به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمد طباطبایی یزدی؛ استاد حوزه علمیه و نهجالبلاغهپژوه، در ادامه سلسله مباحث نهجالبلاغه به بحث عدالت صحابه و اجتهاد آنان پرداخت و گفت: کسانی در طول تاریخ تواتر حدیث غدیر را زیر سؤال بردند که معروفترین آنان ابن حزم اندلسی و ابن تیمیه بوده است؛ لذا علامه امینی وارد بحث در مورد ابن حزم شده و تأکید دارد که او فردی بیانصاف است؛ زیرا احادیث زیادی را نادیده گرفته است و ابن ملجم را هم مبرا میداند و میگوید او مجتهد بوده؛ لذا تشخیص داده است که حضرت علی(ع) را به قتل برساند.
طباطبایی یزدی با بیان اینکه غیر از او برخی از جمله طبری چنین نظری را گفتهاند، تصریح کرد: ابن ترکمانی در «النجوم» سخن ابن حزم را تکرار کرده است و ابن ملجم را محق میداند. علامه امینی در این باره فرموده است که ابن حزم، معاویه و عمروعاص را هم جزء مجتهدین میداند؛ لذا کارهای آنان را توجیه میکند؛ سؤال مال این است که مفهوم اجتهاد چیست؟ و اگر نسبتی هم به کسی دادیم باید ثابت شود؛ مثلا میگوییم ابوالقادیه در صفین، عمار یاسر را به قتل رساند، این فرد کیست؟ آیا مجتهد و معلم قرآن و عالم بود؟ پسر ابوموسی اشعری زمانی که ابوالقادیه را دید، دست او را بوسید، چون عمار را کشته است و خودش هم به این قتل افتخار میکرد.
وی بیان کرد: علامه امینی میگوید شما که چنین اعتقاد شاذی دارید، چرا این همه روایات و نصوص در مورد حضرت علی(ع) را نادیده میگیرید؟ از جمله اینکه پیامبر(ص) پیشبینی کرد که ای علی، مارقین و قاسطین و ناکثین تو را محاصره خواهند کرد و با تو مبارزه میکنند، یعنی جبهه حق و باطل را برای مردم روشن کردند. با تمام ملاکها، عمار جزء السابقون الاولون است؛ زیرا جزء اولین کسانی بود که به پیامبر(ص) ایمان آورد و بر هر دو قبله نماز خواند و در همه غزوات در کنار پیامبر(ص) بوده است، لذا عمار، شخصی حتی با فضائل کم نیست که بگوییم روایات در مورد او کم است. در روایت هم بیان شد که فئه باغیه عمار را شهید خواهند کرد.
استاد حوزه علمیه با بیان اینکه برخی این روایت را که معاویه، فئه باغیه است از اساس نپذیرفتهاند، افزود: استدلال ایشان آن است که چرا باید این روایت را بپذیریم که بعد بخواهیم آن را توجیه کنیم؛ لذا گفتند معاویه کاتب وحی است؛ جالب اینکه، ابن حزم و سیوطی، معاویه را کاتب وحی میدانند اما حضرت علی(ع) را کاتب وحی نمیدانند.
استاد حوزه گفت: معاویه برخی مکاتبات پیامبر(ص) را نوشته است اما او وحی را نمینوشت؛ ابن حزم، ابن جوزی و فخررازی و ... در کتبشان تلاش کردهاند تا در این روایت دخل و تصرف کنند تا سرپوشی بر این قصه بگذارند، حتی بخاری هم که روایت را ذکر کرده، ادامه روایات را حذف کرده است. برخی در مورد حدیث غدیر هم این گونه عمل کردند و گفتند: اصلا ربطی به علی ندارد و علی در غدیرخم حاضر نبوده است.
طباطبایی یزدی تصریح کرد: غالبا اهل سنت به آیه: «وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ»؛ استناد میکنند و میگویند سپاه معاویه و علی مؤمن بودند؛ لذا خداوند فرموده است که بین آنان صلح برقرار کنید و اگر کسی هم سرکشی کرد، بهگونهای دفع و رفع کنید تا مشکل حل شود. ما میگوییم طبق توصیه پیامبر(ص) کسی که قاتل عمار است فئه باغیه است و مستوجب لعن و باید او را لعن کنیم اما اینها میگویند خیر.
