کد خبر: 4313032
تاریخ انتشار : ۰۵ آبان ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۵
ایکنا پای سخن پرستار نمونه کشوری

«عشق» سرمایه‌ای که پرستار را در برابر سختی‌ها توانا می‌سازد + فیلم

پرستاران ربات نیستند که بدون خستگی، مدام در خدمت بیماران باشند. قلب آنان از درد بیماران می‌شکند و جسمشان خسته می‌شود، اما با عشق و ایثار جانی دوباره می‌گیرند. در شرایطی که کمبود نیرو و فشار کاری بی‌امان است، این عشق است که به آنها توان می‌بخشد تا در بحران‌ها بمانند؛ از دوران شیوع کرونا گرفته تا جنگ 12 روزه.

نیروی عشق؛ سرمایه‌ای که پرستار را در برابر سختی‌ها توانا می‌سازد + فیلمشما با کسانی که برای نجات جان خودتان و عزیزانتان تلاش می‌کنند، چگونه برخورد می‌کنید؟ ایام کرونا را هرگز از یاد نبریم؛ روزگاری که هیچ‌کس نوع و ابعاد این بیماری را نمی‌شناخت، پرستاران کشورمان با شجاعت در بیمارستان‌ها ماندند و اجازه ندادند هیچ بیماری بدون مراقبت بماند. اما پس از دوران شیوع کرونا، مسئولان به قول‌هایی که به پرستاران داده بودند، عمل نکردند.

شاید این تصور وجود داشت که دیگر چنین بحرانی رخ نخواهد داد، اما جنگ ۱۲ روزه آغاز شد و پرستاران ما، علیرغم همه ناملایمات و بدقولی‌ها، باز هم ماندند، باز هم ایثار کردند و این‌بار نیز با بدقولی روبه‌رو شدند.

شنیدن این جمله از زبان یک پرستار باسابقه که چگونه مورد خشونت شدید همراه یک بیمار قرار گرفته، بسیار دشوار است. اما چرا؟ چرا برخی گمان می‌کنند پرستار یک ربات است؟ چرا این تصور نادرست وجود دارد که هر اتفاقی برای یک بیمار رخ دهد، مقصر پرستار است؟

در کشور با کمبود شدید پرستار مواجه هستیم؛ تحت تحریم هستیم، تجهیزات و داروها به‌سختی وارد می‌شوند و هزاران مسئله و مشکل دیگر وجود دارد. چرا گاهی برخی بیماران و همراهان آنان به خود اجازه می‌دهند در برابر کسانی که بیشترین زحمت را می‌کشند و کمترین حقوق را دریافت می‌کنند، با بی‌احترامی رفتار کنند؟ این باور غلط و این رفتار ناشایست، که مغایر با فرهنگ قدرشناسی ایرانیان است، باید تغییر کند.

امروز، میلاد حضرت زینب(س) است. بانویی که در کم‌سن‌ترین سال‌های زندگی، پرستار مادر شد؛ ضربت‌ خوردن پدر را تجربه و از او پرستاری کرد؛ مجروحیت و مسمومیت برادران بزرگترش را به چشم دید و در نهایت، پرستار و حامی مجروحان و اسرای کربلا بود. چه شایسته و ارزشمند است که این میلاد بزرگ، به نام «روز پرستار» نام‌گذاری شده است.

به این امید که مردم قدرشناس ما، با آگاهی بیشتر نسبت به وظایف و عملکرد جامعه پرستاری، رفتاری درخور و شایسته با پرستاران کشورمان داشته باشند، میزبان «مهین طاهری»، سوپروایزر انستیتوکانسر دانشگاه علوم پزشکی تهران، پرستار برگزیده کشوری با 29 سال سابقه کار شدیم. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را با هم می‌بینیم و می‌خوانیم.

 

ایکنا ـ چه زمانی متوجه شدید که دوست دارید پرستار باشید؟

مانند بسیاری از نوجوانان که گرایش به یک حرفه خاص در سال‌های دبیرستان در آنها شکل می‌گیرد، علاقه من به پرستاری نیز از همان دوره آغاز شد. مادرم به بیماری سختی مبتلا شده بود. روزی که او را به بیمارستان بردیم، پرستاران و پزشکان دور تخت او جمع شده بودند و برای نجات جانش تلاش می‌کردند. در آن لحظه با خود اندیشیدم که این افراد چه فرشته‌های نجاتی هستند! و خدا را شکر که آنها مادرم را نجات دادند.

