گروه انديشه: دغدغه اصلی ابنسينا تفكر اسلامی است و او در چارچوب همين تفكر، در مواد خام فلسفه يونان دخل و تصرف كرده و تلاش میكند تا حقيقتاً گسست معرفتی بنيادينی نسبت به فلسفه يونان، به ويژه در مباحث معرفتشناسی داشته باشد كه از آن جمله، تلاش برای دستيابی به معرفت يقينی و خطاناپذير است.
قاسم پورحسن، عضو هيئت علمی دانشگاه علامه طباطبايی، در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، به بيان سخنانی درباره نقش ابنسينا در اسلامی كردن فلسفه يونان پرداخت و اظهار كرد: پيش از ورود به اين بحث، بايد اشاره كرد كه اين نگاه غلط است كه به صورت يك جريان خطی تصور كنيم كه دنيای اسلام سرزمين برهوت و خالی از هر نوع فكر بوده و پس از ورود فلسفه يونان به عالم اسلام، فلاسفه و متفكران اين ديار تنها تلاش كردهاند تا با اقتباس از فلسفه يونان، ارسطويی يا افلاطونی شوند.
وی افزود: تصوير غلط از ابنسينا، مانند تصويری كه برخی از شارحان ارسطو مانند «راس» و ديگران ارائه كردهاند، سبب شده كه در ذهن ما اين سؤال پيش بيايد كه چرا ابنسينا ارسطويی خالص نيست؟! (و اين همان اشكالی است كه ابنرشد مطرح میكند) و يا اينكه برخی مطرح كردهاند كه ابنسينا به احتمال بسيار نوافلاطونی است؛ زيرا حتی ارسطو را اثولوجيايی میفهمد!
رئيس گروه فلسفه دين پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بيان اينكه اينها تصورات كاملاً نادرستی درباره ابنسينا است، افزود: اين تصورات نادرست درباره فارابی و مفهوم فلسفه اسلامی نيز وجود دارد. حقيقت آن است كه ابنسينا، اينسيناست و در چارچوب تفكر اسلامی، در مواد خام فلسفه يونان يا يونانیمآبی دخل و تصرف میكند و از آنها بهره میگيرد.
وی با بيان اينكه دغدغه اصلی ابنسينا تفكر اسلامی است، تصريح كرد: به همين دليل است كه ابنسينا تلاش میكند تا ماده خام يونان را در اين لباس دربياورد و نقدهای او به ارسطو، چه در حوزه منطق، چه در حوزه مقولات و چه در حوزه متافيزيك، كاملاً از همين زاويه قابل فهم است. بنابراين ابنسينا تلاش میكند تا حقيقتاً گسست معرفتی بنيادينی نسبت به فلسفه يونان داشته باشد و مهمترين مسئله او در مباحث معرفتشناسی است.
پورحسن تشريح كرد: به عبارت ديگر تلاش ابنسينا برای دست يافتن به معرفت يقينی است كه ما در حوزه فلسفه يونان چنين توجهی نداريم؛ در حوزه فلسفه يونان معرفت را همچنان خطاپذير میدانيم، در حالی كه تلاش ابنسينا برای دستيابی به معرفت خطاناپذير است. همچنين در حوزه هستیشناسی جايگاهی كه ابنسينا برای علمالتوحيد قائل است، ما به هيچ وجه در فلسفه يونان نداريم.
وی ادامه داد: بنابراين بايد پذيرفت كه ما چيزی به نام فلسفه اسلامی داريم و بنيانگذار آن فارابی و ابنسينا هستند كه بعدها سهروردی تلاش میكند كه لباس و ظاهر و صورت اسلامی و شرقی به اين فلسفه بدهد. به همين سبب، به جای «وجود»، مسئله نور را مطرح میكند كه در انديشه اسلامی نيز سابقه داشته است. امام رضا(ع) در پاسخ به عمران صابی درباره حقيقت خداوند، عنوان میكند كه او نور است و به همين سبب سهروردی نيز بحث نورالانوار را مطرح میكند.
در فلسفه يونان ما توجه اصيل به مسئله «وجود» (و نه «موجود») نمیبينيم. به عقيده بنده ابنسينا كاملاً به اين امر آگاهی دارد كه موضوع فلسفه «وجود» و نه «موجود» است. او در مطالبی كه در دو سه مقاله اول كتاب شفا مطرح میكند، نقد جدی بر مسئله موضوع فلسفه وارد میكند |
استاديار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبايی اظهار كرد: با اين توصيفات بايد گفت كه ابنسينا در نمط سوم اشارات، به صورت اتفاقی دست به تفسير آيه نور نمیزند و در همين مسئله، بر غزالی كه از مخالفان اوست، تأثير میگذارد و غزالی با تفطن به اين امر است كه در مشكاةالانوار تحت تأثير ابنسينا به تفسير آيه نور میپردازد.
