جعفری: طالقانی از تفسیر قرآن قصد «اصلاح» و «وحدت» داشت/ خوش‌منش: پرتوی از قرآن موجب روشن‌گری نسل ما شد
کد خبر: 1460187
تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱۳۹۳ - ۱۵:۰۰

جعفری: طالقانی از تفسیر قرآن قصد «اصلاح» و «وحدت» داشت/ خوش‌منش: پرتوی از قرآن موجب روشن‌گری نسل ما شد

گروه اندیشه: در نشست نقد و بررسی کتاب «سیدمحمود طالقانی؛ زندگی و شیوه قرآنی» که با حضور محمدمهدی جعفری و ابوالفضل خوش‌منش برگزار شد، رویکردها و دیدگاه‌های تفسیری آیت‌الله طالقانی بررسی شد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، نشست نقد و بررسی کتاب «سیدمحمود طالقانی؛ زندگی و شیوه قرآنی» یکشنبه، 20 مهرماه، با حضور دکتر ابوالفضل خوش‌منش، نویسنده کتاب و دکتر سیدمحمدمهدی جعفری، شناسنده مکتب قرآنی آیت‌الله طالقانی، در خبرگزاری ایکنا برگزار شد.
در ابتدای این نشست، ابوالفضل خوش‌منش، مؤلف کتاب «سیدمحمود طالقانی؛ زندگی و شیوه قرآنی» درباره انگیزه و هدف خود در نگارش کتاب گفت: وقتی که انقلاب پیروز شد و ما با صدا و سیمای برازنده شخصیت ارجمند  قرآنی ایشان آشنا شدیم از همان موقع موضع قرآن در ما به وجود آمد. خود من یکبار آقای طالقانی را در فیضیه دیدم. من یک نوجوان 16 ساله بودم. یادم هست ‌پیش از این تاریخ آیت‌الله گلپایگانی بودند که برای کودکان و نوجوانان درس قرآن می‌دادند.  در همان زمان یعنی پس از انقلاب آقای طالقانی در فیضیه به تفسیر سوره عصر پرداخت که بسیار هم ضروری بود، زیرا هم عصری بود و هم عصر مهمی را ما می‌گذراندیم! و بعد آن، برنامه قرآن در صحنه را من پی‌گیری میکردم.
وی به یکی از سخنرانی‌های ایشان اشاره کرد که باعث شد که اندیشه قرآنی در ذهن ما بیشتر متبلور شود: در آخرین سخنرانی نماز جمعه طالقانی که در بهشت‌ زهرا برپا شد، ایشان گفتند: ای جوانانی که در خاک خفته‌اید ما آمده‌ایم با شما «میثاق» ببندیم. ببینید طالقانی چه اهتمام و عنایتی دارد به وزن قرآنی میثاق. میثاق در قرآن کریم چه وزنی دارد! من می‌دانم اگر این مرد وقتی این میثاق را بیان می‌کند چه منظور عمیقی دارد. خود این باعث شد بعدها بنده یک مقاله در این زمینه نوشتم که میثاق چه معنایی دارد. اگر ایشان سخن از والعصر می‌گفت یا معنی خسران و ... اینها یک نکته را می‌رساند که ایشان یک معنای خاصی از مفردات و کلمات خاصی را در نظر داشتند.


خوش‌منش افزود: یکی مانند امام خمینی(ره) به فرزند ارشد خودشان توصیه می‌کنند که جهت تفسیر قرآن (چون مرحوم حاج مصطفی در صدد نگارش تفسیری بودند)، به تفاسیر آیت ‌الله طالقانی مراجعه کند. یا کسی چون شهید بهشتی معتقد است که این تفسیر سرشار از سرخط‌ها است که باید به عربی فصیح لبنانی و مصری این زمانی ترجمه شود.
در ادامه، مجری این نشست به فصل‌های نخستین کتاب اشاره کرد که یک شمای کلی از زمینه و زمانه زندگی آیت‌الله طالقانی می‌دهد و نظر دکتر محمد مهدی جعفری را درباره نحوه ورود نویسنده، جویا شد.

