به گزارش ایکنا از اصفهان، بهاءالدین خرمشاهی نامی آشنا در عرصه فرهنگ و ادبیات است، او نه تنها در فرهنگ و ادبیات تبحر دارد، بلکه در قامت یک قرآن پژوه نیز سالها جهد و کوشش کرده و آثاری ماندگار و ارزشمند از خود به یادگار گذاشته است. استاد خرمشاهی از شیفتگان حافظ و شعر شیرین این شاعر بلندآوازه است، چنانکه این شیفتگی و علقه خود را در کتابهای مختلف که درباره حافظ نگاشته، به نمایش گذاشته است.
استاد خرمشاهی خود را «نوسنت گرا» یا «نو ارتدوکس» میداند و پیش از این در مصاحبهای در نقد جریان روشنفکری گفته بود: «خودم را نوسنت گرا یا نوارتدوکس میدانم. من فکر میکنم سنت خیلی اهمیت دارد. در شعر اهمیت دارد، در هنر اهمیت دارد. اصلاً فرهنگ با سنت ساخته میشود. به نظر من ما چیزی به نام روشنفکر دینی نداریم. اما روشنفکران دیندار داریم».
با استاد خرمشاهی وعده کردیم تا مصاحبهای در باب تفسیر قرآن و جریانهای تفسیری معاصر با او داشته باشیم، اما استاد صلاح دید درباره مهجوریت قرآن با او گفتوگو کنیم، این گفته استاد مبرهن بود که ایشان این روزها بیش از هر چیز دغدغه مهجوریت قرآن را دارد. آنچه در ذیل میآید مشروح گفتگو ایکنا با این قرآنپژوه است.
قبل از تکلیف شرعی، با قرآن آشنا بودم
من الان 73 سال دارم و قبل از تکلیف شرعی، با قرآن آشنا بودم و در خانوادهای مذهبی رشد کردم. پدرم با معارف اسلامی آشنایی داشت و مرد فاضلِ اهل معقول و منقول بود. من هم اولین شاگردش بودم و او نیز اولین استاد من بود. از همان زمان روزی چند صفحه از قرآن را میخواندم، گاهی چهار صفحه میخواندم و گاهی دو صفحه، مخصوصا در زمان دانشجویی در دانشگاه تهران، بعد از خواندن دو صفحه و گاهی چهار صفحه از خانه بیرون میآمدم. این بخش بخش خواندن قرآن خیلی واقعبینانه است. اگر کسی بگوید من یک جزء از قرآن را میخوانم که در کتابت عثمان طه بیست صفحه میشود، این مانند روزهداری است که بگوید موقع افطار دو تا نان سنگک میخورم، نشان به آن نشان که در لقمه سوم سیر میشود و دلش را میزند، برایش سخت است، مخصوصا اگر با شیرینیجات بخورد.
حضرت ختمی مرتبت(ص) فراگیرنده وحی از فرشته حامل وحی بودند و کاتبان وحی که در تاریخهای مربوط به قرآن آنها را تا 45 نفر نیز برشمردهاند، هر کدام که در سفر نبودند یا در محضر پیامبر حضور داشتند، قرآن را کتابت کرده و حافظان حفظ میکردند. حضرت به بعضی از صحابه که دقتشان را قبول داشتند، اجازه بازنوشت میدادند و آنها نیز مصحفی برای خود ایجاد میکردند، مثلا به نظر میرسد که ابن عباس یا ابن منصور از کاتبان وحی نبودند، ولی هر کدام مصحفی برای خودشان داشتند. مصحف ابن منصور دو سوره کم داشت، دو سوره آخر که تعویذ است به معنای عوذ و پناه، «اعوذ» نیز از همین ریشه است.
در آیه «وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»، پیامبر(ص) به درگاه خداوند شکوه میبرد که این قوم تازه مسلمان، قرآن را رها کردند (چون کفار یا مشرکان که اصلا قرآن را قبول نداشتند تا بخواهند آن را مهجور بگیرند یا نگیرند، پس معلوم است که منظور، مسلمانان بودند). مسلمانان عصر نزول وحی، اهتمامی را که پیامبر(ص) انتظار داشتند، نسبت به قرآن نداشتند، یعنی هر روز قرآن نمیخواندند، به قرآن عمل نمیکردند، به احکام قرآن (گردن نمینهادند)، حضور قرآن را اجرا نمیکردند و نظایر اینها.
