حجتالاسلام و المسلمین محمدرضا مصطفیپور، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، به بیان نکاتی درباره روز مباهله پرداخت و گفت: عنوان مباهله در واقع از قرآن گرفته شده است و این واقعه را خود قرآن در آیه «فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ؛ پس هر که در این [باره] پس از دانشى که تو را [حاصل] آمده با تو محاجه کند بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنتخدا را بر دروغگویان قرار دهیم» (آلعمران/61) مطرح میکند.
مباهله چیست؟
مصطفیپور عنوان کرد: مباهله یعنی این که دو طرف در مقابل هم قرار داشته باشند و هر کدام ادعای حقی را بکند و بگویند که ما هر دو قسم میخوریم که هر کدام از ما دروغ بگوید لعنت خدا بر او باد. در واقع بیایند و لعنت خدا را بر کسانی قرار بدهند که دروغ بگویند.
مصطفیپور با اشاره به ماجرای مباهله بیان کرد: اصل قضیه اجمالاً این گونه بود که پیغمبر(ص) از قبایل اطراف مدینه دعوت به عمل میآورد و از مسیحیان نجران هم برای پذیرش اسلام دعوت کرده بود و آنها از پذیرش این دعوت خودداری کردند؛ به دلیل این که میگفتند ما بر حقیم و طبیعتاً از حق نباید دست برداریم و به سراغ شما بیاییم. معمولاً هم گروهی اگر به حقی که خودشان به آن رسیده باشند ایمان و باور داشته باشند طبیعتاً به راحتی آن ایمان و باور را از دست نمیدهند.
مباهله و گفتوگو
وی با بیان این که این دعوت طبیعتاً بر نوعی گفتوگو مبتنی است، اظهار کرد: در این جریان یک طرف میآید و دعوت خود را مطرح میکند و طرف مقابل یا میپذیرد و یا نمیپذیرد و در هر صورت از طریق منطق و گفتوگو مسئله پیش میرود و هر کدام ادله خود را مطرح میکنند تا مشخص شود که چه کسی بر حق است. اگر در این گفتوگو یک طرف توانست طرف مقابل را مجاب کنند طبیعتاً آنی که مجاب میشود، تسلیم میشود. در ماجرای مباهله ما میبینیم که بعد از نپذیرفتن طرف مقابل راهی خاص پیش گرفته میشود و آن دعوت به قسم خوردن و مباهله کردن است.
مصطفیپور افزود: ظاهراً این مورد قبول دو طرف بوده است که مباهله امری است که اگر کسی تن در بدهد، آن طرفی که حق است غالب میشود و آن طرف که باطل است مغلوب خواهد شد. اما این که مباهله از کجا مطرح شده است، ظاهراً میگویند که تعلیم خدا بوده است و معلوم است که یک چیزی مورد قبول دو طرف بوده است و الا نمیآمدند تن به این مباهله بدهند.
مخالفت با حق بعد از شناخت آن ریشه در بغی دارد
وی با بیان این که به تعبیر قرآن مخالفت با حق بعد از شناخت آن ریشه در بغی دارد، اظهار کرد: مباهله پس از تعلیم است و زمانی مطرح میشود که گفتوگو مؤثر نباشد و هوا و هوس و بغیای در کار باشد. قرآن بیان میکند «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَمَن یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِیعُ الْحِسَابِ؛ در حقیقت دین نزد خدا همان اسلام است و کسانى که کتاب [آسمانى] به آنان داده شده با یکدیگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنکه علم براى آنان [حاصل] آمد آن هم به سابقه حسدى که میان آنان وجود داشت و هر کس به آیات خدا کفر ورزد پس [بداند] که خدا زودشمار است» (آلعمران/19). اینجا این مطلب مورد اشاره قرار گرفته است که اگر یک طرف با منطق، حق را به طرفی دیگر فهماند و او نپذیرفت، این نپذیرفتن ریشه در بغی و جهل و نادانی و هوا و هوس دارد. در ماجرای مباهله هم این که گفتوگو و تعلیم پیامبر(ص) نتیجه نداد نشان از این دارد که بغی و هوی و هوس در کار بوده است.
مصطفیپور عنوان کرد: ما مواردی را داریم که گفتوگوهای پیامبر(ص) نتیجه داده است. از جمله در یک مورد پیغمبر اکرم(ص) جلسهای با 25 نفر از نمایندگان پنج دین داشته است و آنها حرفهایشان را زدند و پیغمبر هم حرفهایش را زد و آنها مهلت خواستند و بعد از اتمام مهلتشان آمدند و گفتند که منطق شما قویترین منطق است و ما در برابر اندیشههای شما تسلیم هستیم و لذا مسلمان شدند و حتی قبایلی را هم که در آنها نفوذ داشتند به سمت اسلام کشاندند.