جعفری گفت: این کتاب یک امتیازی بر دیگر کتاب‌هایی که در مورد آیت‌الله طالقانی نوشته شده دارد و آن مدخلی است که نویسنده کتاب در مورد اوضاع و احوال جهان و ایران به خصوص دوران تولد و جوانی آقای طالقانی است؛ به این صورت که شخصیت ایشان شکل می‌گیرد . مسلم است هر انسانی فرزند زمان خویش است. شرایط سیاسی، اقتصادی و .. روی فرد مؤثر است. اطلاعات بسیار خوبی در این کتاب آمده. به خصوص در مورد جنگ جهانی اول.
دکتر جعفری با توجه به اینکه یکی از همراهان و همکاران طالقانی بود، کتاب‌ را به رغم منابع پرشمار و ارزنده، از لحاظ نبود چند مرجع و منبع تاریخی در این زمینه مورد نقد قرار داد و یادآور شد: بلافاصله ‌پس از فوت آقای طالقانی کتابی منتشر شد تحت عنوان «طالقانی و تاریخ» اثر بهرام افراسیابی. همان موقع که ما این کتاب را خواندیم؛ دیدیم این کتاب دارای ضعف‌های فراوانی بود که منطبق با واقعیات نبود. یکی از منابع آقای خوش‌منش همین کتاب آقای افراسیابی است. برخی از منابع کتاب آقای خوش‌منش متأسفانه به برخی منابعی استناد می‌کند که دارای اشکالات اساسی است.
استاد ادبیات عرب دانشگاه تهران و شیراز، در ادامه به ذکر نکات کتاب ‌پرداخت و گفت: مشهور بود که آقای طالقانی به زندان برازجان تبعید شده و یک کتابی هم منتشر شد به نام کودک خرما فروش که آقای طالقانی کودکی می‌بیند و ... که اصلا این داستان صحت ندارد. در سال 1344 ما را به زندان برزجان تبعید کردند؛ اما آقای طالقانی را تبعید نکردند، ایشان در تهران ماندند و اصلاً ایشان فرصت نکردند که به برزجان بروند. بنابراین این داستان برازجان در کتاب آقای خوش‌منش درست نیست.
نویسنده کتاب همگام با آزادی، درباره سفرهای مؤتمر اسلامی آقای طالقانی، معتقد بود که اصلاً ایشان به تونس و مراکش هم نرفتند.

مجری اظهار کرد: ظاهراً چند سفر به توصیه آیت‌الله کاشانی به سفرهای مؤتمر اسلامی رفتند. به خصوص در سال 1331.

دکتر جعفری پاسخ داد: درست است. در سال 1331 به توصیه مرحوم آیت‌الله کاشانی به کراچی رفتند، اما به تونس و مراکش نرفتند.

وی افزود: آیت‌الله طالقانی به دو نفر از سیاست‌مداران احترام خاصی قائل بود. یکی جمال عبدالناصر بود و دیگری مصدق بود. ایشان از ناحیه چند جریان تحت فشار بودند که چرا از این دو نفر حمایت می‌کنید؛ به خصوص جمال عبدالناصر. اما ایشان تا آخر ایستادند و برای ایشان در مسجد هدایت ختم گرفتند و 1346 جنگ اعراب و اسرائیل که طالقانی در زندان بودند. ایشان جزء نخستین کسانی بودند که نسبت این جنگ بسیار حساس بودند. درباره جمال عبدالناصر هم ایشان به قدری متأثر بود که سال‌ها بعد می‌گفت این جنایت و خیانت شوروی به ناصر بود که باعث شکست در این جنگ شد. البته در مقابل سید قطب معتقد بود که او نباید در مقابل ناصر چنین موضعی بگیرد. اما درباره رسوایی ناصر، حسن و حسین یک اشتباه تاریخ است.
مجری ضمن پرسش از رابطه طالقانی و فداییان اسلام از مولف کتاب، پرسید: اینکه ‌پس از قرارداد سنتو باتوجه به تحدید فعالیت‌های فداییان، آنها به آیت‌الله طالقانی پناه آوردند. آیا این پناه دادن به معنای یکسان بودن تفکرات آنها بود! در کتاب اشاره شده که طالقانی اجتهاد نواب صفوی را تأیید کرد. آیا این روایت درست است و چقدر مبتین بر منبع بوده؟