کنار گذاشتن و نخواندن قرآن، یعنی مهجوریت قرآن
از مهجور بودن و مهجوریت، آنچه به ذهنم میرسد، همان کنار گذاشتن و نخواندن است، البته همانطور که گفتم، حضور قرآن را تعطیل کردن و انس نداشتن با قرآن را نیز شامل میشود. بعضی از صحابه حافظ قرآن بودند. بعضیها مثل فضه خادم حضرت زهرا(س) بودند، وی به قدری قرآن را از حفظ داشت که یک روز هر چه از او سوال کردند، قرآنی جواب داد، یعنی آیه یا عبارتی از قرآن را بیان کرد که با جواب سوالی که از وی پرسیده بودند، تناسب داشت.
اولین حافظ و مفسر قرآن نیز خود حضرت ختمی مرتبت بودند. کاتبان یا حافظان وحی مشکلاتشان را ابتدا از پیامبر(ص) میپرسیدند و سپس از مولا علی(ع)؛ ایشان نیز هم کاتب و حافظ بودند، هم مصحف مکتوب برحسب نزول وحی داشتند و هم در جمع و تدوین قرآن ابتدا ایشان گام گذاشتند.
همانطور که قرآن از گروهی نام میبرد که با کسالت به نماز میایستند، همانها نیز در خواندن قرآن تنبلی میکردند، هر روز نمیخواندند و زمانی که پیامبر(ص) یا صحابه قرآن میخواندند، برای آنها فرقی نمیکرد که مثلا نکتهای از قرآن را متوجه شوند، نکاتی در قرآن هست که ما در برابر آن تسلیم میشویم و خوشحال میشویم که حسن قرآن این است که صریحا به ما مربوط است.
خاطرهای از استاد سیدعلی موسوی گرمارودی
جا دارد خاطرهای از زبان دانشمند و شاعر بلند آوازه معاصر، استاد سیدعلی موسوی گرمارودی، نقل کنم. ایشان زمانی که به حج مشرف میشوند، در مدینه رو به مزار حضرت رسول(ص) کرده و میگویند سوغاتی یا هدیه یا ارمغانی لطف کنید تا من برای هموطنانم ببرم، بعد قرآن را باز کرده و این آیه را میبینند: «ای پروردگار من، قوم من قرآن را مهجور گرفتند». ایشان منقلب شده و با خود گفتند چرا ما باید قرآن را مهجور بگیریم؟
سران حکومت ما همواره به انس با قرآن توصیه میکنند. ما از سنین کودکی با قرآن آشنا میشویم و بعضی سورهها را هم حفظ میکنیم، بدون اینکه به معنای آنها دقت کنیم. من چیزی جز اینکه ما زندگیمان را بر مبنای قرآن قرار ندادهایم، برای معنای مهجوریت پیدا نمیکنم. قرآن باید آباد باشد، مساجد باید آباد باشد، بعضیها فکر کردند که مساجد باید از نظر ساختمانی آباد باشد و مثلا نمای خوبی داشته باشند، نه؛ عمران و رونق مساجد در رفتوآمد نمازگزاران و برگزاری وعظ و خطابه و سایر مسائل عمدتا دینی و گاهی هم مسائل دیگر بلا اشکال است. اوایل انقلاب از مساجد برای امور مختلف زیاد استفاده میشد و منعی نداشت که مثلا ( کالایی یا کپنی) در مساجد پخش شود، چون مؤسسهای که در همه محلهها وجود داشته باشد، غیر از مساجد نبود. آن هم بیاشکال بود، ولی برای رونق مساجد نیست، رونق مساجد همان است که پیشتر گفتم.
ظاهر قرآن نباید مبنای استنباط احکام باشد
انشاءالله ما با قرآن محشور باشیم. در حدیث آمده که اگر شخصی در جوانی با قرآن محشور باشد، گوشت و خون و استخوان و کل موجودیت او قرآنی میشود. قرآن فقط برای خوانده شدن نازل نشده است، برای عمل کردن نیز هست، برای اینکه بر مبنای آن جامعه قرآنی بنا شود. اگر گفته شود که امروز به همه احکام قرآن عمل نمیشود، باید عرض کنم چون بعضی از احکام قرآن آنطور که برخی تعبیر کردهاند، نسخ اجتماعی میشود، یعنی از نظر تاریخی و اجتماعی نسخ میشود؛ مثلا الآن در قانون جزای کیفری اسلامی که 3 یا 4 سال به صورت آزمایشی به اجرا گذاشته شد، اخیرا اعلام شد که دوره آزمایشی تمام شده و از این به بعد جزء قوانین کیفری است.