از همان زمان، جرقه پرستار شدن در ذهنم زده شد. با خود عهد بستم که مسیر درست را انتخاب کنم و وقتی زمان انتخاب رشته فرا رسید، تنها گزینه‌ای که انتخاب کردم، رشته پرستاری بود؛ و اکنون، بیش از ۲۹ سال است که با عشق به این حرفه ادامه می‌دهم.

ایکنا ـ شرایط موجود باعث نشده پشیمان شوید؟

به هیچ وجه؛ حتی اگر خداوند سلامتی‌ام را حفظ کند، پس از بازنشستگی نیز دوست دارم به بیماران خدمت کنم و کار پرستاری را ادامه دهم.

ایکنا ـ در ایام کرونا شما پرستار بیماران کرونایی هم بودید. چطور از بیمارانی که حتی در ابتدا بیماری آنها شناخته‌شده نبود، پرستاری می‌کردید؟

روزهای بسیار دشواری بود. از همان ابتدا که مشخص شد بیماری کووید-۱۹ است، ترسی در دل جامعه وجود داشت و ما نگرانی مردم را درک می‌کردیم. برای کادر درمان نیز کرونا یک پدیده کاملاً ناشناخته بود. در آن روزهای اول، مسئولان به ما گفتند که باید در بیمارستان حاضر شویم و از بیماران در بخش‌های ویژه مراقبت کنیم. پرسنل بسیار نگران و هراسان بودند؛ بسیاری از همکارانمان فرزندان خردسال داشته و دغدغه سلامتی خانواده‌شان را داشتند.

در آن زمان من سرپرستار بخش بودم. مسئولان بیمارستان جلسه‌ای فوری گذاشتند و تأکید کردند که باید پیشگام باشیم و نباید انتظار داشته باشیم که پرستاران کم‌تجربه‌تر مسئولیت مراقبت از بیماران کرونایی را بر عهده گیرند. دقیقاً همین کار را کردیم و اولین پرستارانی که در بخش کووید شروع به کار کردند، ما سرپرستاران بخش‌های مختلف بودیم.

آن دوران برای ما پرستاران بسیار دشوار بود، چون نمی‌دانستیم در آینده چه اتفاقاتی در انتظارمان است. ابهام در شناخت این بیماری و روش‌های درمان آن، بر ترس ما می‌افزود. نمی‌دانستیم آینده فرزندانمان، خودمان و بیمارانمان به کجا خواهد انجامید. اما خدا را شکر که با وجود همه سختی‌ها، خوشحالم که از جمله اولین کسانی بودم که برای پرستاری از بیماران مبتلا به کرونا پیشقدم شدم.

ایکنا ـ شما در بخش بیماران مبتلا به کرونا فعالیت می‌کردید؛ چگونه به منزلتان می‌رفتید؟

لازم است یادآور شوم که همسرم نیز پرستار هستند و ما با یکدیگر همکار هستیم. ایشان در تمامی شرایط، حامی بی‌چون و چرای من بوده و همواره مرا درک کرده‌اند. این اشتراک حرفه‌ای، نقطه قوت بزرگی برای من محسوب می‌شود و همواره خداوند را سپاسگزارم که همسرم نیز هم‌رشته من است.

در آن شرایط دشوار، فعالیت هر دوی ما با چالش‌های فراوانی همراه بود. برایم بسیار ارزشمند بود که حتی آشنایان دور نیز با ما تماس می‌گرفتند و از خدماتمان قدردانی می‌کردند. این تشکرها و قدردانی‌ها، هم از سوی خانواده خودم و هم از طرف خانواده همسرم، به‌طور مداوم انجام می‌شد و همگی از اینکه در آن شرایط سخت مشغول خدمت‌رسانی بودیم، سپاسگزار بودند.

زمانی که به خانه بازمی‌گشتیم، فضایی شبیه به بیمارستان در منزل ایجاد کرده بودیم. از آنجا که ماهیت بیماری هنوز ناشناخته بود، فاصله‌گیری از دخترمان را کاملاً رعایت می‌کردیم. حتی گاهی به او می‌گفتیم که ممکن است ما نیز آلوده شده باشیم و از او می‌خواستیم تا وقتی ما در خانه هستیم، از اتاقش خارج نشود. در آن دوران، حتی ارتباطاتمان در داخل خانه نیز از طریق تلفن انجام می‌شد.