دکتر ابوالفضل خوش‌منش در پاسخ گفت: اول اینکه بنده به نزدیکی فکری این دو تأکید نکردم. از سویی قضیه اجتهاد را بنده براساس روایتی از روزنامه جمهوری اسلامی اخذ کردم.
و در پاسخ به این پرسش که شما در کتاب، به افق زمانی و تاریخی مراجعه کردید؛ هیچ‌کدام از علما در آن زمان به وجهه اجتهادی مرحوم نواب صفوی تأکید نکردند، با تأیید این جمله گفت: بله نواب صفوی مورد تأیید مرجعیت زمان (آیت‌الله بروجردی) نبود. ارجاع بنده البته تنها به روزنامه جمهوری اسلامی (به مناسبت نخستین سالگرد طالقانی) بود و بنده نظرم به وجهه اصلاح‌گرایانه طالقانی برای جذب آنها بود. اما در کتاب خود هیچ تأییدی توسط طالقانی بر نواب بنده نیاوردم. در اینکه آقای نواب انسان زلال و اصلاح‌گری بود، شکی نیست اما مورد تأیید مرجعیت نبودند.
دکتر جعفری در راستای این بحث گفت: آقای طالقانی از سال 1318  مبارزه خود را آغاز کرد. از قم به تهران آمد. در قم نماند. ایشان از شیخ عبدالکریم یزدی درجه اجتهاد گرفتند. در نجف هم از ابوالحسن اصفهانی درجه اجتهاد کسب علم کردند، اما نماندند تا به درجات بالا برسند؛ چراکه ایشان بیش از دوسال در نجف نماندند. چرا که فکر میکردند وضعیت علمی نجف بهتر از قم هست، به همین خاطر برگشتند. البته برخی معتقدند که چون حاج عبدالکریم یزدی از مراجع نادر حوزه بودند و کم به کسی درجه اجتهاد می‌دادند، بعید است که به آقای طالقانی درجه اجتهاد گرفته باشند. در حالی‌که درست است ایشان کم به علما درجه اجتهاد دادند ولی به آقای طالقانی درجه اجتهاد دادند و سند آن نیز موجود است.
مجری گفت: البته آقای طالقانی هیچگاه به مقام علمی خود یعنی اجتهاد تأکید نمی‌کردند (از روی تواضع)!

جعفری ضمن تأیید یادآور شد: البته در دادگاه زمانی که خود ایشان اصلاً دادگاه را به رسمیت نمی‌شناخت و سکوت اختیار کرده بود، وکیل ایشان گفت ایشان مجتهد هستند و این حکم باید توسط حکم دهنده اجتهاد ایشان یعنی شیخ عبدالکریم یزدی تأیید شود. به عبارتی محاکمه ایشان باید به تصدیق یک مرجع فقهی صورت گیرد نه مرجع نظامی و یا قضایی! البته چون بنده هم محاکمه شده بودم و در آنجا بودم، متوجه شدم که این نوشته را خود آقای طالقانی به ایشان دادند.
جعفری در ادامه افزود: طالقانی از سال 1318 وارد مبارزات خود بر علیه رضاشاه شدند و از همان زمان سعی داشتند از همه مبارزان حمایت داشتند، بال پدری خود بر همه جا سایه افکندند. حتی وقتی هیأت کوبایی اول انقلاب به ایران آمده بود به آنها گفت: «هرجا مبارزه با ظلم است، آنجا اسلام است». یکی از حاضران کوبایی با صدای رسا گفت: اگر اسلام این است، من اول مسلمانم. همان‌طور که گفتم طالقانی از همان بدو امر از تمام گرو‌های مبارز حمایت میکرد، از نواب صفوی هم حمایت می‌کرد. اما چه حمایتی! زمانی که تمام جریان‌ها از نواب روی‌گردان شدند، او از نواب حمایت کرد. برای این‌که اینها تندروی نکنند. نه تندروی اینها را تأیید می‌کرد و نه مخالفتش با دکتر مصدق را. حتی طالقانی بر سر قبر مصدق در 14 اسفند 1357 به اختلافات خود با آیت‌الله کاشانی و نواب صفوی نیز اشاره کرد. ولی با این‌حال قصد داشت، همه را که در جهت مبارزه بودند آشتی بدهد و خانه‌اش را در پناه نواب صفوی قرار داد.
او روش طالقانی را در جذب نیروها اصلاحی و انتقادی دانست و یادآور شد: چنین نبود که همه نیروها و جریان‌ها را  داشته باشند. خیر قصدشان آن این بود آنان را نقد، اصلاح و جذب کنند. حتی قصد داشتند که همه را به هم نزدیک کنند. مرحوم نواب صفوی یک طلبه خوش‌‌فکر، مبارز و البته تندرویی بود اما به درجه اجتهاد نرسیده بود .ایشان اصلاً فرصت اجتهاد را نداشت، گرچه در قم تحصیل کرده بود. در قم هم وقتی جریان نواب به آنجا رفته بود. طرفداران آیت‌الله بروجردی با آنان مخالفت کردند که چرا اصلا مبارزه می‌کنید!
نویسنده ‌پرتویی از نهج‌البلاغه، برخی از آثار یاد شده از آیت الله طالقانی در کتاب دکتر خوش‌منش را دارای ایراداتی دانست و افزود: ببنید در کتاب آمده که کتاب درس‌هایی از نهج‌البلاغه یا ‌پرتویی از نهج‌البلاغه از خود بنده است، خود آیت‌الله طالقانی از اول نهج‌البلاغه تا خطبه 81 را در سال 1325 منتشر می‌کند. بنده وقتی ‌پژوهش جدی خود را درباره نهج‌البلاغه آغاز کردم، دیدم ترجمه طالقانی بسیار ترجمه خوبی است. به آقای طالقانی گفتم من می‌توانم این ترجمه را ویرایش کنم و به زبان روز درآورم. ایشان گفتند: نه تنها اجازه می‌دهم که اجازه می‌دهم ادامه کار ترجمه را انجام دهید. که بنده با توجه به تشویق ایشان و دیگر علمای طراز اول ترجمه نهج‌البلاغه را آغاز کردم.
جعفری گفت: آیت‌الله طالقانی، آیت‌الله بروجردی را به تقریب مذاهب دعوت کرد و به همین خاطر مرحوم بروجردی آیت‌الله طالقانی را به ترجمه امام علی عبدالفتاح عبدالمقصود دعوت کردند. در سال 1336 ایشان جلد اول کتاب را ترجمه کرده بودند. تا اینکه در سال 1349 ایشان به من گفتند این کتاب خیلی خواستار دارد و بهتر است ترجمه این کتاب را ادامه بدهی که بنده تا سال 1354 ترجمه تمام مجلدات کتاب (9 جلد) را به پایان بردم. علامه امینی به طالقانی گفته بود که من در کتاب الغدیر کتاب عبدالمقصود را معرفی کردم؛ بهترین کتاب درباره امام علی بین شیعی و سنی است. با حالت گلایه‌مندانه گفتند چرا ترجمه این کتاب را ادامه ندادید؟ طالقانی گفتند من گرفتاری زیادی دارم اما به جعفری (اینجانب) گفتم که این کار را انجام دهد.
مجری به دکتر خوش‌منش نویسنده کتاب گفت: یکی از دوره‌های مهم قرآن‌شناختی طالقانی، مباحث تفسیری ایشان پس از انقلاب است که شامل قرآن در صحنه و سخنرانی‌های فراوان ایشان به خصوص خطبه‌های نماز جمعه است. با توجه به اینکه وجهه رویکرد اجتماعی و سیاسی در تفسیر ایشان مطرح است. به خصوص مسائل روز را با قرآن پیوند می‌زند و سعی در ارائه یک پیام قرآنی بودند. حتی ایشان مبحث مهم انواع استبداد را مطرح می‌کنند. چرا در کتاب خود این دوره تفسیری را لحاظ نکردید؟