در این قانون بعضی از احکام قرآن نیامده، ممکن است بعضی ایراد بگیرند که مثلا بریدن دست دزد در اینجا نیامده، چنانکه یکی از دانشمندان اهل حکمت و عرفان، دکتر منوچهر صدوقی سها مقالهای نوشت در رابطه با اینکه برای بریدن دست دزد باید 26 شرط وجود داشته باشد، اول اینکه هتک حرز کند، یعنی قفل یا در یا گاو صندوقی را بشکند، شرط دیگر این است که قحطی وجود نداشته باشد، یک شرط آن هم این است که پدر و پسر نباشند، چون در حدیث آمده که پدر میتواند بر اموال پسر حتی بدون اجازه او تصرف کند. شرط دیگر این است که سارق و مالباخته شریک یکدیگر نباشند، اگر شریک باشند، میتواند بگوید از حساب خودم برداشت کردم.
آری، نکتهها زیاد است و به قول مولانا از ظاهر قرآن نباید استنباط احکام کرد. گاهی فعل امر وجود دارد، ولی از آن وجوب برنمیآید، گاهی وجوب هست، ولی با فعل امر گفته نشده و اصلا به جای اینکه انشایی گفته شده باشد، اخباری گفته شده است.
از هموطنانم استدعا دارم که زندگی قرآنی داشته باشند و لازمه این کار هم انس مادامالعمر با قرآن است. نمیتوانیم با یک یا دو بار خواندن قرآن بگوییم دیگر قرآن را خواندهایم. قرآن رمان که نیست، یک کتاب قدسی و آخرین کتاب آسمانی و وحیانیترین آنها است، سراسر وحی است، حتی حروف مقطعه نیز وحی است. انسان باید اخلاقیات قرآن را بگیرد و زندگیاش را بر مبنای آنها استوار کند، قرآن را حفظ کند، تا اندازهای که میتواند، اگر موفق شد چه بهتر.
رونق قرآن به خواندن و عمل کردن به احکام آن است
نقطه مقابل مهجوریت این است که قرآن رونق داشته باشد، رونق قرآن نیز به خواندن و عمل کردن به احکام آن است و باز داشتن از نواهی. بعضیها قرآن را فقط برای قسم خوردن به کار میبرند که این همان مهجور گذاشتن قرآن است. قسم خوردن به قرآن در فقه ما و اهل سنت، قسم تلقی نمیشود. چوت قسم باید به اسماء جلاله باشد؛ والله، بالله، تالله، اگر کسی به قرآن قسم بخورد، منعقد نمیشود. این را فقها میگویند و من فقط قول آنها را نقل میکنم.
در زمان حضرت مولانا، در آسیای صغیر و ترکیه و یونان فعلی، زبان یونانی رواج داشته است، مولانا هم نه خیلی پیشرفته، ولی به میزانی یونانی را میدانسته و این ضربالمثل یونانی را گرفته؛ ضربالمثل میگوید وقتی بزرگان به راه کج بروند، عامه مردم نیز از آنها تبعیت میکنند. مولانا هم در تفسیرش گفته است: ماهی از قسمت سرش، نه از قسمت دمش گندیده میشود؛ در عمل و تجربه نیز همین است. البته اگر بزرگان جامعه زندگی و حیات طیبه قرآنی داشته باشند، بر نزدیکان و مقلدانشان اثر خوبی میگذارد و به سهم خودشان میتوانند در زدودن مهجوریت از قرآن کوشا و مؤثر باشند.
من کار را برای جوانان آسان پیشنهاد میکنم و میگویم بین دو تا چهار صفحه، ولی هر روز قرآن بخوانند، مگر چطور شود که روزی نتوان این کار را انجام داد، گاهی پیش میآید که نماز هم قضا میشود، این بر بشر بخشیده است، میتواند قضایش را به جا بیاورد، همین که انسان همیشه با قرآن مأنوس باشد، ضمنا قرآن را طوطیوار نخواند، حتما ترجمه آن را هم بخواند. ترجمههای خوب در عصر ما زیاد است، از این ترجمهها استفاده کنند. کمتر از دو صفحه روا نیست، اصلا خواندن دو صفحه و ترجمه آن کمتر از ده دقیقه طول میکشد، آیا روا نیست ده دقیقه از عمر خود را صرف کتاب آسمانیمان کنیم که بنیاد دین و مذهب ما بر آن استوار است؟ البته که سزاوار است انشاءالله که همه توفیق پیدا کنیم و همیشه با قرآن محشور باشیم و به سهم خودمان مهجوریتزدایی و رونقافزایی کنیم.
انتهای پیام