ایکنا ـ چه عاملی باعث می‌شود پرستاران ما این‌گونه در شرایط سخت، ایثارگرانه فعالیت کنند؟

عشق به حرفه؛ اولین رکن پرستاری، عشق است. با عشق وارد این حرفه شدم. پرستاری بدون ایثار معنا ندارد و همین عشق و ایثار است که پرستار را به پذیرش سختی‌های این کار توانا می‌سازد.

در دوران کرونا، شاهد بودم که همکارانم با جان و دل برای خدمت حاضر شدند. برخی حتی ماه‌ها فرزندان خردسال خود را از نزدیک نمی‌دیدند. دختر من بزرگ‌تر بود، اما همکاران بسیاری بودند که فرزندان کوچک داشتند و با وجود اینکه هفته‌ها و ماه‌ها بود فرزندان خود را در آغوش نگرفته بودند، با بهترین کیفیت ممکن به مراقبت از بیماران کرونایی ادامه می‌دادند؛ اما متأسفانه نظام پزشکی کشور به وعده‌هایی که پس از کرونا به پرستاران داده بود، عمل نکرد.

ایکنا ـ اجرایی نشدن وعده‌هایی که به پرستاران داده شده بود، چه تأثیری بر شما داشت؟

یکی از چالش‌های اصلی حوزه پرستاری، مسئله کمبود نیرو است. با توجه به اینکه سالانه حدود 12 هزار نفر از دانشگاه‌های دولتی و آزاد در رشته پرستاری فارغ‌التحصیل می‌شوند، اگر همه این افراد جذب سیستم بهداشت و درمان کشور شوند، هرگز با کمبود نیرو روبرو نخواهیم بود. این نشان می‌دهد که مشکلی در چرخه جذب و نگهداری نیرو وجود دارد.

پس از پایان بحران کووید، وعده‌هایی که داده شده بود، رسیدگی‌های لازم و حقوقی که باید به پرستاران تعلق می‌گرفت، محقق نشد. نتیجه این شد که حتی در مرکز کاری ما، شاهد مهاجرت تعداد زیادی از همکاران پرستار بودیم. در شرایطی که با کمبود نیرو مواجه هستیم، این مهاجرت گسترده، وضعیت را بحرانی‌تر کرد و فشار کاری بر دوش نیروهای باقیمانده را به طور محسوسی افزایش داد.

در نهایت، این کمبودها به بیماران آسیب می‌رساند. نمی‌دانم مسئولان صحبت‌های مرا خواهند شنید یا نه، اما این پرسش را مطرح می‌کنم: آیا حتی یک درصد از تصمیم‌گیران حاضرند فرزندان دختر خود را به تحصیل در رشته پرستاری تشویق کنند؟ گمان می‌کنم پاسخ منفی است، چون آنها به خوبی با سختی‌های واقعی این حرفه آشنا هستند. حتی اگر درصد کمی از فرزندان مسئولان به این رشته گرایش پیدا کنند، پس از فارغ‌التحصیلی به دنبال پست‌های اداری و مدیریتی خواهند رفت و به کار عملی پرستاری نخواهند پرداخت.

ایکنا ـ در ایام جنگ 12 روزه، پرستاران ما چگونه عمل کردند؟

در مقایسه با دوران کووید که شرایطی ناشناخته و همراه با ترس بود، باید بگویم که در دوران جنگ، به طور شخصی شاهد درخشش بیشتری از سوی همکاران بودم. در آن شرایط، بسیاری از پرسنل که در خوابگاه‌ها سکونت داشتند، با وجود اعلام تعطیلی خوابگاه‌ها، اعلام کردند که می‌خواهند در تهران بمانند و خدمت کنند.

مسئولان بیمارستان ما چاره‌اندیشی کردند و فضایی مشابه خوابگاه طراحی و به پرستاران اختصاص دادند. ما نیز به عنوان سوپروایزرهای بیمارستان، در قالب مدیریت بحران، نیازهای آنان را به طور دقیق برآورده کردیم تا خانواده‌های این عزیزان، به‌ویژه والدین ساکن شهرستان‌ها، نگرانی درباره محل اقامت فرزندانشان نداشته باشند.

