
در سینمای ایران، تصویر زن همواره تحت تأثیر نگاههای مختلف و گاه متضاد بوده است. از یک سو، نگاه فمینیستی زن را موجودی فعال معرفی میکند که برای احقاق حق خود در برابر مردان تلاش میکند و از سوی دیگر، نگاه قدسیسازیشده و مادرانه، زن را یا صرفاً مقدس و یا صرفاً مهربان و منفعل به تصویر میکشد. علاوه بر این، نگاه غربی و تجاری نیز زن را به عنصری برای جلب مخاطب و فروش تبدیل میکند، تصویری که بهمرور جایگاه واقعی زن در جامعه را مخدوش میکند و برداشت مخاطب از نقش زن را تحریف میکند.
یکی از مهمترین ضعفهای سینمای ایران، ناتوانی در بازنمایی زن مسلمان بهعنوان کنشگر اجتماعی است. شخصیتهایی که بتوانند هم در عرصه خانواده، هم در جامعه و هم در حوزههای اجتماعی نقش فعال داشته باشند، بهندرت در فیلمها دیده میشوند. حتی آثار دفاع مقدس نیز بیشتر زن را در قالب کلیشهای مادر یا همسر منفعل نشان میدهند و کمتر شاهد تصویر یک زن مسلمانِ چندوجهی و اثرگذار هستیم. استثناهایی چون «میم مثل مادر» یا «شیار ۱۴۳» هرچند ارزشمندند، اما جریانساز نشدهاند.
عظیمیمیرآبادی، تهیهکننده سینما و تلویزیون معتقد است که برای ایجاد تغییر و ارائه تصویر واقعی و اثرگذار زن مسلمان، باید سیاستگذاری فرهنگی روشن و شفاف وجود داشته باشد، فیلمنامهنویسان با پژوهش عمیق و دقیق نسبت به موضوع آگاه باشند و کارگردانان ذهنیت بسته و برداشتهای ناقص را کنار بگذارند. ترکیب این سه عامل میتواند مسیر بازنمایی زن مسلمان در سینمای ایران را اصلاح کند و تصویری متعادل، واقعی و الهامبخش از زن در ذهن مخاطب شکل دهد. بدون این رویکرد، سینما همچنان گرفتار کلیشهها، برداشتهای سطحی و نگاههای ابزاری به زن خواهد بود.
ایکنا پیرامون این موضوع با مهدی عظیمیمیرآبادی، گفتوگویی انجام داده که در ادامه با آن همراه میشویم.
ایکنا ـ جایگاه زن در سینمای امروز نسبت به دهههای گذشته را چگونه ارزیابی میکنید و آیا این تغییرات در مجموع مثبت و سازنده است یا آن را روندی نگرانکننده میدانید؟
یکی از ریشهایترین آسیبهایی که از دوره پیش از انقلاب باقی ماند، ایجاد نوعی تردید و احتیاط در بازنمایی زن و مرد در سینما بود. تجربه آن دوره باعث شد بسیاری از فیلمسازان و متولیان فرهنگی پس از انقلاب در پرداخت دقیق و جدی به شخصیت زن محافظهکار شوند و از طرح واقعیتهای اصیل زندگی زنان فاصله بگیرند. به همین دلیل حضور زن در آثار اولیه پس از انقلاب معمولاً حاشیهای، کمرنگ و محدود به ضرورتهای دراماتیک بود و کمتر در محور داستان قرار میگرفت.
به مرور زمان، با ورود فیلمسازانی که دغدغه زن و مسائل اجتماعی او را داشتند، پرداختن به شخصیت زن در سینما جدیتر شد. فیلمسازانی همچون پوران درخشنده و برخی آثار ارزشمندِ نسلهای دیگر، به طرح مسائل زن بهعنوان موضوعی مستقل کمک کردند. با این حال، سایه همان احتیاطهای اولیه همچنان باقی ماند و سبب شد بیان بسیاری از مفاهیم مهم درباره زن با محدودیت، محافظهکاری و گاه ناتمامبودن همراه شود. این وضعیت موجب شد تصویر زن در سینما در مسیر تداوم، اما با سرعت و عمق ناکافی پیش برود. در ادامه این روند، نگاهها به زن در سه زاویه عمده شکل گرفت. نگاه فمینیستی با تأکید بر احقاق حق در برابر مرد؛ نگاه قدسیسازی و هالهدارکردن زن و نگاه سادهانگارانهای که زن را صرفاً مادر مهربان و بیتأثیر در تحولات اجتماعی میدید. این سه رویکرد، امروز نیز در آثار مختلف استمرار دارد. مسیری که اکنون پیموده میشود، به دلیل فقدان پژوهشهای عمیق و عقلانی، نگرانکننده است و میتواند جایگاه واقعی زن را تحتتأثیر قرار دهد و تصاویری قالبی را بهعنوان واقعیت تثبیت کند.