استاد حوزه علمیه اظهار کرد: ذهبی حرف جالبی زده است و میگوید اگر در حوادث صدر اسلام دقت کنیم خواهیم دید همه چیز از قصه صفین شروع میشود؛ او میگوید این افراد یا اهل سنت هستند، یعنی صحابه پیامبر را دوست داشتند و گفتند که ما در کار آنان دخالت نمیکنیم، یعنی کسانی چون ابن عمر و ...؛ دسته دوم موالیان علی(ع) بودند و معاویه را باغی میدانستند و گروه سوم هم کسانی بودند که با علی(ع) در صفین درگیر شدند، با اینکه مقر بودند علی بر حق است.
توجیه برای مبارزه با حضرت علی(ع)
طباطبایی یزدی با بیان اینکه بهانه آنان هم این است که چون علی(ع) قاتل عثمان را مجازات نکرد، پس مقصر و شایسته است که با او بجنگیم، اضافه کرد: ذهبی میگوید در دوره علی(ع) کسی از مسلمین نسبت کفر به دیگری نداد، گرچه بغض نسبت به همدیگر داشتند اما در زمان ما(ذهبی) شیعه را تکفیر میکردند. جالب اینکه عبدالله بن عمر که البته پدرش او را قبول نداشت تا جزء شورای شش نفره قرار دهد، ابراز ندامت نسبت به حضرت علی(ع) کرده و گفته است ای کاش من در سپاه علی با معاویه جنگیده بودم و این مطلب را هم ذهبی آورده است. البته عبدالله بن عمر مطلب نادرست عجیبی را بیان میکند، اینکه ما وقتی پیامبر(ص) زنده بودند، صحابه را به ترتیب فضیلت آنان ذکر میکردیم، اول ابوبکر بعد عمر و سپس عثمان. ثم نسکت، یعنی علی(ع را نمیآوردند و علامه امینی به شدت منتقد او شده است و شرح حال زندگی او را مورد توجه قرار میدهد و میگوید او در زمان پیامبر اکرم(ص) اساسا جایگاهی نداشت که چنین مطلبی را بگوید.
وی در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه ابن حجر عسقلانی گفته است: همه صحابه قطعا در بهشت هستند، گفت: وی به روایت اصحابی کالنجوم استناد کرده است، اما این روایت هم بنیان درستی ندارد و به تعبیر قاضی عیاض راویان او هم معتبر نیستند. در اینکه صحابی کیست هم، اختلاف زیادی وجود دارد و برخی بلوغ، عقل و دیدن با چشم را، ملاک قرار دادهاند و برخی خیر. متأسفانه برخی علمای اهل سنت وقتی شرح حال صحابه پیامبر(ص) را مینویسند امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را نمیآورند و میگویند باید به سن بلوغ رسیده باشند اما، ابن عباس را بزرگ میکنند و یا کسانی را جزء صحابه قرار میدهند که جای تعجب دارد؛ مثلا همین که فردی چشمش به پیامبر خورده است ولو اینکه یک روز هم نزد ایشان نبوده است صحابی میدانند.
وی بیان کرد: ابوزهره رازی که چهار نفر از صاحبان صحاح سته از او روایت نقل کردهاند و مربوط به قبل از سده سوم هجری است میگوید: اگر کسی کمترین خدشهای به اصحاب پیامبر(ص) وارد کرد او زندیق و کافر است؛ زیرا پیامبر(ص) حق است و قرآن هم حق و قرآن و سنت پیامبر(ص) هم از طریق ایشان به ما رسیده است. این در حالی است که تناقضات زیادی در این زمینه از جمله در بحث عشره مبشره و فئه باغیه وجود دارد. این اقوال، گاهی تا حد عصمت هم از طرف برخی علمای اهل سنت بیان شده است.
طباطبایی یزدی بیان کرد: در قرون متأخر برخی کوتاه آمدهاند و میگویند همه صحابه یکدست نیستند از جمله، تفتازانی میگوید: مشاجراتی بین صحابه ایجاد شده است و نمیتوان گفت همه برحق بودند و برخی به حد ظلم و فسق رسیدند. قاضی شوکانی هم نظر مشابهی دارد و اینکه برخی حقد و کینه داشتند و جاه طلب بودند؛ شیخ محمد عبده و ابو ریان گفتهاند: چرا ما باید بر عدالت همه صحابه پافشاری کنیم؟ ابن اثیر نیز میگوید: گروهی از شیعه معتقدند که همه صحابه چون دست یازی به سوی حضرت علی(ع) بعد از وفات پیامبر(ص) دراز نکردند کافرند؛ البته احتمال دارد که این روایت ساختگی باشد و تندروها آن را درست کرده باشند.
انتهای پیام