همه این همکاران به‌صورت شبانه‌روز در بیمارستان حاضر بودند و تنها برای مدت کوتاهی برای استراحت به محلی که در داخل بیمارستان برای آنان طراحی شده بود مراجعه می‌کردند. حتی در زمان استراحت نیز اعلام می‌کردند که در صورت کمبود نیرو، آماده بازگشت به کار هستند. بسیاری از این نیروها فرزندان خردسال دو ساله یا کوچک‌تر داشتند. در آن شرایط، واقعاً کسی نمی‌دانست که چه زمانی و کجا مورد حمله قرار می‌گیرد. برخی از همکاران، فرزندان خود را به خانواده‌هایشان در شهرهای دیگر سپرده و فردای آن روز دوباره سرکار بازگشتند و تا پایان جنگ در بیمارستان ماندند.

 

نیروی عشق؛ سرمایه‌ای که پرستار را در برابر سختی‌ها توانا می‌سازد + فیلم

 

برای بسیاری از ما، این اولین بار بود که مجروح جنگی می‌دیدیم. این تجربه برای همه کادر درمان، تجربه‌ای بسیار تلخ بود. شرایطی واقعاً مظلومانه؛ افرادی که کاری انجام نداده بودند، مظلومانه به شهادت رسیده بودند و دیدن این صحنه واقعاً دشوار بود.

در بخش بیماران مبتلا به سرطان کار می‌کنم. همیشه می‌گویند پرستاران این بخش قلب‌های مهربان‌تری دارند. وقتی با بیماران مبتلا به سرطان مواجه می‌شوی، از نگاه‌هایشان درمی‌یابی که از تو امید می‌خواهند. پرستاری از بیماران سرطانی ویژگی‌ها و سختی‌های خود را دارد و مراقبت از مجروحان جنگی نیز به نوبه خود دشواری‌های خاصی داشت.

ایکنا ـ چطور با این ناراحتی‌ها کنار می‌آیید؟ در یک تخت ممکن است بیمار مبتلا به سرطان فوت کند و شما بعد از چند دقیقه باید بر بالین بیمار دیگری حاضر شوید و به او امید بدهید تا زنده بماند.

این دقیقاً از ویژگی‌های منحصربه‌فرد یک پرستار است. اگر کسی نتواند چنین وضعیتی را مدیریت کند، در این حرفه دوام نخواهد آورد. وقتی در لحظه‌ای شاهد فوت یک بیمار هستی و در همان زمان باید به سوی بیمار دیگری بروی که به حضور فوری تو نیاز دارد، اگر در حالت روحی قبلی باقی بمانی، هرگز نمی‌توانی خدمت مؤثری ارائه دهی.

یکی از بنیادی‌ترین ویژگی‌های یک پرستار، توانایی انجام وظیفه به بهترین شکل ممکن، متناسب با هر موقعیتی است. وقتی بر بالین بیمار در حال احتضار هستی و می‌کوشی جانش را نجات دهی، شرایط، رفتاری کاملاً خاص و متمرکز می‌طلبد. سپس، درست در لحظه بعد، وقتی به سوی بیمار دیگری می‌روی که نیازی کاملاً متفاوت دارد، باید بتوانی به سرعت تغییر رویه داده و خود را با شرایط جدید هماهنگ کنی. این ظرفیت روانی و عاطفی، همان چیزی است که یک پرستار را تعریف می‌کند.

ایکنا ـ آیا ممکن است پرستاری نخواهد به بیمار کمک کند؟

چنین مواردی بسیار نادر است. یکی از چالش‌های اصلی ما، کمبود نیروی پرستار است؛ مشکلی که نه تنها در تهران، بلکه در سراسر کشور وجود دارد. در چنین شرایطی، انتظار اینکه پرستار بلافاصله و در همان لحظه‌ای که همراه بیمار درخواست می‌کند، در کنار بیمار حاضر شود، عملاً ممکن نیست. این تأخیر ناخواسته که ناشی از کمبود نیروی انسانی است، می‌تواند به نارضایتی بیماران منجر شود.