ایکنا ـ چرا در بخش قابل توجهی از آثار سینمایی و تلویزیونی، زن در موقعیت قربانی یا عنصر حاشیهای و مکمل مرد به تصویر کشیده میشود؟
این مسئله پیش از هر چیز ناشی از نبود پژوهش منسجم و عمیق درباره شخصیت زن و مسائل مرتبط با او است. در بسیاری از آثار، حتی زمانی که زن در محور داستان قرار دارد، شخصیتپردازی بر پایه شناخت دقیق انجام نمیشود و بیشتر بر برداشتهای سطحی، تجربههای شخصی فیلمساز یا تصورات رایج تکیه دارد. نتیجه این رویکرد آن است که زن نه بهعنوان نیروی فعال، بلکه در نقش منفعل یا مکمل دیده میشود، در حالی که واقعیت زندگی اجتماعی چنین نیست.
جایگاه زن در زندگی فردی و جمعی بههیچوجه قابل تقلیل به نقشهای حاشیهای نیست. در ساختار خانواده، زن عملاً محور اداره خانه است و تصمیمگیریها و جهتدهیهای اصلی را بهطور طبیعی بر عهده دارد. در عرصههای اجتماعی نیز حضور زنان، جدیتر، مسئولانهتر و پیگیرانهتر از بسیاری از مردان دیده میشود و این ظرفیتها نشان میدهد که تصویر منفعل از زن، فاصله زیادی با واقعیت دارد. سینما در بازتاب این واقعیتها معمولا دچار کمتوجهی است. متأسفانه فضای فرهنگی غرب و نیز برخی الگوهای بازتولیدشده در دوران پیش از انقلاب و حتی پس از آن، به تقویت نگاهی کمک کرده است که زن را موجودی احساسی، کمعمق و وابسته نشان میدهد. این نگاه، با حقیقت نقش زن در جامعه مغایرت دارد. ریشه اصلی این وضعیت را فقدان تحقیق و پژوهش جدی میدانم؛ زیرا تا زمانی که شناخت علمی و واقعگرایانه از ماهیت زن شکل نگیرد، سینما ناچار به تکرار همان الگوهای ناقص، کلیشهای و غیرواقعی خواهد بود.
ایکنا ـ آیا در سینمای امروز ایران، «زن مسلمانِ کنشگر» بهعنوان یک نیروی فعال اجتماعی بازنمایی شده است یا همچنان در چهارچوب خانواده و نقشهای محدود سنتی باقی مانده است؟
در سینمای امروز ما آن سه نگاه پیشین؛ نگاه فمینیستی، نگاه قدسیسازیشده و نگاه سادهانگارانه مادرانه همچنان حضور دارد و به آنها باید نگاه تجاری غربزده را نیز افزود که زن را به عنصری برای مصرف و جلب توجه تقلیل میدهد. در چنین فضایی، زن مسلمانِ واقعی، با ویژگیهای اصیل هویتی و دینی، تقریباً غایب است. حتی در بخشی از سینمای دفاع مقدس نیز تصویر زن معمولاً کلیشهای، تکراری و با نقشهای محدود است و کمتر شاهد بازنمایی یک زن فعال، آگاه، تصمیمگیر و اثرگذار هستیم.
