کد خبر: 4322721
تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱۴۰۴ - ۲۲:۵۲
سیدمحمد بهشتی:

ریشه بحران‌ها، «اختلال در اهلیت» است

نویسنده کتاب «ایران کجاست ایرانی کیست»، اصلی‌ترین مشکل امروز جامعه ایرانی را اختلال در اهلیت دانست و گفت: بسیاری از بحران‌ها و مشکلات موجود، ریشه در این گسست دارند و صرفاً با راه‌حل‌های فنی یا مدیریتی قابل حل نیستند.

به گزارش ایکنا، نشست تخصصی نقد و بررسی کتاب «ایران کجاست ایرانی کیست» به قلم سیدمحمد بهشتی، روز شنبه ۲۲ آذرماه، هم‌زمان با هفته پژوهش و به میزبانی بنیاد ایران‌شناسی برگزار شد. 

در این نشست که با حضور جمعی از استادان، پژوهشگران، دانشجویان و علاقه‌مندان حوزه ایران‌شناسی و مطالعات فرهنگی همراه بود، نویسنده کتاب به‌همراه دو ناقد برجسته، پرویز پیران، جامعه‌شناس و عضو هیئت‌مدیره علمی آکادمی سوئیس برای توسعه و سامان قاسمی، عضو هیئت علمی گروه ایران‌شناسی دانشگاه میبد به تحلیل و بررسی محتوای این اثر پرداختند. همچنین دبیری نشست را زهره شیرین‌بخش، عضو هیئت علمی بنیاد ایران‌شناسی بر عهده داشت.

پرسش «ایران کجاست و ایرانی کیست» از جمله پرسش‌هایی است که در عین سادگی ظاهری، حامل لایه‌های عمیق تاریخی، فرهنگی و تمدنی است؛ پرسشی که هر ایرانی گمان می‌کند پاسخ آن را می‌داند، اما با تأمل بیشتر روشن می‌شود که بسیاری از پاسخ‌های رایج، ساده‌سازی‌شده، عادت‌مند و فاقد عمق مفهومی‌اند. کتاب «ایران کجاست ایرانی کیست» دقیقاً بر همین گره معرفتی دست می‌گذارد و به‌جای ارائه پاسخ‌های قطعی، می‌کوشد خود پرسش را دوباره زنده کند؛ پرسشی که به تعبیر نویسنده، باید برای همه اقشار و تخصص‌ها به مسئله‌ای فعال و زنده بدل شود.

در آغاز نشست، زهره شیرین‌بخش ضمن خیر مقدم به حاضران و تبریک هفته پژوهش، به معرفی کتاب پرداخت و با اشاره به استقبال گسترده از این اثر، اعلام کرد که کتاب به چاپ چهارم رسیده و جلد نخست از مجموعه‌ای چندجلدی است که به‌تدریج منتشر خواهد شد.

به گفته دبیر نشست، این کتاب از «منظر فرهنگی» به مسئله ایران و هویت ایرانی می‌پردازد و تلاش دارد نسبت انسان ایرانی با سرزمین، تاریخ و فرهنگ خود را در افقی گسترده بازخوانی کند.

کتاب در هفت گفتار تنظیم شده است؛ از گفتار نخست با عنوان «باید دوباره اهل سرزمینمان شویم» به‌عنوان فتح باب آغاز می‌شود و در ادامه، مباحثی همچون «اهلیت در عصر سیطره تکنولوژی»، «منظر فرهنگی»، «تعریف‌ها و بازتعریف‌های فرهنگ»، «انواع طبایع فرهنگی» و در نهایت «نسبت طوایف فرهنگی با محیط» را در بر می‌گیرد.

شیرین‌بخش در ادامه، با قرائت بخشی از سخنان نویسنده در توضیح رویکرد کتاب، بر هدف کلیدی اثر تأکید کرد و گفت: این کتاب در بزرگداشت این سؤال نوشته شده، نه در پاسخ آن؛ اگر خواننده در پایان کتاب، این پرسش برایش پررنگ‌تر شود، ما به مقصود خود رسیده‌ایم.

وی افزود: از نگاه نویسنده، طرح این پرسش نباید به محافل دانشگاهی محدود بماند، بلکه باید برای همه اقشار جامعه ـ از طبیب و کشاورز تا هواشناس ـ به مسئله‌ای زنده و جاری تبدیل شود.