جنگ و عامل معنوی مباهله
وی با اشاره به گرایش گروه مسیحیان نجران به مباهله و پذیرش آن، گفت: البته آن چه در این ماجرا بوده است به گونهایست که صحبت از جنگ نمیشود و قرار بر این نیست که ما برویم و آنها را به زور وادار کنیم که اسلام بیاورند و بنا بر این قرار میگیرد که از یک عامل معنوی استفاده شود که مورد قبول دو طرف است و بر اساس آن اگر یک طرف بر حق باشد، با اعمال آن مباهله و قسم، طرف مقابل که بر باطل است نابود میشود.
مصطفیپور افزود: در این جا قرآن میگوید الان که شما علم را به آنها منتقل کردهاید و آنها همچنان بر دین خود پافشاری میکنند، خودشان و فرزندان و زنانشان بیایند و مباهله کنند و دیگر نروید و یک لشکر نیرو بردارید و بیاورید که در واقع بر اثر جمع شدن یک لشکر نیرو طرف مقابل دچار ترس بشود و در نتیجه عقبنشینی کند.
عظمت در عین خلوص پیامبر گرامی اسلام(ص) و همراهانش؛ عامل عقبنشینی مسیحیان نجران
وی با اشاره به این مطلب که در عین حال نتیجه دعوت به مباهله نیز عقبنشینی مسیحیان نجران بود، عامل آن را عظمت در عین خلوص پیامبر گرامی اسلام(ص) و همراهانش دانست و بیان کرد: آنها دیدند که پیامبر(ص) یک لشکر نیرو نیاورده است تا در آنها رعب و وحشت ایجاد کند و آنها را تار و مار کند، در حالی که میتوانست چنین کند و نیروهای فراوانی در مدینه داشت. مسیحیان نجران وقتی که از دور چشمشان به پیامبر(ص) و چهار همراه ایشان افتاد، حالت و صحنهای را مشاهده کردهاند و خلوص و در عین حالت عظمتی را دیدهاند، که حاضر به مباهله هم نشدهاند.
مصطفیپور افزود: همین محدود شدن تعداد افراد، در عین حالی که پیامبر میتوانسته است جمعیت زیادی را با خود ببرد، کیفیتی ویژه به این جریان داده است و گویای این مطلب هم بوده است که خواص افراد پیامبر(ص) همین افراد هستند. مواردی هست که کسانی که خودشان را حق میدانند این حق را با زور همراه میکنند و این نشان میدهد که یک باطلی پشت صحنه نهفته است، اما وقتی که شما ببینید که زور نیست و یک افراد خاصی خالصانه آمدهاند خود این حاکی از ادعای حقی آنان است.
شهادت آیه مباهله بر مسئله ولایت
وی ضمن اشاره به شاهد آیه مباهله بر مسئله ولایت گفت: آیه مباهله و ماجرای آن حاکی از خاص بودن و عظمت افرادی است که پیامبر را همراهی کردهاند و با توجه به این که مقصود از «انفسنا» امیرالمؤمنین علی(ع) است، این آیه تأیید دیگری بر آن چیزی است که آیه تطهیر و حدیث کساء و موارد این چنینی دیگر بیان میکنند و ما را متوجه مسئله ولایت میسازند.
مصطفیپور با اشاره به آیات بعد از آیه مباهله، گفت: در این آیات مجدداً بیان میشود که رویگردانی از حق دلیل بر فساد است و خدا هم از این مسئله آگاه است و در آیه 64 سوره آلعمران، پیغمبر(ص) خطاب به این اهل کتاب و کل اهل کتاب یک دستور کلی را از سوی خدا ابلاغ میکند و آن این که ما حداقل یک مشترکاتی داریم و بیاییم بر این مشترکات با هم هماهنگ و همراه شویم و بیینیم که آیا در نهایت به اسلام میرسیم یا نه.
«قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَةٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ»؛ دعوت قرآن برای اهل کتاب
وی افزود: در این آیه میخوانیم «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَةٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ؛ بگو اى اهل کتاب بیایید بر سر سخنى که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریک او نگردانیم و بعضى از ما بعضى دیگر را به جاى خدا به خدایى نگیرد پس اگر [از این پیشنهاد] اعراض کردند بگویید شاهد باشید که ما مسلمانیم [نه شما]». در این جا اهل کتاب دعوت میشوند به این که با هم خدا را عبادت کنند، به دنبال شرک نباشند و همدیگر را اربابی بدون خدا قرار ندهند. در پایان هم گفته میشود که اگر شما اعراض کردید و از این راه نیامدید، شاهد باشید که ما راهمان و مسیرمان حق است و از این راه حق و مسیر حق برنمیگردیم. اینها مطالبی است که این آیات ما را به آنها توجه میدهد.