
۱۳ دیماه ۱۳۹۸، سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، فرمانده برجسته نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در حمله پهپادی ارتش آمریکا و به دستور مستقیم ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا، در نزدیکی فرودگاه بینالمللی بغداد به شهادت رسید؛ شهادتی که نهتنها یک فرمانده نظامی، بلکه یکی از اثرگذارترین چهرههای انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت را از ملت ایران و امت اسلامی گرفت.
سردار سلیمانی بهعنوان نقشآفرینی تعیینکننده در شکلگیری جبهه نبرد علیه داعش و شکست این جریان تروریستی شناخته میشود و همواره خود را «سرباز ولایت» میدانست. اکنون و در آستانه ششمین سالگرد شهادت این شهید بزرگوار، ابعاد مختلف شخصیتی، سیاسی و مکتبی او با تکیه بر بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در محورهایی چون ویژگیهای برجسته، خدمات گسترده به ملت ایران و امت اسلامی، الگو بودن برای جوانان، مکتب سلیمانی و جایگاه تاریخی شهادت وی، مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد.
بیشتر بخوانید:
در این راستا ایکنا با جعفر قنادباشی، کارشناس مسائل غرب آسیا، گفتوگو کرده که در ادامه میخوانیم:
ایکنا ـ چرا پس از گذشت شش سال از شهادت سردار سلیمانی، نام و جایگاه او همچنان در میان مردم زنده و برجسته است؟
مهمترین دلیل این است که همانطور که انقلاب اسلامی حرکتی برخاسته از آرزوها و خواستههای واقعی قلبی مردم بود، سردار سلیمانی نیز شخصیتی منطبق با اصول انقلاب بود. او هیچ حاشیهای نسبت به انقلاب نداشت؛ نه در آثار تربیتی انقلاب، نه در مواضع سیاسی و نه در دستاوردهای انقلاب. به همین دلیل، همانطور که انقلاب اسلامی همچنان در قلب مردم باقی مانده و در سراسر دنیا طرفداران بیشتری پیدا میکند و عقلای عالم نیز به کنه انقلاب اسلامی بیش از پیش واقف شدهاند، سردار سلیمانی نیز در یاد مردم باقی مانده است.
انقلاب اسلامی، به تعبیر شهید مطهری، یک «فریاد خفته در حلقوم ملت ایران» بود که در سال ۵۷ نمود بیرونی پیدا کرد و به صحنه آمد. سردار سلیمانی نیز، چون همسو با این حرکت بود، جایگاهش در میان مردم تثبیت شد.
ایکنا ـ چه ویژگیهایی باعث محبوبیت عمیق و پایدار سردار سلیمانی شده است؟
در آثار و احادیث اسلامی وجود دارد که کسانی که به نوعی پارسایی داشته باشند و به تعبیر آیات قرآنی، تقوا پیشه کنند، محبوبیتشان عمیق و دائمی میشود. کسانی از پیامبر اسلام (ص) پرسیدند چه کاری انجام دهیم تا مردم ما را دوست داشته باشند؟ فرمودند: «تقوا پیشه کنید.» یعنی پرهیزکاری و حرکت در جهت اصلاح خود و جامعه، محبوبیت واقعی ایجاد میکند.
سردار سلیمانی تمام صفات یک انسان کامل را در خود تقویت کرد و ارتقاد داد؛ شجاعت و شهامت، صداقت، تواضع، احترام به مقدسات، صبر و شکیبایی، مردمدوستی و سخاوت، همه در او پرورش یافته بود. هیچکدام از صفات عالی انسانی نبود که در او رشد و پرورش پیدا نکرده باشد.
سردار سلیمانی با مطالعه و کسب دانش به ویژه در اوقات فراغت؛ در طی سفرها و فعالیت ها، تلاش میکرد تا خلأهای علمی و فکری خود را پر کند. او اجازه نمیداد هیچ کمبودی در وجودش باقی بماند که مانع از تبدیل شدنش به یک انسان کامل شود.
ایکنا ـ یکی از دستاوردهایی که طی دو دهه اخیر شاهدش بودیم، ارتقای موقعیت محور مقاومت در سطح منطقه غرب آسیا است که تقریباً مرهون اقدامات سردار سلیمانی بوده است. درباره نقش و جایگاه ایشان در ارتقای موقعیت منطقهای محور مقاومت توضیح میدهید؟
سردار سلیمانی به دلیل شجاعت، شهامت، تیزبینی و شناخت مسائل، اشراف بسیار بالایی نسبت به همه نیروهای منطقه چه سیاسی، چه نظامی و چه اقتصادی داشت. این توانایی به نبوغ و بینشی برمیگشت که برگرفته از تقوا بود، همچنان که در قرآن وعده داده میشود؛ افرادی که تقوا پیشه کنند دارای بینش و قدرت فرقان و توانایی تشخیص حق از باطل میشوند.
این تشخیص سبب شد که او در عرصه نظامی به یک نابغه تبدیل شود. او توانست داعش را که آمریکاییها ادعا میکردند ۳۰ سال (سه دهه) در منطقه باقی خواهد ماند، با برآورد دقیق و استراتژیهای خاص شکست دهد. بسیاری تصور میکردند داعش کشورهای منطقه را تصرف خواهد کرد اما سردار سلیمانی وارد میدان شد و با نبوغ نظامی خود، جنگهای نامتقارن و بهویژه جنگهای شهری را هدایت کرد. این جنگها بسیار دشوار بود، چرا که محدود به بیابان و مرزها نبود و نیازمند آموزشهای ویژه و فرماندهی پیچیده بود.