سخنرانی اصلی نشست با صحبت‌های سیدمحمد بهشتی آغاز شد؛ وی سخنان خود را بر محور مفهوم مرکزی کتاب، یعنی «اهلیت»، متمرکز کرد و کوشید این مفهوم را از سطح یک واژه انتزاعی به مسئله‌ای عینی و زیسته ارتقا دهد.

بهشتی «اهلیت» را نسبت ناگسستنی انسان با محیطی دانست که در آن زاده شده و بالیده است؛ نسبتی که نه صرفاً جغرافیایی، بلکه فرهنگی، تاریخی و زیستی است.

وی تأکید کرد که به استنباط او، اصلی‌ترین مشکل امروز جامعه ایرانی، اختلال در همین نسبت است و بسیاری از بحران‌ها و مشکلات موجود، ریشه در این گسست دارند و صرفاً با راه‌حل‌های فنی یا مدیریتی قابل حل نیستند.

بهشتی با اشاره به حوزه‌های مختلف افزود: بحران آب، انرژی، محیط‌زیست و حتی صنعت، تنها ناشی از کمبود منابع یا شرایط اقلیمی نیست، بلکه به تغییر نسبت انسان ایرانی با مفاهیم بنیادینی، چون آب، خاک و انرژی بازمی‌گردد.

به گفته وی، پیش از اختلال در اهلیت، میزان مصرف انرژی در این سرزمین پایین‌تر بوده و مناسبات زیستی با محیط، مبتنی بر درک تاریخی و فرهنگی شکل می‌گرفته است.

وی برای تبیین وضعیت کنونی، از تمثیلی استفاده کرد که بازتاب گسترده‌ای در جلسه داشت و افزود: انسانی که از خواب بیدار شده، اما حافظه خود را از دست داده است، خانواده‌اش را نمی‌شناسد، نمی‌داند تشنگی خود را چگونه برطرف کند و در تاریکی سرگردان است. حتی اگر ابزار قدرتمندی مانند نردبان در اختیار داشته باشد، چون در تاریکی است، با آن به اطراف ضربه می‌زند و خسارت ایجاد می‌کند.

بهشتی با این تمثیل، وضعیت سرزمین ایران را به دکانی پر از بلور‌های ظریف تشبیه کرد که در آن، استفاده ناآگاهانه از ابزار‌های مدرن، بدون بازسازی نسبت تاریخی و فرهنگی، می‌تواند به تخریب منجر شود.

از نگاه بهشتی، راه برون‌رفت از این وضعیت، نه در نسخه‌های آماده، بلکه در بازگشت مداوم به پرسش «ایران کجاست و ایرانی کیست» نهفته است.

وی تأکید کرد که این پرسش، چراغی برای روشن شدن مسیر است و نباید به یک بحث صرفاً نظری محدود شود.

وی خاطرنشان کرد که هر متخصصی در هر حوزه‌ای، از روان‌پزشک و روان‌شناس گرفته تا مهندس و کشاورز، باید این پرسش را در نسبت با کار و مسئولیت حرفه‌ای خود مطرح کند.

بهشتی در پایان سخنانش، از بنیاد ایران‌شناسی برای فراهم کردن بستر این گفت‌و‌گو تشکر کرد و ادامه جلسه را به شنیدن نقد‌ها و دیدگاه‌های منتقدان اختصاص داد.

پرویز پیران، به‌عنوان ناقد نخست، سخنان خود را با نگاهی جامعه‌شناختی و تاریخی آغاز کرد؛ وی کتاب «ایران کجاست ایرانی کیست» را اثری دانست که می‌کوشد پرسش‌های بنیادین را دوباره به متن گفت‌وگوی فکری جامعه بازگرداند.

پیران با اشاره به تجربه‌های تاریخی جامعه ایران، به مسئله تروما و زخم‌های جمعی پرداخت و تأکید کرد که فهم وضعیت کنونی، بدون توجه به این تجربه تاریخی ممکن نیست.

وی توضیح داد که تکرار بحران‌ها در تاریخ ایران، نقش مهمی در شکل‌گیری ذهنیت و رفتار جمعی ایرانیان داشته است.

پیران در ادامه، به برخی مفاهیم محوری کتاب اشاره کرد و آن‌ها را از ستون‌های فکری اثر دانست؛ از جمله ایران به‌مثابه یک جهان فرهنگی، پیوستار تاریخی معنا، منظر فرهنگی، هویت رفتاری، زیست‌جهان ایرانی و مفهوم آبادی.