ایکنا‌ ـ متأسفانه شاهد خشونت علیه کادر درمان و پرستاران هستیم. شما با چنین مواردی مواجه شده‌اید؟ چرا چنین برخوردهایی پیش می‌آید؟

با توجه به سابقه 29 ساله‌ام، این موارد کم نبوده و شخصاً بارها با چنین موقعیت‌هایی روبرو شده‌ام. به نظر من این بدرفتاری‌ها دو دلیل اصلی دارد: نخست، مشکل کمبود نیروی پرستاری. در بسیاری از کشورها، استاندارد جهانی حکم می‌کند که هر پرستار بین پنج تا هشت بیمار را پوشش دهد؛ اما در شرایط کنونی ما، یک پرستار ممکن است مسئول ۱۴ تا ۲۰ بیمار باشد. کار پرستاری، کاری یدی و فیزیکی است و شامل اجرای دستورات پزشک، تهیه و تزریق دارو، گرفتن رگ و سایر اقدامات مستقیم مراقبتی می‌شود. این کار به صورت فردبه‌فرد و مستلزم صرف زمان کافی است و یک پرستار نمی‌تواند به‌طور همزمان به ۲۰ بیمار رسیدگی کند. کار ما کار یدی است، کار ربات نیست. این حجم از کار باعث می‌شود پرستار نتواند در زمان مورد انتظار به تمام بیماران رسیدگی کند و این تأخیر ناخواسته، به نارضایتی و گاه خشونت می‌انجامد.

دلیل دوم این است که متأسفانه با افرادی روبرو می‌شویم که درک درستی از ماهیت کار پرستاری ندارند. آنها ما را درک نمی‌کنند و گمان می‌برند ما ربات هستیم. اما باید بدانند که ما نیز انسانیم؛ ناراحت می‌شویم، خسته می‌شویم و احساس داریم. پس خواهشمندم ما را درک کنند.

ایکنا ـ به نظر شما حقوقی که دریافت می‌کنید در قبال کاری که انجام می‌دهید، عادلانه است؟

متأسفانه در بسیاری از موارد، بیماران یا همراهانی که با ما برخورد پرخاشگرانه دارند، با این توجیه که «شما حقوق می‌گیرید؛ پس این وظیفه شماست» از ما انتقاد می‌کنند. اما واقعیتِ حقوق دریافتی ما با تصوری که مردم دارند، فاصله زیادی دارد. اگرچه دستمزدها از ساعتی ۳۰ هزار تومان به حدود ۸۰ تا ۹۰ هزار تومان افزایش یافته، اما به جرئت می‌گویم هیچ فردی - حتی کسانی که تحصیلات آکادمیک ندارند - حاضر نیستند در ازای ساعتی ۸۰ هزار تومان چنین کار دشواری را انجام دهند.

اگر این درآمد را با حقوق همکارانی که به خارج از کشور مهاجرت کرده‌اند مقایسه کنید، به هیچ وجه قابل قیاس نیست. این یکی از اصلی‌ترین دلایلی است که همکاران ما ناچار به کار در دو یا حتی چند مرکز مختلف هستند. با وجود کمبود شدید نیروی پرستار در کشور، از نظر مالی تأمین نمی‌شوند و برای تأمین معاش مجبور به پذیرش شیفت‌های متعدد هستند.

پیامد مستقیم کار در چند مرکز، خستگی مفرط است. پرستارانی داریم که می‌گویند: «یک هفته است به خانه نرفته‌ام» یا «همسرم یک هفته است مرا ندیده». این شرایط به فرسودگی شغلی و نارضایتی عمیق منجر می‌شود. بنابراین لازم است مشکلات پیش روی پرستاران به صورت ریشه‌ای بررسی و حل شود.

ایکنا ـ بهترین خاطره خود از حدود ۳۰ سال پرستاری را برایمان تعریف کنید.

خاطرات فراوانی دارم، اما یکی از تأثیرگذارترین‌ها که مرا عمیقاً تحت تأثیر قرار داد را روایت می‌کنم. علاوه بر مسئولیت‌های سوپروایزری و مدیریتی، در بخش بالینی نیز خدمت می‌کنم. روزی در بخش شیمی‌درمانی، دختر جوانی بستری بود. وقتی برای تزریق دارو پیش او رفتم، دیدن حالش قلبم را به درد آورد، اما باید احساساتم را کنترل می‌کردم. دختری ۲۶-۲۷ ساله بود با چهره‌ای غمگین و ناامید. وقتی وسایل تزریق را آماده کردم، با یأس گفت: «دیگر طاقتم تمام شده، نمی‌توانم ادامه دهم.»