نتیجه این اقدامات، خنثی کردن مهمترین خطری بود که غربیها برای تضعیف محور مقاومت طراحی کرده بودند. همچنین ایران اجازه نداد با قرارگیری در مقابل نیروهای داعشی ناگزیر به خرید سلاح خارجی یا استفاده از آموزشهای خارجی شود.
ایکنا ـ سردار سلیمانی در کنار اینکه استراتژیست نظامی بود در عرصه دیپلماسی نیز فعال بود.درباره پیوند دیپلماسی و میدان در اندیشه سردار دلها بفرمایید؟
همه اینها شگفتیهای سردار سلیمانی بود که با نبوغ، بینش اسلامی و رعایت اصول دینی، مهارت خود را در عرصه نظامی و سیاسی بهکار گرفت. علاوه بر توانمندی نظامی، دیپلماسی او نقش مهمی در تحقق اهداف ایران داشت. سردار سلیمانی توانست با مقامات منطقهای دیدار کند و اقداماتی انجام دهد که حتی بسیاری از دیپلماتها تصورش را نمیکردند و امکانپذیر نمیدانستند. بهعنوان مثال، او توانست سیاست راهبردی روسیه نسبت به منطقه را تغییر دهد و همچنین سفر بشار اسد به ایران را در شرایط جنگی و پرخطر، بهطور ایمن عملی کند.
مجموعه اقدامات ایشان موجب گسترش روابط ایران با سوریه، لبنان و عراق شد و دیپلماسی رسمی کشور، به ویژه وزارت امور خارجه، تحت تأثیر مهارتهای او قرار گرفت. سردار سلیمانی همواره پیشاپیش حرکت میکرد و وزارت خارجه او را همراهی میکرد.
ایکنا ـ یکی از میراثهای سردار سلیمانی در سطح بینالملل، تغییر روند نظم جهانی و بازآفرینی نظم جدید منطقهای بود. نقش ایشان در این زمینه چگونه بود؟
پیروزی انقلاب اسلامی و فروپاشی شوروی سابق دو عامل بسیار مهم در تغییر نظم دو قطبی منطقه بودند اما سردار سلیمانی نقش کلیدی در تثبیت این تغییر و تبدیل ایران به یک قدرت بالقوه و قطب منطقهای ایفا کرد.
مهمترین عامل تبدیل یک کشور به قطب، پیش از هر چیز قدرت نظامی است. تاریخ نشان میدهد کشورهایی که به قطبهای سیاسی و جهانی تبدیل شدهاند، ابتدا در عرصه نظامی برجسته شدهاند. سردار سلیمانی با ابتکارات خود، ایران را از نیاز به مستشاران و تجهیزات خارجی بینیاز کرد و استقلال و اقتدار نظامی کشور را افزایش داد. او با ایجاد نیروهای جدید و امکانات نظامی، پیروزیهای مهمی را رقم زد.
یکی از علتهای پیروزی حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه، سردار سلیمانی بود که برای اولین بار اسرائیل در تاریخ خود در آن شکست خورد. پیروزی دیگر، مقابله با داعش بود که از نظر بسیاری از نظامیان جهان غیرممکن به نظر میرسید. این دو موفقیت، ایران را به یک قطب مقتدر در منطقه تبدیل کرد و معادلاتی را که غربیها برای حفظ سلطه خود رد منطقه غرب آسیا طراحی کرده بودند، بر هم زد.
ایکنا ـ با توجه به اینکه برخی از کشورهای منطقه امروز تحت سلطه آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند، این چه میزان نشان میدهد که آنها از مسیری که شهید سیلمانی در منطقه بازآفرینی، ترسیم و ایجاد کرد، فاصله گرفتند؟
غربیها تلاش کردند مسیر مقاومت در منطقه را تغییر دهند اما موفق نشدند. بهعنوان مثال، لبنان همچنان قدرتمند باقی مانده و حزبالله با وجود فشارها و ضربات متعدد، قدرت نظامی خود را حفظ کرده و حتی تقویت شده است.
در سوریه نیز، تلاشهای غربیها نتیجه مطلوب نداشت. بخشی از موفقیت سوریه به عملکرد نظام و تحلیل دقیق مردم برمیگشت. غربیها نتوانستند تحولات این کشور را مطابق طراحی خود پیش ببرند. اکنون بزرگترین نگرانی غرب، وضعیت سوریه است؛ کشوری که به یک نیروی بالقوه و بخشی از جبهه مقاومت تبدیل شده و هر لحظه میتواند نقش فعالتری ایفا کند. غربیها خود را بازنده در قضایایی چون یمن، عراق، به ویژه اسرائیل میدانند؛ اسرائیلی که قرار بود امنیت غربیها را تأمین کند باید آنها هزینه کنند تا امنیتها آنها را تأمین کند.
بهطور کلی، غرب پس از 200 سال تسلط بر منطقه غرب آسیا در پرتگاه سقوط است چرا که هزینه تأمین امنیت اسرائیل و منافع غرب افزایش یافته و تسلط تاریخی آنان بر منطقه، به ویژه اسرائیل، در معرض تضعیف است.
انتهای پیام