به گفته وی، کتاب تلاش دارد به‌جای نگاه‌های تقلیل‌گرایانه، هویت ایرانی را در پیوستگی تاریخی و فرهنگی آن فهم کند.

یکی از محور‌های مهم سخنان پیران، نقد رویکرد‌های تقلیدی در نظریه‌پردازی بود؛ وی تأکید کرد که بخش قابل توجهی از مشکلات فکری، ناشی از فراموشی زبان مفهومی خودی و جایگزینی آن با مفاهیمی است که بدون بومی‌سازی وارد شده‌اند.

به اعتقاد وی، کتاب «ایران کجاست ایرانی کیست» تلاشی برای بازگرداندن توجه به دانایی تاریخی و فرهنگی‌ای است که در لایه‌های مختلف جامعه ایرانی وجود داشته، اما به حاشیه رانده شده است.

سامان قاسمی، ناقد دوم نشست، سخنان خود را با اشاره به تجربه شخصی‌اش از مطالعه کتاب آغاز کرد و گفت: مواجهه با این اثر برای او نوعی نقطه عطف بوده است.

به گفته وی، کتاب به او «ابزار تبیینی» داده است؛ ابزاری برای فهم دقیق‌تر مسائل هویتی و فرهنگی.

قاسمی برای توضیح این ابزار تبیینی، به مفهوم «منطق مهری» یا نوعی دیالکتیک خاص حاکم بر جهان ایرانی اشاره کرد.

وی توضیح داد که در این منطق، مانع و منبع دو روی یک سکه‌اند و بحران‌ها صرفاً به‌عنوان امری منفی تلقی نمی‌شوند.

به گفته وی، ذهن ایرانی در مواجهه با مانع، به‌دنبال کشف امکان‌های نهفته در دل آن است و همین رویکرد، نقش مهمی در تداوم تاریخی ایران داشته است.

وی تأکید کرد که در این منطق، بحران روی دیگر آبادانی است و بسیاری از مفاهیم فرهنگی و اسطوره‌ای ایران نیز بازتاب‌دهنده همین نگرش‌اند.

قاسمی افزود که فهم این منطق، کلید درک پایداری تاریخی ایران و نسبت آن با تحولات پرچالش بوده است.

در بخش پایانی نشست، حاضران پرسش‌هایی را مطرح کردند که به تعمیق بحث انجامید. از جمله این پرسش‌ها، موضوع امکان ایدئولوژیک شدن مفهوم «اهلیت»، نسبت این مفاهیم با نسل جوان و نقش نهاد‌هایی مانند بنیاد ایران‌شناسی در گسترش این گفت‌و‌گو‌ها بود.

بهشتی در پاسخ تأکید کرد که اهلیت، نوعی دانایی تاریخی و ناخودآگاه است و ایدئولوژی‌ها معمولاً برای پوشاندن یا ساده‌سازی این دانایی به کار می‌روند.

در خصوص نسل جوان (نسل Z)، بهشتی با ابراز امیدواری، تفاوت این نسل را در «نمی‌دانمِ آگاهانه» دانست؛ در مقابل نسل‌هایی که به تعبیر او «نمی‌دانستند و نمی‌دانستند که نمی‌دانند».

پیران نیز بر ضرورت انتقال حکمت و دانایی فراموش‌شده ایرانی به این نسل تأکید کرد.

در پاسخ به پرسشی درباره وظیفه بنیاد ایران‌شناسی، بهشتی مأموریت این نهاد را «ابتلای» تمام دستگاه‌ها و حوزه‌های تخصصی به پرسش از نسبت کارشان با مختصات ایران دانست؛ یعنی گسترش این پرسش که «در رشته من، ایران چه مختصاتی دارد و من چه تکلیفی دارم؟»

بهشتی در جمع‌بندی نهایی و در پاسخ به پرسشی درباره چگونگی تبدیل موانع به منابع، با اشاره به بیتی از حافظ «کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم»، توضیح داد که زیستن در «سرزمین بی‌قرار» ایران، مستلزم هنر «قرار یافتن در بی‌قراری» است.

وی با اشاره به برخی واکنش‌های اجتماعی اخیر در برابر بحران‌ها، این نشانه‌ها را حاکی از نوعی تشنگی و آغاز بهبود تدریجی حال جامعه دانست.

کتاب «ایران کجاست ایرانی کیست» توسط نشر روزنه منتشر شده و در حاشیه این نشست در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفت.

انتهای پیام
خبرنگار:
معصومه امام وردی
دبیر:
معصومه امام وردی
captcha