در آن لحظه، وسایل را کنار گذاشتم، دستش را گرفتم و شروع به نوازشش کردم. این حرکت را از تجربه شخصی خودم آموخته بودم؛ زمانی که من نیز بیمار بودم، نوازش یک پرستار، روحیه‌ام را دوچندان کرده بود. دستانش را نوازش کردم و گفتم: «باید قوی باشی، باید امید داشته باشی. روزی خواهد رسید که به این روزها و حرف‌هایت خواهی خندید.»

آن دختر چندین دوره شیمی‌درمانی را پشت سر گذاشت و حتی زمانی که پرستار مستقیم او نبودم، همواره برای احوالپرسی به دیدنم می‌آمد. تا اینکه دقیقاً یک سال بعد، در روز پرستار، با جعبه‌ای شیرین به نزدم آمد. در نگاه اول او را نشناختم؛ چهره‌اش پس از درمان‌ها دگرگون شده بود. اما وقتی جلو آمد و مرا صدا زد، پی بردم که همان بیمار جوان است. گفت: «مرا می‌شناسی؟ من همانم که گفتی روزی به این روزها خواهی خندید.»

این تجربه به من اثبات کرد که پرستاری تنها خدمات فیزیکی و تجویز دارو نیست. همان نوازش ساده، همان کلام امیدبخش، می‌تواند معجزه کند. تأثیر این برخوردهای انسانی از هر دارویی ژرف‌تر است. من همواره کوشیده‌ام این تجربیات را به پرستاران جوان منتقل کنم و در هر گفت‌وگو با همکاران، با به اشتراک‌گذاری یک خاطره، آنان را نیز به بخشش امید و انگیزه به بیمارانشان ترغیب کنم.

ایکنا ـ سخت‌ترین تجربه‌ای که طی این مدت داشتید چه بود؟

تجربه‌های دشوار کم نبوده‌اند. موردی بود که در حال انجام احیای قلبی-ریوی (CPR) برای مادر یک بیمار بودیم. وضعیت بیمار بسیار بحرانی بود و نیاز به تلاش بی‌وقفه داشت. تا حد توان تمام اقدامات لازم را انجام می‌دادیم که متأسفانه در همان حین احیا، پسر بیمار کنترل خود را از دست داد. در لحظه‌ای که احساس کرد مادرش در حال از دست رفتن است، در حالی که ما بی‌وقفه در تلاش بودیم، او کنترلش را از دست داد و مرا به سوی دیوار پرتاب کرد.

در آن لحظه، با تمام وجود برای نجات آن مادر تلاش می‌کردم. تنها دغدغه‌مان بازگرداندن این مادر به زندگی بود. در آن زمان، درد جسمی نداشتم؛ درد روحی بود که آزارم می‌داد. چرا در آن لحظه که نه فقط من، بلکه تمام تیم در حال تلاش برای نجات جان آن عزیز بودیم، همراه بیمار تلاش ما را نمی‌دید؟ البته این رفتار را به حساب شدت احساسات و فشار روانی آن لحظه می‌گذارم، اما آرزو دارم درک بهتری از شرایط ما وجود داشته باشد.

ایکنا ـ سخن پایانی شما با مردم چیست؟

از همه هموطنانم خواهشمندم ما را درک کنند. بدانند که اگر کاستی‌ای دیده می‌شود، لزوماً از سوی پرستار نیست؛ کمبود نیروی انسانی، محدودیت‌های تجهیزاتی و مشکلات ساختاری نیز در این زمینه نقش دارند و نباید این نواقص را تنها به حساب پرستاران گذاشت.

هیچ‌کس بدون عشق به این حرفه قدم در راه پرستاری نمی‌گذارد. با عشقی وافر به بیماران خدمت می‌کنیم و بزرگترین آرزویمان بهبودی و نجات جان آنان است. خواست قلبی ما، درک بیشتر و حمایت عاطفی از سوی شما مردم گرامی است. در پایان، آرزویمان این است که بیمارستان‌هایمان همواره خالی از بیمار باشد و همه مردم این سرزمین در سلامت و تندرستی به سر برند.

گفت‌وگو از زهرا ایرجی

انتهای پیام
captcha