دکتر خوش‌منش در پاسخ به این ‌پرسش با اشاره به وجود حساسیت‌ها در زمینه برخی مباحث و افراد در جامعه یادآور شد: به هرحال صحبت‌ کردن از آقای طالقانی حساسیت‌های خاص خود را دارد. در کشور ما به مانند دیگر کشورها کسانی هستند که پیش از انقلاب صحبت کردن از آنها حساسیت‌زا بوده، بعد از انقلاب هم به همین ترتیب. من نمی‌خواهم بگویم از این حساسیت‌ها گریزان بودم. ولی در مورد آقای طالقانی کتاب و مقاله زیاد نگاشته شده و همچنان معتقدم که جای بحث در زمینه ایشان بسیار زیاد است. من سعی کردم در کتاب آثار مکتوب ایشان را مورد توجه قرار بدهم. صحبت‌های شفاهی در کنار سخنان مکتوب یک جنس دیگری دارد. توجه به سخن مکتوب ارجح است. قصد این نبود که همه مباحث در این کتاب آورده شود. قصدم این بود که یک کتاب قابل حملی در زمینه یک موضوع مشخص بدست بدهم.
خوش‌منش انتقادات دکتر جعفری در زمینه ارجاع به برخی منابع غیر مستند را در کلیات درست دانست و افزود: بنده اشکال آقای دکتر جعفری را درست می‌دانم؛ بنده منابعی را جمع کردم که برخی از آن‌ها ضعیف بودند و ضعیف هم هستند. اما من بی‌میل نبودم که منابع پراکنده و متعددی را فقط فقط از طریق حفاری مکان‌های غیر رسمی عرضه می‌شود، بنده سعی کردم این کتاب‌هایی که کم مخاطب بودند را در کتاب خود مورد استفاده و استناد قرار دهم.

ادامه دارد...

captcha