
علیاکبر سبزیان، دانشجوی دکتری رشته عرفان اسلامی و اندیشه امام خمینی(ره) به مناسبت برگزاری «جایزه جهانی
امام خمینی(ره)» یادداشتی را برای انتشار در خبرگزاری ایکنا نوشته است که در ادامه مشروح این یادداشت را میخوانید.
امروز، در عصری که جهان تشنه معنا و عدالت است، بار دیگر نام و اندیشه مردی طنینانداز شد که مکتبش، مرزهای جغرافیا و زمان را درنوردید. نخستین دوره دوسالانه «جایزه جهانی امام خمینی(ره)» با حضور اندیشمندان از سیزده کشور جهان، فرصتی بود برای تأملی دوباره بر گنجینهای فکری که هنوز بسیاری از زوایای آن، حتی برای ما که در سایهسار انقلاب او بالیدهایم، ناشناخته و مهجور مانده است.
این جایزه، با هدف تعمیق و گسترش اندیشههای بلند امام، میکوشد تا برجستگان علمی، فرهنگی و سیاسی جهان را به گفتمانسازی و خلق آثاری اثرگذار در این عرصه ترغیب کند. اما در میان سخنرانیها، اعتراف تلخ و عجیب «رائول گونزالس» از اسپانیا، شنیدنی بود: «متأسفانه عمق و اهمیت اندیشه و معرفت امام خمینی به اروپاییان معرفی نشده است.»
این سخن، هرچند غمانگیز، یک واقعیت دردناکتر را در خود پنهان داشت؛ این معرفی ناقص، تنها مختص دنیای غرب نیست. آیا ما در داخل، به ویژه نسل جوان امروز و حتی نسل دیروز، امام خمینی را به راستی شناختهایم؟ شاید شناخت بسیاری از نسلها از آن بزرگوار، در حد همان چند صفحه کتاب تاریخ باشد که از مشروطهخواهانی مانند شیخ فضلالله نوری و آیتالله بهبهانی روایت میکند؛ نامهایی محترم، اما دور. این، خسارت بار و جبرانناپذیر است. خسارتی که ریشه در یک غفلت جمعی دارد.
اما چرا باید نگران این کمشناختی باشیم؟ زیرا امام خمینی(ره) فقط یک رهبر سیاسی گذرا نبود. او مبدع ورود عرفان و خدامحوری به عرصه اجتماع، سیاست و حکمرانی بود. مکتب او، «مکتب عرفان مثبت» است؛ عرفانی که در حجرههای خلوت باقی نمیماند، بلکه برای هدایت، کرامت، سعادت و رضایت مردم، به میدان جامعه میآید و از متن دین، حکمت برای زندگی میگوید. او عارفی کمنظیر و تحفهای الهی بود که تأثیری ژرف بر جهان گذاشت، اما در سادهزیستی و مردمباوری مثالزدنی ماند. او سیاست را از قلمرو قدرت محض، به عرصه اخلاق و عبادت جمعی ارتقا داد.
اینک پرسش جدی اینجاست: جبران این خسارت و شکاف معرفتی به عهده کیست؟
آموزش و پرورش، نخستین سنگر شناخت است. آیا کتابهای درسی، آن عارف سیاستمدار و آن سیاستمدار عارف را آنچنان که هست، به نسل جوان معرفی میکنند؟
دانشگاهها به عنوان کانون تولید علم و اندیشه، آیا به اندازه کافی به تبیین و نقد اندیشههای امام در حوزههای مختلف علوم انسانی و اجتماعی پرداختهاند؟
حوزههای علمیه، به عنوان میراثداران اصلی سنت فکری امام، آیا مسئولیت خود را در بسط و تعمیق عرفان اجتماعی و حکمرانی دینی او به خوبی احساس کردهاند؟
وفعالان فرهنگی و سیاسی، آیا طرحی نو برای معرفی ابعاد ناشناخته سیره، سبک زندگی و منظومه فکری آن مرد الهی درانداختهاند؟
امام خمینی(ره)، به تعبیر مقام معظم رهبری، «یک حقیقت همیشه زنده است و این انقلاب بینام او در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست». این زنده بودن، نیازمند شناختن است. قرنهای آینده قطعاً بیشتر از امام خمینی(ره) خواهند گفت، زیرا ژرفای اندیشه او پاسخگوی پرسشهای ماندگار بشر است. اما ما، وارثان این مکتب، نباید منتظر قضاوت آیندگان بنشینیم. مسئولیت تاریخی ما این است که پیش از آنکه تاریخ بر ما قضاوت کند، خود به کشف و بازخوانی آن «امام ناشناخته» برخیزیم. این مهم، تنها با عزمی جهادی و تقسیم کاری هوشمندانه میان نهادهای آموزشی، فرهنگی و حوزههای علمیه ممکن خواهد شد.
باید اندیشه او را نه به عنوان میراثی مُهر و موم شده در آرشیوها، که به مثابه نقشهای راهبردی و زنده برای عبور از چالشهای فردا، بازخوانی و عرضه کنیم. غربت امام خمینی در نزد غربیان، میتواند قابل درک باشد، اما غربت او در میان ما، غیرقابل بخشش است. پایان این غربت، آغاز تحقق وعده تمدنی اوست.
انتهای پیام