وی اضافه كرد: بنابراين سخن صحيح آن است كه اولاً ما فلسفه اسلامی داريم و اين فلسفه كاملاً تحت تأثير آموزهها و خاستگاههای اسلامی است و اينگونه نيست كه ما از باب تفنن واژه اسلامی را به اين فلسفه اضافه كرده باشيم. لباس و صورت اين فلسفه اسلامی است، گرچه مواد خود را از جاهای مختلف (يونان، هند، فلسفه ايرانی، فلسفه بينالنهرين و ...) گرفته باشد.
رئيس گروه فلسفه دين پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: ديگر آنكه ما ابنسينا را نه ارسطويی، نه افلاطونی و نه نوافلاطونی میدانيم؛ ابنسينا، ابنسيناست. ايجاد تغييرات بسيار در فلسفه و نيز به وجود آوردن گسستهای معرفتی سبب شد كه ابنسينا، ابنسينا باشد و از همين قِبل است كه ما میتوانيم تلاش مجدد ملاصدرا را در بازخوانی ابنسينا متوجه باشيم.
اين محقق و پژوهشگر تشريح كرد: ملاصدرا بيش از هر فيلسوفی تلاش میكند كه ابنسينا را مورد توجه جدی قرار دهد و توجهی كه ملاصدرا به ابنسينا دارد، به هيچ فيلسوف ديگری ـ نه به فارابی و نه به سهروردی ـ ندارد، گرچه از هر دوی ايشان، به ويژه سهروردی متأثر است. برای ملاصدرا آغاز فلسفه اسلامی به نحو جدی با ابنسيناست.
وی با اشاره به برخی از مواضع نقدهای ابنسينا بر فلسفه يونان اظهار كرد: اين مطالب بخصوص درباره مباحث وجود شايد نيازمند بررسی فوقالعاده گستردهای باشد، اما خلاصه سخن آن است كه در فلسفه يونان ما توجه اصيل به مسئله «وجود» (و نه «موجود») نمیبينيم. به عقيده بنده و برخلاف تصور بسياری، ابنسينا كاملاً به اين امر آگاهی دارد كه موضوع فلسفه «وجود» و نه «موجود» است. او در مطالبی كه در دو سه مقاله اول كتاب شفا مطرح میكند، نقد جدی بر مسئله موضوع فلسفه وارد میكند.
پورحسن خاطرنشان كرد: گرچه ابنسينا در برخی از مواضع از جمله در نجات میكوشد تا «موجود» را به «وجود» نزديك كند، اما ديدگاه ابنسينا بهويژه در اشارات و شفا بر محور «وجود» است. اين مطلب بدين معناست كه در فلسفه يونان ـ به خصوص در افلاطون و ارسطو ـ محور فلسفه «موجود» است و نه «وجود»؛ همان نقدی كه هايدگر در هستی و زمان وارد كرده است. هايدگر معتقد است كه متافيزيك از افلاطون و ارسطو آغاز میشود و آغاز متافيزيك، به معنای آغاز ظهور «موجود» يا «هستنده» و پوشيدگی بر مسئله «وجود» است.
تلاش ابنسينا برای دست يافتن به معرفت يقينی است كه ما در حوزه فلسفه يونان چنين توجهی نداريم؛ در حوزه فلسفه يونان معرفت را همچنان خطاپذير میدانيم؛ در حالی كه تلاش ابنسينا برای دستيابی به معرفت خطاناپذير است |
وی ادامه داد: ابنسينا (و البته پيش از او فارابی) كاملاً به اين مسئله توجه دارد و چنين توجهی در فلسفه يونان ديده نمیشود. در فلسفه يونان، فلسفه مبتنی بر «هستنده» است و اين به معنای غفلت كامل از وجود است. اين پوشيدگی و غفلت، در دوران ميانه يونانیمآبی و قرون وسطی كاملاً وجود دارد و هايدگر حتی عنوان میكند كه اين غفلت تا زمان وی ادامه پيدا كرده است.
رئيس گروه فلسفه دين پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: از همين روست كه وی معتقد است ما بايد به پيشاسقراطيان بازگرديم و اين پيشاسقراطيان میتواند همان تعبيری باشد كه سهروردی درباره توجه به فلسفه شرق و سلسلةالنسب فلسفه، يعنی فيثاغورث ابراز میكند.
استاديار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبايی بيان كرد: اين نقد بنيادين ابنسينا در مسئله وجود، در دوره نخست تحت تأثير تفكر و حكمت اشراقی و انديشه مغانی و ايرانی است؛ اما در درجه دوم اينسينا درمیيابد كه تنها از پرتو نور میتواند به اين مسئله دست پيدا كند و از همين روست كه ابنسينای دوره متأخر (از سال 414 تا 428)، كاملاً تحث تأثير آموزههای دينی به مسئله نور میپردازد كه اين مطلب بعدها در فلسفه سهروردی اساس قرار میگيرد.