استثناهایی مانند «میم مثل مادر»، یا برخی نمونههای محدود دیگر، هرچند ارزشمندند اما قابل تعمیم نیستند و یک جریان پایدار بهوجود نیاوردهاند. آثاری همچون «شیار ۱۴۳» با اینکه عاطفه، فداکاری و عمق زن را نشان میدهند، اما شخصیت زن در آنها اغلب در موقعیت انفعال و انتظار به تصویر کشیده میشود. زن مسلمان در معنای کامل، نه فقط مادر منتظر، بلکه کنشگری است که هم در خانواده و هم در اجتماع نقش فعال دارد؛ شخصیتی چندوجهی که سینمای امروز کمتر به سراغ آن رفته است. اگر بخواهیم تصویری نزدیک به الگوی زن مسلمان ارائه دهیم باید به نمونههای تاریخی و دینی توجه کنیم، مانند شخصیت حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) که نقش همسری، مادری، کنشگری اجتماعی، مسئولیتپذیری و حضور در بزنگاههای بزرگ را توأمان داشتند. همچنین زنان برجستهای چون بانو امین یا مادر ملا محسن فیض کاشانی، و در ادامه معلمان، پژوهشگران، دانشمندان و فعالان اجتماعی امروز، ظرفیتهای واقعی الگوی زن مسلمان را شکل میدهند. غفلت از این سرمایهها سبب شده سینمای ما هنوز تصویر جامع و درستی از زن مسلمان ارائه نکند.
ایکنا ـ با توجه به آسیبها و کاستیهایی که توضیح دادید، برای رسیدن به تصویر صحیح از زن مسلمان در سینما، مسیر اصلاح از کجا باید آغاز شود؟ سیاستگذاری فرهنگی، فیلمنامه یا کارگردانی؟
نخستین و زیربناییترین مرحله، سیاستگذاری فرهنگی است؛ زیرا سیاستگذار باید بدون ابهام، مصلحتاندیشی یا ترس از واکنشها، تکلیف خود را درباره جایگاه زن مشخص کند. تصمیمگیریهای مبهم، محتاطانه و دوپهلو موجب میشود فیلمسازان ندانند چه تصویری باید ارائه دهند و چه اهدافی باید دنبال شود. اگر نهادی که تولید و حمایت را بر عهده دارد، سیاست را شفاف و دقیق تعریف کند و سپس اجرای آن را پیگیری نماید، مسیر برای بازنمایی درست زن مسلمان فراهم میشود.
گام دوم، فیلمنامه است؛ زیرا اگر نویسنده شناخت عمیق از زن در واقعیت اجتماعی، تاریخی و دینی نداشته باشد، الگوهای سطحی و شخصی را جایگزین حقیقت میکند. فیلمنامهنویسان باید از تجربه فردی و محیط محدود خود فاصله بگیرند و به پژوهش، مطالعه و واقعبینی تکیه کنند. الگوی زن مسلمان باید هم واقعی و قابل دسترس باشد و هم آرمانی و جهتدهنده؛ و این تنها با اتکای به تحقیق و شناخت علمی به دست میآید، نه با برداشتهای روزمره و شخصی.
مرحله سوم، کارگردانی است؛ زیرا حتی بهترین فیلمنامه اگر با ذهنیت بسته یا برداشتهای ناقص کارگردان روبهرو شود، به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. بسیاری از کارگردانان تصویر ذهنی خود را بر فیلمنامه تحمیل میکنند و مشاهدات پراکنده را به جای تحلیل دقیق به کار میگیرند. بنابراین سه ضلع سیاستگذار، فیلمنامهنویس و کارگردان باید همزمان به شناخت، مسئولیتپذیری و نگاه دقیق پایبند باشند تا تصویر صحیح و جامع زن مسلمان در سینمای ایران شکل بگیرد.
ایکنا ـ با توجه به اینکه تأکید کردید یکی از آسیبهای جدی سینمای ایران، تبدیل زن به ابزاری برای تجارت و جذب مخاطب در چارچوب نگاه غربزده است، این رویکرد چه تأثیری بر فرهنگ عمومی و نظام ارزشی جامعه گذاشته و چگونه میتواند طی زمان، برداشت مردم از جایگاه زن را دچار دگرگونی کند؟
این نوع نگاه ابتدا با تغییر ذائقه مخاطب آغاز میشود و به تدریج تصویری سطحی و مصرفگرایانه از زن را جایگزین تصویر واقعی و هویتمند او میکند. وقتی زن در فیلمها به عامل جذابیتهای ظاهری یا ابزاری برای پیشبرد فروش تبدیل میشود، ارزشهای عمیق انسانی و نقشهای واقعی او در خانواده و جامعه تحتالشعاع قرار میگیرد. چنین رویکردی باعث میشود مخاطب، زن را نه به عنوان یک کنشگر آگاه و تأثیرگذار، بلکه به عنوان عنصری وابسته، تزیینی و قابل بهرهبرداری ببیند.
