در حکمت 336 نهجالبلاغه از امیرالمؤمنین علی(ع) نقل شده که فرمود: «المسئول حرّ حتّی یعد» «کسی که از او درخواستی شده تا وعده نداده، آزاد است» شبیه به این سخن نورانی، از فرزند گرامی ایشان امام حسن مجتبی(ع) اینگونه نقل شده است: «المسئول حرّ حتی یعد و مُسْتَرَقٌّ المسئول حتی یُنجِز» «آن کسی که از او درخواستی میشود، آزاد است تا زمانی که وعده نداده، و برده است تا وقتی که به وعده خود وفا کند» (العدد القویة، رضی الدین حلی (ره)؛ بحارالانوار، مجلسی(ره)، ج 75)
از این حکمت کوتاه و پر مغز نکاتی استفاده میشود: ا ـ افراد برای پذیرش مسئولیت و درخواست اشخاص که لازمهاش وعدهدادن و پیمان بستن است، مختارند. میتوانند قبول نکنند یا نکنند. 2 ـ پذیرش مسئولیتی که تعهدزاست، فرد را در قید اسارت دیگری قرار میدهد. یعنی مسئول متعهد باید آگاه باشد که نمیتواند به نام آزادی، عهد و پیمانش را زیر پا بگذارد. شخص مسئول در قبال درخواست دیگران برای پذیرش مسئولیت، یا بدون رودربایستی و با صراحت رد میکند خصوصاً اگر بداند قادر به انجام وظایف و تعهدات مربوط به مسئولیت پیشنهاد شده نیست و یا آن که در صورت قبول مسئولیت، باید به عهد و پیمانش پایبند باشد و با قوت به وظایف مربوط به مسئولیتش عمل کند.
درباره اهمیت و ضرورت وفای به عهد، احادیث متعددی از اهل بیت(ع) نقل شده است. در روایتی با سند معتبر از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: «وعده مؤمن به برادرش نوعی نذر است گرچه کفاره ندارد. هر کس خلف وعده کند در واقع با خدا مخالفت کرده و خود را در معرض غضب خداوند قرار داده است.(عدة المؤمن أخاه.. الکافی، کلینی(ره)) همچنین با سند معتبر از آن حضرت(ع) از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: «هر کسی که به خدا و آخرت ایمان دارد، پس باید به وعدهاش وفا کند» (من کان یؤمن بالله...؛ همان) واقعیت آن است که بسیاری از ارتباطات اجتماعی بر پایه عهدها و پیمانها است.
اگر وفای به عهد، در سبک زندگی افراد، دارای اهمیت و جایگاه باشد، آن جامعه برخوردار از ثبات و آرامش خواهد بود. در غیر این صورت، بی اعتمادی بر چنین جامعهای سایه افکنده، باعث فروریختن نظام اجتماعی خواهد شد.
در قرآن کریم مصادیقی برای عهد و پایبندی به آن بیان شده است. برخی از آن مصادیق عبارتند از:
1) وفای به عقدها و قراردادها: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُود»(مائده/1) در این آیه شریفه صریحاً به وفای به عقدها دستور داده شده است. «عقود» جمع «عقد» تمام پيمانهاى الهى و انسانى و قراردادهای سياسى، اقتصادى، اجتماعى، تجارى، زناشويى و مانند آن را که بر موازین صحیح شرعی قرار دارد، در بر مىگيرد. توجه به این نکته لازم است که لزوم وفا به پیمانهای دو جانبه تا وقتی است که از یک طرف نقض نشده باشد، وگرنه طرف مقابل، ملزم به وفاداری نخواهد بود.
2) وفای به سوگندها: «...وَ لاَ تَنْقُضُوا الْأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا...،.. سوگندهای خود را بعد از تأکید نقض نکنید در حالی که خدا را کفیل و ضامن سوگند خود قرار داده اید..»(نحل/91) سوگند به خداوند بخشی دیگر از عهدها هستند که وفای به آن در شرع مقدس لازم بوده و از شکستن آن به شدت نهی شده است.
پیمان امامت
3) امامت: «...قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»(بقره/124) در این آیه شریفه از جایگاه و مسئولیت «امامت» به «عهد الهی» تعبیر شده است. امامت پیمان محکم و استواری است میان خداوند و امام. همان «میثاق غلیظ» که در آیه شریفه «وَ إِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثَاقَهُمْ...» به آن اشاره شده است. پیمان سنگینی که خداوند از تمام انبیاء الهی از جمله پیامبران اولوالعزم گرفته، رهبری و هدایت مردم در مسیر توحید و یکتاپرستی است.
البته موضوع امامت از آنجا که در طول «ولایت الله» است و طبیعتاً به «ولایتپذیری» مردم مرتبط میشود، عهد و پیمان میان خدا و مردم هم خواهد بود. در روایتی از امام کاظم(ع) و از امام صادق(ع) ذیل آیه شریفه «..و اوفوا بالعهد...»(إسرا/34) نقل شده که فرمود: «..منظور از «العهد» پیمانی است که پیامبر(ص) از مردم درباره مودّت ما گرفت و اینکه از امیرالمؤمنین(ع) اطاعت نمایند یعنی با او مخالفت نکنند و بر او پیشی نگیرند..»(العهد ما أخذ النبی(ص)...الیقین، سیدبن طاووس، ص296)
4) وفای به نذر: «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطيراً» (انسان/7) «نذر تعهّد بر انجام كار خوبي است كه انسان آن را بر خود واجب میکند.»(مجمع البیان) وفای به نذر از مصادیق پایبندی به عهد و پیمان است که در این آیه شریفه به عنوان معرفی یکی از خلقیات نیک و خصلتهای پسندیده اهل بیت پیامبر(امیرالمؤمنین(ع)، حضرت فاطمه(س)، امامان حسن(ع) و حسین(ع)) بیان شده است.
5) عهد و پیمان فطری: «الَّذينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْميثاقَ»«همان كسانى كه به عهد خدا وفا مىكنند و پيمان را نمیشكنند» (رعد/20) علامه طباطبایی(ره) در ذیل این آیه شریفه میگوید: «مقصود از این عهد و میثاق، آن عهدی است که به زبان فطرت خود با پروردگار خود بستند که او را یگانه بدانند و بر اساس توحید و یکتایی او عمل نمایند و آثار توحید را از خود نشان دهند».
این تفسیر اشاره دارد به آیات شریفه «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى ...»(اعراف/172) و «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها... » (روم/30) خداشناسی، خداگرایی و خداپرستی در فطرت انسان وجود دارد و زندگی پاکیزه انسان فقط با محوریت فطرت توحیدی، سامان و قوام مییابد.
انتهای پیام