوال گوناگون میپردازد.
این سوره شرح حالی است از عدهای نادم و پشیمان از کارهایی که در دنیا کرده و نکرده که میتوانست توشه آخرتشان باشد و عدهای هم سربلند از انجام دادن خیرات و دوری گزیدن از سیئات و گناهان که احوال نیکویی متوجه آنهاست.
در ادامه به خلاصهای از مباحث طرح شده در این جلسه در مورد سوره قارعه پرداخته خواهد شد:
قارعه، نام دیگر قیامت است و از آن به کوبنده معنا شده؛ علامه طباطبایی در «المیزان» قارعه را به حالتی تشبیه میکند که فردی قصد وارد آوردن ضربهای را دارد و چون این ضربه بسیار محکم و اثرگذار است، لذا باید دست یا قسمتی از بدن خود را برای انجام این کار به نقطهای تکیه داده و با اتکال به آن به چنین کاری مبادرت ورزد.
با وجود چنین تشبیهی اما در ادامه مخاطب را با این جمله سؤالی مواجه میسازد و میگوید که تو چه میدانی که قارعه چیست؟ چرا که چون درگیرد از تکانهای آن؛ موجودات چون ملخ یا پروانههایی پراکنده شده و کوهها چون پشم و پنبههای حلاجی شده تکه، تکه شده و در هوا پخش شوند!
هر چند که این تعبیرها و مثالهایی که در ادامه بیان میشود، مادی است و برای تقریب ذهن مخاطب آورده شده است اما بیشتر منظور از چنین تشبیهاتی، آن است که به هر حال چون با فرا رسیدن قیامت و روزگار محشر، حقایق یک به یک نمایان میشود، موجودیت این دنیا تاب تحمل چنین مکشوفاتی را نداشته و لذا ذرات عالم در برابر چنین ظرفیتی، گنجایشش به سرآمده و از هم میگسلد و متلاشی خواهد شد.
در چنین شرایطی که انسانها برانگیخته شده و همچون ملخها یا پروانههایی، حشر و حضورشان به گونهای است که صحنه گیتی را همچون پوششی فرش میکند، اما آنچه به کار میآید، وزن کردن اعمال آنهاست! که به این واسطه هر کدام که اعمالشان سنگینی بیشتر داشت، وعده معیشتی پُر از خیر و آرامش به آنها داده خواهد شد و هر که کفه ترازویش خالی باشد، جایگاه او دوزخ است که در این سوره از آن تعبیر به «هاویه» شده است.
آنچه اینجا باید به آن توجه شود، اینکه سنجش اعمال و رفتار انسان در ترازویی که از آن در این سوره به موازین یاد شده، چگونه است و آیا اساساً این ترازو دو کفهای است که در یک طرف آن اعمال خیر و در طرف دیگر اعمال شر قرار میگیرد و سنگینی هر کدام از کفهها سرنوشت فرد را مشخص میکند یا به گونهای دیگر است و هر کدام جداگانه و مستقل در موازنهای مورد سبک و سنگین قرار گرفته و براساس حدودی، هر کدام که حدنصابی را احراز کرد، جایگاه بهشتی و جهنمیاش مشخص خواهد شد؟!
ملاک سنجش یا اصطلاحاً سنگ محک و معیار سنگینی و سبکی اعمال انسان در قرآن، قرابت و نزدیکی آن به حق و مصادیقی است که از آن تعبیر به حق شده، همچنانکه در سوره اعراف هم به آن اشاره شده است لذا این وادی از یک حداقلی برخوردار است که چون اعمال انسان مورد سنجش قرار گرفته و سبک و سنگین میشود، در بدو امر باید از آن حداقل برخوردار باشد و پس از آن، میزانهایی که از آن حداقل فراتر رفته است، مورد ارزیابی قرار گرفته و عیار ارزشی هر انسانی مشخص میشود.
به این واسطه ممکن است برخی از انسانها حتی آن نسبت حداقلی را نیز احراز نکرده و اساساً پرونده اعمال ایشان در همان بدو امر مختومه اعلام شود. لذا هر کدام از ایشان به شرط احراز آن مقدار حداقلی، زین پس در مرحلهای قرار میگیرد که مشخص شود تا چه اندازه و با اعمال خیری که در این دنیا آن را انجام داده است توانسته مرتبه و جایگاه خود را از آن حداقلها ارتقا بخشد یا خیر!
پس تا به اینجا مشخص شد که ملاک سنجش و ارزیابی اعمال انسان در ترازوی الهی که وسیله این کار است و ماهیت آن همچون کتاب الهی، نازل شدنی است، یعنی به وقت حشر و در روز قیامت، این ابزار از جانب بارگاه باری تعالی برای محک زدن اعمال انسان نازل میشود؛ نزدیکی و دوری آن با حق است. به تعبیری دیگر سبکی و سنگینی اعمال هر انسان در ادبیات قرآن، آن میزانی است که به حق نزدیک باشد وگرنه که انسان در طول دوران زندگی و عمر خود بیشمار اعمالی انجام میدهد که دارای وزن و اثرگذاری هستند، اما ممکن است هیچ کدام به حق نزدیک نبوده و رضایت خدا را در پی نداشته باشد.
اتفاقاً برهمین اساس انسان نیز متوقع است که چرا با وجود این میزان کار و تلاشی که انجام داده است، اما اغلب آنها نادیده گرفته شده؟ این در حالی است که چون قرابت و نزدیکی به حق نداشته لذا به مثابه آن است که انگار اساساً کاری انجام نداده است!
در یک کلام باید گفت که دستورات الهی در کتاب(قرآن) و سیره نبوی که ترجمان قرآن و مصداق انجام اموری است که مطابق با رضایت الهی است و تبعیت از آن منش و کردار انسان را به حق نزدیک و نزدیکتر میکند، امری است که موجب میشود اعمال انسان به واسطه آن وزن پیدا کرده و تازه صلاحیت قرار گرفتن در ترازوی الهی را پیدا کند، وگرنه که اعمال یک کافر ولو بسیار سنگین و اثرگذار در عالم، فاقد هر گونه وزنی در پیشگاه خداوند است.
انتهای پیام