متأسفانه فضای فرهنگی غرب و نیز برخی الگوهای بازتولیدشده در دوران پیش از انقلاب و حتی پس از آن، به تقویت نگاهی کمک کرده است که زن را موجودی احساسی، کمعمق و وابسته نشان میدهد
در مرحله بعد، این تصویرسازی غلط به تدریج وارد فرهنگ عمومی میشود و الگوهای رفتاری نسل جوان را تغییر میدهد. نوجوان و جوانی که بخش عمده برداشتش از زن را از فیلمها و سریالها میگیرد، بهمرور دچار برداشتهای نادرست درباره هویت زن، مسئولیتهای خانوادگی، و نقشهای اجتماعی او میشود. این مسئله حتی بر روابط خانوادگی اثر میگذارد و نوعی گسست میان واقعیتهای جامعه و تصویر پرداختهشده در رسانه ایجاد میکند. در نهایت، استمرار این جریان فرهنگی، بنیانهای اخلاقی و اجتماعی را دچار فرسایش میکند و نگاه ابزاری به زن را بهعنوان یک «هنجار» جا میاندازد. هنگامی که سیاستگذاری فرهنگی در برابر این روند کوتاهی کند، جریانهای تجاری و ذوقزده، میدان را در دست میگیرند و نتیجه آن، حذف تدریجی الگوهای سالم و تقویت الگوهای سطحی خواهد بود. این چرخه غلط، جامعه را از تصویر زن مسلمان، فرهیخته و فعال دور میکند و جایگاهی متفاوت از حقیقت را در ذهن نسلها مینشاند.
ایکنا ـ شما به ظرفیت الگوهای برجسته دینی و تاریخی همچون حضرت زهرا(س)، حضرت زینب (س) و زنان فرهیخته اسلامی اشاره کردید، اما معتقدید سینمای ایران هنوز نتوانسته این الگوها را به شخصیتهای معاصر و دراماتیک تبدیل کند؛ به نظر شما چه موانعی باعث شده که فیلمسازان از این گنجینه عظیم الهام نگیرند و تصویر زن مسلمان را بازآفرینی نکنند؟
بخشی از این مشکل ناشی از عدم پژوهش عمیق و دقیق درباره شخصیتها و تاریخ زنان بزرگ اسلام است. فیلمسازان در بسیاری از موارد به جای مطالعه منابع معتبر و رجوع به تاریخ و معارف دینی، به برداشتهای کلی و گاه سطحی بسنده میکنند و همین باعث میشود که نتوانند شخصیتهای الهامگرفته از این زنان را در قالبهای امروزی و قابل باور خلق کنند. وقتی پژوهش و شناخت وجود نداشته باشد، طبیعی است که نتیجه کار به تصویرسازیهای ضعیف و کلیشهای محدود میشود.
عامل دیگر، ترس و احتیاط سیاستگذاران و تولیدکنندگان در ورود به این حوزه است. برخی تصور میکنند پرداختن به شخصیتهای الگو به معنای ساخت آثار شعاری و غیرجذاب است یا نگران حساسیتهای احتمالی هستند، بنابراین ترجیح میدهند از ورود به این مسیر پرهیز کنند. این احتیاط بیشازحد، موجب شده است که بخش مهمی از ظرفیتهای فرهنگی و دینی سینما مغفول بماند و شخصیت زن مسلمان، کمتر در قالبی واقعی، جذاب و چندلایه به تصویر کشیده شود.
مشکل سوم به نگاه محدود و بعضاً کلیشهای برخی کارگردانان بازمیگردد که تصویر زن را یا در قالب الگوی فمینیستی یا در قالب زن منفعل و آسیبدیده جستوجو میکنند. چنین رویکردی اجازه نمیدهد زن مسلمانِ فعال، خردمند، اجتماعی و درعینحال وفادار به نقشهای خانوادگی خلق شود. بازنمایی چنین الگویی نیازمند درک عمیق از هویت زن مسلمان است؛ هویتی که آمیزهای از مسئولیت اجتماعی، عقلانیت، معنویت و نقشهای خانوادگی است و تا زمانی که این فهم در لایههای مختلف تولید شکل نگیرد، سینما از نمایش آن بازمیماند.
انتهای پیام